گروه سیاسی دفاعپرس ـ در تاریخ طولانی منازعات بین ایران و آمریکا، مقامها و رسانههای آمریکایی همواره ایران و سیاستهای آن را مقصر اصلی در جدایی و خصومت هر چه بیشتر بین این دو کشور، معرفی کردهاند. به راستی چرا چنین است؟ آیا منافع ملی آمریکا حکم میکند این کشور به درهایی که بارها از سوی ایران برای تنشزدایی با آمریکا گشوده است، پشت کند یا مشکل را باید در جای دیگری جست؟
دلیل اصلی این جدایی و برقرار نشدن گفتوگویی راهگشا بین این دو کشور را در یک کلمه، باید در سیاست خارجی توسعه طلبانه و امپریالیستی آمریکا جست که به هیچ روی حاضر نیست وجود ایرانی مستقل و در عین حال منتقد و مخالف سیاستهای امپریالیستی این کشور را بپذیرد و ضمن پذیرش تمامی حقوق حقه ایران، به برقراری دیالوگ و تنشزدایی با این کشور بپردازد.
در اختلافات دیپلماتیک و ژئوپلتیک بیوقفه بین ایران و آمریکا، دولت ایران و سیاست خارجی تهاجمی یا بدون تمایل این کشور به برقراری گفتگو با ایالات متحده آمریکا، مقصر دانسته میشود. شناخته شدهترین تلاش ایران برای برقرار کردن گفتگو با آمریکا، به پیشنهاد معامله بزرگ برمیگردد که در میسال ۲۰۰۳ از سوی ایران مطرح شده بود. این پیشنهاد دو صفحهای که به منظور رسیدن به درکی همه جانبه بین ایران و آمریکا، تمامی مسائل مورد علاقه طرفین را دربر میگرفت، از طریق سفیر سوئیس در تهران به وزارت امور خارجه آمریکا تسلیم شد. وزارت امور خارجه نه تنها به این پیشنهاد ایران برای مذاکره پاسخی نداد، بلکه همانطور که گارت پورتر، گزارشگر اشاره میکند، سفیر سوئیس را به خاطر دریافت این پیشنهاد بازخواست کرد.
از آن زمان به بعد، تاکنون ایران چند بار دیگر اقداماتی را برای برقراری مذاکره انجام داده است. پرسش این است که چرا دولتهای گذشته آمریکا نسبت به برقراری یک گفتوگوی حل کننده تنش با ایران اکره داشتهاند؟ پاسخ این پرسش را در، سیاست خارجی آمریکا به ویژه در خاورمیانه باید دانست که بیشتر از آنکه برخاسته از منافع ملی جامع این کشور باشد، حاصل تلاشهای صاحبان منافع تنگ نظرانه، ولی قدرتمند ویژهای است؛ صاحبان منافعی که به نظر میرسد جنگ و نظامیگری را بر صلح و درک بینالمللی ترجیح میدهند.
این صاحبان منافع غیراخلاقی، کسانی هستند که در صنایع نظامی سرمایهگذاری کردهاند و با کسب و کارهای امنیتی مرتبط هستند که به شکلی بدنام، به مجموعه نظامی صنعتی شهرهاند. این طرفهای ذینفع در پاداشهای جنگ، بدون وجود دشمنان خارجی یا تهدیدات موجود نسبت به منافع ملی ما، قادر به توجیه سهم کلان خود از دلارهای مالیاتی ما نیستند. حال شاید گفته شود که اگر طرفهای ذینفع در پاداشهای جنگ برای توجیه سهم ناعادلانهشان از خزانه ملی به دشمنان خارجی نیاز دارند، چرا در میان این همه کشور، ایران به عنوان یک دشمن هدف گرفته شده است؟ آیا درباره سیاستهای دولت ایران در به چالش کشیدن ابرقدرت جهان که میداند این چالش، همچون هماوردی داوود و جالوت است چالشی که موجب فشارهای سیاسی، تهدیدهای نظامی و تحریمهای اقتصادی علیه ایران خواهد شد نکته اشتباهی وجود ندارد؟
ساده لوحانه است که فکر کنیم امپریالیسم آمریکا با به کار بردن زبان نرم یا مؤدبانه از سوی ایران، به رفع تحریمهای اقتصادی یا تهدیدهای نظامی علیه این کشور متمایل خواهد شد. سیاست آمریکا در ارتباط با ایران مبتنی بر یک دستور کار امپریالیستی است که دربردارنده یک رشته تقاضاها و انتظارات نه تنها دیپلماتیک، بلکه نوع زبانی است که رهبران کشور مورد نظر به کار میگیرند.
این خواستهها شامل دست برداشتن ایران از حق مشروع و قانونی این کشور در دستیابی به فن آوری غیرنظامی هستهای، گسترش حوزه عمل دولت یا صنایع دولتی برای اهرم سازی از بدهیها و طرحهای خصوصی سازی سرمایههای چپاولگرانه غرب و نیز انطباق این کشور با طرحهای ژئوپلتیک آمریکایی ـ اسراییلی در خاورمیانه است. آمریکا تا زمانی که ایران به متحد دیگرش در خاورمیانه، تبدیل نشود، این کشور را در فهرست کشورهای عضو محور شرارت در کنار عراق و کره شمالی، قرار خواهد داد. از آن زمان به بعد، آمریکا از این اهریمن سازی از چهره ایران، به عنوان یک ابزار تبلیغاتی برای توجیه تحریمهای اقتصادی و فراخوان برای تغییر رژیم در این کشور استفاده میکند.
به این ترتیب است که پاسخ پرسش چرا ایران هدف قرار گرفته است؟ از دل این بحث بیرون میآید:، چون ایران، هرچند در حرف، چارچوب یک الگوی سلطه امپریالیستی در خاورمیانه و ورای آن را شکسته است. تنها گناه ایران از منظر قدرتهای امپریالیستی این است که این کشور میکوشد کشوری مستقل و برخوردار از حق حاکمیت ملی باشد. اکنون اثبات شده است که تمام تخلفات ادعایی دیگر همچون تلاش برای ساخت سلاحهای اتمی یا حمایت از تروریسم، بهانههایی ابلهانه هستند که برای تحریم کردن ایران. آمریکا زیر نفوذ گروههای فشار نومحافظهکار دارای گرایشهای باز که نماینده منافع نیروهای نظامی صنعتی صهیونیستی هستند، خود را در موضعی قرار داده است که از گفتگو با ایران میهراسد؛ زیرا اگر این کار را بکند، تمامی اتهامات دیرینهاش علیه ایران، به طور خودکار نقش بر آب میشود.
منبع: غرب از رویا تا واقعیت/ مریم رضایی
انتهای پیام/ 161
∎