گذر و گذر ایام در قالب ایستادن در ایستگاههای تقویمی مختلف، فصلی برای تأمل؛ اندیشه؛ مداقه و پژوهش به مناسبت همان ایستگاههای تقویمی است.
در ساحت مرور تقویم فرهنگی، ملی و مذهبی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، «دهه فاطمیه» یکی از همان بزنگاههایی است که هر فرد صاحب اندیشه، تأمل و تعمق را در راستای شناختن راستین و قدم برداشتن در مسیر اسوهای بزرگ چون حضرت راضیه مرضیه، صدیقه طاهره، فاطمه اطهر(س) بیش از پیش به دعوتی برای اندیشیدن و گام نهادن در مسیر اسوهای چون او دعوت میکند.
در ساحت گفتمان ادبیت ادبیات و بلندای آن در حوزه پُربسامدترین گونه روایت ادبیات یعنی ادبیات داستانی در قالب داستان کوتاه، داستان بلند و رمان؛ هرچند کفه تولید آثار به منقاش قلم نویسندگان کشورمان در گونه روایت داستانی نسبت به سایر گونههای «ادبیات فاطمی» یعنی پژوهش تاریخی، تاریخ شفاهی، مستندنگاری و نظایری دیگر از این دست بسیار ناچیز و سبکتر است؛ اما کیست که نداند تأثیر و تأثری که گونه ادبیات داستانی میتواند چه در مسیر معرفی الگو و چه در دیگر سو،معرفی داشتهها برای دریافت معرفت معارف بلندنام فردِ شناسا، الگوی سترگ و بزرگی چون حضرت فاطمه اطهر(س) برای هر مخاطبی شناسا باشد در این ساحت، جایگاه و مقال بسیار میگنجد.
در همین راستا حجتالاسلاموالمسلمین علی قهرمانی از نویسندگان، محققها و پژوهشگران حوزه معارف و معرفت دینی کتابی با نام «فاطمه علی است» را در شرایطی به منقاش قلم درآورده که بنا به گفته خود، دو هدفِ بیان ناگفتهها و ورود به جهان دستهای پنهانی که برای فرونشاندن از عظمت اسوهای چون حضرت فاطمه زهرا(س) در طول تاریخ از هیچ کوششی فروگذار نبودهاند و دو دیگر، روایت سبک زندگی و زیست بلندنام و سترگ اسوهای چون صدیقه طاهره(س) به عنوان الگویی عظیم برای بانوی معاصر امروز و همسر بزرگوار او شیر ژیان، امیر بیان، حضرت علی(ع) که خود «اَبَرمردی» در ساحت تعریف الگوی «مرد» برای زمانه و زندگی امروز به شمار میرود را به منقاش قلم درآورده است.
به گونهای که اینبار بر خلاف آنچه که تا به امروز در ساحت روایت از این دو بزرگ نام بلندنام تاریخ اسلام و از مهمترین الگوهای زیست مردمان مسلمان از خود به یادگار گذاشته اثری با محوریت «سبک زندگی حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع)» را برای عهد و زمانه مردمان امروز در قالب روایتی به ارمغان آورده تاکنون از ساحت روایت نگارشها و نگرشها مغفول مانده است.
در ساحت ادبیت ادبیات داستانی از یکسو و از سوی دیگر ورود به حوزه ادبیات دینی کتاب «فاطمه علی است» گامی است که 13 سال از عمر راقم سطور این کتاب را با خود به همراه دارد و از آن خود کرده است؛ اما خروجی آن به چنان اثر متفاوت در قالب محتوا و دیگرگون در حوزه روایت بدل شده که در فاصله بسیار کوتاهی 30 نوبت چاپ و بیش از 90هزار تیراژ کتاب را برای «فاطمه علی است» با خود به ارمغان آورده است.
به پاس قرار گرفتن در «ایام فاطمیه» و در آستانه سالروز شهادت بزرگ بانوی عالم بشریت؛ صدیقه طاهره، راضیه مرضیه، فاطمه اطهر(س) با حجتالاسلام علی قهرمانی؛ نویسنده کتاب «فاطمه علی است»، درباره محتوای این کتاب؛ ساحت و جایگاه «ادبیات فاطمی» و نوع الگوگیری مردمان این روزگار از «سبک زندگی» دو اسوه بزرگ حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) به گفتوگو نشستیم که حاصل در ادامه از خاطرتان میگذرد.
