شناسهٔ خبر: 70130495 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

ظهور «وحدت میدان‌ها» از میانه جنگ ۶۳ روزه

موفقیت محور مقاومت، در مقابله با نظم عبری – غربی شکل گرفته در جنگ غزه به گونه‌ای بود که رهبران و رسانه‌های غربی ضمن نفی این محور و عملکرد شبکه‌ای بازیگران این محور، آن را با عناوینی همچون شبکه تروریستی، حکومت وحش و اختاپوس خطاب کردند. 

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: یکی از وجوه بارز تحولات بعد از هفتم اکتبر و جنگ غزه، کارایی محور مقاومت متشکل از بازیگران دولتی ایران، سوریه و همچنین بازیگران غیردولتی شامل حشدالشعبی در عراق، انصارالله و ارتش ملی در یمن، حزب الله لبنان و حماس در خط مقدم جنگ غزه، دستیابی به شبکه‌ای از نیرو‌های بازدارنده با محوریت ایران و ایجاد تهدید همه‌جانبه علیه محیط استراتژیک رژیم صهیونیستی است. در واقع اگر عملیات طوفان‌الاقصای حماس را غافلگیری اول برای رژیم صهیونیستی تصور کنیم، همگرایی حداکثری منطقه‌ای بین اضلاع مختلف محور مقاومت به رهبری ایران که به وحدت میدانی دست یافتند و حضور در خط مقدم نبرد، غافلگیری مضاعفی برای راهبران این رژیم محسوب می‌شود. 
موفقیت محور مقاومت، در مقابله با نظم عبری – غربی شکل گرفته در جنگ غزه به گونه‌ای بود که رهبران و رسانه‌های غربی ضمن نفی این محور و عملکرد شبکه‌ای بازیگران این محور، آن را با عناوینی همچون شبکه تروریستی، حکومت وحش و اختاپوس خطاب کردند. 
مقامات و رهبران رژیم صهیونیستی در طول سال گذشته به صورت مداوم لفظ «اختاپوس» را برای این محور به کار برده‌اند و معتقدند، ایران سر اختاپوس است و شاخک‌های آن نیز شامل حوثی‌ها، حزب‌الله و حماس هستند. حتی پس از ترور سید‌نصرالله در ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۴ رئیس‌جمهور امریکا، جو بایدن ضمن تمجید از حمله هوایی رژیم صهیونیستی به حومه جنوبی بیروت، آن را تهاجم علیه «گروه‌های تروریستی تحت حمایت ایران و حکومت وحشت» توصیف کرد. شاید اوج سیاست نفی در قبال محور مقاومت در رسانه‌های غربی، خطاب توماس فریدمن در نیویورک تایمز بود که محور مقاومت را «انگل مهاجم» نامید. هدف اصلی او از به کار بردن این تعبیر، توجیه نسل‌کشی رژیم صهیونیستی در غزه با سخیف‌ترین تعابیر بود. چراکه ایران را یک زنبور انگلی و حوثی‌ها، حزب‌الله، حماس و کتائب حزب‌الله عراق را تخم‌های آن نامید. در واقع هدف از این توصیف‌ها، انکار انسانیت و عاملیت بازیگران محور مقاومت و در نتیجه سیاست نفی مقاومت آنهاست. در ارتباط با ابداعات رویکرد محور مقاومت در قبال رژیم صهیونیستی می‌توان به چند شاخص اشاره کرد. 


 به هم‌زدن موازنه قوای حاصل از توافق ابراهیم
آنچه منجر به نگرانی مقامات و رسانه‌های غربی از محور مقاومت شده، کارایی و اثربخشی آن در مدیریت تحولات در غرب آسیاست. نباید فراموش کرد، غرب آسیا طی بیش از دو دهه اخیر، درگیر روند فرسایشی موازنه قواست و هزینه‌مند بودن این روند موازنه یک دلیل اصلی بود که باعث شد، ایالات متحده به جای ادامه حضور مستقیم در این منطقه، رویکرد نیابتی که بعد‌ها به موازنه فراساحلی تبدیل شد را در دستور کار قرار دهد. اکنون نیز کارایی این محور علیه طرح‌های غربی است که موجب به کار بردن تعابیر مذکور شده است. ایالات متحده هم در دوران ترامپ و هم بایدن به شدت به دنبال توافق ابراهیم، برای ایجاد یک خاورمیانه جدید با محوریت عادی‌سازی با رژیم صهیونیستی و گسترش این به اصطلاح صلح اسرائیل با فلسطینی‌ها به کشور‌های بزرگ منطقه بود. با این حال، اقدامات حماس به عنوان یک ضلع محور مقاومت در ۷ اکتبر، نه تنها توافق ابراهیم را از مسیر خود خارج کرد، بلکه محور مقاومت را نیز احیا کرد. در این شرایط آنگونه که بسیاری از صاحب‌نظران می‌گویند، ایجاد خاورمیانه جدید و احیای پیمان ابراهیم به چیزی بیش از حملات هوایی، خرابکاری‌های اطلاعاتی و ترور رهبران مقاومت نیاز دارد. 


