به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، پژوهشکده تاریخ معاصر به مناسبت شصتمین سالگرد تصویب قرارداد ننگین کاپیتولاسیون در ایران، همایش ملی «کاپیتولاسیون؛ رابطه خدایگان و برده» را در روزهای (یکشنبه و دوشنبه ۱۱ و ۱۲ آذرماه) برگزار کرد. این همایش با سخنان موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، آغاز شد.
منوچهر محمدی سخنان خود را با نظر به چگونگی و چرایی تصویب کاپیتولاسیون آمریکایی در سال ۱۳۴۳ آغاز کرد و در بیان چگونگی این رویداد گفت: این خیانتی بود که حتی خود شاه هم جرئت نمیکرد آن را علنی بیان کند. او خود در کتاب «مأموریت برای وطن» یکی از افتخارات پدرش را لغو کاپیتولاسیون میدانست حال چگونه میخواست خودش آن را علنی کند. حتی عنوان لایحهای را که به مجلس بردند «کاپیتولاسیون» نگذاشتند، بلکه گفتند لایحه «الحاق به کنواسیون وین.»
محمدی در بیان چگونگی تصویب آن ادامه داد: آنها برخلاف روند قانونی که لایحه را ابتدا به مجلس شورا میبردند و بعد به مجلس سنا، این بار ابتدا این لایحه را ابتدا به مجلس سنا بردند آن هم در ساعت ۱۲ شب که نمایندگان پیر این مجلس در حال چورت زدن بودند. با اینکه نمایندگان این دو مجلس سرسپرده حکومت بودند، اما باز مخالفتهایی با این لایحه در مجلس بروز کرد و آنها حاضر نبودند دوباره کاپیتولاسیون را بپذیرند، اما درهرحال این لایحه در هر دو مجلس تصویب شد. گفتنی است در هیچ روزنامهای نیز عنوان کاپیتولاسیون برده نشد.
این استاد دانشگاه در بخش بعدی سخنان خود از چرایی این اتفاق سخن گفت و دراینباره اظهار کرد: در دوره رضاخان یگانه قدرت مسلط بر حاکمیت ایران انگلیس بود و این کشور به هیچ قدرت دیگری اجازه نفوذ در ایران را نمیداد، اما دوره شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ دوره ورود شوروی و آمریکا به سیاست ایران بود. درواقع آنها هم سهمی میخواستند. با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آمریکا در تلاش بود انگلیس را کنار زد و خود قدرت را در ایران بهدست گیرد، اما انگلیس هم نمیخواست سلطهاش را از دست دهد؛ لذا رقابت میان آنها در ایران آغاز شد؛ حتی در پیمان سنتو انگلیس عضو بود، اما آمریکا فقط ناظر بود. بنابراین آمریکا به دنبال آن بود که از طریق نظامی به ایران ورود کند.
وی در ادامه چرایی این اتفاق به قراردادهای اف.ام.اس (F.M.S) اشاره کرد و دراینباره گفت: برای اجرای این قراردادها و استفاده از تسلیحات فروختهشده میبایست کارشناسان آمریکایی در ایران حضور میداشتند؛ یعنی نه امکان این بود که ارتش ایران بدون کارشناسان آمریکایی از این تسلیحات استفاده کند و نه آمریکاییها میخواستند که چنین شود؛ چون آمریکا میخواست بر نظام حاکم بر ایران سلطه داشته باشد. این گونه بود که آمریکا هفتادهزار مستشار وارد ایران کرد که آنها حتی آشپزها و کارگرانشان را از آمریکا میآوردند.
