شناسهٔ خبر: 69960491 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شرق | لینک خبر

باستان‌شناسی و هنر بابل قدیم و بابل میانی

مهاجرت بزرگ قوم آموری‌ها به جنوب بین‌النهرین از سمت شمال‌ غرب یعنی سوریه امروز بود. همین عامل به سرنگونی سلسله اور کمک کرد و باعث شد ‌تازه‌واردان در حرکتی دیگر ایلامی‌ها را از سرزمین بابل برانند و پادشاهی‌های تازه‌ای بر‌پا کنند که به نام بابل شناخته می‌شود‌ (مجیدزاده، ‌1376، 125). نفوذ از جلگه‌های سوریه به سرزمین‌های رسویی جنوب بین‌النهرین در واقع روندی پیوسته بود. زمانی که شرایط مساعد بود، همچون زمان آکدی‌ها و سپس تهاجم آموری‌ها، این جریان تندتر می‌شد.

صاحب‌خبر -

محمدرضا نسب‌عبداللهی: مهاجرت بزرگ قوم آموری‌ها به جنوب بین‌النهرین از سمت شمال‌ غرب یعنی سوریه امروز بود. همین عامل به سرنگونی سلسله اور کمک کرد و باعث شد ‌تازه‌واردان در حرکتی دیگر ایلامی‌ها را از سرزمین بابل برانند و پادشاهی‌های تازه‌ای بر‌پا کنند که به نام بابل شناخته می‌شود‌ (مجیدزاده، ‌1376، 125). نفوذ از جلگه‌های سوریه به سرزمین‌های رسویی جنوب بین‌النهرین در واقع روندی پیوسته بود. زمانی که شرایط مساعد بود، همچون زمان آکدی‌ها و سپس تهاجم آموری‌ها، این جریان تندتر می‌شد. آموری‌های سوریه‌تبار بی‌تردید‌ در حدفاصل زمان شر کلی‌‌-شری و شو-‌‌سین وارد آکد و سومر شدند. اما این جابه‌جایی‌ها در مدارک کتبی همیشه قابل تشخیص نیست؛ زیرا شباهت نام‌ها اجازه چنین کاری را نمی‌دهد. آنها پس از ورود به خاک بابل به استخدام نیروهای نظامی در‌می‌آمدند‌ یا به کارهای پستی همچون حمالی می‌پرداختند. برخی دیگر نیز به صورت برده وارد بابل می‌شدند و آنها بی‌شک همان‌هایی هستند که گاهی با لباس کوتاه خاصی بر یادمان‌ها ظاهر می‌شوند و وظایف پستی را بر عهده دارند. آموری در واقع کلمه‌ای بود که کارگر را تداعی می‌کرد‌ (همان منبع).

قدرت سیاسی سومر با مرکزیت شهر اور در حدود 2015 ق.م زیر ضربات نظامی اقوام سامی غرب و قوم ایلام درهم می‌شکند؛ ‌مانند هر ائتلاف دیگری یکی از طرفین بر دیگری پیروز می‌شود. به این شکل اقوام سامی قوی‌تر بودند و میراث باقی‌مانده قوم مغلوب را در اختیار می‌گیرند. بر اثر تفرقه بین اقوام سامی قلمرو وسیعی که زمانی اور بر آن تسلط داشت از هم فرومی‌پاشد و به دست حکمرانان محلی همچون آشور در منطقه علیای دجله، ماری در منطقه میانی فرات، اشنوانا در مرکز بین‌النهرین و لارسای خیلی دور در جنوب می‌افتد. با وجود این، هم‌زمان در بابل سلسله‌ای به قدرت می‌رسد که در پی سرکوب آنهایی است که درصدد رسیدن به قدرت هستند و بالاخره در زمان حکمرانی حمورابی به این هدف نائل می‌شود. حمورابی در ‌40 سال دوران حکمفرمایی خود، به شهادت مدارکی که از شهر ماری به دست آمده‌اند، به‌عنوان سیاست‌مدار و فرمانده‌ قوا در تمامی فعالیت‌ها و اقدامات سیاسی و نظامی خود موفق و کامیاب بوده است (پارو، 1391، 288). سقوط اور در واپسین سال‌های هزاره سوم ق.م نقطه عطف بزرگی در تاریخ بین‌النهرین باستان بود. این رویداد نه‌تنها ناقوس مرگ یک سلسله و یک امپراتوری را به صدا درآورد، بلکه نقطه پایانی بود بر فرمانروایی سومری‌ها. هر‌چند ایلامی‌ها در لحظات پایانی پایتخت را به تصرف درآوردند. ایلامی‌ها که قادر به نگهداری شهرهای سومری نبودند، به‌زودی از بین‌النهرین بیرون رانده شدند، اما سامی‌ها بر جای ماندند و نزدیک به 15 قرن در آن سرزمین فرمان راندند. بنابراین فرمانروایانی که در صحنه سیاسی جانشین سومری‌ها شدند، یا از آکدی‌های ساکن بین‌النهرین‌ یا از سامی‌های غربی -‌‌آموری‌ها به مفهوم وسیع کلمه- سوریه و صحرای غربی بودند. آکدی‌ها تمدن والایی داشتند و سامی‌های غرب که احتمالا صحرانشینانی خشن و عقب‌مانده بودند، با سرعت و به آسانی فرهنگ سومری-‌آکدی را جذب کردند؛ زیرا آنها از یک سو از منطقه‌ای آمده بودند که از مدت‌ها پیش از فرهنگ سومری-‌‌آکدی بود (مجیدزاده، 1376، 125). فروپاشی تمدن سومریان در آغاز دوره بابل کهن به حضور نیروهای دیگری در بین‌النهرین انجامید. آموریان که در جنوب بین‌النهرین مستقر شدند. قدرت آشور به تدریج در شمال بین‌النهرین به منصه ظهور رسید. هوریان به موازات مرزهای تمام بین‌النهرین از شرق و غرب کوچیدند. همچنین هیتیت‌ها در آناتولی امروزی قدرت گرفتند. سوموابوم (Sumuabum) در اوایل سده 19ق.م تا 1881 ق.م در آن به حکومت پرداخت‌ (آژند، یعقوب، 1390، 225).

چگونگی شکل‌گیری حکومت بابل قدیم پس از سلسله سوم اور در بین‌النهرین

1. سلسله سوم اور بر اثر حملات ایلامی‌ها از شرق و آموریان از شمال غرب (سوریه) سرنگون شد.

