یکی از مهمترین پیشنیازهای توسعه در هر جامعه «نیروی انسانی» است. از طریق نیروی انسانی کارآزموده و متخصص است که فاصله کشورها با توسعه، کوتاهتر شده و زمینه رشد و پیشرفت پایدار جوامع فراهم میشود.
بنابراین از دست دادن هر متخصص، کارآفرین و تکنسین، آسیبی است که فاصله کشور را با توسعه بیشتر میکند و بیتردید جبران چنین خسارتی بهسادگی ممکن نیست.
به لحاظ آماری، تصویر شفاف و روشنی از روند مهاجرت نخبگان ایرانی در دست نیست و آنطور که سعید خدایگان، قائم مقام بنیاد ملی نخبگان میگوید، آمارهایی هم که در این خصوص ارائه شده به دلیل اینکه از کانالهای محدود جمعآوری شده، چندان دقیق نیست.
با این حال، رشد فرار مغزها از کشور واقعیتی است که نمیتوان آن را کتمان کرد؛ خواه برخی مقامات مسئول ما مثل دکتر روحالله دهقانی فیروزآبادی، معاون سابق علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان ریاست جمهوری آن را کم اهمیت جلوه دهند و یا مثل دکتر حسین سیمایی صراف، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری درباره مهاجرت ۲۵درصدی استادان جوان یک دانشگاه ابراز نگرانی شدید کنند.
شاید آمارهای ارائه شده از سوی برخی مراکز ازجمله رصدخانه ملی مبنی بر اینکه تعداد دانشجویان ایرانی در خارج از کشور با افزایش تقریباً چهار برابری از ۱۷هزار و ۴۴۲ نفر در سال ۲۰۰۰ به ۶۶هزار و ۷۰۱ دانشجو در سال۲۰۲۰ رسیده و یا براساس دادههای پایگاه گلوبال اکونومی، ایران در میان ۱۷۳ کشور دنیا به لحاظ میزان خروج نخبگان در سال ۲۰۲۱ با ۵.۳۰ شاخص واحد رتبه ۹۶ را کسب کرده، صد درصد دقیق و درست نباشد اما تا حد زیادی وضعیت موجود را نشان میدهد.
اما چرا نخبگان و استادان ما مهاجرت میکنند و ارتباطشان با سرزمین مادری قطع یا بسیار محدود میشود و مهمتر اینکه چه اقداماتی برای ماندگاری نخبگان یا بازگشت آنهایی که مهاجرت کردهاند، صورت گرفته است و سرانجام اینکه ماندگاری استادان، متخصصان و نخبگان علمی یا بازگشت اینگونه افراد به سرزمین مادری برای خدمت به جامعه نیازمند برداشتن چه گامهایی از سوی دولت و نهادهای مسئول مثل مجلس شورای اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و... است؟
اقتصاد، مهمترین عامل مهاجرت نخبگان علمی
حسین سیمایی صراف، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در آخرین نشست خبری خود در این باره گفته است: مهاجرت دانشجویان و استادان علمی عوامل مختلفی ازجمله شغلی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارد و ما همه عوامل را بررسی کرده و به آنها ضریب داده و مشخص کردهایم چرا و به چه دلیل کسانی مهاجرت میکنند و برخی حتی قصد بازگشت نیز ندارد.
وی البته عامل اقتصادی را مهمتر از دیگر عوامل یاد شده در مهاجرت استادان و دانشجویان ایرانی میداند و میافزاید: وقتی حقوق استادان در دانشگاههای آن طرف آب ۴ تا ۷ هزار دلار است و حقوق استادتمام در ایران با ۵۰ پایه به سختی به هزار دلار میرسد و یک استاد جوان هم ۳۰۰دلار میگیرد، خب در چنین شرایطی ممکن است استادتمام ما حال و انگیزه مهاجرت نداشته باشد اما استاد جوان میخواهد زندگی تشکیل دهد، مسکن تهیه کند، ماشین بخرد، فرزندش را راهی مدرسه کند، اما با ۳۰۰ تا ۴۰۰ دلار نمیتواند زندگی کند. بنابراین شاید واقعاً علاقهای برای مهاجرت نداشته باشد اما برای معیشت مجبور است. ضمن اینکه بحث جاذبههای آن طرف هم مطرح است. از این رو برای اینکه نگرانیهای استادان ازجمله در حوزه مسکن را برطرف کنیم کارگروه ویژهای تعیین کردیم .