محمدی در ادامه سخنان خود به اتفاقاتی که پس از تصویب کاپیتولاسیون در ایران رخ داد و جرمهایی که آمریکاییهای ساکن ایران مرتکب شدند و دادگستری ایران طبق این قانون نتوانستند آنها را محاکمه کنند اشاره کرد و در بخش دیگر سخنان خود گفت: آمریکا به چیزی جز سلطه رضایت نمیدهد و ازهمینرو حضرت امام آمریکا را به عنوان شیطان بزرگ مطرح میکند؛ مخصوصاً بعد از فروپاشی شوروی جورج بوش پدر نظریه تکقطبی را مطرح کرد و آنها هنوز معتقدند آمریکا به عنوان یگانه ابرقدرت میتواند بر سراسر دنیا حاکم باشد؛ ازهمینرو رابطه ما با آمریکا حاصل جمع جبری صفر است؛ چون آنها میخواهند سلطه داشته باشند و انقلاب اسلامی هم سلطه آنها بر ایران را از بین برد و ما میخواهیم آنها بر جهان سلطه نداشته باشند و مبارزه با استکبار را در پیش گرفتهایم.
این استاد دانشگاه در بخش پایانی سخنان خود گفت: آمریکا در حال افول است و با توجه به مشکلاتی که دارد نمیتواند در طولانیمدت دوام آورد و فروپاشی آن نزدیک است. این فروپاشی هم به مراتب بدتر از فروپاشی شوروی است؛ چون روسیه یک امپراتوری درازمدتی داشت و از یک زبان واحد و مذهب واحد ارتدوکس برخوردار بود، اما در آمریکا هیچ چیز مشترکی نیست، بلکه یک عده مهاجر رفتند و بر آنجا سلطه پیدا کردند و همانطور که اسرائیل جعلی است آمریکا نیز جعلی است.
مکی: کلوپ روتاری اولین اقدام آمریکا برای شکلدهی تفکر در ایران بود
سخنران بعدی همایش ملی «کاپیتولاسیون؛ رابطه خدایگان و برده»، امیر مکی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، بود. عنوان سخنرانی وی «تصمیمسازی، جریانسازی، دولتسازی؛ آنچه آمریکا در ایران انجام داد» بود که با این سؤال آغاز شد: ما به چه صورت درگیر قضیه کاپیتولاسیون شدیم؟
وی برای پاسخ به این پرسش به این موضوع اشاره کرد که «شعار آمریکاییها این است که توسعه سیاسی بر پایه توسعه فرهنگی شکل میگیرد» و سپس اظهار کرد: برای ردیابی این مسئله باید به اتفاقات بعد از جنگ جهانی دوم برگردیم. در خود اسناد آمریکا بر سه محور تصمیمسازی، جریانسازی، دولتسازی تأکید شده است. آنها بعد از شهریور ۱۳۲۰ عهدنامه عمومی را با ایران منعقد کردند و جریان کاپیتولاسیون از همان جا شروع شد و بیست سال بعد مطرح شد.
وی ادامه داد: بعد از جنگ جهانی دوم بود که پدیده ساختن و نگه داشتن افراد کلید خورد. در آن زمان پس از اتفاقاتی که اشتوتگارت آلمان رخ داد و به اشغال آمریکاییها درآمد، جریان نفوذ برای نگه داشتن و ساختن افراد کلید خورد. در آن زمان آمریکاییها هویدا و منصور را رصد میکنند و با توجه به سابقه پدرانشان و انگلوفیل بودن آنها و نیز بهائی بودن هویدا ارتباط تنگاتنگی با این دو برقرار میکنند؛ سپس با برنامهریزیهای خاص آنها را داخل ادارات و وزارتخانههای ایران میکنند و از سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ مکانیسمهای نفوذ جریان فکری خود را در دورههایی که به دورههای منصور مشهور شده است عیان و به نوعی برنامههای خود را در خصوص جذب جوانان این مرز و بوم به سمت فرهنگ غربی شروع کردند.
مکی در شرح دورههای منصور گفت: این دورهها به صورت هفتهای یک بار برگزار میشد و یکی از اعضای ثابت آن، رئیس مرکز سیا در ایران بود. دوره منصور زمینه تأسیس کانون مترقی شد و کانون مترقی حزب ایران نوین را شکل داد.
