شناسهٔ خبر: 69977549 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: وزارت آموزش و پرورش | لینک خبر

روایت مشاور وزیر آموزش‌وپرورش از سفر به لبنان

به گزارش مركز اطلاع‌رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش به نقل از خبرگزاري فارس، روایت این روزها

صاحب‌خبر -

به گزارش مركز اطلاع‌رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش به نقل از خبرگزاري فارس، روایت این روزهای لبنان، روایت تلخ اما پر از نور است؛ روایت جنگ، مبارزه و ایستادگی؛ ماجرای کودکانی که دیگر مدرسه و کلاسی ندارند که درس آزادگی بیاموزند، اما خودشان تبدیل به معلمانی بزرگ شدند

 

با ضرغام پرنیان به گفت‌وگو نشستیم تا از سفرش بگوید و او در حین صحبت‌هایش از شرایط مردم جنگ زده اما مقاوم لبنان، بارها چشمانش سرخ شد و قطرات اشک هایش را میهمان این گفت‌وگو ساخت. وی بی آلایش رفته بود تا اگر نتواند درمانگر درد باشد حداقل مونسی بر جان‌های خسته‌ای شود که روح مبارزشان، خستی ناپذیر است..

 می گوید: این سفر کاملا آتش به اختیار بود، اما برای رفتنم مرخصی از وزیر آموزش و پرورش گرفتم و ایشان رخصت دادند. البته آقای کاظمی خوشحال شدند که من این تصمیم را در این شرایط گرفتم.

 او با تأکید بر اینکه هزینه‌های این سفر کاملا شخصی پرداخت شده است، ادامه می‌دهد: با توجه به اینکه حکم مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) را یک حجت شرعی می‌دانم و با توجه به اینکه تجربه ۱۴ سال کار جهادی هم داشتم، در این برهه زمانی به این تیجه رسیدم به صورت میدانی بروم و یک ارزیابی یا یک روایت معلمانه از فضای جنگی منطقه داشته و یک سهمی در بحث تبیین و روایت داشته باشم و اینکه ان شاءالله بعد از این سفر بتوانیم بسترها و ظرفیت‌هایی را برای حمایت در حوزه نهضت خدمات اجتماعی برای مردم مقاوم لینان پیش بینی کنیم

 سفر آقای ضرغام حدود 10 روز طول کشیده است و او از مرز «جدیده یابوس» بین سوریه و لبنان وارد لبنان شده است. خودش می گوید: همه راه های دسترسی سوریه به لبنان را کاملا بمباران کردند و هر ۱۰ روزی هم بمباران می کنند که دوباره این مسیرها باز نشود. چون مسیر هوایی ما مستقیم به لبنان میسر نیست.

وی تازه برگشته و حالا مصمم است که کاری برای مردم مقاوم لبنان انجام دهد. ادامه می دهد: سوریه که رسیدم در حرم حضرت زینب(س) نایب الزیاره همه مردم ایران بودم، همانجا آثار ورود آوارگان را دیدم. با برخی دوستان که آنجا خدمات اجتماعی ارائه می‌دهند، گفت وگو کردم. از دوستان سپاه قدس تا یک سری از جوانان و خیّرین ایرانی که در سوریه پایگاه اجتماعی و خیریّه دارند به آورگان در همان مرز خدمات می‌دهند

 راستش در همان مرز سوریه و لبنان، این احساس را داشتیم که انگار جنگ از همانجا آغاز شده است. یکی اول مرز جدیده و 3،4  کیلومتر جلوتر، مرز لبنان را زده بودند. از آن مرز تا ضاحیه، دو ساعت فاصله است. وقتی وارد شدیم کاملا صحنه جنگ قابل مشاهده بود. مدام صدای پهپاد که برای بررسی دقیق بررسی منظقه می آیند به گوش می‌رسید چرا که آنجا پدافند دفاعی ندارند و مکان مورد نظرشان را تخریب می‌کنند. آن ها البته مدام مناطقی را تخریب می‌کنند که آپارتمان نشین هستند.

 چیزی که برایم عجیب بود این بود که از مسیر مرز که می آمدیم ۲۰ کیلومتر به ضاحیه مانده، یک عده خیلی راحت زندگی‌شان را داشتند و عین خیالشان هم نبود که کنار دستشان این همه زن و بچه آواره شدند و افراد زیادی جانشان را از دست دادند. راستش این بی‌تفاوتی خیلی آدم را آزار می‌دهد. این در حالیست که خیلی مردم که حریّت دارند در کشورهای اروپایی و آمریکایی کنار سفارتخانه‌های آمریکا و رژیم صهیونیسیتی رفتند و اعتراض خودشان را بیان کردند.