ایکنا- جناب قهرمانی گونه ادبیات داستانی دینی با محوریت ائمه اطهار(ع) با وجود سیل مخاطبان، مشتاقان و تشنگان این گونه ادبی میان آثار مکتوب و به چاپ رسیده کشورمان در اقلیت به سر میبرد. در کنار شیوایی، قدرت قلم و نگاه متفاوت شما در روایت اثری داستانی از رابطه و زیست یک زوج، در قالب دو نام بزرگ و سترگ؛ اسوهای بلندنام و الگوی زنِ کامل یعنی حضرت فاطمه زهرا(س) و ابرمردی که دامنه شهرت و شناسای او جهان و نه فقط کشورهای مسلمان را در بَر گرقته را اگر کنار بگذاریم؛ فصل دیگری از رسیدن کتاب «فاطمه علی است» به چاپهای متعدد، مهر تأییدی بر تشنگی مخاطبان و اقلیت آثار ادبیات داستانی در این حوزه به شمار میرود. برای ورود به بحث از مسیر تولد و شکلگیری ایده «فاطمه علی است» بگویید.
نویسندگانی که حوزه نگارش خود را بر محوریت زندگی اهلبیت(ع) قرار میدهند و برای خلق اثرشان در حوزه ادبیات داستانی دینی به سرچشمه اصلی آن یعنی سیما؛ سیره؛ سلوک و زیست ائمه اطهار(ع) پناه میبرند، اغلب در مسیر خلق آثارشان سراغ ویژگیها عرفانی، نورانی، قدسی و ابعاد شخصیتی آن بزرگواران میروند؛ اما من در نگارش کتاب «فاطمه علی است» و کتاب بعدی خود «مسیح اسلام» این مسیر را انتخاب نکردم.
آنچه که من برای خط روایی «فاطمه علی است» به سراغش رفتم بر این مهم استوار بود که «یک مرد»؛ «یک زن» یا بهتر بگویم «یک خانواده» را از منظر نوع زیستن؛ نوع نگرش به جامعه پیرامونی خود؛ اخلاق؛ آداب و رفتارشان با افراد دیگر و جامعهای که در آن زیست میکنند را با مخاطب و برای او روایت کنم.
در این مسیر به هیچ وجه دنبال آن نبودم که روایت خود را با محوریت این خانواده، زن و مردِ تشکیلدهنده آن ارائه دهم؛ بلکه سعی کردم وفادار به مسیری باشم که در سیر مطالعات تاریخی به آن دست یافته بودم و در این میان اتکای خود را بر استناد به روایات تاریخی؛ احادیث؛ نقلهای متقن و مستند دینی استوار کردم.
در مسیر بدل کردن این نگرش و نگاه متکی بر تاریخ در مسیر خلق جهان ادبیت ادبیات؛ قصه و داستان، گامی به تخیل گذاشته و سقف آن را بسیار کوتاه گرفتم.
به بیان ساده از یک سو، تنها تا جایی به دامنه تخیل خود بالوپر دادم که اتفاقها و حقایق تاریخی به من این اجازه را میداد. از دیگر سو؛ تا جایی اجازه پرواز تخیل مخاطب برای درک و همذاتپنداری بیشتر با «فاطمه علی است» را در اختیارش قرار دادم که قلمم با خلق جهان داستانی تعارضی نداشته باشد.
با این مولفهها و نگاهی که برای شما ترسیم کردم تمام تلاش خود را به کار بستم تا در این میان لباس داستان را بر تن حقایق تاریخی بنا بر ادعایم در حوزه خلق جهان داستانی با اقتباس از زندگی و رابطه این دو بزرگوار که هر دو به غایت نماینده زن و مرد کامل میان ابناء بشر به شمار میروند بپوشانم.