این نویسنده و پژوهشگر در ادامه موضوع کلوپهای تأسیسشده توسط آمریکا در کشورهای دیگر را مطرح کرد و گفت: آمریکاییها متخصص تأسیس کلوپهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در کشورهای دیگر هستند. کلوپ روتاری اولین اقدام آنها برای شکلدهی تفکر هر مرز و بومی از جمله ایران بود. پس از آن کلوپ لاینز این راه را ادامه داد و در جهت ایجاد افراد وابسته فکری به آمریکا قدم برداشت. انجمن ایران و آمریکا از دیگر اقدامات آنها در این زمینه بهشمار میآید.
او ادامه داد: آمریکا با این اقدامات توانست گروهی از آمریکاییهای نفوذی را تربیت کند و همین آمریکاییهای نفوذی و اصلی با دخالتهای مستقیم خود در بحث تصمیمسازی و جریانسازی، به دولتسازی منطبق بر منافع آمریکا اقدام کردند. دولتسازیهای انجامشده در ایران دقیقاً در راستای منافع آمریکا بود؛ حتی محمدرضا پهلوی، یعنی شاه مملکت نیز در این مسیر قرار گرفت. درواقع آنها برای طرحهای استعماری خود از جمله کاپیتولاسیون زمینهچینی کردند. این جریان با ترور منصور تمام نشد و هویدا که سراپاگوش فرایند غربگرایانه آمریکاییها بود، به جای منصور بر کرسی نخستوزیری تکیه زد.
پایبست: کنوانسیون وین یک تفاوت اساسی با کاپیتولاسیون دارد
محمد پایبست از دیگر سخنرانان این همایش بود که سخنان خود را با موضوع «ابعاد حقوقی کاپیتولاسیون» مطرح کرد. این پژوهشگر حوزه تاریخ سخنان خود را با اشاره به ضرورت و اهمیت بسیار بالای جهاد تبیین آن هم در عصری که دروغ و حقیقت در هم تنیده شدهاند آغاز کرد و گفت: روابط استعماری همواره حول امتیازات تحلیل و شناسایی میشوند. در میان انواع امتیازهای واگذارشده به قدرتهای استعماری کاپیتولاسیون اهمیت ویژهای دارد. سلب حق قضاوت صریحترین و شفافترین اقدام استعماری بود که دولتهای زورگو توانستهاند از طریق کاپیتولاسیون بر کشورهای تحت سلطه اعمال کنند.
این محقق تاریخ در ادامه گفت: کاپیتولاسیون پیش از آنکه یک قاعده حقوقی باشد یک پدیده سیاسی است؛ چراکه امروز میبینیم در جامعه بینالمللی حقوق بازیچه سیاست و سیاست حاکم بر حقوق است.
او سپس به تاریخ کاپیتولاسیون در ایران اشاره کرد و گفت: کاپیتولاسیون بیش از یک قرن بر کشور ما سایه انداخته بود. در سال ۱۲۰۷ پس از شکست ایران در جنگهای ایران و روس و در عهدنامه ترکمنچای، کاپیتولاسیون به ایران تحمیل میشود و این قضیه به مدت صد سال ادامه دارد تا سال ۱۳۰۷ ش که رضاخان آن را ملغی میکند، اما پسر او در مهر ۱۳۴۳ دوباره به آن تن میدهد.
پایبست از جمله علتهای برقراری مجدد کاپیتولاسیون در این دوره را چنین برشمرد: ضعف دولتمردان ایران در سیاست بینالمللی، عدم آگاهی آنها از سیاست عزتمندانه، ضعف قوه قضائیه در رسیدگی به جرائم بینالمللی و جرایم مربوط به بیگانگان و عدم امنیت داخلی.
این محقق تاریخ در ادامه به متن لایحه کاپیتولاسیون اشاره کرد و گفت: در متن لایحهای که عنوانش هم کاپیتولاسیون نبود بلکه لایحه اجازه استفاده مستشاران نظامی آمریکا در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین بود آمده بود که به دولت اجازه داده میشود تا رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری ایالات متحده آمریکا در ایران را که به موجب موافقتنامههای مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی میباشند از مصونیتها و معافیتهایی که شامل کارمندان اداری موصوف است برخوردار کند.
