به گزارش خبرگزاری ایمنا، مصطفی ردانیپور در سال ۱۳۳۷ در شهر اصفهان، در محلهای ساده و در میان خانوادهای مذهبی و مؤمن چشم به جهان گشود، با وجود زندگی ساده و دور از تجملات، فضای معنوی و عشق به اهل بیت (ع) در خانواده آنها موج میزد و از همان دوران کودکی مصطفی در جلسههای روضهخوانی که هر ماه در منزلشان برگزار میشد، شرکت میکرد و عشق به حضرت زهرا (س) و ائمه اطهار در دلش جای گرفت؛ امروز نام او تنها یک یادگاری نیست، بلکه نشانهای از عزم و ارادهای است که هیچگاه در برابر ظلم و ستم سر خم نکرد.
پدر و مادر او با زحمت فراوان سعی میکردند، فرزندانشان را با اخلاق نیکو و ایمان عمیق پرورش دهند، شاید مهمترین ویژگی خانواده ردانیپور را بتوان در رزق حلال و محبت به اهل بیت (ع) دانست که در وجود مصطفی تأثیری عمیق گذاشت.
مصطفی که از همان دوران کودکی به سختکوشی و تلاش عادت کرده بود، روحیه کنجکاو و جستوجوگر او تنها به کار و تحصیل محدود نمیشد و به دنبال یافتن راهی بود که بتواند به خداوند نزدیکتر شود، وقتی به نوجوانی رسید، تصمیم گرفت وارد هنرستان شود، اما جو فاسد و طاغوتی آن زمان برای روح پاک و حقیقتجوی او غیرقابل تحمل بود، مصطفی احساس کرد که این مسیر نمیتواند او را به مقصدی که در جستوجوی آن است، برساند، پس با مشورت یکی از علمای بزرگ، تصمیم گرفت مسیر زندگیاش را بهطور کامل تغییر دهد و به کسب علوم دینی بپردازد.
مصطفی پس از تصمیم قاطع خود، به حوزه علمیه اصفهان پیوست و سال اول طلبگی را با شور و اشتیاق فراوان پشتسر گذاشت، اما قلب او بهدنبال علم بیشتر و کسب دانش از محضر استادان بزرگتر بود، بنابراین پس از یک سال راهی قم شد و در مدرسه حقانی به تحصیل پرداخت.
در مدرسه حقانی، مصطفی زیر نظر اساتید بزرگی همچون آیتالله بهشتی و آیتالله مصباح یزدی به کسب علم و معرفت پرداخت، او که بهشدت علاقهمند به فراگیری علوم دینی بود، تلاش میکرد تا هر روز بر بنیه علمی و معنوی خود بیفزاید.
روزهای انقلاب و مبارزه برای آزادی و پذیرش مسئولیتهای سنگین پس از پیروزی انقلاب
با اوجگیری انقلاب اسلامی، اواخر دهه ۵۰ مصطفی نیز وارد میدان مبارزه شد، او که به آرمانهای امام خمینی (ره) ایمان داشت، تمام توان خود را در راه ارشاد مردم و آگاهیبخشی بهکار گرفت و به مناطق محروم کهگیلویه و بویراحمد و یاسوج سفر کرد و بین مردمان آن خطه به تبلیغ و ارشاد پرداخت و از فرصتهای کوچک نیز برای آگاهسازی مردم استفاده میکرد و هیچگاه از یاد خدا و اهل بیت (ع) غافل نمیشد، او معتقد بود که خدمت به مردم و هدایت آنها بزرگترین وظیفهای است که بر دوش دارد.
پس از پیروزی انقلاب، مصطفی که حالا به یک روحانی شناخته شده تبدیل شده بود، وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و به فرماندهی سپاه یاسوج منصوب شد و تلاش کرد با تمام وجود به مردم آن منطقه خدمت کند.
زمانی که مصطفی به جنوب کشور رفت، در جبهه دارخوین معروف به خط شیر مشغول به فعالیت شد، در کنار رزمندگان اسلام با روحیهای مثالزدنی به مبارزه با دشمنان بعثی پرداخت و در آنجا نیز با برگزاری جلسات دعا و مراسم مذهبی، نقش بیبدیلی در تقویت روحیه نیروها ایفا میکرد.
عملیاتهای بزرگ و فرماندهی لشکر امام حسین (ع)
با آغاز عملیاتهای بزرگ دفاع مقدس مصطفی بهعنوان جانشین فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) انتخاب شد و در عملیاتهایی همچون والفجر یک، محرم و والفجر ۲ شجاعت و دلاوری خود را به نمایش گذاشت.
در عملیات والفجر ۲ که در منطقه حاج عمران انجام شد، مصطفی ردانیپور با شور و شوقی وصفناپذیر نیروهایش را به نبرد هدایت میکرد، اما در میانه نبرد در حالی که تلاش داشت روحیه رزمندگان را حفظ کند، به شهادت رسید.
یکی از همرزمان مصطفی میگوید که آن شهید در عملیات والفجر ۲ گفته است که «من در این عملیات است که میروم و جنازهام هم برنمیگردد تا مردم بدانند که خودمان هم تا آخر در میدان مبارزه ماندیم.»
وصیتنامهای که حقیقت پیدا کرد
شهید ردانیپور در وصیتنامه خود نوشته بود که آرزو دارد پیکرش هیچگاه به خانه بازنگردد و همچون سربازان گمنام امام زمان (عج) جاویدالاثر بماند، او که همیشه از خداوند شهادت در راهش را طلب میکرد، سرانجام به آرزوی خود رسید و جاودانه ماند.
مصطفی با ایمان استوار و قلبی سرشار از عشق به خدا، در راه حق ایستادگی کرد و جان خود را فدای آرمانهای انقلاب اسلامی و دفاع از وطن کرد و با عشق به شهادت و ایمان به معاد، به نسلهای بعدی آموخت که چگونه باید در راه ایمان و عدالت قدم برداشت.
او برای همیشه در دل تاریخ ماند و داستان زندگیاش همچون فانوسی روشن در تاریکیها، راهنمای جوانانی است که به دنبال حقیقت هستند، یاد و خاطره شهید حجتالاسلام مصطفی ردانیپور هنوز هم در قلب مردم و همرزمانش زنده است.