شناسهٔ خبر: 70122049 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

خداحافظی کلاس‌های دانشگاه با استادان مهاجر؛ چرا؟

تهران- ایرنا- نقش استادان در سرنوشت دانشجویان و دانشگاه‌ها بر کسی پوشیده نیست. در این میان، پرسشی که مطرح است این که چه دلایلی یک نخبه دانشگاهی را به مهاجرت وامی‌دارد و چه کسانی باید پاسخگوی تبعات این پدیده بر سرنوشت دانشجو و دانشگاه باشند؟  

صاحب‌خبر -

۱۶ آذر روز دانشجو است و به این مناسبت، غالبا مسائل مربوط به دانشجویان مورد توجه قرار می‌گیرد. دانشجویان اما خود بیش از هر کسی در محیط دانشگاه با استادانشان سر و کار دارند و کیفیت کار این استادان است که اصلی‌ترین کارویژه دانشجویی یعنی تحصیل در آموزش عالی را از خود متاثر می‌سازد.

در همین زمینه و اوایل آذرماه بود که «حسین سیمایی صراف» وزیر علوم از وضعیت مهاجرت استادان دانشگاه‌ها ابزار نگرانی کرد و آن را زنگ خطری برای آینده علمی کشور دانست. به گفته سیمایی صراف، این موضوع خیلی جای تاسف دارد و عوامل آن هم شناسایی شده است. یک عامل مهم آن عامل اقتصادی است که ما کارگروه خاص و ویژه‌ای برای آن تعیین کردیم برای اینکه نگرانی‌های اقتصادی از جمله مسکن برطرف شود.

یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه تهران این سخنان وزیر علوم را تایید و اظهار می‌کند: علت‌العلل مهاجرت استادان را باید در مسائل مالی و اقتصادی جست؛ ضمن اینکه یک استاد دانشگاه این احساس و برداشت را دارد که از شان و احترامی که شایسته او است برخوردار نیست؛ شان و احترامی که به گفته این استاد دانشگاه در سال‌های اخیر روندی کاهنده داشته است.

آمار و ارقامی درباره اوضاع معیشتی استادان دانشگاه

یک عضو هیات علمی دانشگاه تهران: یک استادیار پایه یک که مثلا در سن چهل سالگی بعد از سال‌ها درس خواندن تازه استخدام می‌شود، وقتی به خالص دریافتی‌اش نگاه می‌کند اگر وام یا تسهیلاتی نداشته باشد گاه این رقم به ۱۹ تا ۲۰ میلیون تومان می‌رسد. وضعیت حق التدریس‌ها که بیشتر شبیه شوخی است

عضو هیات علمی دانشگاه تهران که نخواست نامش در این گزارش ذکر شود به پژوهشگر ایرنا می‌گوید: شاید درباره وضعیت معیشتی و حقوق و دستمزد استادان دانشگاه باید عدد و رقم‌ها را آشکارا بیان کرد تا تصور غلطی که در موردشان وجود دارد به واقعیت نزدیک شود. در وضعیت فعلی یک استادیار پایه یک که مثلا در سن چهل سالگی بعد از سال‌ها درس خواندن تازه استخدام می‌شود در فیش حقوقش رقم ۲۱ تا ۲۵ میلیون تومانی می‌بیند آن هم در دانشگاه تهران و وقتی به خالص دریافتی‌اش نگاه می‌کند اگر وام یا تسهیلاتی نداشته باشد گاه این رقم به ۱۹ تا ۲۰ میلیون تومان می‌رسد. بدیهی است که با دریافت وام و ... این عدد از این هم کمتر می‌شود.

این در حالی است که همین استاد دانشگاه اگر حدود ۱۰ سال پیش استخدام شده بود، حقوقش تقریبا ۱۲۰۰ دلار می‌شد اما الان با این که به تبع افزایش سنوات سابقه و فعالیت‌های علمی پایه‌اش بالا رفته و منطقا باید حقوقش لااقل دو برابر زمان بدو استخدامش می‌شد، دستمزد او به نصف تا یک سوم کاهش یافته و در این شرایط اگر در کشوری دیگر به وی پیشنهاد کاری ارائه شود، طبیعی است که به طور جدی به آن فکر کند.