او در ادامه با طرح این پرسش که کنوانسیون وین چیست؟ به توضیح این کنوانسیون و نحوه ارائه آن در سازمان ملل متحد اشاره کرد و گفت: اکنون بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران به این کنوانسیون پایبند هستند. این کنوانسیون برای سفرا و دیپلماتهایی که در استخدام دولت متبوع خود هستند، اما در کشور میزبان به سر میبرند اعمال میشود؛ بنابراین یک تفاوت اساسی میان این کنوانسیون با کاپیتولاسیون وجود دارد. چون در لایحه کاپیتولاسیون به مستشاران نظامی که مستخدم دولت ایران هستند اشاره میشود. البته چون این بخش باعث ابراز مخالفتهایی شد سعی کردند این گونه آن را اصلاح کنند که این مستشاران در استخدام دولت آمریکا هستند و به دعوت دولت ایران به کشور ما سفر کردهاند، اما این تحریف حقیقت بود؛ چراکه این موضوع با متن موافقتنامههای امضاشده بین ایران و آمریکا کاملاً در تضاد بود.
پایبست دستاویز قراردادن موافقتنامههای امضاشده میان آمریکا و یونان و ترکیه را حربه دیگر دولت منصور برای توجیه این لایحه عنوان کرد و گفت: این دو کشور در چهارچوب ناتو یک سری امتیازات ناچیزی به آمریکا داده بودند.
این محقق تاریخ در پایان سخنان خود با اشاره به اینکه کاپپتولاسیون پس از پیروزی انقلاب اسلامی لغو شد، گفت: به گواه تاریخ هر وقت در دیپلماسی از سه اصل عزت، حکمت و مصلحت پیروی کردهایم سر به زیر تاریخ، اما سربلند دوران شدهایم.
تقوی: آنچه در سال ۱۳۴۳ در ایران اتفاق افتاد کاپیتولاسیون نبود
سخنران بعدی این همایش سیدمصطفی تقوی بود که سخنان خود را با موضوع «کاپیتولاسیون از منظری دیگر» مطرح کرد. او با اشاره به اینکه تلاش میکند در اینجا از رویکرد پدیدارشناسانه به اتفاقات سال ۱۳۴۳ بنگرد گفت: اگر اصطلاحاتی چون دیپلمات، وابسته نظامی، کنسول، کارمند و مستشار درست تعریف شوند ما بهتر میتوانیم به آنچه در سال ۱۳۴۳ رخ داد ورود پیدا کنیم.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ ادامه داد: دیپلمات، کارمند یا مأمور سیاسی در علم سیاست و آداب کنسولی تعریف مشخصی دارد: نیرویی که استخدام یک دولت است و برای اجرای مأموریتی موقت یا دائم به کشور دیگری مأمور میشود. طبیعتاً اجرای این مأموریت مستلزم تدارک یک سری امور حقوقی، سیاسی، امنیتی برای آن است که اینها در کنوانسیون وین ثبت شده است. وابسته نظامی هم دیپلمات است و تنها تفاوتش با دیپلمات در این است که در حوزه نظامی مأموریتش را پی میگیرد.
او در ادامه به تعریف مستشار پرداخت و در توضیح آن گفت: مستشار که باعث بحث کاپیتولاسیون در تاریخ ما شد شخصی است که تبعه یک دولت است منتها دولت دیگری بنا به نیاز و تشخیص ممکن است از آن دولت تعدادی کارشناس در زمینههای گوناگون سیاسی، اقتصادی و… تقاضا کند تا به طور موقت از تخصصشان استفاده کند. حقوق این افراد را هم کشور متقاضی پرداخت میکند.
