طرفداری | کسی که عاشقانه تیم ملی کشورش را دوست دارد، تمایل دارد این تیم زیبا باشد و صحنههای ماندگار خلق کند. کسی که تیم ملی کشورش را دوست دارد، تمایل دارد نفرات تیم ملی امروز مثل اسلاف خود، جان و دل و زبانشان پر از عشق مردم باشد، نه این که مردان تیم ملی مورد علاقه این مردم مدام رجز بخوانند و خود را بهترین بدانند و زحمات و تلاش اساطیر و اسلاف دوستداشتنی و محبوب را زیر سوال ببرند.
آنها که خوب فوتبال ایران را میشناسند نیک میدانند که روزگاری یک یا دو تیم از آسیا به جام جهانی صعود میکرد و ماجرای صعود ماجرای مرگ و زندگی بود. همین محدودیتهای صعود وقتی با کمبودها و مشکلات دوران جنگ، تحریمها و عدم حضور در مسابقات مقدماتی همراه میشد، ناکامیها را بیشتر میکرد. با این حال مردم بازیکنان تیم ملی فوتبال کشور خود را که با دل و جان تلاش میکردند را عاشقانه دوست میداشتند و آنها را پارهای از وجود خویش حس میکردند.
حالا تیم ملی ما خوب نتیجه میگیرد و در روزگار صعود هشت تیم به جام جهانی از قاره، به راحتی مسافر جام جهانیمی شود. با این حال مردم هرچند مثل همیشه تیم ملی کشور خود را دوست دارند اما جایگاه عشق آنها در قلب مردم مثل نسل گذشته نیست. نسل امروز برخوردار از بیشترین امکانات و سرمایه ناشی از پوشیدن همین پیراهن پرافتخار بر سر مردم منت میگذارند که با هواپیما از لائوس به تهران آمدهاند در حالی که نسل پیشین ما با اتوبوس و مینیبوس برای برگزاری بازیهای خود به مناطق مختلف کشور میرفتند و اگر امکاناتی مثل امروزیها داشتند قطعاً فوتبالیستهای بهتر و گرانتری هم بودند.
شما به نسل ناصر محمدخانی، چنگیز، علیدوستی، برادران بیانی، پنجعلی و درخشان و بعد از آنها به نسل عابدزاده و دایی و خداداد و مهدوی کیا و استیلی و زرینچه و محرمیها بنگرید و تفاوتها را حس کنید. به یاد داشته باشید که ملیپوش فوتبال ایران وامدار مردمی است که آنها را ملیپوش فوتبال میکنند و سرمایه وجودی، نفس و سرمایهاش در دستان نسلی است که باید هم قهرمان باشد و هم متواضع. انتقادها صرفا فنی نیست اما مردم دریافت 4 گل از قرقیزستان و کره شمالی را میبخشند اما آنچه مردم نمیبخشند، نداشتن مسلک پهلوانی و تواضع در بین برخی از ملیپوشان امروز و بزرگان آنهاست.