وزیر علوم در پاسخ به اینکه آیا میز اقتصاد میتواند کمککننده باشد، تصریح میکند: میز اقتصاد آخرین تلاشهای ماست و به آن امیدوار هستیم، چون علاوه بر بودجه رسمی، منابع دیگری برای تأمین این هدف میتوان پیدا کرد. ضمن اینکه ما برای ارتباط با بخش صنعت جدی هستیم، یعنی حداقل دانشگاههای صنعتی ما میتوانند پروژههای شرکتهای خصوصی و دولتی را جذب کنند که هم موجب کمک به صنعت و هم کمک مالی و معیشتی به دانشگاه میشود.
امکانات مناسب برای تحقیقات نداریم
دکتر ناصر باقری مقدم، عضو هیئت علمی مؤسسه تحقیقات سیاست علمی کشور و قائم مقام سابق بنیاد ملی نخبگان نیز علاوه بر عامل اقتصادی و پایین بودن حقوق استادان و نخبگان علمی جوان، به زیرساختهای تحقیقاتی و ارتباطات بینالمللی اشاره میکند و به قدس میگوید: افراد برای اینکه به تحقیقات بپردازند و در این حوزه پیش بروند نیاز به آزمایشگاههای مجهز دارند که در این زمینه دانشگاهها و مراکز علمی ما کمبودها و مشکلاتی دارند. از سوی دیگر به دلیل افزایش نرخ دلار و حمایت نکردن وزارت علوم، سطح ارتباطات بینالمللی دانشمندان و استادان ایرانی و حضور آنها در کنفرانسها و همایشهای بینالمللی کمرنگ شده است؛ بنابراین مشکلاتی که این قشر از دو بُعد اقتصادی و محتوای علمی دارند زمینه مهاجرت بعضی از آنان را فراهم کرده است.
باقری مقدم درباره اقدامات دولتهای اخیر برای رفع ریشههای مهاجرت نخبگان علمی با توجه به پیشبینیهایی که در قوانین برنامه پنج ساله پیشرفت کشور شده است، اظهار میکند: خیلی از طرحها و کارهایی که لازم است برای این منظور انجام گیرد روی کاغذ باقی مانده و عملیاتی نشده است. مثلاً ما سه سال پیش بحث تأمین مسکن اعضای هیئت علمی و نخبگان را داشتیم. حتی استارت کار را هم زدیم اما به دلیل تغییر و تحولات مدیریتی کار عملاً متوقف شده است. البته بهتازگی شنیدم دوستان حوزه معاونت علمی دوباره دارند روی این موضوع کار میکنند اما در مجموع کار در این حوزه به کُندی پیش میرود.
یا برنامه جذب نخبگان در دستگاههای اجرایی و حاکمیت کشور را داشتیم که موجب ارتقای توانمندی حکمرانی در کشور و همچنین دخالت نخبگان در تصمیمگیریهای اساسی میشد که این برنامه هم به خوبی پیش نرفته است. بنابراین چنین شرایطی، بعضی از اعضای هیئت علمی و نخبگان را به این جمعبندی میرساند که به کشورهای دیگر مهاجرت کنند و یا یک مقدار بیشتر در کشور مقصد بمانند که ماندن بیشتر در کشور دیگر موجب ایجاد یکسری ریشهها و شبکهها میشود. وقتی نخبه یکی دو سال در کشور دیگری بماند در آنجا جا میافتد، مشغول به فعالیت میشود و... بدین ترتیب برگشتش به سرزمین مادری روز به روز سخت و سختتر میشود.
وی سپس به بحث زیرساختهای تحقیقاتی اشاره میکند و میگوید: در این حوزه هم معاونت علمی بهتازگی برنامه ایجاد آزمایشگاه ملی مدرن را پیشبینی کرده است اما اجرای این برنامه به احتمال قوی چندین سال طول میکشد، ضمن اینکه نمیتوانند در کل کشور و به تعداد دانشگاهها چنین آزمایشگاهی را ایجاد کنند.
