شناسهٔ خبر: 70060578 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

تدبر در سوره‌های جزء سی‌ام؛ طارق

اسراری از «طارق»

در بیان ثواب قرائت سوره طارق اقوال زیادی مطرح است که از جمله مهمترین آنها به نقل از کتاب «البرهان» می‌توان به احادیثی از امام صادق(ع) اشاره کرد که فرمودند: هرکس در نمازهای واجب این سوره را بخواند در نزد خداوند جاه و منزلتی ویژه‌ خواهد یافت و از جمله دوستان امامان و صلحا محسوب خواهد شد.

صاحب‌خبر -
«ماء دافق» استعاره‌ای از زندگی بی‌بازگشت استبه گزارش ایکنا، جلسه این هفته تدبر در سوره‌های جزء سی‌ام قرآن که به همت مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران برگزار می‌شود، اختصاص به بررسی سوره مبارکه «طارق» داشت.
 
هانی چیت‌چیان؛ کارشناس و مدرس قرآنی یکشنبه 11 آذر، پس از اقامه نماز جماعت مغرب و عشا در مسجد کوی دانشگاه تهران طی سخنانی با اشاره به اینکه سوره طارق در سیاق سوره‌های مکی است، گفت: این سوره با وجود آن که از جمله سوره‌های کوتاه است، اما معانی و مضامین ژرفی دارد که از مناظر گوناگونی می‌توان به آنها نگریست، کمااینکه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ماهیت این سوره را تنذیری بیان کرده است که با استفاده از نشان‌ها و مؤلفه‌هایی انسان را نسبت به غفلت‌هایش، هشدار می‌دهد.
 
در ادامه خلاصه‌ای از مباحث طرح شده در این جلسه از نظر می‌گذرد:
 
در بیان ثواب قرائت سوره طارق اقوال زیادی مطرح است که از جمله مهمترین آنها به نقل از کتاب «البرهان» می‌توان به احادیثی از امام صادق(ع) اشاره کرد که فرمودند: هرکس در نمازهای واجب این سوره را بخواند در نزد خداوند جاه و منزلتی ویژه‌ خواهد یافت و از جمله دوستان امامان و صلحا محسوب خواهد شد.
 
نقل دیگری از امام صادق(ع) است که فرمود: اگر دچار زخم یا جراحت عمیقی شدید، این سوره را خوانده و به آبی که قصد شستشوی زخم را با آن دارید بدمید که به شرط شستشو با آن آب، زخم و جراحت شما التیام خواهد یافت. شاید این پرسش مطرح شود که این مسائلی که مطرح شده است قطعیت دارد که باید گفت: کلام معصوم عاری از هر کذب و خطایی است، اما همه‌چیز به خلوص نیت ما دارد.
 
دیگر مسئله‌ای که باید مورد توجه قرار گیرد در عین حالی که همه سوره‌های قرآن از اعتبار و منزلت برخوردارند، اما بنا بر روایات نقل شده از معصومین(ع) هر کدام کارکردهای خاص خود را دارند.
 
در ابتدای این سوره به آسمان و طارق قسم یاد شده است؛ اما باید دید منظور از طارق چیست؟ طارق از ریشه طرق است و معنای تحت‌اللفظی طرق یعنی کوبیدن به چیزی؛ حال پرسشی که مطرح می‌شود، این است که طریق به معنای راه نیز از همین ریشه است، پس چه ارتباط معنایی میان طریق و طرق وجود دارد؟ از آن جهت به راه، طریق گفته می‌شود که به سبب کثرت حرکت و رفت و آمد در آن خاک آن کوبیده شده است به شکلی که آن مسیر از سایر اراضی اطراف آن متمایز شده و قابل تشخیص است.
 
پرسش دیگر آن که چه فرقی میان طریق و صراط که به شکل عامیانه آن نیز به راه معنی می‌شود، وجود دارد که باید گفت صراط راه نیست، بلکه جهت حرکت است به همین دلیل است که برای صراط هیچ واژگان مکسر و جمعی وجود ندارد و هیچگاه نمی‌توان صراط را جمع بست.
 