پرنیان به وضعیت مردم در ضاحیه اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: فضایی که در آنجا درک کردیم این بود که شدت بمباران ۲۴ ساعته است و زمان خاصی ندارند. صبح، ظهر و شب می‌زنند. حتی یکی دو بار جایی که استراحت می‌کردیم، به شدت لرزید. اول فکر کردیم ساختمان ما را بمباران کردند که بعد متوجه شدیم ساختمان کناری‌مان را زدند

او همچنین به نگاه برخی مردم لبنان بعد از شهادت سید حسن نصرالله اشاره می‌کند و می‌گوید: برخی از مردم لبنان می‌گفتند وقتی که سید حسن نصرالله را از دست دادیم فکر کردیم که دیگر حمایت‌های ایران کم می‌شود ولی بعدا دیدیم نه تنها کم نشده است بلکه همچنان و بیشتر کنارمان هستند و برخی مردم در قالب کار اجتماعی به کنارمان آمدند.

از آقای پرنیان درباره وضعیت مدارس و تحصیل دانش آموزان می‌پرسم، بیان می‌کند: اصلا وضعیتی نیست که آموزش بخواهد معنا داشته باشد. مسئله مرگ و زندگی است. فضایی است که روان مردم درگیر است. ولو بسترهایش فراهم باشد.

با یکی دونفر از مسئولان آموزش پرورش لبنان هم گفت‌وگو داشتم. درست است که شخصی رفته بودم اما عضوی از شورای معاونین وزیر آموزش و پرورش هستم. سلام آقای وزیر را به آنها رساندم. آنها هم مثل ما هم کرونا و هم آموزش مجازی را تجربه کردند اما اکنون فضا کاملا متفاوت است. آنجا شبانه روز بمباران می‌شود و در این فضا، اقدام معقولی برای آموزش نیست حتی فضایی نیست که بخواهد آموزش مجازی اجرا شود. البته گفتند که در چند نقطه، آموزش انجام می‌شود اما همه گیر نیست که تمام دانش آموزان مناطق جنگ زده بخواهند از آموزش برخوردار شوند. مدارس مناطق جنگ زده هم کاملا در اختیار اسکان آوارگان است و تا جایی که من اطلاع پیدا کردم، هیچ مدرسه‌ای نیست که در حال حاضر خالی از سکنه جنگ زدگان لبنان باشد.

آقای پرنیان به شرایط بحرانی منطقه اشاره می‌کند؛ به کمترین دسترسی‌ها و به اینکه ترس از بمباران مدارس و آموزش را تعطیل کرده است.

 می گوید: بخشی از جاها امکان این نیست که مردم حتی به خانه شان سر بزنند چون مدام بمباران می شود. برخی مردم در مدارس و برخی در ساختمان‌های متروکه که در و پنجره و امکانات ندارد، ساکن هستند. البته برخی نیروی جهادی ایرانی برایشان سرویس بهداشتی سیار درست کردند یا جلوی درها و پنجره‌ها پلاستیک ضخیم نصب کردند که جلوی سرما را بگیرد اما امکانات محدود است.

جنگی که ما دیدیم. چند بُعد دارد؛ یکی نظامی است؛ مورد دیگر، جنگ آواره‌ها و اجتماعی است. مردمی که بی خانمان شدند و جمعیت کمی نیست. مورد سوم، یک بی رحمی مطلق است یعنی کسانی که به هیچ چیز قائل نیستند و  هیچ مرزی ندارند و هر جا را که اراده کنند حتی اگر کودک و زن و افراد میانسال باشند

به نظرم هرگز جنوب لبنان چنین فضایی را تجربه نکرده بود. مردم غزه چندین سال است که درگیر جنگ هستند اما مردم لبنان یکباره درگیر این فضا شدند. البته چون اعتقاد به مسئله مقاومت دارند، صبوری می کنند

 خیلی جالب است که از بچه پنج ساله گرفته تا ۱۰ ساله و حتی افراد ۷۰ ساله، ادبیاتشان یکی است و می‌گویند ما برای این مسیر هزاران جوان از دست دادیم اما با شناخت و آگاهی بوده است زیرا مسیرمان مسیر سیدالشهداست.

مورد دیگر، شهادت سید حسن نصرالله و داغ عمیقی بود که بعد از شهادت ایشان در سینه داشتند. می‌گفتند که داغ شهادت سید حسن نصرالله زخم‌کاری روی بدن آنها ایجاد کرده است که خوب شدنی نیست و تنها چیزی که ما را التیام می دهد این است که اندیشه و راه ایشان را پیاده کنیم.