 تغییر ماهیت جنگ در غرب آسیا
اقدامات محور مقاومت علیه رژیم صهیونیستی و اعمال فشار همه‌جانبه بر آن، دو تغییر اساسی را در ماهیت جنگ در این منطقه ایجاد کرد. نخست، رژیم صهیونیستی تا پیش از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به جنگ‌های سریع و با کمترین تلفات در قلمرو کشور‌های هدف عادت داشت که به پیروزی‌های قاطع منجر می‌شد. اما جنگ اخیر غزه از درون خود سرزمین‌های اشغالی آغاز شد. این جنگ برخلاف نبرد‌های شش‌روزه بین ارتش صهیونیستی و چهار کشور عربی مصر، اردن، سوریه و عراق در سال ۱۹۶۷ و جنگ ۲۰ روزه اکتبر ۱۹۷۳ بین رژیم صهیونیستی با مصر و سوریه، بیش از یک سال به طول انجامید. حضور محور مقاومت و وحدت میادین از سوی این محور، نقش اصلی را در فرسایشی شدن جنگ داشته است. تغییر دوم، حضور ائتلافی از نیرو‌هایی با گرایش‌های ایدئولوژیک و قومی مختلف در این جنگ بود. به نظر می‌رسد، برای صهیونیست‌ها اتحاد بین اعراب – ایرانیان و سنی‌ها - شیعیان غیرطبیعی‌ترین پدیده ممکن بود. چراکه رهبران این رژیم تصور می‌کردند، با توجه به دیدگاه‌های فرقه‌ای که بر جوامع و سیاست در غرب آسیا حاکم است، شکلگیری اتحادی این چنینی، اولاً غیرممکن و ثانیاً ناماناست. چه اینکه بسیاری از اندیشکده‌ها و صاحب‌نظران صهیونیست بر این نظر بودند که رویکرد‌های منطقه‌ای ایران، سیاست ایران‌هراسی و تشدید بحران امنیتی پیرامون موضوع هسته‌ای ایران بعد از سال‌های ۲۰۱۰ م می‌تواند ایران را به عنوان تهدید اصلی در منطقه جایگزین رژیم صهیونیستی در مقابل اعراب مطرح کند. 


 تجدید ساختار محور مقاومت 
تجدید ساختار محور مقاومت به ویژه در صورت حذف حماس از این محور و تقویت حوثی‌ها در آینده، موضوعی است که از سوی برخی از صاحب‌نظران مطرح شده است. برای مثال مؤسسه خاورمیانه در گزارش آگوست ۲۰۲۴ م معتقد است، حذف حماس حتی به صورت موقت، منجر به ساختار مجدد در محور مقاومت خواهد شد. چراکه این محور به رهبری ایران باید حذف نوار غزه را به عنوان یک عامل استراتژیک جبران کند. این امر می‌تواند منجر به افزایش همکاری میان نیرو‌های باقیمانده محور مقاومت در منطقه شود. حوثی‌های یمن به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای قاطع، مقاوم و مؤثر ظاهر شده‌اند. حوثی‌ها با موقعیت ژئواستراتژیکی خود نه تنها با موشک‌ها و پهپاد‌های دوربرد، رژیم صهیونیستی را به چالش کشیدند، بلکه نشان دادند توان اختلال گسترده کشتیرانی بین‌المللی در باب‌المندب را دارند. خسارت ماهانه ۴ میلیارد‌دلاری عملیات‌های دریایی حوثی‌ها برای رژیم صهیونیستی و خسارت ۵۰میلیون شِکلی به بندر ایلات، تنها بخشی از اقدامات حوثی‌هاست. 

 مواجه مستقیم بین ایران و رژیم صهیونیستی
یکی دیگر از تحولات نوینی که در جنگ اخیر شاهد آن هستیم، رویارویی مستقیم بین ایران و رژیم‌صهیونیستی است. جدا از اینکه رویارویی دو قدرت منطقه‌ای چه تبعاتی برای این دو و کل منطقه غرب آسیا داشته باشد، محافل غربی از این موضوع به عنوان «ریختن ترس ایران» و «غلبه بر سدی محکم» یاد کرده‌اند. برای مثال در ماه آوریل ۲۰۲۴، ایران در قالب عملیات وعده‌صادق ۱، صد‌ها موشک بالستیک و پهپاد را در انتقام حمله به ساختمان کنسولگری این کشور در دمشق به سمت سرزمین‌های اشغالی پرتاب کرد. پس از آن نیز عملیات وعده صادق ۲، در اول اکتبر ۲۰۲۴ در دستور کار قرار گرفت و ایران با موجی از موشک‌های بالستیک و مافوق صوت، سرزمین‌های اشغالی را هدف قرار داد. این دو عملیات نشان داد، ایران به عنوان رهبر محور مقاومت سعی در ایجاد معیاری جدید، برای بر هم‌زدن محاسبات و تصورات تهدیدات طرف‌های رقیب دارد. علاوه بر این شاخص‌ها، سایر اضلاع این محور همچون گروه‌های زیرمجموعه حشدالشعبی در عراق نیز نقش مهمی در فرسایش و مشغول‌سازی نیرو‌های امریکایی به عنوان حامی اصلی رژیم صهیونیستی، در جنگ غزه داشته‌اند که در مجموع نشانگر ایجاد شبکه‌ای از مقاومت در برابر این رژیم است.