سبیل هم به راه معنا شده است، پس چه فرقی میان سبیل و طریق وجود دارد؟ در باب تفاوت میان این دو واژه نیز گفته می‌شود، سبیل راهی است که از جایی آغاز شده و به جایی ختم می‌شود، یعنی فرد را قطعاً به مکان و مقصدی می‌رساند، اما در مورد طریق این امر ممکن است، روی دهد و ممکن است، اتفاق نیفتد و هیچ تضمینی برای آن وجود ندارد.
 
در باب واژه طارق؛ اسم فاعل از ریشه طرق است به معنای کوبنده، طارق در این سوره به اختر و ستاره‌ای شبیه شده است که در ظلمات، حتی کورسوی نور او نیز روشن‌کننده است، درست مانند زمانی که در تاریکی و سکوت محض یک شب، صدای کوبیده شدن در خانه‌ای در یک محله بیش از آنچه تصورش را بکنید از سوی سایر اهالی محل شنیده شود.
 
نکته‌ بیان برخی نشانه‌های علمی در طبیعت و نظام هستی است که گویی کُدی را به پژوهشگران می‌دهد که بیشتر در این زمینه به کاووش بپردازند؛ این یکی از کارکردهای ترجمه و تفاسیر قرآنی است، اما باید به این نکته توجه داشت که نباید کارکرد ترجمه، تفسیر و در نهایت تدبر در سوره‌های قرآن به چنین موضوعاتی محدود شود.
 
در این چند آیه به آسمان، طارق به مثابه اختری پرتوبخش در ظلمت قسم یاد شده است تا به مخاطب این موضوع را گوشزد کند که آنچه گفته می‌شود هر چند در حد یک پرتو و بارقه نور که کورسو می‌زند و ظلمتی را روشن می‌کند، اما غیر قابل انکار است و کسی نمی‌تواند این واقعیت را نادیده گرفته و منکر آن شود.
 
در ادامه به آفرینش انسان اشاره می‌شود و این امر گوشزد می‌شود که انسان باید ببیند چه آفریده شده است و در اینجا اشاره به «ماء دافق» می‌کند! و اینکه انسان از آبی جهنده خلق شده است؛ اما چرا جهنده؟ این آیه از قرآن می‌توانست از آبی مثال بیاورد که راکد است و اتفاقاً به جهت رکود، ممکن است بوی تعفن گرفته باشد، به این جهت، مثال تأثیرگذارتری را شاهد بودیم، چرا که از یک مایع پست بنا به اراده خدا، انسانی شایسته که خلیفة الله بر روی زمین است آفریده می‌شود.
 
نکته مهم همینجاست؛ خصوصیتی که برای آب جهنده آورده شده است، مایعی است برگشت‌ناپذیر وگرنه که آب راکد و قابل کنترل را می‌توان به هر آبراهی هدایت کرد و آن را در اختیار داشت. از این جهت صفت دافق در این مورد به کار رفته است تا تلویحاً به این مورد اشاره داشته باشد که انسان در مسیر زندگی، قابلیت بازگشت به گذشته خود به هر دلیلی را ندارد و لذا برای آن که از کرده خود دچار خسران نشود باید هر آن مراقبت از خود و اعمال و رفتارش داشته باشد. البته این بازگشت‌ناپذیری تنها با توان و اراده انسان است که سنجیده می‌شود، چرا که هر کار غیر ممکنی از جانب خداوند ممکن است و تنها انسان مأمور به آن شده است تا در این مسیر بازگشت‌ناپذیر، در حفظ و مراقبت از خود کوشا باشد تا آن زمان که پرده‌ها انداخته خواهد شد و هر امر مخفی مکشوف می‌شود و دیگر جای هیچ بهانه‌ای باقی نمانده باشد.
 
در حقیقت انسان در مدت حیات خود دچار خدعه افرادی می‌شود که نسبت به حقیقت ایمان و معاد هیچ اعتقاد و باوری ندارند و لذا در این مسیر بی‌بازگشت با گم کردن گوهر وجودی خود به انواع و اقسام اعمال ناشایست مرتکب می‌شوند که نسبت به پرهیز از آن به ایشان هشدار داده شده، چرا که وعده الهی صادق است و ممکن است زمانی در رسد که دیگر پشمانی فایده‌ای برای ایشان نداشته باشد. 
  
 
انتهای پیام