باقری مقدم درخصوص روند بازگشت نخبگان علمی به ایران و اقداماتی که برای وقوع چنین اتفاقی باید صورت بگیرد، هم عنوان میکند: ما الان از حیث بازگشت نخبگان به کشور یکی از بدترین آمارها را در سطح بینالمللی داریم. یعنی پایینترین نرخ بازگشت نخبگان را داریم و درصد بسیار بالایی از نخبگان ما به کشور برنمیگردند که خود این موضوع بیانگر این است هنگامی که به خاطر مسائل اقتصادی، نبود آزمایشگاههای مدرن، مشکلاتی که برای ارتباطات بینالمللی وجود دارد و... مهاجرت میکنند به این جمعبندی میرسند برای رشد و ارتقای خود بهتر است در کشور مقصد به فعالیت بپردازند. البته نمیگویم تاکنون هیچ اقدامی برای بازگشت نخبگان نشده ولی اقداماتی که شده کافی نبوده است. مثلاً قرار بود جذب و بهکارگیری نخبگان در دانشگاهها به ۲۰درصد برسد که نرسیده است، چون مراکز جذب دانشگاهی در پذیرش نخبگان مقاومت میکنند و نمیگذارند این کار بهخوبی انجام گیرد.
عضو هیئت علمی مؤسسه تحقیقات سیاست علمی کشور در همین زمینه میافزاید: عدهای از نخبگان علاقه دارند به محض اینکه برمیگردند بهعنوان عضو هیئت علمی دانشگاه جذب شوند که البته برای چنین موضوعی شورای عالی انقلاب فرهنگی قانون لازم را هم مصوب کرده است اما کار در دانشگاهها بهخوبی جلو نمیرود.
وی سپس به بحث حفظ ارتباط مهاجران نخبه با ایران از طریق پروژههای پژوهشی مشترک، برگزاری کارگاههای آموزشی، همایشها و سخنرانیها میپردازد و ادامه میدهد: بسیاری از نخبگان جوان برای اینکه بتوانند خود را در کشور مقصد اثبات کنند نیازمند این هستند در سالهای اول، آنجا مستقر باشند و بهشدت هم کار کنند. درواقع فقط اشخاصی مثل پروفسور سمیعی که در اواخر عمر کاریشان هستند و جایگاهی پیدا کردهاند، میتوانند مجالی پیدا کنند تا بهراحتی به کشورشان بیایند و منشأ خیر شوند، اما شرایط برای نخبگان جوان ما در کشورهای مقصد بسیار سخت است، ضمن اینکه هزینههای رفت و آمد به کشورها بهقدری زیاد است که نخبه را از این کار منصرف میکند. علاوه بر همه اینها ترددها ممکن است موقعیت شغلی نخبگان را در کشور مقصد به خطر بیندازد.
باقری مقدم در خاتمه میگوید: در مجموع اگر واقعاً در محورهای اشاره شده گشایشی اتفاق بیفتد مثلاً حقوق استادان جوان که در حال حاضر حدود ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومان است سالانه به میزان نرخ تورم رشد کند و از سوی دیگر، مسکن و امکانات آزمایشگاهی مورد نیازشان تأمین شود، آنها هیچ مشکلی برای فعالیت در ایران ندارند.
نخبگان دوست دارند به سرزمین مادریشان برگردند
حسین نصیری، سرپرست آموزش عالی مرکز پژوهشهای مجلس هم در پاسخ به قدس میگوید: اگرچه به نسبت کشورهای دیگر، آمار مهاجرت نخبگان علمی ایرانی پایینتر است اما آمارهای بینالمللی و رصدهای میدانی نشان میدهد میزان بازگشت نخبگان ما به سرزمین مادریشان بسیار کمتر از جاهای دیگر است؛ ضمن اینکه مهاجرت نخبگان ما برخلاف دو سه دهه گذشته گستردهتر شده و حالا به شکل تودهای درآمده است. درواقع اگر قبلاً یک نخبه وقتی در کشور شغلی پیدا نمیکرد به کشورهای دیگر مهاجرت میکرد حالا این موضوع به برخی طیفها و گروههای مختلف مثل پزشکان و پرستاران که شغل هم دارند سرایت کرده است.
نصیری با اشاره به اینکه دلایل مهاجرت نخبگان از کشور همانهایی است که قبلاً بوده، میافزاید: فقط حالا عواملی که سبب مهاجرت میشدند کمی تشدید شدهاند که مهمترین آنها مربوط به شرایط اقتصادی است.
