به گزارش خبرنگار ایکنا، بیستودومین دیدار اعضای کمیته شهدای قرآنی سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، عصر چهارشنبه 14 آذرماه اختصاص به دیدار با همسر شهید منصور عاشوری داشت؛ دیداری که در کانون قرآن و عترت فدک نورالزهرا(س) برگزار شد.
علت انتخاب این مکان برای این دیدار و گفتوگو تأکیدی از سوی رحیم قربانی؛ مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ است مبنی بر اینکه سعی شود، ماهی یک بار دیدار با خانواده شهدای قرآنی در یکی از مراکز و مؤسسات قرآنی برگزار شود.
کانون قرآن و عترت نورالزهرا(س) نام با مسمایی است آن هم در زمانی که وعده این دیدار در شب شهادت حضرت زهرا(س) مقرر شده است و البته همسر شهید در حالی که همچنان متعجب از این امر است که چرا باید چنین یادمانی برای این شهید قرآنی برگزار شود، به سؤالات حضار درباره این شهید پاسخگوست.
بنا به گفته فاطمه صادقی؛ همسر شهید منصور عاشوری خیلی زود و به محض تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 58 جذب این نیرو شد؛ آن هم دو سال پیش از ازدواج آنها با یکدیگر و بیش از دو سال در واحد مخابرات حسینیه جماران، همجواری و همسایگی با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را تجربه کرد.
آشنایی این دو با هم به واسطه برادرش یعنی شهید حمیدرضا صادقی رخ میدهد و آغازگر پیوند مشترک این دو در سال 60 خطبه عقدی است که امام راحل برای آنها میخواند؛ از زمان این پیوند مبارک تا زمان شهادت شهید منصور عاشوری، چیزی حدود 14 سال به طول میانجامد و این شهید بزرگوار در سال 74 پس از سالها تحمل درد و رنج، بر اثر عوارض ناشی از استنشاق گازهای خردل و طاعون که در جریان عملیات کربلای یک و کربلای پنج، او را به مقام جانبازی شیمیایی نائل کرده بود، دعوت حق را لبیک میگوید.
شهید عاشوری جزء نخستین نیروهای سپاهی است که به خدمت نیروی قدس سپاه درآمده است و به این واسطه مأموریتهای او در کشورهای منطقه و بیشتر از همه در سوریه آغاز میشود. مشغله زیاد او به دلیل مسئولیتش آنقدر بود که کمتر زمانی را با خانواده خود سپری میکند و به قول همسرش، ساعت 6 صبح از خانه خارج میشد و زود زود که به خانه برمیگشت ساعت 12 شب بود. با این حال یک چیز را هیچ وقت ترک نکرد و آن قرائت و آموزش قرآن به جوانترها بود و در این زمینه بسیار جدی بوده و کمبود امکانات نمیتوانست مانع از این شود که او دست از تعلیم قرآن بردارد.
فاطمه صادقی از پشتکاری که همسر شهیدش در امر آموزش و قرائت قرآن داشت به نیکی و البته با نگاه حسرتی که چرا دیگر کمتر شاهد این میزان دلسوزی و نگرانی در امور قرآنی هستیم یاد میکند. شهید عاشوری با هزینه شخصی و بدون هیچ چشمداشتی در این امر پافشاری و مداومت داشت و حتی در شرایطی که زمینی برای ساخت مسجد در محله اختصاص پیدا کرده بود و هنوز کلنگ احداث آن بر زمین نخورده بود، در آن زمین خیمهای برپا میکند تا نوجوانان و جوانان محل از امر آموزش قرآن بازنمانند.
همسر شهید اعتقاد دارد که خدا پیش از آنکه کسی را برای رسیدن به مقام شهادت انتخاب کند و سرانجام او را با نثار جان در راه خودش رقم بزند، کسی را برای همسری شهید انتخاب میکند. شهدا افراد خاصی هستند که در زمان حیات زمینیشان، فرسنگها با دیگر افراد اطراف خود متفاوت هستند و لذا همراه خاصی هم میخواهند که با خلقیات آنها مدارا کند؛ این همان نقل قول معروف از سردار شهید سلیمانی است که گفت: تا کسی شهید نباشد، شهید نمیشود.
او میگوید این روزها وقتی خاطراتی از همسر شهیدش را حتی برای فرزندانش تعریف میکند، آنها متعجب از این میشوند که تو چگونه با چنین فردی با چنین روحیاتی خاص زندگی کردی؟ نمیدانم شاید نسل تغییر کرده باشد، دیدگاهها متفاوت شده باشند، اما من به خود میبالم که چنین همسری داشتم. همسری که با وجود آن که خانوادهای نهچندان مذهبی داشت، اما گویی از سوی خدا انتخاب شده بود که در این راه گام برداشته و به شهادت برسد.
اما بیان خاطرهای از شهید، لبخند رضایتی را بر لبان همسر شهید نقش مینشاند و گویا این رضایت از این جهت است که پیش خود فکر میکند، هر چند مدت زمان زندگی او با شهید عاشوری کوتاه و اغلب در دلهره و نگرانی سپری شد، اما شاید موافقت برای زندگی با او، درستترین انتخابی بوده که او در زندگی کرده است.
آن خاطره از این قرار است که زمانی او با همسرش برای یک مأموریت به سوریه راهی میشود، در آنجا شهید به محفلی قرآنی که در آن نوجوانان و جوانانی حضور داشتند قول میدهد تا تعداد قابل توجهی قرآن کوچک توجیبی تهیه کند و برایشان ببرد. قرآنها پس از خریداری در اتومبیل آنها قرار میگیرد که شب پیش از رساندن آنها به آن محفل قرآنی، اتومبیلشان سرقت میشود. شهید عاشوری به شدت ناراحت و عصبی است نه از بابت مالباختگی بلکه به آن خاطر که قرآنهایی که به آن نوجوانان و جوانان قولش را داده بود، سرقت شده بودند و او به این واسطه بدقول میشد هر چند که بعدها رفت و تعدادی دیگری قرآن خرید و به آنها هدیه داد.
فاطمه صادقی اما اینک بزرگترین میراثی که از شهدای خود داشته و سعی میکند از آن حفظ و حراست کند، حجابش است؛ امری که همسر شهیدش به آن اصرار داشت و بنا به گفته خودش شهید عاشوری بسیار در این مورد نسبت به من غیرت به خرج میداد و البته رعایت آن را تاکنون به واسطه عمل به وصیت برادر شهیدش حمیدرضا صادقی میداند که جایی در وصیتنامه خود به خط درشت خطاب به او تأکید کرده بود که خواهرم تو را سفارش میکنم به رعایت حجاب اسلامی تحت هر شرایطی.