الان استادی با مرتبه دانشیاری در دانشگاه تهران که طبیعتا همه هم و غمش علم و دانشگاه بوده و پس از چندین سال زحمت در دانشگاه تهران پایه ۲۰ را اخذ کرده، فکر می‌کنید چقدر حقوق می‌گیرد؟ شاید باور نکنید ولی دریافتی اش به ۳۵ میلیون تومان هم نمی‌رسد. حال این رقم را با درآمد خیلی از مشاغل آزاد مقایسه کنید. همین چند روز پیش بود که گزارش وضعیت ناخالص پرداختی دستگاه‌های اجرایی طی سال‌های ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ از سوی سازمان اداری و استخدامی کشور منتشر شد و این رقم که عنوان کردم حتی در قیاس با سایر وزارتخانه‌ها به شکلی گویا واقعیات را بیان می‌دارد.

مساله این است که یک استاد دانشگاه اگر شغل دیگری نداشته باشد، غیر از حقوق ماهیانه درآمد دیگری از دانشگاه ندارد. البته مبالغی تحت عنوان «گرنت» که بابت هزینه برخی فعالیت‌های پژوهشی پرداخت می‌شود هم وجود دارد که به شدت ناچیز است و تازه با دو سه سال تاخیر و آن هم به صورت قسطی پرداخت می‌شود و اساسا به خصوص برای استادان حوزه علوم انسانی محل اعتنا نیست. مثلا اگر قرار است در ازای هزینه‌های چاپ یک مقاله علمی در ژورنال‌های معتبر در سال ۱۴۰۳، دو میلیون تومان پرداخت شود، این رقم در سال ۱۴۰۶ و آن هم در چهار نوبت واریز می‌شود.

وقتی این وضعیت دانشگاه تهران است، ببینید در سایر دانشگاه‌ها و در شهرستان‌ها استادان چه وضعیتی دارند. شرایط حق‌التدریس‌ها هم که بیشتر به یک شوخی شبیه است. یک استاد حق‌التدریس برای ۱۶ جلسه دو ساعته در هر نیم‌سال زیر ۴ میلیون تومان دستمزد می‌گیرد که وقتی حساب و کتاب کنیم می‌بینیم ساعتی حدود صد هزار تومان می‌شود.

نگرانی نخبگان دانشگاهی از آینده شغلی

این استاد باسابقه حوزه علوم انسانی می‌افزاید: نکته دیگری که بسیاری از استادان و مدرسان دانشگاهی را آزار می‌دهد مسائل اداری و استخدامی است؛ مثلا پیوند زدن مساله ارتقاء با تبدیل وضعیت استخدامی؛ یعنی استادان دانشگاه برخلاف مشاغل دیگر نه تنها باید برای تبدیل وضعیت، سنواتی را بپیمایند بلکه باید امتیازهای ارتقاء به مراتب بالاتر علمی را کسب کنند.

تا چندی قبل این شرایط از این هم بدتر بود و استادی که نمی‌توانست دانشیار شود امکان تبدیل وضعیت رسمی از اساس برایش ممکن نبود. در این حالت هم دانشگاه می‌توانست اخراجش کند یا به صورت پیمانی دائم با وی برخورد کند؛ شرایطی که چند و چون اطمینان شغلی این افراد نخبه از آینده شغلی را حکایت می‌کند؛ یعنی استاد به جای تمرکز روی کار علمی‌اش باید هر روز نگران این باشد که قراردادش برای سال بعد تمدید می‌شود یا خیر یا مثلا با تغییرات سیاسی، وضعیت ادامه همکاری او چگونه می‌شود. اسم این اگر فاجعه نیست پس چیست؟

«وضعیت دانشگاه‌های فنی خیلی بهتر از انسانی نیست!»

استاد یکی از دانشکده‌های دانشگاه امیر کبیر نیز درباره دلایل مهاجرت نخبگان دانشگاهی با پژوهشگر ایرنا همکلام شد. به گفته وی، تصور خیلی‌ها این است که در حوزه‌های فنی شاید اوضاع استادان بهتر باشد این در حالی است که وقتی عملا ارتباط دانشگاه و صنعت قطع شده، دانشکده‌های فنی هم شرایط خوبی ندارند.

