باشگاه خبرنگاران جوان؛ معظمه رنجبر - در همون ابتدا، وقتی که یکی از مغازه دارهای جوان به محض باخبر شدن از حضورم برای گزارش خبری، بدون تامل به سمتم آمد و با جدیدت و ناراحتی از طولانی شدن ساخت پل شهدای خلبان گفت.
او میگفت: این پل ۹ سال است که در حال ساخت است و تاکنون ضررها و آسیبهای زیادی را در پی داشته، به ویژه اینکه در کنار تابلوی هشدار کارگران مشغول کارند، تاکنون تصادفهای زیادی رخ داده است و در همین راستا به شهرداری مراجعات مکرری داشتیم برای تسریع در روند ساخت و جلوگیری از پیش آمدهای بعدی ولی گلایههای ما بی پاسخ مانده است.
او با اشاره به اینکه شهرداری کرمان قول مساعد برای پرداخت وام ۸۰۰ میلیونی به کسبهها داد و تنها به تعدادی این وام پرداخت شده، افزود: در این چند سال بدلیل نبود مشتری به سبب کندو کاریهای این پل، از جیب خود کرایه مغازه را پرداخت کردیم که مغازه از رونق نیافتد ولی شهرداری کرمان برای پرداخت وان، دلبخواهی عمل کرده است.
پیشتر که رفتم، اتومبیلهای گذری، به نزدی پل که میرسیدند با نگاهی تاسف بار به خاکی بودن مسیر، با سرعت کم حرکت میکردند.
سراغ یکی از ساکنین در جوار پل رفتم و نظرش را درباره ساخت پل جویا شدم، او که پیرمردی سالخورده بود گفت: با رفت و آمدهای مداوم ماشینهای سنگین برای حمل مصالح، داخل و بیرون ساختمان مسکونی ام دچار ترک خوردگی شده است و در همین حین منشی یک مطلب که در همین نزدیک پل، مطب داشت با وجودی که اجازه تصویر گرفتن را نداد، توانستم صدایش را ضبط کنم که از گلایه مندی ارباب رجوعها در خراب بودن مسیر و اختلال در پیدا کردن مطلب سخن میگفت.
جلوتر که رفتم به پیاده رو رسیدم که رفت و آمد کارگرها با فرغانهای مصالحی، باعث ضربه به تنه درخت و شکسته شدن آن شده بودند ودر همان حین مادر مریدانی دیدم که از جاک و شن و ماسههای ریخته شده در مسیر رفت و آمد گلایه داشت و نگران از اینکه با وجود زمستان و احتمال بارندگی، فرزندانش برای رفتن به مدرسه قطعا دچار مشکل میشوند و دنبال پیدا کردن راه حل بود.
هرچند که در طی این مصاحبه ها، کارگرها و افراد مشغول در محدوده ساخت پل، تذکرهای تند و حتی تهدید آمیز به بنده دادند ولی باز هم ادامه دادم تا بتوانیم صدای مردم آن منطقه باشیم.
به انتهای فنس کشی پل که رسیدم، تعمیر کار اتومبیلی که دارای سابقه کاری زیادی بود و از اعتبار خاصی برخوردار بود هرچند که ظاهرا مردی جوان بود ولی وقتی که از اوضاع پل ازش سوال کردم، انگار که دلش پر درد بود.
گوشی موبایلش را نشان داد که احضاریه دادگاه برای چک برگشتی بود، بسیار مضطرب و بغض آلود از ساخت و کندی ساخت پل ناراضی بود. میگفت مشتری ندارد و دخل و خرجش به هم نمیخواند و با برگه شدن چک هایش و نداشتن پشتوانه مالی قرار است که زندانی شود و خانواده اش آواره، و اینها همه را دلیل بر تمام نشدن پل شهدای خلبان میدانست.
این داستان سر دراز دارد، هرچند که در نزدیکی همین پل، پل کشاورز با زمانی بسیار کم احداث شده و اینچنین نارضایتیهایی را در پی نداشت ولی با وجود آن، در کاستن یا نکاستن از بار ترافیکی منطقه همچنان تاملات جدی وجود دارد.