شناسهٔ خبر: 69986543 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرارو | لینک خبر

منظومه سیمرغ و بازگشت فرهاد فخرالدینی به صحنه

فرهاد فخرالدینی موسیقی را از کودکی و با نواختن ویولن آغاز کرده است. پدرش در کودکی او مغازه صفحه فروشی و گرامافون داشت و در همین مغازه بود که با رادیو و موسیقی آشنا شد. در مصاحبه‌ای در باره این مغازه و تأثیرش گفته است: «پدرم در تبریز مغازه مخصوصی داشتند. پدرم گرامافون و صفحه گرامافون می‌فروخت. در داخل مغازه، محصولاتی مانند برگه زردآلو، کشمش، آرد و… هم داشت.

صاحب‌خبر -

فرهاد فخرالدینی پس از سال‌ها دوری از صحنه و رهبری ارکستر این روزها کنسرت منظومه سیمرغ را را در حال اجرا دارد که شب گذشته مسعود پزشکیان، رئیس جمهور، هم به دیدن آن رفت. 

به گزارش همشهری، فرهاد فخرالدینی نام بزرگی است و مشخص است زمانی که کنسرتی برگزار می‌کند، حتما با استقبال مخاطبان مواجه می‌شود، به خصوص که پس از سال‌ها به صحنه برگشته است. پروژه موسیقایی «منظومه سیمرغ- قاف» در تالار وحدت، شامل پنج موومان است که با همراهی آرش امینی اجرا می‌شود.

آنطور که فخرالدینی توضیح داده شعرهای این منظومه از تألیف محمدرضا شفیعی‌کدکنی است که برداشتی از منظومه منطق الطیر است و مهدی محمدی و علی تفرشی ۲خواننده متخصص حوزه موسیقی کلاسیک خوانندگان این پروژه اپرایی هستند. فخرالدینی در باره این پروژه گفته است: «من منظومة منطق‌الطیر را در پنج موومان برای ارکستر سمفونیک و گروه کُر و دو تک‌خوان نوشتم. موومان اول در مورد آفرینش که تصویر یا بخشی است از باد، باران، جویبار، آرامش و زندگی که توسط گروه کُر و آواز جمعی اجرا می‌شود. قسمتِ دومش مجمع پرندگان است که دور هم جمع شدند تا راه‌حلی بیابند، در این‌جا اولین سولیست ما که راوی هست، داستان را تعریف می‌کند. راوی را برای صدای باریتون نوشتم.» 

آغاز یک رویا

فرهاد فخرالدینی موسیقی را از کودکی و با نواختن ویولن آغاز کرده است. پدرش در کودکی او مغازه صفحه فروشی و گرامافون داشت و در همین مغازه بود که با رادیو و موسیقی آشنا شد. در مصاحبه‌ای در باره این مغازه و تأثیرش گفته است: «پدرم در تبریز مغازه مخصوصی داشتند. پدرم گرامافون و صفحه گرامافون می‌فروخت. در داخل مغازه، محصولاتی مانند برگه زردآلو، کشمش، آرد و… هم داشت.

 در کل مغازه عجیبی بود. در عین حال مغازه پدرم محل نشست آدم‌های روشنفکر هم به شمار می‌رفت. ادبا پیش پدرم می‌آمدند و با هم شعر می‌خواندند و از ادبیات حرف می‌زدند. در همان مغازه، رادیو بر من خیلی اثر داشت و من با موسیقی آنجا آشنا شدم. همان طور که در کتابم هم آورده ام، همیشه به دنبال این رادیوهای لامپی بودم. به داخل رادیو نگاه می‌کردم و می‌دیدم چند لامپ نیمه روشن آن داخل هستند و هیچ چیز دیگری نیست.

 با خودم می‌گفتم این‌ها آدم‌های کوچکی هستند که یک باره بیرون می‌آیند و من یک روز غافلگیرشان خواهم کرد! دنبال‌شان می‌گشتم تا ببینم آن‌هایی که در داخل رادیو آواز می‌خوانند و ساز می‌زنند، چه کسانی هستند! چهار، پنج سال بیشتر نداشتم و عقلم نمی‌رسید که آن‌ها در یک استودیو و جایی دیگر ساز می‌زنند و صدایش به ما می‌رسد. فکر می‌کردم اعمال نوازندگی و خوانندگی در داخل جعبه رادیو صورت می‌گیرد. به همین دلیل همیشه به دنبال‌شان می‌گشتم.»