ایکنا- جناب قهرمانی بسیاری از نویسندگان، پژوهشگران و منتقدان ادبی در حوزه ادبیات آیینی و دینی کشورمان به جِد بر فقر منابع در حوزه خلق آثار داستانی با محوریت بزرگ بانوی بینشان دو عالم، حضرت فاطمه اطهر(ع) تأکید داشته و دارند. اما اگر بخواهم از صحبت شما وام بگیرم شما از یک سو اشاره داشتید برخلاف اغلب نویسندگان که درمسیر خلق آثار داستانی با محتوا و مضمون دینی به ابعاد شخصیتی ائمه اطهار(ع) میپردازند؛ اما شما با خود عهد کردید که در مسیر خلق مجموعه داستانی «فاطمه علی است» با محوریت دو نام بزرگ و بیبدیل چون حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(ع) بر این نمط گام برندارید و جالب و مهم آنکه محور شما برای بیان دغدغهتان در مسیر خلق این اثر ارائه الگویی بر مبنای مولفه «سبک زندگی فاطمی و علوی» استوار بوده است تا به این واسطه زبان داستانی الگویی برای سبک زندگی مردمان امروز کشورمان معرفی کنید. از سویی دیگر اشاره داشتید که تمام تلاش خود را به کار بستید تا هم به ساحت خلق داستان وفادار و هم اتکاء عمیق و دقیقی به تاریخ و اسناد متقن داشته باشید. در نهایت با توجه به کمبود منابع بنا به آرای کارشناسان و دو هدف والا و خطشکنانهای که شما برای نگارش «فاطمه علی است» انتخاب کردید آیا منابع شما در نگارش این اثر بر آثاری استوار بود که در کشورمان موجود نیست یا مسیر دیگری را برای پوشاندن خلأ فقر منابع و تحقق دو هدف بزرگ خود در مسیر نگارش این اثر برگزیدید؟
یکی از سختیهای کار که باعث شد نگارش این اثر 13 سال زمان ببرد همین کمبود منابع، گاه تعدد و تشتت برخی منابعی بود که روایات مطرح شده در آنها مقابل یکدیگر میایستاد و این نیاز به کار تطبیقی برای رسیدن به تشخیص سره از ناسره داشت. جمیع این موارد مسلم است که امر پژوهش را در مسیر خلق آثار داستانی با محتوا و مضامین دینی سختتر و دشوارتر میکند.
به عنوان مثال درباره شخص واحدی چون حضرت فاطمه(س) در ساحت اتفاقی واحد؛ منبعی نوعی آن اتفاق را نَقل کرده و منبعی دیگر شکلی متفاوت همان اتفاق واحد را روایت کرده است! اینجاست که کار نویسنده و نگرش او برای پایبندی به اصالت و رسالت آنچه که با محوریت اسوهای بزرگ چون حضرت فاطمه اطهر(س) خلق میکند دشوارتر میشود. چرا که نویسنده علاوهبر مطالعه شخصی باید داشتهها و آوردههای خود را نزد اشخاص متخصص در حوزه علم تاریخ آنهم تاریخ اسلام ببرد تا نسبت به این مسئله، ایمان و اتقان پیدا کند که کدام یک از اشکال روایت درباره آن اتفاق نَقل شده با محور حضرت فاطمه(س) صحیح و درست است.
در این مسئله نیز تردیدی وجود ندارد که اگر «شما» به عنوان نویسنده بخواهید دست به روایتی با محور حضرت فاطمه زهرا(س) بزنید، اهمیت این مسئله بسیار بالاست که در مواجهه با منابع متعدد باید بر کدام بیان و کدام حقیقت استوار باشید، آن را به چه شکلی بیان کنید که روایت شما بر اصل حقانیت آنچه که در بطن و متن تاریخ به وقوع پیوسته منطبق باشد. این یکی از اصلیترین سختیهای کار نویسنده در حوزه خلق آثار داستانی با محوریت ائمه اطهار(ع) و به ویژه شخص حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) است.
اما اعتراف میکنم که طی کردن مسیری سختتر از آنچه که تاکنون گفتم؛ برای من مسیری بود که برای نگارش کتاب «مسیح اسلام» طی کردم!