استاد دانشگاه امیر کبیر: طی سال‌های اخیر هر زمانی انتقادات خود را بیان می‌داشتیم، می‌گفتند شان استاد و معلم فرقی ندارد و نباید میان آن‌ها فرقی باشد. در حالی که باید وضعیت معلمان را بهبود می‌دادند با این استدلال کاستی‌های رسیدگی به وضعیت استادان را توجیه می‌کردند

این استاد فنی ادامه می‌دهد: فاجعه‌بارتر آن که الان مدتی است موضوعی به نام گذران طرح شش ماهه یا یک‌ساله ارتباط صنعت با دانشگاه به استادان تحمیل شده که استاد خودش باید برود و بگردد جایی را گیر بیارد تا در آن به خدمت صنعت دربیاید و بتواند تبدیل وضعیت شود. البته این طرح برای همه استادان استخدامی (فنی، علوم انسانی و ... ) بعد از سال ۱۳۹۸ و واقعا عجیب و غریب است. مثلا یک استاد دانشکده فنی باید تحت عنوان ارتباط دانشگاه با صنعت برود التماس یک کارخانه را بکند و وقت بگذارد و به اصطلاح بیگاری بکشد و تمام عزت نفسش پایمال شود تا بتواند طرح خود را بگذراند که یکی از موانع عدیده تبدیل وضعیتش برداشته شود. وقتی این استاد فنی وارد یک کارخانه یا واحد فنی خصوصی می‌شود صاحبان آن بنگاه صنعتی ممکن است وی را تحقیر کنند و بگویند مشخص است برای تبدیل وضعیت به اینجا آمده‌ای و در چنین فضایی انتظاراتی غیرمعقول را مطرح کنند؛ رویداد تحقیرآمیزی که متاسفانه چیزی از شان و احترام برای استادانی که قرار است فرزندان ما را تربیت کنند نمی‌گذارد.

گرایش دانشگاه‌ها به عناوین پرطمطراق به جای حفظ شان نخبگان علمی؟

این استاد دانشگاه امیرکبیر به پژوهشگر ایرنا می‌گوید: به طور کلی دانشگاه‌ها خیلی به عناوین پرطمطراق و دهان پرکن گرایش دارند مثلا همین ارتباطات بین‌الملل که یک استاد خود تلاش می‌کند و فرصت مطالعاتی به دست می‌آورد اما نهایتِ حمایت دانشگاه از او می‌شود بلیط هواپیما و دیگر هیچ. آن هم تازه با پرداخت‌های گرنت و بعد از کلی تاخیر و زحمت.

در مقابل، وقتی می‌خواهند تسهیلاتی ارائه دهند مثلا تسهیلات مسکن، می‌بینیم با کلی شرایط یک میلیارد تومان وام ۲۸ درصد می‌دهند که شاید با شرایطی بهتر همان را بتوانی در سیستم بانکی دریافت کنی. یعنی حتی در ارائه تسهیلات هم بیشتر به فکر خودشان هستند تا استادان. فرض کنید یک استاد جوان بخواهد همین تسهیلات را بگیرد که البته به راحتی هم پرداخت نمی‌شود و هفت خان رستم برای دریافتش باید طی شود؛ حداقل سه میلیارد نقد داشته باشد و برود خانه‌ای را بخرد و بعد اقدام برای دریافت وام کند؛ وامی که اصلا در پرداختش تضمینی وجود ندارد و چه بسیاری از همکاران که با نامه وزارتخانه به بانک مراجعه کرده‌اند اما بانک از پرداخت سر باز زده و گفته امسال اعتبار نداریم؛ اعتباری که البته برای پرداخت‌هایس به خودشان هیچوقت تمام نمی‌شود.

طی سال‌های اخیر هر زمانی انتقادات خود را به این وضعیت بیان می‌داشتیم می‌گفتند شان استاد و معلم فرقی ندارد و نباید میان آن‌ها فرقی باشد. در حالی که باید وضعیت معلمان را بهتر می‌کردند با این استدلال کاستی‌های رسیدگی به وضعیت استادان را توجیه می‌کردند. حال با این شرایط آیا فکر کردن یک استاد دانشگاه به مهاجرت چیز عجیبی است؟ با فرض اینکه مهاجرت هم نکند به نظر شما انگیزه ای برایش باقی می ماند؟

مساله پیشرفت و نیازهای علمی

«داود خوش‌باور» عضو هیات علمی گروه آموزش معارف اسلامی دانشگاه فرهنگیان استاد دیگری بود که درباره دلایل مهاجرت نخبگان علمی حاضر به گفت‌وگو شد. به گفته وی، یکی از دلایل مهاجرت، امکانات علمی و تحصیلی است. برخی از استادان ممکن است احساس کنند که ظرفیت علمی آن‌ها در کشور خودشان استفاده نمی‌شود. در حالی که در کشورهای دیگر، ظرفیت‌ها و فرصت‌های بهتری برای پیشرفت علمی و پژوهشی وجود دارد که می‌تواند جذابیت‌های بیشتری برای آنها ایجاد کند. همچنین، مساله منزلت و شان علمی استادان در ایران نیز می‌تواند عامل مهمی باشد. برخی احساس می‌کنند که در داخل کشور به جایگاه علمی و اجتماعی آن‌ها توجه لازم نمی‌شود و به همین دلیل در کشورهایی که به رتبه‌های علمی بیشتر بها می‌دهند، احساس ارزش بیشتری می‌کنند.

عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان: آمار ۲۵ درصدی درباره مهاجرت استادان دقیق نیست ...رسانه‌ها با برجسته‌سازی مشکلات متعدد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، گاهی کشور را ضعیف نشان می‌دهند و به نوعی باعث تشویق به مهاجرت می‌شوند

خوش باور می‌افزاید: نکته‌ دیگری که می‌تواند به مهاجرت استادان کمک کند، پذیرش گرایش‌ها و رشته‌های خاص در کشورهای دیگر است. بعضی از رشته‌ها و گرایش‌های علمی ممکن است در خارج از کشور بهتر از ایران مورد توجه و پذیرش قرار گیرند. این مساله باعث می‌شود که برخی افراد بر این باور باشند که فرصت‌های شغلی بهتری در خارج از کشور برای آن‌ها وجود دارد.

بنا به گفته این استاد دانشگاه ورود نخبگان به کشورهای دیگر نه تنها در مواردی به دلیل پذیرش رسمی از سوی آن کشورها است، بلکه در بسیاری از موارد به دلیل عدم پذیرش یا حتی عدم ارزیابی صحیح توانمندی‌های آن‌ها در کشور خودشان اتفاق می‌افتد. این موضوع ممکن است به‌ویژه برای افرادی که از توانمندی‌های بالایی برخوردارند اما از طرف کشور خود به‌درستی ارزیابی نمی‌شوند، موضوعی چالش‌برانگیز باشد. متاسفانه، برخی از این افراد در خارج از کشور، حتی با تبلیغات اغراق‌آمیز مواجه می‌شوند که تنها محاسن زندگی در آن کشورها را به نمایش می‌گذارند، در حالی که معایب و چالش‌های آن به‌طور شفاف بیان نمی‌شود.

سایر محرک‌های مهاجرت استادان از کشور

خوش‌باور در بخشی از اظهاراتش بیان می‌دارد: این طور نیست که بگوییم همه استادان به نوعی منتظر مهاجرتند یا علاقه و تمایل به آن دارند. شاید تنها بخشی از استادان به مهاجرت فکر کرده باشند، حالا این بخش اندک که برخی آن را تا ۲۵ درصد تخمین می‌زنند، آمار دقیقی نیست که به درستی باید بررسی شود.

بنا به گفته خوش‌باور برخی مهاجرت‌ها دائمی نیستند و دلایلی مانند بورسیه تحصیلی، ادامه تحصیل یا دریافت مدرک بالاتر می‌توانند موجب ترک کشور شوند. همچنین، دعوت خانوادگی یکی دیگر از انواع مهاجرت است که شاید کمتر به آن پرداخته شده باشد.

این استاد دانشگاه معتقد است مهم‌ترین دلایل مهاجرت استادان، نقش رسانه‌ها است. وی در این باره می‌گوید: رسانه‌ها با برجسته‌سازی مشکلات متعدد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در کشور، گاهی کشور را ضعیف نشان می‌دهند و به نوعی باعث تشویق به مهاجرت می‌شوند، به ویژه مهاجرت نخبگان که نباید از این مساله غافل شد. این موضوع نقش پررنگی در جذب استعدادهای علمی به کشورهای دیگر دارد.

بنا به گفته خوش‌باور مساله مهاجرت نخبگان ایرانی نباید تنها یک موضوع داخلی به نظر برسد، بلکه یک روند جهانی است که در بسیاری از کشورهای دیگر نیز شاهد آن هستیم. یکی دیگر از عواملی که بر مهاجرت تاثیرگذار است، جریان‌های معاند و ضد انقلاب هستند که با سیاه‌نمایی‌های متعدد و تبلیغات منفی خود، گاهی موجب ترغیب افراد به ترک وطن می‌شوند. این جریان‌ها به طور مستمر در حال تشویق دانشجویان و استادان برای مهاجرت هستند که بر تصمیم‌گیری افراد تاثیرگذار است.