2. مهاجمان پس از پیروزی، در شهرهای بین‌النهرین ساکن شدند و با جمعیت آن سرزمین درآمیختند‌ و در نتیجه با از میان رفتن قدرت مرکزی، باز از نظر سیاسی به الگوی قدیمی نظام دولت-‌شهری بازگشتند.

3. این مرحله از تاریخ بین‌النهرین را دوران ایسین-‌لارسا (1763-2025 ق.م) می‌نامند. سلسله لارسا در سال 2025 ق.م به دست یک خانواده ایلامی‌تبار تأسیس شد.

4. هشت سال بعد سلسله ایسین را آمورانی‌هایی تشکیل دادند که در ‌سالیان گذشته به تدریج سرزمین اصلی خویش را ‌‌در صحرای سوریه رها کرده، وارد سرزمین بین‌النهرین شده بودند.

5. با وجود آنکه بنیان سلسله بابل قدیم یا سلسله اول در سال 1894 ق.م نهاده شده بود، تا زمان حمورابی هیچ نقشی را در صحنه سیاست و هنر بین‌النهرین بر عهده نداشت (مجیدزاده، 1380، 107).

6. از سوی دیگر و تقریبا هم‌زمان با تشکیل سلسله‌های ایسین و لارسا در جنوب سلسله‌های آشور قدیم در سرزمین آشور، اشنونا به مرکزیت شهر اشنونا (تل اسمر امروزی) در منطقه دیاله و ماری در بخش فرات میانی تأسیس شدند.

7. اگر‌چه سلسله بابل قدیم را سومو-‌ابوم 1894-1881 ق.م و یکی از رهبران آموری بنیان‌ گذاشته بود. اما این پادشاهی در زمان فرمانروایی حموارابی 1792-1750 ق.م قدرت یافت و به یکی از دوران‌های درخشان در تاریخ بین‌النهرین تبدیل شد.

8. هر‌چند‌‌ این دوران با‌شکوه چند صباحی بیش نپایید، اما حمورابی توانست با پیروزی‌های نظامی خود بار دیگر سرزمین بین‌النهرین را یکپارچه کند و وحدت سیاسی را به آن بازگرداند. بنابراین در دره بابل بعد از دوره آشفتگی و پراکندگی میان حکومت‌ها، بار دیگر در اوایل هزاره دوم با پادشاهی قدرتمند حمورابی در بابل حکومت متمرکزی پدید آمد. حمورابی نامدارترین پادشاه بین‌النهرین و مدون‌کننده قوانین بین‌النهرین است که در لوح سنگی قوانین حمورابی تجلی یافته است. بر این لوح بلند و ناهموار از سنگ بازالت سیاه حمورابی به خط میخی حک شده است و بر بالای آن پیکره برجسته حمورابی در حال گرفتن الهام تدوین قوانین از شمش خدای خورشید قرار دارد. این لوح مشتمل بر 282 ماده و درباره مسائل بسیاری همچون حکومت‌های بابل، قوانین حکومت و حتی زراعت و آبیاری است. امپراتوری حمورابی در 1595 ق.م سرنگون شد (امیدواری و دیگران، 1393، 53). شاید مهم‌ترین نمونه پیکرتراشی و نقش‌برجسته‌کاری در بابل کهن، استل حمورابی باشد که در آن قوانین وی با خط میخی گزارش شده است. این سنگ یادبود در اصل در سیپار شهر ایزد شمش یا خدای خورشید بر‌پا شده بود. سپس شوتروک نهونته، شاه ایلام آن را در هزاره دوم به غنیمت به شوش برد و در آنجا بود که فرانسویان در اوایل قرن بیستم آن را کشف و به موزه لوور پاریس انتقال دادند (آژند، یعقوب، 1390، 227).

ویژگی‌های هنر معماری شهر ماری دوره بابل در بین‌النهرین

در این دوره نه‌تنها انقطاعی در فرهنگ و هنر دیده نمی‌شود، بلکه رشد و پیشرفت شایانی مشاهده می‌شود. هنر معماری به اوج باورنکردنی خود می‌رسد. شاهد این ادعا کاخ ماری است. این مقر حکومتی غول‌آسا که بیش از 5/3 هکتار وسعت دارد، یکی از عجایب آن دوره است. شاه اورگاریت از حمورابی خواهش می‌کند که واسطه شود تا پسرش را به زیم ری لیم، شاه ماری معرفی کند تا وی کاخ او را ببیند و بر معلومات خود بیفزاید. این کاخ حکومتی حاصل کوشش چندین نسل بوده و در همه دوره‌ها بی‌وقفه برای توسعه این کاخ تلاش می‌شده است تا آن را مناسب با موازین جدید دربیاورند (پاور، 1391، 290). این نظم و ترتیب چندین بار در سراسر بنا تکرار می‌شود و کاخ را به شهری کوچک در داخل شهری بزرگ مبدل می‌کند. این کاخ قلب پادشاهی ماری است. قسمتی از کاخ اختصاص به فرمانروا داشته که در آن شاه بار‌عام می‌داده است‌ و کارمندانش در آن مشغول به کار بوده‌اند. قسمت دیگر جنبه آیینی و مذهبی داشته و شاید محل معبد شاهی بوده است. خانه‌های شخصی و بخش‌های اداری و خدماتی بخش دیگر این کاخ را تشکیل می‌دادند. این کاخ با حصارهای عظیم و داشتن صرفا یک دروازه ورودی در هنگام تهدید و خطر به قلعه‌ای مبدل می‌شده است (همان منبع).

پیشینه پژوهش‌های باستان‌شناسی در تل حریری یا ماری

1. در تابستان 1933 م. اعراب در حین تدفین و خاکسپاری در تل حریری در 11کیلومتری ابوکمال در سمت راست ساحل فرات در سوریه به تندیس آسیب‌دیده‌ای از دوران سومر دست یافتند.

2. در ژانویه 1934 م. دستیابی به اشیای مکتوب امکان بازشناسی این محل را با شهر عتیق ماری میسر کرد. بین سال‌های 1933 و 1939، شش هیئت به این منطقه اعزام شدند.

3. در فاصله سال‌های 1951 و 1966 م. 10 هئیت جدید به این منطقه اعزام شدند‌ و از این محوطه دو دوره فرهنگی مهم مورد شناسایی قرار گرفته است؛ الف. اولین دوره از هزاره سوم ق.م (دوره ماقبل سارگون) و ب. دومین دوره از هزاره دوم (دوران آموریت‌ها) (پاور، 1391، 291).