در کتاب «مسیح اسلام» تعمد داشتم در مسیر کار تحقیق و پژوهش تمامی منابع بزرگان، محققان، پژوهشگران و راویان اهل سنت را برای نگارش آن کتاب مورد رصد قرار دهم و برخلاف اغلب نویسندگان تنها سراغ کتابهای منبع و مرجع مشترک میان اهل تشیع و اهل تسنن که هر دو بر صحت آن آثار اذعان دارند نروم. تعمد دیگرم آن بود که برای نگارش «مسیح اسلام»، کتابها و منابعی که از آنها بهره میبرم آثاری باشند که هنوز در ایران به چاپ نرسیدهاند!
برای این مهم دلیلی داشتم و آن اینکه نگارش «مسیح اسلام» بهانهای هرچند خُرد و کوچک در اختیار جریانهای تند وهابی و نظایری از این دست که منتظر سوءاستفاده از کوچکترین اشتباه ما نویسندگان بهویژه نویسندگان ایرانی در عرصه روایات ادبی دینی هستند ندهم. تا خدای ناکرده بنا بر آن اشتباه روایی، مدعی شوند که شمای نویسنده ایرانی شیعه روایت خود را به میان آوردهاید اما سند آن را به منابع ما مستند کردهاید.
همین عامل سبب شد تا در کار نگارش «فاطمه علی است» نیز از همان تجربه (نگارش کتاب مسیح اسلام) بهره ببرم. علاوه بر آن تمام تلاشم بر آن بود تا با وجود قلت منابع درباره حضرت فاطمه(س) تمامی منابع موجود میان اهل سنت و تشیع را خاصه منابعی که تا به امروز به زبان فارسی ترجمه نشدهاند را در کنار منابع ترجمه شده یک جا مورد تحقیق و پژوهش قرار دهم تا به حد مشترکی از آنها که در هر دو منبع شیعه و سنی روایتش آمده دست یابم و صحیحترین، دقیقترین و منطبقترین آن روایتها مرتبط با صدیقه طاهره(س) را برای نگارش «فاطمه علی است» انتخاب کنم. منابعی که بیشترین اعتناء و بها را میان کارشناسان این حوزه یعنی تطبیق تاریخ اسلام، خاصه سده نخست این تاریخ بر آن استوارند را به عنوان سند اصلی نگارش کتاب «فاطمه علی است» قرار دهم.
نکته دیگر که بیانش لازم است متوجه این امر است که به شخصه تلاش کردم تا تمام اطلاعات به دست آمده از جمیع منابع شیعه و سنی با محوریت حضرت زهرا(س) را با محوریت نقطه پرگار مشخصی تجمیع؛ تدوین؛ استخراج و بِهگُزین کرده در نهایت به مخاطب در قالب اثر داستانی ارائه دهم. اما آن نقطه پرگار چیست؟
این نکته امری کلی، فرضی حتمی است و همگان بر آن اشراف دارند که «خلق داستان» حول «روایت» به وقوع میپیوندد. با این رویکرد باید به این نکته نیز توجه داشت که خود «روایت» نیز حول مسئله مشخصی تعریف میشود و به وقوع میپیوندد.
مسئله من در کتاب «فاطمه علی است» آن بود که روش زیستن یا همان «سبک زندگی» این دو دریای متلاطمی که به هم رسیدهاند را با مخاطب بیان کنم. آنگونه که کلامالله مجید در تأویلی که در سوره مبارکه «الرحمن» دارد از این دو (حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س)) تاویل دو دریایی دارد که به هم رسیدهاند و چنین یاد میکند که «لؤلؤ» و «مرجان» که حسنین(ع) هستند از آنها به وجود آمدهاند. سلسله جلیله امامت و سیادت نیز از این دو بزرگوار ریشه میگیرد و ادامه پیدا میکند.
وقتی در نگارش «فاطمه علی است» چنین نقطه پرگاری را به عنوان محور تمامی مسیر پژوهشی پشت سر میگذارم، مسلم است که کار سختتر و پیچیدهتر نیز میشود. اینکه بیاییم از دو الگوی قدسی و نورانی که در بلندترین و متعالیترین درجه زیست حضور دارند؛ ابعاد شخصیتی، رفتاری و سبک زندگی آنها که مانند ما بودهاند را با دوره، زمانه و عهد امروز خود خوانش کنیم و تطبیق دهیم. این مهمترین هدف من و همان نقطه پرگار در مسیر نگارش «فاطمه علی است» به شمار میرود.