سیدمصطفی تقوی در بخش بعدی سخنان خود به مفهوم کاپیتولاسیون اشاره کرد و گفت: در تاریخنگاری و ادبیات سیاسی حقوقی وقتی کاپیتولاسیون تعریف میشود وجه غالب آن میشود حق قضاوت کنسولی؛ یعنی اینکه کشوری بتواند برای مأموران خودش مصونیت قضایی بگیرد، اما آنچه در سال ۱۳۴۳ در کشور ما کاپیتولاسیون نبود، بلکه چیزی فراتر از کاپیتولاسیون بود و محدود کردن آن حادثه به حق قضاوت کنسولی و مصونیت محاکمه برای شهروندان یا مأموران یک دولت هم ظلمی به تاریخ این کشور است و هم باعث کتمان و نادیده گرفتن بنیان بک راهبرد جدی برای جایگاه کشور ما در نظام بینالمللی آن روز میشود.
او برای تبیین این بخش از سخنان خود اظهار کرد: کنوانسیون وین برای مأموریتهای دیپلماتیک در روابط بینالمللی است، اما در ماده ۳۷ لایحه کاپیتولاسیون آمده بود: کارمندان اداری و فرهنگی مأموریت و همچنین بستگان آنها که اهل خانه آنها هستند به شرط آنکه تبعه دولت پذیرنده و مقیم آن نباشند از مزایا و مصونیتهای مندرج در مواد ۲۹ تا ۳۵ کنوانسیون وین بهرهمند خواهند شد.
این محقق تاریخ در ادامه مواد ۲۹ تا ۳۵ کنوانسیون وین را شرح داد و با توجه به حقوقی که در این مواد برای مأموران دیپلماتیک لحاظ شده است اظهار کرد: این مواد نشان میدهد که آنچه به مستشاران آمریکایی داده شد فقط محدود به حق قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون نبود و با در نظر گرفتن حقوق مأمور دیپلماتیک برای آنها چیزی وحشتناکتر از کاپیتولاسیون برای آنها قائل شده بودند.
او با طرح این پرسش که «آیا با وجود مستشارانی بهرهمند از این حقوق در حوزههای نظامی و اداری و… کشور امنیت ملی برای ایران معنا داشت؟» سخنان خود را ادامه داد: اینجاست که عظمت کار امام خمینی مشخص میشود. درست است که در آن زمان واژه کاپیتولاسیون مصطلح شده بود، اما عبارتهای امام نشان میدهد که مسئله فروختن کشور، اشغال آن، از بین رفتن عزت و اعتبار کشور است و اصولاً محدودسازی مطلب به کاپیتولاسیون به مفهوم رایج آن اصلاً عظمت موضع امام خمینی و نیز عمق رابطه ما با مستشاران آمریکایی و دولت آمریکا و بخشی از حقایق تاریخ کشور ما را مورد غفلت و تقلیل قرار میدهد.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ در بخش بعدی سخنان خود بر مفهوم مستشار انگشت نهاد و گفت: با توجه به حقوقی که طبق این قانون در سال ۱۳۴۳ به آمریکاییهای مستخدم دولت ایران داده شد و با توجه به اهداف کشور فرستنده آیا به این افراد اصلاً میشود مستشار به معنای مصطلح و علمی آن گفت؟
او به این پرسش چنین پاسخ داد: استخدام مستشار در شرایط متعارف و برابر نه تنها بد نیست، بلکه خیلی هم مفید است، اما در رابطه نابرابر و استعمار و سلطه، این کشور متقاضی نیست که برای رفع نیازهای ملی خود تقاضای کارشناس میکند، بلکه کشور سلطهگر است که برای مدیریت و بازسازی یک کشور در جهت اهداف خود در عرصه بینالمللی مأمور میفرستد تا آن کشور را آن گونه که او میخواهد بسازد.
ذکاوت: ما درباب کاپیتولاسیون با فقر گزارش مواجه هستیم
محمود ذکاوت، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، سخنران دیگر این همایش بود که سخنان خود را ذیل موضوع «کاپیتولاسیون به روایت دولت پهلوی» مطرح کرد. وی در بخش مقدماتی سخنان خود گفت: ما درباره کاپیتولاسیون با فقر گزارش مواجه هستیم. درواقع وضعیت آنقدر وخیم بوده که خود دولت هم در باب لایحه خیلی قلمفرسایی و تولید ادبیات نکرده است.