وی ادامه میدهد: مشکل اساسی این است دولت هیچ برنامهای برای پیوند و ارتباط با نخبگانی که به کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند، ندارد و اساساً شاید تلاش کمتری برای بازگشت این قشر به کشور صورت میگیرد. این در حالی است که نخبگان ما واقعاً به کشورشان تعلق خاطر داشته و دوست دارند به سرزمین مادریشان برگردند و ارائه خدمت کنند، ولی ما از سوی دولت کنش فعالی را نمیبینیم تا آنان را به چالشها، مسائل و ظرفیتهای کشور متصل کند. این درحالی است که رهبر معظم انقلاب و همچنین قوانین برنامه پنج ساله پیشرفت بر بازگشت نخبگان و استفاده از توانمندیهای آنان تأکید میکنند.
نصیری در همین زمینه میافزاید: همانطور که نباید به ماندگاری نخبگان در کشور بیتوجه بود و ضروری است بخش زیادی از توان دولت صرف حمایت از این قشر شود، اما همزمان باید بخشی از توان و برنامه دولت معطوف به بازگشت نخبگان و ارتباط با نخبگان علمی ما در خارج از کشور شود. این موضوعی است که در قانون برنامه هفتم هم آمده و امیدواریم در دولت چهاردهم نیز دنبال شود.
سرپرست آموزش عالی مرکز پژوهشهای مجلس با اشاره به اینکه اگر نخبه علمی احساس اثربخشی نکند، مهاجرت میکند، اظهار میکند: باید فضا را برای اثربخشی این قشر در کشور فراهم کرده و از سوی دیگر برای ماندگاری آنها در کشور نیازهایشان را برآورده کنیم. البته نیازهای نخبگان شاید صرفاً اقتصادی نباشد. یعنی شاید برای این منظور لازم باشد برایشان یک بستر مناسب مطالعاتی و تحقیقاتی فراهم کنیم، یا گاهی شاید لازم باشد فقط موانع سد راهشان را برداریم. مثلاً برای نخبهای که میخواهد کسب و کاری راه بیندازد شرایط لازم را تسهیل کنیم. اگر چنین مواردی را انجام دهیم خیلی از نخبگان ما دوست دارند در کشور خدمت کنند ضمن اینکه فضای علم و فناوری ایران برای کسبوکارهای فناوریهای نوظهور بسیار بکر است.
بنابراین ایجاد فرصتهای شغلی، مطالعاتی و تحقیقاتی، دسترسی به منابع مطالعاتی، فراهم شدن همکاری علمی در سطح بینالمللی و... ازجمله مواردی هستند که موجب ماندگاری نخبگان میشود.
وی نیز اقدامات دولت ازجمله ایجاد میز خدمت برای حوزه نخبگان را چندان محسوس ارزیابی نمیکند و میگوید: برای رفع این چالش بزرگ ابتدا باید تنوع نخبگانی را دریابیم و متناسب با این تنوع برای رفع نیازهای آنها تلاش کنیم. مثلاً شاید یک دانشجوی شیمی اساساً نیازی به میز خدمت و اشتغال در بخش دولتی یا مسکن نداشته باشد بلکه فقط مسئلهاش نداشتن یک آزمایشگاه مدرن و بهروز باشد. بنابراین اقداماتی که در حال انجام است ازجمله میز خدمت، کامل نیست هرچند گامی به جلو محسوب میشود.
نصیری با اشاره به اینکه سند راهبردی نخبگان در سال ۱۳۹۱ تدوین شده و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است، میافزاید: مگر در این سند برنامه و راهکارهای مورد نظر برای ماندگاری نخبگان و بازگشت این قشر به کشور پیشبینی نشده بود؟ پس چرا ما هنوز مسئله مهاجرت نخبگان را در کشور داریم یا چرا با وجود تأسیس بنیاد ملی نخبگان یا با وجود ۲۴ مصوبه مختلف درخصوص نخبگان همچنان درگیر این پدیده هستیم. پاسخ این پرسش این است ما تنوع نخبگان را نادیده گرفته و همواره در این مدت سعی کردهایم آنها را در مشاغل دولتی بهکار بگیریم. ضمن اینکه برای اجرای برخی سیاستها و مصوبات هم برنامه جامعی دیده نشده است. مثلاً طرحی را نوشتیم اما منابع مالی لازم را برای اجرای آن در نظر نگرفتیم یا در اجرای سیاست مورد نظر نظارت کافی نداشتیم. البته باید این نکته را در نظر داشت که اگر همین اقدامات صورت نمیگرفت قطعاً وضعیت مهاجرت نخبگان ما بسیار بدتر از حال حاضر بود.