هدف مهم در نگارش این اثر آن بوده که به مخاطب بگوییم اگر این دو انسان به چنین جایگاه بلندمرتبهای رسیدهاند مسیر آنها مسیری متفاوت از سبک زندگی انسانها، همین من و شمای انسانهایی که امروز داریم زندگی میکنیم نبوده است. آنها نیز همین سبک، شکل و شیوه زیست را داشتهاند. رفتارها؛ سکنات؛ اخلاقیات؛ آداب و رسومی که داشتند چه بوده و حال اگر قرار است ما برای تعالی بخشیدن به زندگیمان از این دو بزرگوار الگو بگیریم و بخواهیم تلاش کنیم تا خود را به جایگاه اعلی و اولای آنها برسانیم چه باید بکنیم.
ایکنا- اگر بخواهیم به چهارفصل کتاب شما؛ فصل نخست، «تولد دو نور» که داستان ولادت و بالندگی حضرت فاطمه(س) است؛ فصل دوم، «پیوند دو دریا» که محوریت آن ماجرای شورانگیز وصلت حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) است؛ فصل سوم، «داستان زندگی» که داستانکهایی از سبک زندگی، سلوک و سیره این دو بزرگوار است و فصل آخر با نام «در فراق یار» که بعد از رحلت و شهادت مظلومانه حضرت زهرا(س) نگاهی کمی و نه کیفی داشته باشیم؛ این فصول عرض و طول متفاوتی دارند. آیا کمحجم بودن یک فصل و حجیم بودن فصلی دیگر به سبب طی کردن سختیها و دشواریها برای تحقق آن نقطه پرگاری که اشاره داشتید استوار بوده یا کمیت در میزان و مقدار یک فصل و در قیاس با فصل به سبب قلت منابع در این حوزه است؟
پیشاز این نیز اشاره کردم که شیوه روایت من در کتاب «فاطمه علی است» مبتنی بر مدل و شیوه روایت تاریخی است. سعی کردم از تاریخچه پیدایش و گام نهادن این دو نور پاک بر زمین شروع کنم؛ اما در انتخاب و روایت به مسائلی تمرکز کردهام که در آنها رفتار، اخلاق، سیره و سبک زندگی این دو متبادر از آنهاست و برای مخاطب امروز میتواند قابلیت الگو گرفتن و بهرهبر بردن کاربردی داشته باشد.
یکی از اقداماتی که باعث میشود دست نویسنده در خلق اثر با محوریت ادبیات داستانی آیینی و مذهبی بسته شود زمانی است که اوی نویسنده برای تحقق هدف اصلی که در نگارش داستان در ذهن دارد سراغ روایت هر اتفاق، رخداد، قصه و داستانی نرود! همین استناد، اتکاء و اتقان اسناد تاریخ دال بر دلالت وقوع آن رویداد نقل شده تاریخی است. اگر بنا باشد همه اینها را نویسنده جز به جز در مسیر نگارش داستان بیاورد که دیگر گزارش تاریخ نوشته و نه قصه و داستان!
مولفه دوم؛ به دغدغه، مسئله و موضوعی بازمیگردد که نویسنده برای هدف نگارش اثر داستانیاش مدنظر دارد. همین نکته باعث میشود که نویسنده در امر نگارش دست به انتخاب و بِهگُزین ساختن حول اتفاقهای تاریخی که بر بلندای زیست یک یا چند شخصیت مدنظرش دارد بزند تا بتواند با پرهیز از پُرگویی و زیادهگویی، مباحثی را انتخاب کند که با موضوع ابتدایی ذهن و دغدغه او برای خلق آن اثر سازگار باشد.