این محقق تاریخ ادامه داد: در تاریخ معاصر، وقتی ما ادبیات نداریم مفاهیم خیلی ایفای نقش میکنند و این مسئله به طور خاص در ماجرای کاپیتولاسیون مشاهده میشود.
ذکاوت در ادامه به صورت مذاکرات مجلس در روز ۲۱ مهر ۱۳۴۳ اشاره کرد و گفت: در وضعیتی که حتی در مطبوعات آن زمان هم به این موضوع پرداخته نشده مذاکرات این جلسه مجلس بسیار اهمیت دارد؛ بهویژه آنکه شاید تنها جلسه در مخالفت با کاپیتولاسیون باشد.
وی در بخش بعدی سخنان خود با تکیه بر مذاکرات مجلس در تاریخ یادشده گفت: وقتی دولت مورد سؤال و نقد قرار میگرفت که چرا چنین لایحهای را در دستور کار قرار داده به جای تبیین ساختاری، با مجموعهای از گفتارها پاسخ میداد که آنها را به شکلی که برمیشمارم دستهبندی کردهام.
ذکاوت در ادامه به این گفتارها چنین اشاره کرد: یکی از این گفتارها گفتار حضور در قوانین و قراردادهای بینالمللی است، درواقع امضای یک قرارداد بینالمللی را استدلالی برای مشروعیت آن قانون میدانند؛ برای نمونه حسنعلی منصور میگفت که ما باید با دنیا با آغوش باز برخورد کنیم.
گفتار دیگر «انحراف استدلالهای مخالفین به جای پاسخگویی به آنها» بود که این پژوهشگر تاریخ نمونهای از آن را چنین برشمرد: دولت در توجیه این لایحه به بهرهمندی از مزایای حضور آمریکاییها در ایران اشاره میکرد. درواقع آنها چنین عنوان میکردند که آمریکا قرار است در زمینههای نظامی، اقتصادی، فرهنگی و… خدماتی به ایران ارائه کند و ما هم در ازای این خدمات باید حداقل حقوقی برای نظامیان و باقی کارمندان آمریکایی که قرار است ذیل دولت ایران خدمت کنند قائل شویم. درواقع گویی استفاده از این مزایا مشروعیتبخش این قانون است.
گفتار بعدی که ذکاوت به آن اشاره کرد «طبیعی جلوه دادن آن» بود. او دراینباره گفت: یکی دیگر از اقدامات دولت برای توجیه لایحه کاپیتولاسیون اشاره به کشورهایی بود که این قانون در آنها اجرا میشود.
این محقق تاریخ ادامه داد: گفتار دیگر تأیید مقامات بالا بود؛ یعنی اینکه اعلیحضرت یا مقامات ارتش آن را تأیید کردهاند گویی سندی بر درستی آن بود.
«سکوت و عدم پاسخ دادن به نقدها و نیز همینی که هست، ارج نهادن به کار خود و برچسب زدن به مخالفان یعنی خود را وطنپرست جلوه دادن و قرار دادن مخالفان در جایگاه خائنان به وطن» گفتارهای دیگری بود که ذکاوت در بخش بعدی سخنان خود بدانها اشاره کرد و در جمعبندی گفت: چون این لایحه هم به لحاظ سیاسی و هم حقوقی قابل دفاع نبود هیچ تبیین ساختاری ارائه نمیشود و گفتارها برای توجیه لایحه ایفای نقش میکنند.
