به گزارش جهان نیوز به نقل از خبرگزاری دانشجو، محسن فخریزاده دانشمند برجسته هستهای ایران در ۷ آذر ۱۳۹۹ طی عملیات تروریستی که توسط عوامل رژیم صهیونیستی اجرا شد به شهادت رسید.
در روزهای اخیر مجموعه تاریخ شفاهی شهدای هستهای توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شد. در این مجموعه کتاب «از مهاباد تا مهاباد» به تاریخ شفاهی زندگی شهید محسن فخریزاده میپردازد.
در بخشی از این اثر درباره علاقه شهید فخریزاده به زیارت کربلا اینچنین آمده است:
فخریزاده بسیار علاقهمند به زیارت کربلا بود؛ به دلیل شرایط امنیتی هیچگاه توفیق تشرف به کربلا نصیب ایشان نشد. همسر فخری زاده نقل میکند: «همیشه میگفت، فرشته میدانم که دیگر نمیتوانم مشبکهای ضریح حضرت را بگیرم. در موسم پیادهروی اربعین محسن پای تلویزیون بغض میکرد و پشت هم سلام میداد. در مورد زیارت کربلا تعبیری داشت که کربلا رفتن تمرین سوختن است، تمرین شعلهور شدن است، مشق ققنوس شدن و سوختن در آتش عشق است. تنها امامی که به زیارتش میرفتیم امام رضا (ع) بود؛ سالی سه یا چهار بار مرا به مشهد میبرد و میگفت اگر نمیتوانم تو را عراق و مکه و سوریه ببرم مشهد که میتوانم. یادم است یک روز به خانه آمد و با شوق گفت که یکی از کارمندان سپاه حفاظت به او وعده داده که او را به نقطهی صفر مرزی شلمچه ببرد تا از همانجا رو به کربلا سلام دهد. در طول سفر از خاطرات روزهای اول جنگ و اشغال خرمشهر برایم گفت. گاهی وسط خاطرهگوییاش بغض میکرد و میگفت در خوزستان که راه میروم، انگار در مدینه هستم. روز آخر بعد از زیارت ضریح شهدای گمنام، محسن قدمزنان به سمت نقطهی صفر مرزی رفت و در پای خاکریز نشست و در حالی که مثل ابر بهار اشک میریخت، زیارت عاشورا خواند. بعد از این سفر محسن روحیهاش عوض شده بود و از جلسات و رفت و آمدهای علمی دور مانده بود.»
نظر حاج قاسم سلیمانی درباره شهید فخریزاده
حامد فخری زاده نیز در تأیید این علاقه و غم هجران از کربلا خاطرهای را نیز از موضع شهید سلیمانی در خصوص سفر ایشان به کربلا نقل میکند: «شهید سلیمانی نسبت به پدر شناخت کامل داشت یکی از محافظهای پدر نقل میکند که یک مرتبه در پاستور جلوی حاج قاسم را گرفتیم که شما فخریزاده را بردار با خودت به کربلا ببر. امنیت شما فراهم است و ایشان خیلی زیارت کربلا را دوست دارند. شهید سلیمانی قاطعانه گفتند به هیچ عنوان من نمیتوانم امنیت این آدم را تأمین کنم. من اگر اتفاقی برایم بیفتد صد تا مثل من هست؛ ولی اگر برای فخریزاده اتفاقی بیفتد هیچ کس نمیتواند جای او را پر کند.»
در روزهای اخیر مجموعه تاریخ شفاهی شهدای هستهای توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شد. در این مجموعه کتاب «از مهاباد تا مهاباد» به تاریخ شفاهی زندگی شهید محسن فخریزاده میپردازد.
در بخشی از این اثر درباره علاقه شهید فخریزاده به زیارت کربلا اینچنین آمده است:
فخریزاده بسیار علاقهمند به زیارت کربلا بود؛ به دلیل شرایط امنیتی هیچگاه توفیق تشرف به کربلا نصیب ایشان نشد. همسر فخری زاده نقل میکند: «همیشه میگفت، فرشته میدانم که دیگر نمیتوانم مشبکهای ضریح حضرت را بگیرم. در موسم پیادهروی اربعین محسن پای تلویزیون بغض میکرد و پشت هم سلام میداد. در مورد زیارت کربلا تعبیری داشت که کربلا رفتن تمرین سوختن است، تمرین شعلهور شدن است، مشق ققنوس شدن و سوختن در آتش عشق است. تنها امامی که به زیارتش میرفتیم امام رضا (ع) بود؛ سالی سه یا چهار بار مرا به مشهد میبرد و میگفت اگر نمیتوانم تو را عراق و مکه و سوریه ببرم مشهد که میتوانم. یادم است یک روز به خانه آمد و با شوق گفت که یکی از کارمندان سپاه حفاظت به او وعده داده که او را به نقطهی صفر مرزی شلمچه ببرد تا از همانجا رو به کربلا سلام دهد. در طول سفر از خاطرات روزهای اول جنگ و اشغال خرمشهر برایم گفت. گاهی وسط خاطرهگوییاش بغض میکرد و میگفت در خوزستان که راه میروم، انگار در مدینه هستم. روز آخر بعد از زیارت ضریح شهدای گمنام، محسن قدمزنان به سمت نقطهی صفر مرزی رفت و در پای خاکریز نشست و در حالی که مثل ابر بهار اشک میریخت، زیارت عاشورا خواند. بعد از این سفر محسن روحیهاش عوض شده بود و از جلسات و رفت و آمدهای علمی دور مانده بود.»
نظر حاج قاسم سلیمانی درباره شهید فخریزاده
حامد فخری زاده نیز در تأیید این علاقه و غم هجران از کربلا خاطرهای را نیز از موضع شهید سلیمانی در خصوص سفر ایشان به کربلا نقل میکند: «شهید سلیمانی نسبت به پدر شناخت کامل داشت یکی از محافظهای پدر نقل میکند که یک مرتبه در پاستور جلوی حاج قاسم را گرفتیم که شما فخریزاده را بردار با خودت به کربلا ببر. امنیت شما فراهم است و ایشان خیلی زیارت کربلا را دوست دارند. شهید سلیمانی قاطعانه گفتند به هیچ عنوان من نمیتوانم امنیت این آدم را تأمین کنم. من اگر اتفاقی برایم بیفتد صد تا مثل من هست؛ ولی اگر برای فخریزاده اتفاقی بیفتد هیچ کس نمیتواند جای او را پر کند.»