مسئله من «سبک زندگی» بود. با این هدف غایی دیگر نمیتوانستم بسیاری از موضوعات را در ارتباط با زیست این دو انسان نورانی در قالب یک زوج، یک خانواده و هر یک به جای خود در مقام اسوهای بلند و اثرگذار در بطن و متن تاریخ اسلام با مخاطب در میان بگذارم. وقتی بیان «سبک زندگی» این دو اسوه بزرگ و بلندنام هدف من بود به روایت اتفاقهای تاریخی و انتخاب میان جمیع آنها دست میزدم که آن رویدادها و اتفاقها به شکل مستقیم به موضوع غایی هدف من مربوط میشد. آنچنان که در کتاب «مسیح اسلام» بسیاری از آن اتفاقهایی که در «فاطمه علی است» را نیاوردم در آن اثر روایت کردم.
ازسوی دیگر با توجه به کمبود منابع به ویژه با محوریت حضرت فاطمه زهرا، صدیقه طاهره(س) باز میگردد. آنچنانکه در تاریخ فضائل و مناقب امیرمؤمنان(ع) روایت شده اما گاه احساس میشود درباره ابعاد شخصی، شخصیتی و بُعد قدسی حضرت زهرا(س) زبان تاریخ کمرنگ است و گویا برخی تلاش کردند مطالبی که در تاریخ درباره صدیقه طاهره(س) نقل شده است را کمرنگ کنند.
برای پیجویی دلیل این کمرنگی بیان روایات و اتفاقها با محوریت حضرت فاطمه(س) در تاریخ کار تحقیقی و پژوهشی جداگانهای را آغاز کردهام و در آینده نزدیک کتابی را در همین حوزه به چاپ خواهم رساند.
اما در کتاب «فاطمه علی است» نگاه؛ دغدغه؛ موضوع من و آنچه که میخواستم با مخاطب قسمت کنم بر مسئله «سبک زندگی» ایشان با حضرت علی(ع) استوار بود. پس نمیتوانستم در این کتاب به واکاوی ابعاد شخصیتی حضرت صدیقه طاهره(س) بپردازم تا با اتکا به آنها به مسائل قدسی و ابعاد عرفانی شخصیتی حضرتشان دست یابم. چون این مسئله امری جدا از بیان سبک زندگی است. پس با این نگاه باید در قامت پیمودن مسیر تحقیقی و مطالعاتی برای چهار فصلی که برای این کتاب در ذهن انتخاب کرده بودم به سراغ اخلاق و رفتار حضرت میرفتم. این معادله و شیوه نگرش است که در مجموعه سبک زندگی میگنجد و میتوانستم از آن داستان زندگیای را استخراج کنم که وقتی به واسطه آن سراغ زندگی نورانی این خانواده سراسر نور میرفتم بتوانم الگویی برای زیست امروزِ خود و مردمانم پیدا کنم.
ببینید مثالی میزنم که معنای تطبیق سبک زندگی حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) با زندگی امروز مردمانم را بهتر توضیح دهم. من لابهلای تاریخ گشتم تا آن چند مدتی که این خانواده مستأجر و اجارهنشین هستند را پیدا کردم. این مسئله یعنی «اجارهنشینی» مسئله امروز بسیاری از خانوادههایی است که در ایران زندگی میکنند. چنین دست از مسائل کمتر در زندگی اهلبیت(ع) بهویژه فاطمه زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) تاکنون بیان شده است. چرا که چنین دست از مثالهایی باین افعالیست که به ابعاد سبک زندگی و زیست این دو بزرگوار بازمیگردد؛ موارد و مسائلی که کمتر مورد توجه نویسندگان قرار گرفته و به همین میزان کمتر نیز به مخاطب ارائه شده است. اغلب آثار نوشته شده با محوریت حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) به آن وجه از ابعاد شخصیتی این دو بزرگوار ارجاع دارد که خوانش عرفانی، ابعاد قدسی و ملکوتی این بزرگواران را به مخاطب منتقل کنند.
با توجه به آنکه دغدغه من در «فاطمه علی است» تنها و تنها مبتنی بر سبک زندگی بود، دست من در بیان بسیاری از موارد بسته بود. به همین سبب در فصلی شاهد کمبود صفحات و روایات و در فصلی دیگر با مطالب بیشتر و قطورتر با مخاطب همراه هستیم. همین عامل باعث شد که تعداد بیان مطالب در برخی از فصلها کاهش و در برخی از فصلها افزایش پیدا کند.