4. ماری پس از طی‌کردن دوران شکوه و بعد دوران انحطاط و افول،‌ استقلال خود را با روی کار آمدن حمورابی، شاه بابل از دست می‌دهد. در سال 1760 ق.م شهر تسخیر و ویران می‌شود. بعدها آشوری‌ها سربازخانه‌ای را در آنجا تأسیس می‌کنند که پس از نابود‌شدن ماری نیز فراموش‌ می‌شود. هنگام کاوش و خاک‌برداری از این ویرانه‌ها، آثار بی‌شمار و خصوصا مجسمه‌های به‌دست‌آمده نشان دادند که ماری یک مرکز هنری فوق‌العاده بوده است. نقاشی‌های دیواری پرارزشی که به هزاره دوم قبل از میلاد برمی‌گردند، صفحه جدیدی از دفتر خلاقیت و نبوغ بین‌النهرین را برای ما گشودند (همان منبع).

حاصل کاوش‌ها و بررسی‌های باستان‌‎شناسی از تپه حریری یا ماری چیست؟

1. پلان و نقشه معماری محوطه ماری هوشمندانه و هماهنگ و دارای تزیینات زیبایی بود. باستان‌شناسان آن را گوهر معماری شرق کهن نامیده‌اند. دیوار عظیم خارجی کاخ روی پی‌های سنگی قرار داشت و با برج‌های متعدد تقویت می‌شد و فقط یک دروازه آن هم در سمت شمالی داشت (آژند، یعقوب، 1390، 227).

2. حیاط بزرگ وسیع آن با تخته‌سنگ‌ها مفروش بود. دیوارهای حیاط دیگر محوطه ماری آکنده از نقاشی‌های دیواری بودند. این نقاشی‌ها مراسم‌های مذهبی را نشان می‌دادند. همچنین اتاق‌های بی‌شمار کاخ ماری هم مملو از نقاشی‌‎های دیواری بودند (همان منبع)

3. نقاشی‌های دیواری ماری: نقاشی‌های بنای عظیم ماری آن‌قدر متعدد و مهم است که وضعیت نقاشی را نه‌تنها در زمان حکومت زیم ری لیم (دوره حمورابی) بلکه در مرحله قبل از آن، یعنی دوره شمشی اداد اول و پسرش جاسماه اداد روشن می‌کند. این نقاشی که قدیمی‌ترین نمونه شناخته‌شده از دوره بابل قدیم است، ممکن است دارای عنصری از آشور قدیم باشد. اگرچه نقاشی به علت قرارداشتن در قسمت فوقانی دیوارها تخریب شده، فن به‌کاررفته در آن، به‌ویژه ساخت لایه سفید گچی برای نقاشی روی آن از فن دوره‌های قبل و بعد بهتر است (مورنگات، آنتون، 1377، 155). مشهورترین نقاشی‌های دوره جاسماه اداد، دو قطعه احتمالا متعلق به یک صحنه است که دسته مذهبی بزرگی را به همراه گاوهای قربانی و به رهبری خود پادشاه در مقام کاهن نشان می‌دهد. این دو قطعه از بهترین نمونه‌ها با موضوع صرفا مذهبی است. به نظر نمی‌رسد که جاسماه اداد این موضوع را منحصرا روی دیوارهای حیاط 106 به کار برده باشد؛ زیرا قطعه‌ای از دیوار اتاق 34 که بخشی از اقامتگاه اصلی شاه است، شخصی را با لباس رهبر عالی‌رتبه با همان حرکت با همان گام بزرگ و با حرکت دست نشان می‌دهد (همان منبع).

4- اثر نفیس هنری به‌دست‌آمده از ماری حیوان افسانه‌ای با سر شیر و بدن عقاب و دم ماهی: این حیوان افسانه‌ای با سر شیر و بدن عقاب از گنجینه پادشاه اور به نام مس آنپادا (Mes-Anepada) در محوطه ماری در شمال بین‌النهرین پیدا شده است. آیا این یک هدیه سلطنتی یا یک غنیمت جنگی از برخی از حملات نظامی ناشناخته بوده است. اطلاعاتی دراین‌باره در دست نیست. این اثر هنری به‌عنوان یک آویز یا مدال از سنگ لاجورد افغانستان ساخته شده و سر و دم آن از طلا ساخته شده و به ‌وسیله قیر و پین مسی بر سنگ لاجورد قرار گرفته و محکم شده است. بلندی این اثر هنری 8/12 سانتی‌متر است.

آثار معماری دیگر دوره بابل قدیم در بین‌النهرین

1. معبد ایشچالی به عنوان معماری مذهبی دوره بابل کهن: حفریات باستان‌شناسی در نریبتوم در یکی از شهرهای پادشاهی اشنونا مجموعه ساختمان مقدس راست‌گوشه‌ای متشکل از سه معبد را به‌عنوان معماری مذهبی آشکار کرد. این مجموعه که به معبد ایشچالی شهرت دارد، پس از سرنگونی سلسله سوم اور به فرمان اپیق ادد دوم بنا شد و به یک الهه مادر به نام ایشتر کی تی توم اهدا شد. با آنکه تمامی ساخت‌وساز معبد بر بالای سکویی قرار گرفته است، شبستان اصلی در انتهای بخش غربی معبد، خود بر بالای سکوی بلندتری قرار دارد. برای رسیدن به شبستان اصلی از راه حیاط، درست مانند معبد بیضی در خفاجه در دوران‌های دوم و سوم سلسله‌های قدیم باید از یک رشته پله بالا رفت و آنگاه 90 درجه به سمت راست پیچید تا رو‌در‌روی پیکره الهه قرار گرفت. در معبد ایشچالی شکل معماری به‌مراتب پیچیده‌تر از معبد بیضی است (مجیدزاده، 1380، 108).

2. معبد و زیگورات تل ریماح: حفاری مهم‌ترین بنای ذهبی دوران بابل قدیم در طول دهه 1950 از تل ریماح (کرن، در دوران باستان) در شمال عراق در نزدیکی غرب نینوا انجام گرفت. در این محوطه یک معبد و زیگورات به ‌دست آمد که تمامی قسمت مرکزی شهر باستانی را دربر می‌گرفت. این مجموعه مذهبی در زمانی که کرن بخشی از قلمرو پادشاهی آشور بود، در حدود 1800ق.م به فرمان شمشی ادد اول بر پا شد. نقشه معبد به‌طور کامل بابلی است که شکل شبستان ‌مانند معابد دوران سلسله سوم اور «عرضی» است و دسترسی به آن مستقیم است. درگاهی پیکره خدا در مرکز دیوار طویل روبه‌روی در ورودی به شبستان قرار دارد. شبستان در هر سوی خود به دو اتاق چهارگوشه هم‌اندازه باز می‌شود. در شرقی راه ورود اصلی به معبد را تشکیل می‌دهد زیرا با برج‌های تزیینی همراه است‌ (مجیدزاده، 1380، 110).