 ببینید چقدر این استقامت فکری زیباست. بنده به عنوان یک معلمی که ۱۴ سالم در حوزه جهادی کار کردم، احساس تهی بودن داشتم. اینکه چقدر آنها سر اعتقادشان ماندند و چه زیبا پاسخ می دهند، می‌گویند: تنها دلخوشی ما این است که ما بتوانیم اندیشه و راه ایشان را پیاده کنیم وگرنه دنیای بدون سید حسن نصرالله با هر آن چیزی که داخلش هست دیگر برایمان ارزشی ندارد.

اینجای گزارش، آقای پرنیان به تبیین موضوع چرایی سفر به لبنان و کمک به مردم لبنان می پردازد. سوالی که شاید در ذهن برخی نوجوانان و جوانان وجود داشته باشد و باید پاسخ به آن داده شود.

 می گوید: آنجا مسئله مرزبندی بین جبهه حق و باطل است. طاغوتین عالم پشت سر اسرائیل ایستادند که جبهه حق را از بین ببرند. می‌خواهم تبیینی موضوع را بگویم  چرا که بعضی ابهامات و سوالات در ذهن جوانان ما هست. اینکه چرا الان به لبنان می‌روید و وقتی ما فقیر داریم چرا به مردم کشور دیگر کمک می کنید؟

ببینید کسانی که به لبنان رفتند همان‌هایی هستند که پای بحران‌ها، سیل و زلزله در کشور ایستادند و همیشه پیشقدم بودند. اما مسئله مرزبندی جبهه حق و باطل است که صراحتا رهبر معظم انقلاب گفتند که هر کسی به هر طریقی که می‌تواند کمک کند.

چرا ما علاقه به سیدالشهدا(ع) داریم چرا این همه هیئت داریم؟ چرا پای علم ایشان سینه می زنیم؟ نه بخاطر اینکه مظلوم بود بلکه بخاطر اینکه هدف سیدالشهدا(ع)، مقدس بود که حاضر بود برای پیاده سازی قانون الهی، از همه هستی خودش بگذرد.

در کربلا خیلی‌ها دلشان با امام حسین(ع) بود. برخی نمی‌دانستند که دو روز دیگر کار تمام است. به امام گفتند که برویم به خانواده مان وصیت کنیم یا برخی گفتند آذوقه‌ای برای زن و بچه هایمان جمع کنیم و برگردیم. برخی قلباً دلشان با امام(ع) بود و برخی هم مردد بودند اما همه اینها جزو غافلین هستند و کسانی که خسران گریبانشان را گرفت. البته یک تعدادی از همین ها هم در قیام مختار دخیل بودند و کمک کردند اما با این حالی که انتقام گرفتند باز ته دلشان راضی نشد، چرا؟ چون گفتند: ما به موقع امام(ع) را یاری نکردیم.

وقتی مقام معظم رهبری فتوای جهاد دادند که هر کس به هر طریقی کمک کند، این حجت برای ما هست. آن روز سیدالشهدا(ع) در صحنه عاشورا بود و امروز محبین سیدالشهدا(ع) در لبنان حضور دارند. آیا ما باید این محبین را یاری کنیم یا نکنیم؟

اگر همین فلسفه عاشورا و سیدالشهدا(ع) را از مردم جدا کنی، این افراد می توانند بی خیال باشند مثل همان افراد که 20 کیلومتر آن طرف تر، بی خیال، زندگی شان را دارند. آنقدر آب و هوای لبنان معتدل است و بستر اشتغال زایی خوبی دارد، اما ۴۰ سال است که پای تفکر سیدالشهدا(ع) ایستادند. از هیچکدام از کسانی که آواره شدند، نشنیدیم که بگوید «آخ چه وضعی است که ما داریم چرا خانه ما اینجور شده است؟» می بینی همه زندگی شان نابود شده است اما می گویند ما بچه تازه متولد شده را هم نذر این راه می کنیم.

احساسم این است که ما باید این جهاد را استمراری ببینیم. جنگ یا تمام می‌شود یا فرسایشی هست. در هر دو حالت باید حمایت‌هایمان ادامه داشته باشد. جنگ فرسایشی نیاز به کمک استمراری دارد و اگر تمام هم شود، ساخت این همه خرابی، سال ها زمان می برد.

معتقدم نهضت خدمات رسانی اجتماعی باید استمراری باشد. هرکسی که هزار تومان کمک می کند، آن خانمی که طلایش را می‌بخشد، همه در زمره همان حامیان جبهه سیدالشهدا(ع) هستند و در این فضا خدای ناکرده ما را در زمره غافلین عصر عاشورا قرار ندهند.