او در دوره دبیرستان که آن را در دارالفنون گذراند، موسیقی را پی گرفت و نزد استادانی مثل ابوالحسن صبا و علی تجویدی دوره دید. در همین مدت با کتاب‌های روح الله خالقی هم در کتابخانه ملی آشنا شده بود و تمام آن‌ها را مطالعه کرده بود. بعد از فارغ‌التحصیلی از دارالفنون او به هنرستان عالی موسیقی ملی و «مؤسسه موسیقی‌شناسی» رفت که تنها برای یک دوره چهارساله در دهه۴۰ در تهران ایجاد شده بود و حتی قبل از این که تحصیلاتش در هنرستان عالی موسیقی تمام شود، از طرف مدیر هنرستان، حسین دهلوی، برای تدریس در آنجا دعوت شد.

خودش در باره رفتن به هنرستان موسیقی گفته است: «به نوعی دوستان من را به هنرستان هل دادند. آگهی‌ای را هم برایم آوردند که هنرستان برای دوره عالی هنرجو جذب می‌کند. البته اصلا فکر نمی‌کردم که قبول شوم ولی جالب بود که بلافاصله قبولم کردند چون وضع تحصیلی‌ام خیلی خوب بود.

 دوران هنرستان همیشه با تشویق توأم بود و خیلی زود فهمیدم درس‌هایی که علاوه بر نوازندگی از کتاب‌های آقای خالقی آموخته بودم، چقدر به دردم می‌خورد. به عنوان شاگرد ممتاز آن دوره، درسم را ادامه دادم و در اواسط کارم در هنرستان استخدام شدم. سال دوم تحصیلم بود که آقای دهلوی گفت «شما از الان استخدام بشوید و اینجا کار کنید.» یعنی هم معلم و هم شاگرد بودم!

برایم جالب بود که هم با استادان همکار و هم شاگردشان بودم. » بنابراین حتی پیش از این که از این هنرستان فارغ التحصل شود، کار تدریس در همان هنرستان را شروع کرد و همزمان به عنوان نوازنده در کنسرت‌های مختلفی حضور داشت. 

دل انگیزان و آغاز رهبری ارکستر

فخرالدینی رهبری ارکستر را به طور جدی با قطعه دل انگیزان در سال ۴۸ تجربه کرد و در تالار رودکی آن زمان رهبر ارکستر در نواختن این قطعه بود که خودش ساخته بود: «دل‌انگیزان در سرنوشت من خیلی موثر بود و انعکاس خیلی مثبتی در ارکسترهای دیگر رادیو هم داشت. به هر حال بنده را علاوه بر نوازنده، به عنوان تنظیم کننده، آهنگساز و رهبر ارکستر هم شناختند.» 

بعدتر که ارکسترهای مختلف رادیو در هم ادغام شدند، او به عنوان رهبر دائمی‌ارکستر رادیو و تلویزیون ملی انتخاب شد و تا سال ۵۸ هم در همین سمت ماند. 

معماری ارکستر ملی ایران

سال ۱۳۷۷ فخرالدینی ارکستر موسیقی ملی ایران را پایه‌ریزی کرد و اولین برنامه این ارکستر اجرای چند اثر از علی تجویدی با آواز محمدرضا شجریان بود. بعدتر و در تیرماه سال ۱۳۸۸ به دنبال واگذاری سه مجموعه ارکستر ملی ایران، ارکستر سمفونیک و گروه کر دفتر موسیقی به «بنیاد فرهنگی و هنری رودکی» او همکاری‌اش را با ارکستر ملی قطع کرد تا سال ۹۴ که دو باره رهبری این ارکستر را به دست گرفت و در خرداد ماه آن سال پس از سال‌ها دوری، اولین اجرایش را روی صحنه برد. 

موسیقی فیلم

یکی از مهم‌ترین بخش‌های کار فرهاد فخرالدینی موسیقی فیلم است. او در سال ۱۳۴۶ برای اولین بار موسیقی فیلم شوهر آهو خانم را ساخت. بعدها هم برای فیلم‌های کمال الملک (علی حاتمی)، روز با شکوه (کیانوش عیاری)، آدم برفی و مسافر ری، هر دو ساخته داود میرباقری، موسیقی ساخت. اما آنچه او را در موسیقی فیلم در ذهن‌ها ماندگار کرده موسیقی سریال‌هایی سربه داران، روزی روزگاری، امام علی (ع) و کیف انگلیسی است.