خارق‌العاده‌ترین ویژگی معبد ریماح، تزیین دیوارهای حیاط و نمای بیرونی معبد زیگورات با بیش از 270 نیم‌ستون است که 50 عدد از آنها را طرح‌های مارپیچ و دو نوع تنه نخل خرما تشکیل می‌دهد. زیباترین آنها دو برج نیم‌ستون غول‌آسایی است که پیچ‌های آن در جهت عکس یکدیگرند. طاق‌های معماری معبد ریماح با خشت‌ها به شیوه شعاعی کار شده و این نوع طاق وزن سنگینی را تحمل می‌کند (همان منبع).

بزرگ‌ترین ویژگی این معبد وضعیت سلامت آن است؛ به‌طوری که هفت متر ارتفاع دیوارهای آن هنوز پابرجاست. اندازه‌گیری بقایای پله‌هایی که دسترسی به پشت بام را میسر می‌‌کرد، نشان می‌دهد ارتفاع دیوار معبد در اصل 11 متر بوده است.

زیباترین آنها دو برج توأمان عظیمی است که دروازه اصلی در سمت شرق را در میان گرفته‌اند. میان هر یک از دو برج توأمان نیم‌ستون غول‌آسایی است که از دو تنه نخل در دو سو و دو نیم‌ستون مارپیچ در میان تشکیل شده است که پیچ‌های آنها در جهت عکس یکدیگرند. از نکات برجسته دیگر در معماری معبد ریماح طاق‌هایی است که در آنها خشت‌هایی به شیوه شعاعی کار شده‌اند. این نوع طاق وزن سنگینی را تحمل می‌کند و استادی و مهارت به‌کاررفته در ساختار آن حکایت از آشنایی کامل معماران بابل با این تکنیک‌های معماری و سابقه طولانی آن در بین‌النهرین دارد (همان منبع).

3- معبد شادوپوم در تل هارمال (Shaduppum-Tell Harmal): در شادوپوم در تل هارمال نزدیک بغداد به عنوان مرکز اداری بخشی از قلمرو اشنونا که در دوره بابل قدیم تأسیس و گسترش یافته بود، روح حاکم بر معماری نیایشگاه اصلی رب‌النوع شهر، کم‌کم بر همه قسمت‌های محل استقرار حتی بر نقشه بنای دو معبد، معبد بزرگ و معبد کوچک دوقلو،‌ تأثیر گذاشت. در هر دو معبد هنوز طرح اتاق مقدس بزرگ به‌جای‌مانده از سلسله سوم اور حفظ شده است. این نوع معبد طی قرون متمادی تا سلطنت نبوکد نصر دوم ساختمان مذهبی بابلی‌ها وجود داشت. در هر دو معبد، اتاق مقدس دارای قسمت‌های الحاقی شبیه صندوق‌خانه است و دو نیمه‌نیایشگاه به‌طور متقارن ساخته شده‌اند و به یکدیگر راه دارند. این ویژگی خاص در نقشه بنا به کار می‌رفته و شاید بتوان در آن نوعی تشریفات کودکانه خاص این دوره را مشاهده کرد (مورتگات، 1377، 146).

تشریح نقشه معابد بزرگ و کوچک در تل هارمال دشوار است؛ چراکه با انواع شناخته‌شده بناهای مذهبی هماهنگی ندارد. با وجود این‌، همه دیوارهای آن با طاقچه‌های تزیینی که مدرک قاطعی در تأیید ویژگی مذهبی بنا به شمار می‌رود، پوشانده شده است. ولی وجود طاقچه نمی‌تواند دلیلی بر این مدعا باشد که این معبد مانند معبد شوسین در اشنونا برای پرستش نارامسین بنا شده است. از سوی دیگر، آن‌گونه که حفاران اظهار می‌کنند، ویژگی معماری طاقچه وجود آن را در اتاق بار‌عام غیرضروری می‌کند و به همین ترتیب کل ساختمان نارام سین، معبدی شایسته تیشپاک (Tishpak) رب‌النوع زمین‌ نیست. برای این رب‌النوع نیایشگاهی الحاقی در ساختمان تهیه شده بود که در آنجا قطعه‌ای از سنگ یادبودی با نام او یافت شد. در جلوی این اتاق حیاط ورودی تقریبا مربعی که با دیواری محصور شده است، وجود دارد. تنها بناهای مشابه این نمونه، بناهای مذهبی در سوریه و فلسطین و به عبارتی در منطقه اصلی کنعانیان و بعدها در اوگاریت و آلالاخ است (همان منبع).

مجسمه‌سازی و نقش‌برجسته‌های دوره بابل قدیم بین‌النهرین

1. قدیمی‌ترین پیکره سه‌بعدی که کتیبه آن نشان می‌دهد متعلق به دوره کنعانیان باشد، پیکره‌ای است که کابان (Cabane) نامیده می‌شود و کشف اتفاقی آن در تل حریری موجب اکتشافات بعدی در شهر قدیمی ماری و به‌دست‌آمدن نتایج بسیار درخشانی شده است. طبق کتیبه آن جاسماه اداد اول فرمان ساخت پیکره و حمل آن را به مرکز شهر به منظور پیشکش‌کردن به شمش داده است. خود پیکره در تاریخ هنر بین‌النهرین باستان بی‌نظیر است و قبل و بعد از آن، نمونه مشابهی ساخته نشده است (مورتگات، 1377، 165).

2. نخستین اثر پیکره‌ای بسیار معروف متعلق به یک الهه‌ است؛ به اندازه تقریبا طبیعی با لباس بلند و کلاه شاخدار.‌ این مجسمه از کاخ ماری به دست آمده است.

سر پیکره از درون حوضی در حیاط 106 و بدن به صورت قطعات شکسته از تالار شماره 64 پیدا شد. الله ظرف فواری را در برابر سینه به دست‌ها گرفته است. ما با این نقش‌مایه آشنایی کامل داریم. اما در اینجا با تصویر یگانه‌ای از ظرف فوار روبه‌رو هستیم؛ زیرا در اصل از این ظرف فوار به واقع آب جاری‌شده است. در ته ظرف سوراخی را به کمک مته ایجاد کرده‌اند که در زمان خود بی‌تردید از طریق لوله‌ای که منبع آبی در ارتفاعی بالاتر از سطح ظرف فوار متصل می‌شد و برقراری ارتباط جریان آب به واقع از دهانه ظرف فوران می‌کرده است (مجیدزاده، 1380، 122).