آقای پرنیان می‌گوید فعلا در حوزه آموزش اقدامی نمی‌توان انجام داد چون فضای اضطراری جنگ است. اکنون باید خدمات حوزه اجتماعی در بحران‌ها را فراگیر کنیم.

می‌گوید: معتقدم گفتمان نهضت خدمات رسانی اجتماعی ایران به لبنان به عنوان یک الگو باید انتقال داده شود و البته این اتفاق در حال روی دادن است. البته به این معنا نیست که ما همه به لبنان برویم. چون فضای لبنان هم مسئله امنیتی بسیار پیچیده‌ای دارد و هم میسر نیست. اتفاقاً حضور بیش از حد چه بسا مشکلاتی را ایجاد کند اما سر شبکه های اجتماعی که پایگاه اجتماعی دارند می‌توانند حضور پیدا کنند که حضور برخی شاعران و مداحان را می بینیم .

از سوی دیگر نیاز به روایت داریم. روایت که چه اتفاقی در لبنان افتاده است. این روایت‌ها باعث می‌شود که مسئله برای همه تبیین شود و بعد هم باید از کمک‌هایی که توسط مردم می‌شود تشکر شود و اینجا از همه بانوان بصیر سرزمینم که با طلاهای خود به جبهه مقاومت و مردم لبنان کمک کردند، تشکر می‌کنم

یادمان نرود که اکنون مسئله، مسئله اسلام است و جغرافیای آن، عالمگیر است. ادبیات عدالت محور، بر اسلام حاکم است. امروز جوان و نخبه ما، به این نکته فکر کند که در اروپا برای سگ خانگی شان قانون اجتماعی دارند اما از اینکه هزاران جوان و کودک را در کشورهای خاورمیانه از بین ببرند، هیچ ابایی ندارند.

آقای پرنیان اظهار می کند: وزیر آموزش و پرورش، موضوع روایت جبهه مقاومت را تأکید زیاد دارد و یکسری پویش‌ها نیز به صورت خودجوش از سوی مدارس در نظر گرفته شد و زنگ مقاومت نیز در مهر به صدا در آمد

وقتی می‌گوییم نهضت حمایت، به این معنی نیست که حمایت های ما همه مشکلات آنها را حل می کند. آوارگی و خرابی ها بسیار زیاد است اما حمایت یعنی در لشکر حق قرار بگیریم.

آقای پرنیان می‌گوید که نیاز است باز هم پیگیری کند حتی لازم باشد به لبنان برود چرا که به دنبال طراحی ایده در راستای کمک به مردم لبنان است. یعنی حمایت‌ها از مبدا به مقصد طراحی شود

 اینجای گزارش است که دیگر چشمان قرمز شده آقای پرنیان بی تاب می‌شود و اشک ها سرازیر می‌شوند. برای لحظاتی سکوت می‌کند. چشمانش را می بندد و اجازه می دهد آرام شود. می‌گوید: هرگز انقدر با کسانی که از یک کشور دیگر هستند، احساس قرابت و نزدیکی نکردم و احساس کردم شیعیان آنجا از خود ما هستند و خیلی تنها هستند. با دانش آموزان گفت‌وگو که می‌کردم می‌گفتند وقتی شما را اینجا می بینیم احساس می‌کنیم سید حسن، شهید نشده است.

مشاور وزیر آموزش و پرورش برای حرف آخر می‌گوید: باید گفتمان‌سازی نهضت جهادی را انتقال دهیم. کمک کنیم تا مردم لبنان بتوانند روی پای خودشان بایستند. به دنبال برنامه‌هایی هستیم. به عنوان مثال خیرین مدرسه ساز هم پای کار هستند که وقتی جنگ تمام شد، کمک کنند.

ببینید ۱۴ سال است که خانواده ام آرزو دارند یکبار عید کنارشان باشم. همیشه پای سیل و زلزله و حل مسئله محرومیت‌ها هستم. اصلا به قرارگاه جهادی آمدم که ادامه دهم. می‌خواهم بگویم هم نباید مسائل را در آرمان گرایی قربانی مسائل جزیره ای کنیم.

ادبیات من جهادی این است که هر جا بحران باشد کمک کنم یعنی تفکر جهادی این نیست که بیخیال مردم شوم. هر کجا که مظلومی در هر جای عالم باشد فرقی نمی‌کند برای کمک می‌روم.

گفتمان اسلام هم مرز خاصی ندارد و ما آماده خدمت هستیم.

برچسب‌ها: