به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در بخشی از روایت حسن روحانی درباره نامزدی خود در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، او از ماجرای حضور در جمع اعضای مرکز تحقیقات استراتژیک و انجمن اسلامی مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته است که در ادامه میخوانید؛
در دهم مردادماه سال ۱۳۹۱ در جمع اعضای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام میهمان رئیس مجمع، آقای هاشمی بودیم. ایشان به من گفت یک ساعت زودتر قبل از دیگر اعضا و همکاران بیا تا راحتتر سخن بگوییم. آقای هاشمی میخواست دربارهٔ انتخابات سال ۱۳۹۲ حرف بزند. من هم تجربه پیشنهادهای ایشان به خودم برای نامزدی در ادوار گذشته را داشتم و هم تجربه نامزدی ایشان در سال ۱۳۸۴ که به نظرم اگرچه غیرمنتظره نبود اما شگفتانگیز بود! به همین جهت پیشدستی کردم و گفتم:
- شما احتمالاً نامزد میشوید!
آقای هاشمی که از حرف من جا خورده بود بلافاصله گفت:
- به هیچ وجه! به هیچ عنوان!
و افزود:
- … در این شرایط هر کس حاضر شود نامزد شود، باید دستش را بوسید!
این موضع سرسختانهٔ آقای هاشمی به خوبی گویای سختی شرایط کشور بود: هم بحران ناشی از سیاستگذاریهای نادرست دولت وقت به خصوص در سیاست خارجی و عواقب آن در اقتصاد کشور و هم بحران ناشی از فاصلهگذاریهای سهمگین در انتخابات سال ۱۳۸۸ در سیاست داخلی و نیز چشمانداز دشواری که برای رقابت در آینده سیاسی کشور پیشرو بود سبب میشد دلسوزان و منتقدان وضع موجود، دچار شک و تردیدهای اساسی برای مشارکت و رقابت در سیاست داخلی باشند.
کار به جایی رسیده بود که در عالیترین سطوح هم این طیف از سیاسیون به نوعی امتناع در باب انتخابات رسیده بودند و کم و بیش در دام انفعال ناشی از تفکر قضا و قدری و جبری مسلکی سیاسی افتاده بودند:
۱۰ روز بعد از دیدار با آقای هاشمی در ۲۰ مرداد ۱۳۹۱ در افطاری آقای محمد محمدیریشهری همین حس و حال بر دوستان حاکم بود. در آن دیدار آقای سیدحسن خمینی – احتمالاً از سر توصیف وضع موجود – گفت تنها کسی که برای ریاستجمهوری آینده «شانس» دارد، محمدباقر قالیباف شهردار وقت تهران است.
بدیهی بود که در چنین حال و هوایی برخلاف ادوار قبل از نظر دوستان شانس نامزدی من هم «کمترین» باشد!
در واقع فرجام انتخابات سال ۱۳۸۸ سیاسیون را به این جمعبندی (از نظر من نادرست) رسانده بود که نتیجه انتخابات بیش از ملت به تمایل حاکمیت ربط دارد؛ بنابراین گروهی انتخابات را رها کرده بودند و به حاکمیت واگذار کرده بودند و گروهی به افرادی مانند من توصیه میکردند که اول رأی حاکمیت را استمزاج کن و آنگاه وارد انتخابات شو! آقای محمد فروزنده که از دوستان و مشاوران قدیمی من بود در گروه اخیر قرار میگرفت و به همین علت با وجود آن که معتقد بود دو گزینهٔ اصلی حاکمیت برای انتخابات آقایان محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی است و تمایل اصلی هیأت حاکمه را به ریاستجمهوری فردی از جبههٔ پایداری (حزب حامیان آقای محمدتقی مصباحیزدی) میدانست؛ اما به من توصیه کرد که اگر قصد نامزدی داری از مقام رهبری استمزاج کن. این توصیهٔ دوستانه در جلسهای در ۲۹ شهریور ۱۳۹۱ بیان شد.
اما جدیترین بحث دربارهٔ نامزدی من روز شنبه چهارم شهریورماه سال ۱۳۹۱ در جمع به اصطلاح انجمن اسلامی مجمع تشخیص مصلحت نظام درگرفت. جلسه و فراکسیونی از دوستان معتدلِ اصولگرا در مجمع که به شوخی و جدی به «انجمن اسلامی» مشهور بود و به نوعی یادآور مجمع عقلایی بود که من در مجالس دوم تا پنجم از دو جناح گردهم میآوردم.
در این جلسه آقایان اکبر هاشمیرفسنجانی، علیاکبر ناطقنوری، ابراهیم امینی، محمدعلی موحدیکرمانی، سیدمحمود هاشمیشاهرودی، عباس واعظطبسی، محمد امامیکاشانی و قربانعلی درینجفآبادی حضور داشتند. آقای هاشمی بحث را باز کرد و در برابر پیشنهاد برخی اعضا برای نامزدی همان حرفی را زد که به من گفته بود:
- به هیچ وجه نمیآیم.
اما پیشنهادی را به آن امتناع شخصی افزود:
- خوب است آقای ناطق نامزد شوند.
آقای ناطق البته امتناع کرد و در جواب آقای هاشمی گفت:
- بهترین فرد آقای روحانی است.
اینجا بود که آقای هاشمی موضع خود را درباره من روشن کرد:
- اگر «بیاید»، خوب است…
آقای هاشمی شاهرودی اما به جای شخص از معیار نامزد ریاستجمهوری حرف زد:
- باید ببینیم تمایل رهبری به چه کسی است؟
و استنباطش را اینگونه بیان کرد که گمان میکند ایشان متمایل به آقای قالیباف هستند.
تا اینجای کار روشن شد که در «افواه خواص» از سیدحسن خمینی تا سیدمحمود هاشمیشاهرودی، شهردار وقت تهران محمدباقر قالیباف مطرحترین و محتملترین نامزد ریاستجمهوری تلقی میشدند.
اما برای ارزیابی صحت گمانهزنیها قرار شد آقای هاشمیرفسنجانی با آیتالله خامنهای مذاکره کنند. آقای هاشمی دو هفته بعد از جلسهٔ «انجمن اسلامی» مجمع برنامهٔ خود برای دیدار و رایزنی با رهبری را به من اطلاع داد.
۲۷۲۱۹