3. دو اثر مفرغی مرد زانو‌زده و سه بز پشت به هم: یکی از آنها پیکره نیایشگری است که زانوی راست خود را بر زمین نهاده و دست راست را به حالت نیایش تا برابر صورت بالا برده است. در کتیبه‌ای که به سومری بر پایه پیکره کنده شده، آمده است که شخصی به نام اویل – ننار آن را برای طول عمر و سلامت خود و حمورابی پادشاه بابل تقدیم خداوند آوزو کرده است. اثر دوم از سه بز کوهی پشت به هم تشکیل شده است که روی دو پا ایستاده‌اند. این حرکت بزها یکی از نقش‌مایه‌های سومری است و ما آن را بارها در دوره‌های پیشین و نیز در همین دوره بابل قدیم در نقاشی‌های کاخ ماری دیده‌ایم (مجیدزاده، 1380، 124).

4. مجسمه نشسته شبیه حمورابی به‌دست‌آمده از شوش: در میان آثار هنری زیادی که سپاه پیروزمند ایلامی در جنگ‌های متعدد به‌عنوان غنیمت جنگی از شهرهای مهم بابل به شوش برده بودند، یکی مجسمه نشسته مردی است که از لحاظ تکنیک شباهت زیادی به نقش‌برجسته ایستاده حمورابی در سنگ یادمان قانون وی در برابر شمش دارد. این پیکره که مانند سنگ یادمان قانون از سنگ دیوریت ساخته شده است، به فرمانروایی از اشنونا تعلق دارد. با نگاهی دقیق به این دو اثر می‌توان شباهت‌های زیادی را میان آنها دید، به‌طوری که گویی نقش‌برجسته حمورابی چیزی جز یک نسخه‌برداری دو‌بعدی از مجسمه نشسته نیست. با وجود آنکه هر دو نقش مانند مجسمه‌های گودا عاری از هرگونه حرکت است، ردای آنها در طرف راست که از روی ساعد راست می‌گذرد، تشکیل چین‌های کاملا برجسته و بسیاری را داده است. در هر دو ردا انتهای دامن در سمت چپ به عقب کشیده شده و به شکل زاویه قائمه درآمده است (همان منبع).

5. مجسمه مرد ریشو که به حمورابی نسبت می‌دهند: شاید مهم‌ترین اثر به‌جای‌مانده از دوران پادشاهی حمورابی، سر مرد ریشویی است که از سنگ سیاه ساخته شده که ایلامی‌ها آن را نیز در میان غنائم جنگی با خود از بابل به شوش برده بودند. این سر را معمولا به حمورابی، بزرگ‌ترین چهره تاریخی آن دوران، نسبت می‌دهند. این نظریه جالب توجه ممکن است درست باشد، اما هیچ ابزاری برای دانستن آن در دست نیست. علاقه مجسمه‌ساز در پرداختن به جزئیات ظاهری سر، او را به کمال‌گرایی و پرداختن امپرسیونیستی رهنمون شده است. سبیل و موهای ظریف زیر لب پایین به کمک خطوط کنده بسیار ظریف نشان داده شده است. این خود در مقایسه با شکل و حالت قراردادی ریش که تا پیش از آن در هنرهای تجسمی به کار می‌رفت، تحولی چشمگیر به شمار می‌آید. موی سر را که قسمتی از آن از زیر کلاه بیرون مانده، به همان شیوه قراردادی با دایره‌های ظریف که از وسط فرق باز شده، تزیین کرده‌اند (همان منبع).

6. شیرهای محافظ معابد دوره بابل کهن: حفاظت از معبد دگن در ماری بر عهده شیرهایی بود که از چوب ساخته شده و سطح آنها را با ورقه‌های مفرغ کوبیده پوشانده بودند. سفیدی چشم‌ها و دندان‌های این جانوران از سنگ آهکی سفید و مردمک از ورقه سنگ خاکستری مایل به آبی بود. جای این دو شیر‌ که کلا شبیه هم هستند، در کنار یکدیگر، در مدخل معبد دگن بوده است. سر آنها به سمت راست به طرف در برگشته بوده و عضلات کشیده و نیروی متمرکز و دهان باز و غران آنها نشان می‌دهد که آماده حمله به هر حرکت ناهنجار در حریم مقدس معبد بوده‌اند. شیرهای محافظ دیگری از دوره بابل قدیم در خفاجه، ایسین و تل هارمال در نزدیکی بغداد به دست آمده است. در تل هارمال این شیرها از گل رس شکل گرفته و سپس پخته شده‌اند. در اینجا نیز مانند معبد دگن در ماری یک جفت شیر غران با چشمانی باز و کاملا هوشیار، از درهای ورود به معبد حفاظت می‌کردند. حالت کلی و به‌ویژه سر شیرها به گونه‌ای ساخته شده است که ترس و وحشت را در بیننده ایجاد کند. یال و موهای بدن که مشبک‌سازی شده است، ناخودآگاه لباس خدایان را به شرابه‌های مطبق تداعی می‌کنند (مجیدزاده، 1380، 125‌).

7. پلاک با نقش‌برجسته لیلیث از نقوش برجسته قالبی دوره بابل قدیم: در معابد کوچکی که در گوشه و کنار شهر اور بر‌پا شده بود، پلاک‌های گوناگونی از گل پخته به دست آمده که با استفاده از قالب ساخته شده بودند. سطح بیشتر این پلاک‌های گلی را که موضوع‌های مذهبی تزیین می‌کند، بر دیوار درگاهی ویژه خدا در معابد نصب می‌کردند. این به آن معناست که در دوران بابل قدیم پلاک‌های گلی با موضوع‌های مذهبی جایگزین پیکره خدایان شده بودند. بهترین نمونه سالم از این نقوش برجسته قالبی پلاکی است با نقش الهه بالدار. پاهای الهه از زانوان به پایین پردار و هیولایی است و به چنگال‌ها می‌انجامد. او آورنده مرگ است و شب‌هنگام آهسته و بدون صدا حرکت می‌کند. گاهی مردان او را در هیئت جغد می‌بینند و اما نیروی مقاومت‌ناپذیر و طبیعت به‌واقع خوف‌انگیز او بیشتر به شیران می‌ماند تا پرندگان. در اساطیر سومری الهه‌ای را با نام لیلیث می‌شناسیم که او را جغد دانسته‌اند (مجیدزاده، 1380، 126).

باستان‌شناسی و هنر دوره بابل میانه

منشأ و مناسبات کاسی‌ها که پس از هجوم هیت‌ها بر بابل مسلط شدند، چندان معلوم نیست. زبان و پوشش آنها برای جلگه‌نشینان جنوب بین‌النهرین ناشناخته بود، اما حضور آنها در بین‌النهرین در الواح گلی بابلی گزارش شده و پیداست که ورود آنها به این سرزمین چرخشی را در حرکت تاریخی منطقه پدید آورده است (آژند، یعقوب، ‌ 1390، 228). پس از مرگ حمورابی در 1750ق.م یک سلسله شورش به وقوع پیوست که منجر به تجزیه سریع قلمرو او شد. هنگامی که هیتی‌ها بابل را به تصرف درآوردند، این شهر به صورت پایتخت کوچکی درآمده بود. همه قدرت و شکوهی که بابل دوباره به دست آورد، مدیون بیگانگان دیگر یعنی کاسی‌ها بود که بر تخت جانشینان حمورابی نشستند و به مدت چهارصد سال آن را اشغال کردند (بهزادی، 1384، 226). کاسی‌ها که احتمالا در دامنه‌های زاگرس به سر می‌بردند، همیشه به فکر تصرف بین‌النهرین بودند و از نیمه قرن بیستم تا نیمه قرن هجدهم ق.م یعنی در طول مدت دو قرن از راه مسالمت، وسایل این کار را فراهم کردند، پس از استقرار کاسی‌ها در بابل، ایلامی‌ها از ادعای خود درباره این حدود صرف‌نظر کردند، ولی قدرت روزافزون آشور خطر بزرگی برای بابل محسوب می‌شد. این مخاطره در آغاز کار چندان محسوس نبود، چون در این موقع توجه کشورهای بزرگ آسیای غربی معطوف به منازعات میان مصر و کنعان و هاتی بود، رقابت آشور و بابل اغلب به مسالمت انجام می‌یافت. در این مدت کاسی‌ها (1171-1746ق.م) با ملل مغلوب درآمیخته و تمدن آنها را پذیرفتند و در حدود شش قرن بر بابل حکومت کردند (بهمنش‌، 1385، 186).

کمی پس از سقوط امپراتوری بابل کهن (1600ق.م) کاسی‌ها بر بابل تسلط یافتند. کاسی‌ها مدت چهار قرن بر بین‌النهرین حکومت کردند. کاسی‌ها بودند که در بابل برای اولین بار از ارابه جنگی استفاده کردند. در این دوره شاه بر پیروانش که زمین‌های معاف از مالیات را به آنها بخشیده بود، تکیه بسیاری داشت. فرهنگ بابلی اساسا محصول ادغام تمدن‌های پیشین سومری و آکدی بود و خصلت بابلی داشت. زبان‌های سومری و آکدی مانند گذشته به‌عنوان زبان نوشتاری به کار می‌رفتند و بنابراین استمرار آنها حفظ شد (دوبلوس و دراسپک، 1379، 5‌). کاسی‌ها پس از انقراض بابل به دست مورسیلیس، پادشاه بزرگ هیتی‌ها، به مدت چند قرن در بابل فرمانروایی کردند. خاستگاه و تاریخ اولیه آنان و نیز جزئیات پیشروی این قوم در ایران، به‌ویژه در استان لرستان که به اعتقاد گاه‌نگاران دوران باستان مکان استقرار کاسی‌ها بوده است‌ و ارتباط زبان آنان با زبان هند و اروپایی هنوز بر ما روشن نیست. دوره طولانی حکومت کاسی‌ها (حدود چهار تا پنج قرن) با سکون و آرامش تاریخ آنان تضاد شدیدی دارد. هیچ‌یک از یادگار‌های باستانی کاسی‌ها اعم از ابنیه، آثار هنری، نقاشی دیواری یا مهرهای استوانه‌ای به قبل از قرن 15ق.م تعلق ندارد (مورتگات، 1377، 174).

غلبه کاسی‌ها بر بابل اگر‌چه در بخش اعظم از کشور با موفقیت آنی قرین بود، در جنوب به‌تدریج صورت گرفت و به دست سرکردگان مستقل کاسی انجام یافت. پادشاهان کشور دریا تا مدتی استقلال خود را حفظ کردند‌ و حتی پس از آنکه آن سلسله منقرض شد، کشمکش بر سر استیلا بر جنوب ادامه یافت. پس از یک دوره دیگر کشمکش بود که در طی آن تسلط کاسی‌ها تکمیل شد و اداره سراسر کشور بار دیگر در بابل متمرکز شد. کاسی‌ها به‌تدریج تمدن بابل را اقتباس کردند. آنها به جای به‌ کار‌ بردن نظام دشوار قواعدی برای تاریخ‌گذاری که از سومری‌ها به سامی‌ها به ارث رسیده بود و بر طبق آن هر سال بر پایه نظام پیچیده‌ای از یک واقعه بزرگ یا سنت مذهبی پایه‌گذاری می‌شد، کاسی‌ها نظامی ساده‌تر را که عبارت از تاریخ‌گذاری سنوات بر پایه سلطنت پادشاهان بود، متدوال ساختند (کینگ، لئوناردو، 1378، 206).

مهم‌ترین آثار معماری باقی‌مانده از دوره کاسی‌ها در بین‌النهرین

مهم‌ترین اثر باستانی دوره کاسی یک زیگورات فرسوده و تخریب‌شده از دوره کاسی‌ها است که از زمان شاه کاسی کوریگالزو (KURIGALZU) در حومه بغداد و در کشور عراق باقی مانده است. مسافران و بازدیدکنندگان در کنار بغداد از این زیگورات اول فکر می‌کردند این زیگورات باقی‌مانده ویرانه‌های برج شهر باستانی بابل است؛ در‌صورتی‌که این زیگورات از سوی شاه کاسی کوریگالزو در قرن چهاردهم قبل از میلاد ساخته شده است. در جنوب این زیگورات پله‌ای قرار داشت که به بالای معبد دسترسی پیدا می‌کرد. در قسمت پایین زیگورات آثار بازسازی در دوره‌های بعدی را نشان می‌دهد.

نخستین اطلاعات ما درباره بناهای اصیل کاسی با دوره شاه کار این داش 

(1400-1420ق.م) و شاه کوریگالزوی اول ارتباط دارد. بنای کاراین داش که شاه با غرور احداث آن را روی خشت‌های پخته گزارش کرده است، اگرچه در مقایسه با مجتمع‌های بزرگ ساخته‌شده در قرون قبل اهمیت کمی دارد، درعین‌حال اقدام منحصربه‌فردی است که همه ویژگی‌های آن کاسی است؛ نقشه بنا و نما ویژگی داخلی و شکل خارجی. در هیچ جای دیگر معبدی مانند این معبد مستطیلی بلند نشده است. در ورودی، روی محور معبد در یکی از اضلاع کوتاه که نما را تشکیل می‌دهد، قرار گرفته است. رسیدن به اتاق مقدس و دالان آن به‌طور مستقیم الحاقی شبیه راهرو قرار دارد (مورتگات، آنتون، 1377، 175). از نظر حفاری، معبد کوچک اینین جی جردن شگفت‌انگیز است. این بنا که دروازه طاق‌داری در مدخل ضلع جنوب شرقی آن قرار دارد و دیوارهای بیرونی آن به شیوه معمول در بناهای مذهبی مزین به طاقچه است، بازسازی شده است. پایه‌ای که دو تا سه متر ارتفاع دارد و از خشت پخته قالبی ساخته شده، کاملا جدید است. قسمت‌هایی از این خشت‌ها که کاملا خرد شده بود، به‌آسانی در موزه‌های بغداد و برلین بازسازی شد. از آنجا که این خشت‌ها به اوایل قرن پانزدهم تعلق دارد، قدیمی‌ترین نمونه‌های معماری کاسی به شمار می‌رود. آنها مدارک موثقی از استقلال و اصیل‌بودن اصول ساختمان‌سازی و نیز هنر کاسی به شمار می‌روند. خشت‌های قالبی بازسازی‌شده نواری تزیینی مشتمل بر دو ردیف رب‌النوع ایستاده بر طاقچه‌های دیواری هستند که به بیرون نگاه می‌کنند: به‌طور کلی می‌توان استقلال دور از ذهن و تحول ناگهانی در سنت هزاران‌ساله هنر و معماری سومر‌‌–‌آکد و بابل قدیم را به کاسی‌ها نسبت داد؛ زیرا نقوش برجسته خشت‌های قالبی کاسی پیکره‌هایی هستند که درواقع به منزله بخشی از معماری به کار رفته‌اند و سبک سومری – آکدی – بابلی با این شیوه تعارض دارد (مورتگات، آنتون، 1377، 177).

اقدامات اساسی درباره ساخت‌وسازها و شهرسازی دوره اول کاسی‌ها

1. کلیات: هنگامی که کوریگالزو (KURIGALZU) اول حدود 1390ق.م به پادشاهی رسید، بابل مرتب مقادیر زیادی طلا از مصر دریافت می‌کرد. این پادشاه به کمک طلاهای مصری برنامه ساخت‌وساز وسیعی را در شماری از شهرها از‌جمله اور، اریدو و اوروک اجرا کرده است. اما بخش مهم این طلاها هزینه ساختن شهر جدید کوریگالزو یا (دور-کوری گلزو) که امروز عقرقوف نامیده می‌شود، در همسایگی شهر بغداد امروزی شد. اغلب فرض شده است که این شهر برج و بارودار جدید را کوری گلزو به منظور پایتخت جدید پایه‌گذاری کرد. اما مدرک هم‌زمان نشان می‌دهد که بابل برای کاسی‌ها با وجود آنکه نسبت به سرزمین بین‌النهرین بیگانگانی بیش نبودند، اما به‌ندرت در حریم مکان‌های مقدس در شهرهای کهن سومری دست به ایجاد بناهای نوبنیاد زدند (مجیدزاده، 1380، 135).

2. کوریگالزو در سال‌های آغازین قرن چهاردهم حریم مقدس زیگورات نانا در اور را به کلی ویران و آن را بازسازی کرد. او در این بازسازی معبدی را برای نین گل همسر خدای ماه برپا داشت و در ساختن پوشش آن و بنای دیگری به نام ادوبلالماه به معنی تقریبی خانه برای آویختن الواح متعادل از طاق گهواره‌ای استفاده کرد (همان منبع).

با وجود مشابهت کلی میان معبد نین گل و معابد بابلی، مانند نظام دسترسی مستقیم و شبستان عرضی، این بنا ویژگی‌های تا آن زمان ناشناخته خاص به خود را دارد. با وجود آنکه درها در طول یک محور قرار دارند، در شبستان با اندکی انحراف 

به گونه‌ای ساخته شده است که در صورت بازبودن همه درها درون آن و پیکره الهه از بیرون دیده نشوند (همان منبع).

اولین شهر کاسی‌ها در بابل (دور-کوری گالزو)

کوریگالزو اول احتمالا پایه‌گذار شهر مسکونی پادشاهان کاسی است که در خارج از بابل، در خارج از بابل، در چند کیلومتری غرب بغداد و در محل عقرقوف با ویرانه‌های چشمگیر زیگوراتی قرار دارد. پس از اعلام بوهل مبنی بر نیاز فوری به حفاری مجدد آن طی سال‌های 1942-1945 مدیریت کل بخش آثار باستانی بغداد، تحت نظارت طه بکیر و ستون لوید اقدام به این عملیات نمود، ولی متأسفانه نخستین عملیات حفاری که برای بیرون‌آوردن شهر کاسی‌ها آغاز شد، هرگز به پایان نرسید. این شهر، بسیار طویل و شکل آن متناسب با ساختار زمین، مارپیچی بود. در این حفاری‌ها به‌جز زیگورات که بنای مذهبی ویژه سومریان بود و با سبک معماری بین‌النهرین باستان هماهنگی داشت، بناهایی با ویژگی منحصر‌به‌فرد کشف شد که آنها را می‌توان بناهای کاسی تلقی کرد (مورتگات، 1377، 180).

آنچه امروز از زیگورات باقی مانده است، تقریبا در مرکز کل محوطه ویران‌شده قرار دارد، در‌حالی‌که خود معبد در جنوب شرقی آن تپه A با توده خشتی در سمت غرب آن و کمی دورتر در سمت غرب تل ابید و بقایای کاخ واقع شده است. همه آنها از مشخصات ویژه‌ای برخوردارند. حتی معبد شرقی زیگورات، در مرکز بخشی مانند اتاق مقدس معبد ندارد. برج مرکزی ساخته‌شده از خشت مشکل کاملا لاینحلی است. این برج بین حیاط‌های مرکزی و شمالی قرار دارد و فقط معابر باریکی آنها را از هم جدا می‌کند. این برج، برخلاف آنچه حفاران در ابتدا تصور می‌کردند، زیگورات نیست؛ زیرا کمی دورتر در غرب، روی تپه A برج مشابهی از خشت و روی آن بقایای پی بناها حاکی از تمایل مشابهی است به برپاکردن معبدی روی سکو، شبیه آنچه در «ادوبلالماه» کوریگالزوی اول در اور 

به آن اشاره شد (مورتگات، 1377، 180).

پیکرتراشی و نقاشی دوره کاسی‌ها

1. پیکره‌های سه‌بعدی کاسی‌ها: در‌حال‌حاضر فقط براساس مدارک مستندی که از تعدادی قطعات دیوریت و بقایای یک کتیبه بسیار ظریف سومری در کوریگالزو به دست آمده است، می‌توان به وجود این هنر مهم پی برد. از این مدارک فقط وجود پیکره نشسته این پادشاه را ثابت کرده است و درباره جزئیات سبک آن بر اطلاعات ما نمی‌افزاید. از سوی سر مردی تقریبا نصف اندازه طبیعی و از گل پخته اطلاعاتی درباره ویژگی پیکرتراشی آنها به دست می‌دهد. حالت چهره با استفاده از رنگ سیاه و قرمز زنده‌تر به نظر می‌رسد. پیکرتراشی کاسی‌ها با خلق مجسمه کفتار از محوطه دور کوریگالزو مبادرت ورزیده، برای نیل به حقیقت نیز از همان شیوه‌ها استفاده کرده است (همان منبع).

2. نقاشی دیواری از دوره کاسی‌ها یا بابل میانه: کوریگالزو سنت کهن نقاشی دیواری را که آخرین بار در دوره بابل قدیم در ماری بررسی شد، به کاخ خود انتقال داد. فن آن تحول چندانی نیافته است. نقاشی هنوز با رنگ‌های قدیمی، سیاه، سفید و قرمز بر روی ملاط قطور گل و گاهی روی گچ کشیده می‌شد. در بخش‌های قدیم‌تر کاخ در تل ابید در لایه‌های l-lv ابتدا برای تزیین تنها از طرح‌های هندسی استفاده می‌شد. در دوره آخر کاسی، در زمان فرمانروایی مردوک آپال ایدینا به نقاشی‌هایی می‌رسیم که با نقاشی‌های دوره بابل قدیم و آشور میانه و جدید تفاوت دارد. ردیفی از مردانی که احتمالا صاحب‌منصب‌ هستند، در حال راه‌رفتن ورود به کاخ یا خروج از آن برای انجام‌دادن امور شغلی هستند (مورتگات، 1377، 186).

در این نقاشی‌ها با دو نقش روبه‌رو می‌شویم. مردانی با لباس بلند و بدون کلاه که موهای بلندشان تا کمر آویزان است و نواری به دور سر بسته‌اند. ریش بلند آنها شباهت زیادی به ریش سردیس منقوش از گل پخته دارد. دیگری مردانی که کلاه فینه‌ای بر سر و لباسی بلند با کمر یا شال پهن به تن دارند. از پهلوی راست آنها نوار پهن شرابه‌داری در قوسی ملایم به سمت پایین و چپ ادامه می‌یابد و جلوی دامن لباس را تزیین می‌کند. آنها مردانی کوتاه و تنومند هستند (مجیدزاده، 1380، 138).

3. نقوش برجسته دوره کاسی‌ها در بین‌النهرین: مشخص‌ترین آثار باقی‌مانده هنری از دوره کاسی‌ها در بین‌النهرین کودوروها یا سنگ‌های تعیین مرز هستند. این اصطلاح نخستین بار در دوره کاسی‌ها به کار برده شد‌ و آن سنگ بیضی‌شکل یا ستون‌مانندی است که متن فرمان عطیه شاهی بر آنها نوشته می‌شد. کودورو نوعی سند مالکیت به حساب می‌آمد که پادشاهان و گاه صاحب‌منصبان عالی‌رتبه آن را صادر می‌کردند و در آن اعطای قطعه زمینی خاص همراه با معافیت از پرداخت بعضی مالیات‌ها و برقرار‌شدن مجدد دریافت برخی خدمات به شخصی خاص رسما اعلام می‌شد. به نظر می‌آید که کودوروها را در املاک و زمین‌های اعطایی برپا می‌کردند، اما نسخه‌ای از آن را به صورت الواح گلی در معابد 

نگاه می‌داشتند (مجیدزاده، 1380، 138).

کودوروها نخستین آثار هنری فرهنگ و تاریخ خاور نزدیک باستان که در اروپا شناخته شده‌اند، به شمار می‌روند. آنها با مفهوم مرز که در نام کودورو نهفته است و در ذهن با ستون‌های سنگی دوران باستان ارتباط می‌یابد، نقاط اشتراک بسیار کمی دارند. اهمیت واقعی رسمی و تاریخی آنها بیشتر به متن کامل کتیبه میخی که تمام بخش اصلی سطح را پوشانده است، بستگی دارد تا به نقوش برجسته 

مذهبی–نمادین یا اسطوره‌ای–تاریخی که با شیوه‌ای بسیار هنرمندانه حکاکی شده است (مورتگات، 1377، 186).

منابع:

- امیدواری، سیمه و همکاران، ۱۳۹۳، گذری بر میراث معماری عراق، قم: نشر مجمع ذخائر اسلامی

- آژند، یعقوب، ۱۳۹۰، تاریخ هنر باستان، تهران: سمت

- بهزادی، رقیه، ۱۳۸۷، قوم‌های کهن در قفقاز و بین‌النهرین و هلال حاصلخیزی، تهران: نشر نی

- بهمنش، احمد، ۱۳۸۵، تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، تهران: دانشگاه تهران

- پارو، آندره، ۱۳۹۱، سومر و اکد، ترجمه صراف وایکائی، تهران: سمت

- دوبلوس، لوکاس؛ دراسپک، وان، ۱۳۷۹، دیباچه‌ای بر جهان باستان، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، تهران: ققنوس

- کینگ، لئوناردو، ۱۳۷۸، تاریخ بابل از تأسیس سلطنت تا غلبه ایرانیان، ترجمه رقیه بهزادی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی

- مجیدزاده، یوسف، ۱۳۷۶، تاریخ و تمدن بین‌النهرین، جلد سوم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی

- مورتگات، آنتون، ۱۳۷۷، هنر بین‌النهرین باستان، ترجمه: زهرا باستی و محمدرحیم صراف، تهران: سمت

- ولایتی، رحیم، ۱۳۹۴، باستان‌شناسی و هنر بین‌النهرین در دوران تاریخی،‌ تهران: مجمع ذخائر اسلامی