علیبخشی: دکتر حسابی کاپیتولاسیون را مغایر با اصول فقه شیعه عنوان کرد
عباس علیبخشی سخنران دیگر این همایش بود که سخنان خود را با عنوان «واکنشهای سیاسی اجتماعی به تصویب قانون استفاده مستشاران آمریکایی از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین (کاپیتولاسیون) با تکیه بر اسناد و گزارشهای ساواک» مطرح کرد. او با تکیه بر این اسناد واکنشها را به چهار دسته کارگزاران پهلوی، علما و روحانیان، دانشگاهیان و توده مردم تقسیم کرد و پس از ذکر تاریخچهای درباره کاپیتولاسیون در ایران گفت: کاپیتولاسیون اولین بار در عهدنامه ترکمنچای بر ایران تحمیل شد. این کاپیتولاسیون در سال ۱۲۹۵ ش یعنی قبل از روی کار آمدن رضاخان لغو شد و در سال ۱۲۹۷ ش به اطلاع عموم رسید، اما رضاخان در سال ۱۳۰۶ طی فرمانی به مستوفیالممالک که رئیسالوزرا بود، به صورت تبلیغاتی کاپیتولاسیون را ملغا اعلام کرد.
علیبخشی در ادامه وارد بخش واکنشها شد و گفت: دسته اول واکنشها مربوط به کارگزاران و مقامات حکومت پهلوی بود. اینها خودشان در جریان لایحه بودند و از نحوه اجرای آن اطلاع داشتند و خودشان این موضوع را که حکومت پهلوی یک رژیم ملیگرا و مخالف اعطای امتیازاتی مثل کاپیتولاسیون است تبلیغ میکردند. اولین واکنش از این دست در مجلس شورای ملی رخ داد. مهمترین واکنشها مربوط به پانزده نماینده مجلس بود که در رأس آنها ناصر بهبودی، پسر سلیمان بهبودی (محرم اسرار رضاخان) قرار داشت. گفتنی است پس از چندی سلیمان بهبودی بالاجبار بازنشسته و از دربار برکنار شد.
او افزود: واکنش بعدی از این دسته مربوط به علی امینی بود که چندی بود خارج از دایره قدرت قرار داشت. او حتی خواستار انحلال مجلسین به خاطر تصویب این لایحه شد و سعی کرد خود را به علما و روحانیون نزدیک کند.
علیبخشی در ادامه سخنان خود به واکنش دانشگاهیان اشاره کرد و گفت: دکتر محمود حسابی بازگشت مجدد کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳ را مغایر با اصول فقه شیعه و به ضرر شاه و ملت عنوان میکند و از شاه میخواهد مخالفت خود را باتصویب این لایحه نشان دهد.
او پس از اشاره به واکنش دانشجویان و انتشار اعلامیه امام در میان آنها واکنش طلاب و روحانیان را مطرح کرد و آن را چنین توضیح داد: افزون بر سخنرانی امام، باید به اقدام طلاب اشاره کرد که بیانیهها و اعلامیههای را صادر و با جمع امضا و ارسال آن به دربار مخالفت لایحه کاپیتولاسیون با قاعده نفی سبیل را گوشزد کردند و خواستار لغو آن شدند.
علیبخشی پس از اشاره به واکنش توده مردم، که سبب گسترش سرخوردگی و نارضایتی در میان آنها شد، در بخش پایانی سخنان خود گفت: لایحه مصونیت قضایی (کاپیتولاسیون) دو بار؛ در دوره قاجار و پهلوی، بر مردم ایران تحمیل شد. در دوره اول در زمان ضعف دولت و علیرغم خواست آن تحمیل شد، اما در سال ۱۳۴۳ دولت به میل و رغبت خود این لایحه را پذیرفت و تصویب کرد و درواقع امتیاز قرن نوزدهمی در قرن بیستم بر مردم ایران تحمیل شد.
منصوری: تشیع همواره در مقابل سلطه ایستاده است
جواد منصوری سخنان خود را با نظر به موقعیت جغرافیایی ایران آغاز کرد و گفت: موقعیت جغرافیایی ایران مسئلهای است که در تحلیل تحولات تاریخی کمتر به آن توجه میشود. او ادامه داد: ایران یکی از سه یا چهار نقطه حساس دنیاست؛ به گونهای که در تاریخ هر قدرت در هرجایی تشکیل شده تسلط بر ایران جزء اهداف استراتژیک آن بوده است و تا صد سال دیگر هم دنیا از اینکه بر ایران مسلط شود دست برنخواهد داشت.
منصوری در بخش دیگری از سخنان خود توجه را به تشیع برگرداند و گفت: تشیع همواره در مقابل سلطه ایستاده است و استعمار از دوره صفویه بهتدریج به این موضوع پی برد و بنابراین در دوره قاجار درصدد کنترل نقش تشیع در تحولات سیاسی برآمد.
او افزود: یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، موشه دایان، نابغه سیاسی اسرائیل، انقلاب اسلامی ایران را به زلزلهای تعبیر کرد که خاورمیانه را خواهد لرزاند و به دنبال آن دنیا خواهد لرزید. او چرا این را میگوید؟ چون در ایران تشیع در رأس حاکمیت قرار گرفته است.
منصوری با این مقدمه وارد بحث کاپیتولاسیون میشود و اظهار میکند: آنچه در سال ۱۳۴۳ در ایران اتفاق افتاد را باید در راستای این موضوعات در نظر گرفت. پس از اجرای کودتا، توسط آمریکاییها و انگلیسیها طراحی شد، قرار بر این بود که آنها بر ایران تسلط کامل داشته باشند و برای آن برنامههای بسیاری نیز ریختند؛ تا جایی که یک هفته بعد از کودتا پنج افسر عضو سازمان سیای آمریکا که متخصص کارهای فرهنگی بودند وارد تهران شدند و در دوازده رشته شروع به فعالیت کردند.
او افزود: در این وضعیت رویدادهای سال ۱۳۴۲ بر سر لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و قیام ۱۵ خرداد رخ داد. آمریکاییها اصلاً تصور نمیکردند قیامی چنین خودجوش با حضور اقشار مختلف بر پایه مذهب شکل بگیرد؛ لذا به این فکر افتادند که برای حفظ تسلطشان بر ایران، اقدامات بیشتری انجام دهند. یکی از اقدامات آنها در این زمینه گرفتن حق مصونیت کامل قضایی و سیاسی یا همان کاپیتولاسیون برای مستشاران خود در ایران بود.
منصوری در ادامه به درخواست آمریکا در این زمینه از دولت ایران که مکتوب ارسال شده بود اشاره کرد و گفت: دولت ایران به خاطر وضعیت آن روز ایران مدتی به این درخواست جواب ندادند، اما در پی پیگیریهای آمریکاییها، آن را برای وزارت خارجه میفرستد تا جوانب حقوقی آن را بررسی کنند. در نتیجه بررسی آن، مدیر کل حقوقی وزارت خارجه یک جواب سه صفحهای صادر میکند.
او افزود: در این سند ۴ مسئله عنوان میشود: اول اینکه این درخواست با موازین قانونی مملکت مغایرت دارد؛ دوم اینکه با موازین سیاسی مملکت مغایرت دارد؛ سوم با کنوانسیون وین مغایرت دارد؛ چهارم اینکه اگر ما این حق را به آمریکا بدهیم باقی دولتها هم این امتیاز را درخواست خواهند کرد.
منصوری گفت: با وجود این نظر، حسنعلی منصور این لایحه را به مجلس برد و با وجود مخالفتهای تند نمایندگان مجلس، نهایتاً با ۷۲ رأی موافق و ۶۲ رأی مخالف به تصویب رساند.
بخش پایانی سخنان دکتر منصوری درباره پیامدهای تصویب کاپیتولاسیون بود که چنین بیان شد: سخنرانی شدیداللحن امام خمینی که به تبعید ایشان منجر شد، ترور حسنعلی منصور، جسارتهای آمریکا نسبت به ایرانیان بعد از تصویب این قانون، ایجاد شبکه زیتون در ساواک توسط اسرائیلیها و در نهایت رشد نفرت و انزجار مردم ایران از آمریکا و رژیم پهلوی که در نهایت به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد.
∎