علاوه بر دلیل عنوان شده باید به این نکته هم تاکید کنم منابع موجود در مورد حضرت در فصلهایی از فراز زندگیشان مانند دوره کودکی صدیقه طاهره(س) بسیار محدود است و به گاه نوشتن این کتاب هنوز ؟آن منابع را در مسیر کار تحقیقی به دست نیاورده و در اختیار نداشتم. یا درباره ابعاد جوانی یا ازدواج ایشان، منابع و اسنادی وجود داشت اما نمیتوان به صحت آنها ایمان، به استنادشان اطمینان داشت و آنها را روایت کرد. پس در این حوزه به روایت مسائل و داستانهایی پرداختم که ابتدا سندیت آنها متقن بود و سپس میتوانستم در مسیر خلق داستان به آنها پروبال بدهم و در قالب داستانکی آن موارد و مولفهها را به مخاطب ارائه کنم.
باز هم تاکید میکنم حجم منابع درباره حضرت فاطمه قبل از ازدواج ایشان و بعد از آن بسیار با هم متفاوت است. خیلی از ابعاد ایشان در دوره جوانی و نوجوانی حضرت یا بیان نشده و یا تلاش شده که پنهان شود. گویا عدهای و دستهایی در جریان بوده که این اتفاق را رقم بزنند. ما برای الگوی زندگی خود، برای نوجوانان و جوانانی که میخواهند نوجوانی و جوانی فاطمه اطهر(س) را الگوی خود قرار دهند منابع بسیار کم و ناچیزی در دست داریم و کمتر مطالبی در این حوزه در مکتوبات منتشر شده است.
ایکنا- جناب قهرمانی مخاطب در مسیر خواندن «فاطمه علی است» مشاهده میکند که گاه زبان قلمِ شما چنان غرق جهان شاعرانه شده است که متن را از اثری روایی و داستان به یک دلگویه و جهان شاعرانه بدل کرده است. انتخاب این شیوه و نمط میتواند تعمدی برای نویسنده باشد یا آنکه شماری نویسنده به سبب قلم زدن در مسیر معرفی زندگی نورانی این دو بزرگوار ناخودآگاه مرعوب عظمت فضای این بزرگوار شدهاید و جهان و نگارش داستان را رها کردهاید و به ادبیات تغزلی روی آوردهاید. با همان صراحت و صداقتی که بر بلندای نام این دو عزیز میشناسیم شما را در مقام پاسخ این پرسش خطاب قرار میدهم.
دلیل این امر به خاطر آن است که نویسنده ناخواسته به این زبان نزدیک میشود. هر فردی که همنشین اهلبیت(ع) میشود بالاخره تأثیر میپذیرد. همچنان که میبینید آن عظمت امیرالمؤمنین(ع) در کتاب «مسیح اسلام» قلمم را عوض کرده است.
برخی از دوستانی که در دورههای آموزش نویسندگی من شرکت میکنند و «مسیح اسلام» را خواندهاند این نکته را بارها به من گفتهاند که چرا قلمت در این اثر آنقدر متفاوت شده است؟
پاسخ من به آنها این بوده که شما نمیتوانید جایی که مسئله روایت عظمت و بزرگی یک فرد است؛ جایی که قرار است از «کمال» یک فرد بگویید با همان شکل ادبیات بنویسید که قصد بر بیان «جمال» آن فرد را دارید. وقتی که میخواهید از سیره، اخلاق و رفتار معصوم(ع) بگویید باید به گونهای بنویسید و زمانی که میخواهید درباره ابعاد عرفانی، ملکوتی، قدسی و ارتباط آنها با خداوند متعال یا کلام الله مجید صحبت کنید باید ادبیات شما به گونهای دیگر باشد.
صادقانه باید گفت که آن جذبه؛ نورانیت و هیبت معصومان خاصه بزرگوارانی چون حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) به گاه نوشتن و همنشینی با آنها هر نویسندهای را معطوف به خود میکند حتی اگر نویسنده بخواهد هم نمیتواند گونهای دیگر جز درغلتیدن به بیان و زبان شاعرانه قلم بزند.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام