گروه سیاسی: روزنامه هم میهن نوشت: رهبر انقلاب هفته گذشته در دیدار با مدیران و مسئولان جامعهالزهرا بر توسعه و رشد حوزههای علمیه تاکید کردند و افزودند: حوزه علمیه برای مردم، تبلیغ، پیشبُرد دین و ایجاد حاکمیت دینی است که با توجه به در حال تحول بودن جامعه، حوزه علمیه هم باید برای انجام صحیح وظایف خود روزآمد شود. ایشان هچنین تاکید کردند که بروزرسانی کتابها و شیوههای درسی در حوزههای علمیه و ورود به مسائل مورد نیاز جامعه از جمله مسائل پولی و مالی، حکمرانی، خانواده و مسائل جدید همچون رمز ارزها از جمله الزامات تحول در حوزه علمیه است و مخالفت با تحول در حوزه علمیه، مخالفت با پیشرفت دین در کشور است، البته کسانی باید تحول را ایجاد کنند که صلاحیت آن را داشته باشند.
بنا به فرمایشات رهبر انقلاب و بررسی مطالب مطرح شده با محسن غرویان از مدرسان فلسفه اسلامی گفتوگویی انجام دادیم که متن آن را در زیر میخوانید:
آقای غرویان رهبر انقلاب در دیدار با اعضای جامعهالزهرا درباره لزوم به روزرسانی حوزههای عملیه با توجه به شرایط روز جامعه صحبت کردند تحلیل شما درباره این صحبتها چیست؟
من سه نکته مهم را درباره این موضوع عرض میکنم. در روایتی از امام صادق (ع) داریم که «اَلعالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِسُ» یعنی عالمی که آگاه به زمان باشد گرفتار شبهات و بحرانها نمیشود. این یک معنای عام و وسیعی دارد و اولا متوجه حوزههای علمیه میشود. یعنی علما و حوزههای علمیه باید زمان خودشان را بشناسند و در مسائل فقهی، سیاسی، فلسفی، کلامی و در همه رشتههای مختلف علوم اسلامی و حوزوی باید عالم به زمان باشند. بدانند چه مسائلی در بُعد فلسفه، تفکر، اندیشه، مسائل علوم انسانی مثل جامعهشناسی، روانشناسی، حقوق، کلام، فلسفه دین، مدیریت، سیاست، اقتصاد امروز در سطح جهانی مطرح است که این انطباق با زمان میشود و حوزههای علمیه باید افرادی را تربیت کنند تا در میدانهای جهانی و بینالمللی حضور عالمانه و شناخت لازم را از مباحث جهانی امروز داشته باشند تا بتوانند حرف بزنند و یک دیدگاه و نظریهای را مطرح کنند؛ بنابراین یک دستور دینی و مذهبی است که عالم باید، عالم به زمان باشد.
نکته دوم این است که وقتی زمان را میشناسیم باید ملزومات آن را در حوزههای علمیه فراهم کنیم. سالهاست که ما در مناسبتها و جلسات مختلف میگوییم باید زبانهای روز دنیا در حوزهها تدریس شود. طلاب باید به زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی، زبان اردو، زبانهای ژاپنی و به هرحال زبانهایی که درحالحاضر در دنیا شناخته شده هستند آشنا باشند. علم، فکر و فلسفه این کشورها که مطرح میشود، طلاب ما وقتی میخواهد به سفر تبلیغی برود باید برای شناخت آن اندیشهها به سفر برود. حضور در مجامع علمی جهانی لازم است. باید بخش بینالملل حوزههای علمیه فعال باشد و این زبانها را در حوزهها آموزش دهند.
وقتی مبلغ را کر، کور و لال برای تبلیغ به اقصینقاط جهان میفرستیم قطعا ناقص خواهد بود و اصلا اثری ندارد؛ بنابراین اولین قدم مسلح کردن طلاب و فضلای دختر و پسر به زبانهای پرکاربرد جهانی است.
نکته سوم که به نظر من مهمتر از دو نکته قبلی است، مربوط به فلسفهها و مکاتب فکری جهان است. چون به همه علومانسانی مثل جامعهشناسی، روانشناسی، حقوق، مدیریت، سیاست، اقتصاد، اخلاق، مبتنیبر مبانی عقلی، عقلایی و فلسفی است. ما مکتبهای مختلفی در فلسفه اخلاق داریم، در متافیزیک، ترانسفیزیک، جهانبینی و جهانشناسی داریم. به هرحال مکتبهای فلسفی امروز دنیا بسیار متعدد هستند. فلسفه آلمان، انگلیس، اروپا، آمریکا، شرق و غرب در حال حاضر در بخشی از جهان حکمرانی حضور دارند و مورد بعدی حکمرانی فکری و فلسفی است.
بنده خودم تجربیاتی که در سفر به کشورهای مختلف شرق، غرب، اروپایی و غیراروپایی، آمریکایی کردم که این سفرها جنبه علمی برای ارائه مقاله یا شرکت در کنفرانسهای فلسفی بوده، کاملا حس کردم که ما چقدر باید بر فلسفههای تطبیقی، الهیات تطبیقی و فلسفه دین، درسهای کلام جدید و فلسفههای جدید مسلط باشیم. وگرنه ما آنجا بیفایده خواهیم بود.
آیا به نظر شما علما و طلاب حوزه از این تغییرات و نوآوریها استقبال خواهند کرد؟
ببینید علمای حوزه چند دسته هستند؛ یک دسته علمای سنتی هستند که با چارچوبهای قدیمی و سنتی حوزه درس خواندند، رشد کردند و الان مقامات علمی خوبی در حوزه از جمله فقه سنتی، اصول سنتی و کلام سنتی دارند. این افراد به راحتی تغییرات را قبول نمیکنند و میخواهند در همان چارچوبهای فقه سنتی خود و یا دروس سنتی حوزهها همچنان حضور داشته باشند و خیلی تاب این تغییرات جدید را ندارند.
اما یک دسته دیگر از حوزیان، فضلا و مجتهدین جوان هستند که این افراد به روزتر هستند و با مسائل دنیای جدید آشنایی بیشتری دارند و بیشتر بعد از انقلاب وارد حوزه شدند. به طور مثال خود بنده در سال ۵۷ وارد حوزه شدم و با تفکر امام خمینی، دیدگاههای ایشان در فلسفه، سیاست، مسائل اجتماعی و مدیریت کلان کشور آشنا شدم و هنگام ورود اندیشههای حضرت امام، علامه طباطبایی، شهید مطهری و امثال این افراد را در حوزه دیدم. اما نسل جدید که بعد از انقلاب وارد حوزه شدند، آمادگی بیشتری برای پذیرش تحولات و تغییرات در متون آموزشی حوزه را دارند که حرکتهای نسبتا خوبی هم در این زمینه بعد از انقلاب انجام شد، اما بسیار بسیار ضعیف و کمرنگ بوده و لازم است این تغییرات با شتاب بیشتری در حوزه صورت بگیرد. زیرا علوم عقلی، مسائل فکری و مسائل کلامی – فلسفی حرکت بسیار بسیار کمرنگ و ضعیف است و این نسل جدید باید از مجتهدین حوزه، سریعتر، عمیقتر و کیفیتر به این مسائل بپردازند.
به چه روشی میتوان موانعی که بر سر راه تحول و نوسازی در حوزه علمیه وجود دارد را برطرف کرد؟
موانع توسعه و نوسازی حوزه علمیه بیشتر افکار سنتی است. یعنی افرادی که خیلی به سنت چسبیدهاند و میخواهند در برابر مدرنیته و مدرنیسم مقاومت کنند و تحولات را در جهان انکار میکنند. یعنی کسانی که هرگونه تحول در جهان را انحراف میدانند و تغییرات جهانی در سرزمینهای کفر است، برای جهانبینی، فکر و فلسفه هم نجاست و طهارت قائل میشوند. این تفکرات بسیار عجیب است که حتی نجاست، طهارت، کفر و ایمان را در ساحت علم، اندیشه و تفکر بیاورند.
من با استاد فلسفهای صحبت میکردم که وقتی میگفتم کانت فیلسوف معروف آلمانی چنین گفته است، میگفت که کانت نجس است و نباید اصلا دربارهاش صحبت کنیم. این خیلی تفکر غلط و خطرناکی است. در حالی که علامه طباطبایی با هانری کربن فرانسوی جلسه میگذاشت و با او مباحثاث برگزار میکرد یا امثال شهید مطهری، شهید بهشتی عالمانی بودند که مقتضیات زمان و مکان را میشناختند و وارد این بحثها میشدند.
به نظر شما جایگاه حوزه علمیه در دهههای آینده چطور خواهد بود؟
متأسفانه باید عرض کنم که جایگاه حوزههای علمیه روز به روز دارد ضعیفتر میشود. به خاطر همین که حوزههای علمیه نمیتوانند پاسخگوی نیازهای روز بشر امروز باشند. یعنی کم میآورند و با محدودیتهایی که این افکار سنتی و ارتجاعی در حوزهها ایجاد کرده، طبیعتا حوزهها نسبت به مسائل جهان امروز و انسان امروز کم میآورند و نمیتوانند خودشان را در زمینههای مثلا تئوریهای اقتصادی، حقوقی، سیاسی و حتی فلسفی و کلامی هماهنگ کنند. اگر حوزههای علمیه بخواهند با همین روند پیش بروند که متأسفانه الان کم و بیش میبینیم این تفکرات در حوزه وجود دارد، واقعا آینده خوبی برای حوزههای علمیه نمیبینم و کارکردشان را از دست میدهند، جامعه و مردم هم به اینها روی نمیآورند. چون میبینند که حوزههای علمیه نمیتوانند برنامه و راه حل ارائه کرده و سوالات بشر امروز را پاسخ دهند. با این روند جایگاه حوزهها رو به ضعف خواهد رفت.
مگر اینکه مسئولین کلان روحانیت، حوزهها، مراجع، مجتهدین فکر نویی کرده و طرحی نو دراندازند و متون درسی را هماهنگ کنند. الان کم و بیش تحت عنوان فقه معاصر، حرکتهایی در حوزه انجام میشود، در حوزهها کم و بیش درسهای فقهی متناسب با موضوعات جدید گذاشته میشود که این حرکت خوب، اما ضعیف است. برای آنکه حوزه و روحانیت جایگاه خود در جامعه و جهان امروز را حفظ کند باید از این نوع تطبیق دادنها بیشتر شود. یعنی فقه، اصول تطبیقی، فلسفه تطبیقی، الهیات تطبیقی در حوزهها روز به روز عمیقتر مطرح شود.
با این اوصاف آیا حوزههای علمیه درحال حاضر توان ورود به مسائلی مثل رمزارزها و اقتصاد دیجیتال را دارند؟
در این زمینهها کم و بیش یکسری درسهایی شروع شده است؛ اما خیلی جدی نیست و کمرنگ است و باید توسعه پیدا کند. لازمهاش آن است که گفتگوهای علمی بین حوزه، دانشگاهیان و روشنفکران دینی بیشتر شود. اخیرا میبینید یکسری مناظرههایی بین چهرههای حوزوی و چهرههای دانشگاهی برگزار میشود که چقدر جاذبه دارد و خوب است. این موارد باید گسترش پیدا کند.
در مورد مسائل اقتصادی از جمله بانکداری اسلامی، اقتصاد اسلامی، رمزارزها و امثال این موارد مطالعات تطبیقی لازم دارد که باید استاد فن از دانشگاهها به حوزهها بیاید و این موضوعات را کاملا دقیق تبیین کند. مسأله بانکداری، رمزارزها، اقتصاد دیجیتال و امثال این موارد باید با بیان علمی در حوزهها البته نه برای همه طلاب، بلکه برای آنهایی که استعداد دارند و میخواهند در این مسائل تخصص پیدا کنند تدریس شود و آنها براساس مبانی قرآنی، روایات و احادیث این مسائل را به شکل تطبیقی یاد بگیرند، نظریهپردازی و تئوریپردازی کنند، فتوا دهند تا دیدگاه اسلامی آن هم به روش اجتهادی متدلل و مستدل ارائه شود.
نکتهای است که به صحبتهایتان اضافه کنید؟
نکته پایانی این است، همانطور که مقاممعظم رهبری هم توصیه کردند واقعا مسئولین حوزه باید این حرفها را جدی بگیرند و از شعار دادن کم کرده و به عمل بپردازند. ما یک انقلاب فرهنگی هم در حوزهها لازم داریم. یعنی باید در متون درسی و کتبی که تدریس میشود تجدیدنظر صورت بگیرد. پژوهشها، تحقیقها و انگیزه تحقیق و پژوهش باید در طلاب تقویت شود تا رهنمودهای مقام معظم رهبری در ساحت عمل تحقق عینی پیدا کند.
یعنی معتقد هستید که نظام آموزشی حوزههای علمی هم نیاز به اصلاح دارد؟
بله همه مراکز آموزشی در دنیا همین کار را میکنند. هر از چند سالی متون آموزشی، روشهای تحقیق و پژوهش را به روز میکنند. حوزههای علمیه هم مستثنی نیستند و هر از چند سال باید تحولاتی در نحوه آموزش و موضوعات آموزشی صورت بگیرد.
به نظرتان چقدر ضرورت دارد که همکاری و همافزایی بین حوزههای علمیه، نهادهای علمی و دانشگاهی برای رسیدن به این اهداف صورت بگیرد؟
دانشگاههای ما در علم کار میکنند و حوزههای علمیه در دین کار میکنند. امروزه دین و علم هر دو برای بشر ضرورت دارند. یک بخش مهم از زندگی ما با علم میچرخد و این علم همان علومی است که ما در دانشگاهها داریم. علومتجربی در همه شاخههای مختلف خود و بشر در کنار زندگی براساس دادههای علمی، نیازهای دینی – مذهبی هم دارد. پس دین و علم هم کار میکنند؛ بنابراین در این دو موضوع، ضرورتا اقتضا میکند که حوزه و دانشگاه با هم هماهنگ کار کنند تا خدمات خودشان را به بشر امروز ارائه کنند.
∎
بنا به فرمایشات رهبر انقلاب و بررسی مطالب مطرح شده با محسن غرویان از مدرسان فلسفه اسلامی گفتوگویی انجام دادیم که متن آن را در زیر میخوانید:
آقای غرویان رهبر انقلاب در دیدار با اعضای جامعهالزهرا درباره لزوم به روزرسانی حوزههای عملیه با توجه به شرایط روز جامعه صحبت کردند تحلیل شما درباره این صحبتها چیست؟
من سه نکته مهم را درباره این موضوع عرض میکنم. در روایتی از امام صادق (ع) داریم که «اَلعالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِسُ» یعنی عالمی که آگاه به زمان باشد گرفتار شبهات و بحرانها نمیشود. این یک معنای عام و وسیعی دارد و اولا متوجه حوزههای علمیه میشود. یعنی علما و حوزههای علمیه باید زمان خودشان را بشناسند و در مسائل فقهی، سیاسی، فلسفی، کلامی و در همه رشتههای مختلف علوم اسلامی و حوزوی باید عالم به زمان باشند. بدانند چه مسائلی در بُعد فلسفه، تفکر، اندیشه، مسائل علوم انسانی مثل جامعهشناسی، روانشناسی، حقوق، کلام، فلسفه دین، مدیریت، سیاست، اقتصاد امروز در سطح جهانی مطرح است که این انطباق با زمان میشود و حوزههای علمیه باید افرادی را تربیت کنند تا در میدانهای جهانی و بینالمللی حضور عالمانه و شناخت لازم را از مباحث جهانی امروز داشته باشند تا بتوانند حرف بزنند و یک دیدگاه و نظریهای را مطرح کنند؛ بنابراین یک دستور دینی و مذهبی است که عالم باید، عالم به زمان باشد.
نکته دوم این است که وقتی زمان را میشناسیم باید ملزومات آن را در حوزههای علمیه فراهم کنیم. سالهاست که ما در مناسبتها و جلسات مختلف میگوییم باید زبانهای روز دنیا در حوزهها تدریس شود. طلاب باید به زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی، زبان اردو، زبانهای ژاپنی و به هرحال زبانهایی که درحالحاضر در دنیا شناخته شده هستند آشنا باشند. علم، فکر و فلسفه این کشورها که مطرح میشود، طلاب ما وقتی میخواهد به سفر تبلیغی برود باید برای شناخت آن اندیشهها به سفر برود. حضور در مجامع علمی جهانی لازم است. باید بخش بینالملل حوزههای علمیه فعال باشد و این زبانها را در حوزهها آموزش دهند.
وقتی مبلغ را کر، کور و لال برای تبلیغ به اقصینقاط جهان میفرستیم قطعا ناقص خواهد بود و اصلا اثری ندارد؛ بنابراین اولین قدم مسلح کردن طلاب و فضلای دختر و پسر به زبانهای پرکاربرد جهانی است.
نکته سوم که به نظر من مهمتر از دو نکته قبلی است، مربوط به فلسفهها و مکاتب فکری جهان است. چون به همه علومانسانی مثل جامعهشناسی، روانشناسی، حقوق، مدیریت، سیاست، اقتصاد، اخلاق، مبتنیبر مبانی عقلی، عقلایی و فلسفی است. ما مکتبهای مختلفی در فلسفه اخلاق داریم، در متافیزیک، ترانسفیزیک، جهانبینی و جهانشناسی داریم. به هرحال مکتبهای فلسفی امروز دنیا بسیار متعدد هستند. فلسفه آلمان، انگلیس، اروپا، آمریکا، شرق و غرب در حال حاضر در بخشی از جهان حکمرانی حضور دارند و مورد بعدی حکمرانی فکری و فلسفی است.
بنده خودم تجربیاتی که در سفر به کشورهای مختلف شرق، غرب، اروپایی و غیراروپایی، آمریکایی کردم که این سفرها جنبه علمی برای ارائه مقاله یا شرکت در کنفرانسهای فلسفی بوده، کاملا حس کردم که ما چقدر باید بر فلسفههای تطبیقی، الهیات تطبیقی و فلسفه دین، درسهای کلام جدید و فلسفههای جدید مسلط باشیم. وگرنه ما آنجا بیفایده خواهیم بود.
آیا به نظر شما علما و طلاب حوزه از این تغییرات و نوآوریها استقبال خواهند کرد؟
ببینید علمای حوزه چند دسته هستند؛ یک دسته علمای سنتی هستند که با چارچوبهای قدیمی و سنتی حوزه درس خواندند، رشد کردند و الان مقامات علمی خوبی در حوزه از جمله فقه سنتی، اصول سنتی و کلام سنتی دارند. این افراد به راحتی تغییرات را قبول نمیکنند و میخواهند در همان چارچوبهای فقه سنتی خود و یا دروس سنتی حوزهها همچنان حضور داشته باشند و خیلی تاب این تغییرات جدید را ندارند.
اما یک دسته دیگر از حوزیان، فضلا و مجتهدین جوان هستند که این افراد به روزتر هستند و با مسائل دنیای جدید آشنایی بیشتری دارند و بیشتر بعد از انقلاب وارد حوزه شدند. به طور مثال خود بنده در سال ۵۷ وارد حوزه شدم و با تفکر امام خمینی، دیدگاههای ایشان در فلسفه، سیاست، مسائل اجتماعی و مدیریت کلان کشور آشنا شدم و هنگام ورود اندیشههای حضرت امام، علامه طباطبایی، شهید مطهری و امثال این افراد را در حوزه دیدم. اما نسل جدید که بعد از انقلاب وارد حوزه شدند، آمادگی بیشتری برای پذیرش تحولات و تغییرات در متون آموزشی حوزه را دارند که حرکتهای نسبتا خوبی هم در این زمینه بعد از انقلاب انجام شد، اما بسیار بسیار ضعیف و کمرنگ بوده و لازم است این تغییرات با شتاب بیشتری در حوزه صورت بگیرد. زیرا علوم عقلی، مسائل فکری و مسائل کلامی – فلسفی حرکت بسیار بسیار کمرنگ و ضعیف است و این نسل جدید باید از مجتهدین حوزه، سریعتر، عمیقتر و کیفیتر به این مسائل بپردازند.
به چه روشی میتوان موانعی که بر سر راه تحول و نوسازی در حوزه علمیه وجود دارد را برطرف کرد؟
موانع توسعه و نوسازی حوزه علمیه بیشتر افکار سنتی است. یعنی افرادی که خیلی به سنت چسبیدهاند و میخواهند در برابر مدرنیته و مدرنیسم مقاومت کنند و تحولات را در جهان انکار میکنند. یعنی کسانی که هرگونه تحول در جهان را انحراف میدانند و تغییرات جهانی در سرزمینهای کفر است، برای جهانبینی، فکر و فلسفه هم نجاست و طهارت قائل میشوند. این تفکرات بسیار عجیب است که حتی نجاست، طهارت، کفر و ایمان را در ساحت علم، اندیشه و تفکر بیاورند.
من با استاد فلسفهای صحبت میکردم که وقتی میگفتم کانت فیلسوف معروف آلمانی چنین گفته است، میگفت که کانت نجس است و نباید اصلا دربارهاش صحبت کنیم. این خیلی تفکر غلط و خطرناکی است. در حالی که علامه طباطبایی با هانری کربن فرانسوی جلسه میگذاشت و با او مباحثاث برگزار میکرد یا امثال شهید مطهری، شهید بهشتی عالمانی بودند که مقتضیات زمان و مکان را میشناختند و وارد این بحثها میشدند.
به نظر شما جایگاه حوزه علمیه در دهههای آینده چطور خواهد بود؟
متأسفانه باید عرض کنم که جایگاه حوزههای علمیه روز به روز دارد ضعیفتر میشود. به خاطر همین که حوزههای علمیه نمیتوانند پاسخگوی نیازهای روز بشر امروز باشند. یعنی کم میآورند و با محدودیتهایی که این افکار سنتی و ارتجاعی در حوزهها ایجاد کرده، طبیعتا حوزهها نسبت به مسائل جهان امروز و انسان امروز کم میآورند و نمیتوانند خودشان را در زمینههای مثلا تئوریهای اقتصادی، حقوقی، سیاسی و حتی فلسفی و کلامی هماهنگ کنند. اگر حوزههای علمیه بخواهند با همین روند پیش بروند که متأسفانه الان کم و بیش میبینیم این تفکرات در حوزه وجود دارد، واقعا آینده خوبی برای حوزههای علمیه نمیبینم و کارکردشان را از دست میدهند، جامعه و مردم هم به اینها روی نمیآورند. چون میبینند که حوزههای علمیه نمیتوانند برنامه و راه حل ارائه کرده و سوالات بشر امروز را پاسخ دهند. با این روند جایگاه حوزهها رو به ضعف خواهد رفت.
مگر اینکه مسئولین کلان روحانیت، حوزهها، مراجع، مجتهدین فکر نویی کرده و طرحی نو دراندازند و متون درسی را هماهنگ کنند. الان کم و بیش تحت عنوان فقه معاصر، حرکتهایی در حوزه انجام میشود، در حوزهها کم و بیش درسهای فقهی متناسب با موضوعات جدید گذاشته میشود که این حرکت خوب، اما ضعیف است. برای آنکه حوزه و روحانیت جایگاه خود در جامعه و جهان امروز را حفظ کند باید از این نوع تطبیق دادنها بیشتر شود. یعنی فقه، اصول تطبیقی، فلسفه تطبیقی، الهیات تطبیقی در حوزهها روز به روز عمیقتر مطرح شود.
با این اوصاف آیا حوزههای علمیه درحال حاضر توان ورود به مسائلی مثل رمزارزها و اقتصاد دیجیتال را دارند؟
در این زمینهها کم و بیش یکسری درسهایی شروع شده است؛ اما خیلی جدی نیست و کمرنگ است و باید توسعه پیدا کند. لازمهاش آن است که گفتگوهای علمی بین حوزه، دانشگاهیان و روشنفکران دینی بیشتر شود. اخیرا میبینید یکسری مناظرههایی بین چهرههای حوزوی و چهرههای دانشگاهی برگزار میشود که چقدر جاذبه دارد و خوب است. این موارد باید گسترش پیدا کند.
در مورد مسائل اقتصادی از جمله بانکداری اسلامی، اقتصاد اسلامی، رمزارزها و امثال این موارد مطالعات تطبیقی لازم دارد که باید استاد فن از دانشگاهها به حوزهها بیاید و این موضوعات را کاملا دقیق تبیین کند. مسأله بانکداری، رمزارزها، اقتصاد دیجیتال و امثال این موارد باید با بیان علمی در حوزهها البته نه برای همه طلاب، بلکه برای آنهایی که استعداد دارند و میخواهند در این مسائل تخصص پیدا کنند تدریس شود و آنها براساس مبانی قرآنی، روایات و احادیث این مسائل را به شکل تطبیقی یاد بگیرند، نظریهپردازی و تئوریپردازی کنند، فتوا دهند تا دیدگاه اسلامی آن هم به روش اجتهادی متدلل و مستدل ارائه شود.
نکتهای است که به صحبتهایتان اضافه کنید؟
نکته پایانی این است، همانطور که مقاممعظم رهبری هم توصیه کردند واقعا مسئولین حوزه باید این حرفها را جدی بگیرند و از شعار دادن کم کرده و به عمل بپردازند. ما یک انقلاب فرهنگی هم در حوزهها لازم داریم. یعنی باید در متون درسی و کتبی که تدریس میشود تجدیدنظر صورت بگیرد. پژوهشها، تحقیقها و انگیزه تحقیق و پژوهش باید در طلاب تقویت شود تا رهنمودهای مقام معظم رهبری در ساحت عمل تحقق عینی پیدا کند.
یعنی معتقد هستید که نظام آموزشی حوزههای علمی هم نیاز به اصلاح دارد؟
بله همه مراکز آموزشی در دنیا همین کار را میکنند. هر از چند سالی متون آموزشی، روشهای تحقیق و پژوهش را به روز میکنند. حوزههای علمیه هم مستثنی نیستند و هر از چند سال باید تحولاتی در نحوه آموزش و موضوعات آموزشی صورت بگیرد.
به نظرتان چقدر ضرورت دارد که همکاری و همافزایی بین حوزههای علمیه، نهادهای علمی و دانشگاهی برای رسیدن به این اهداف صورت بگیرد؟
دانشگاههای ما در علم کار میکنند و حوزههای علمیه در دین کار میکنند. امروزه دین و علم هر دو برای بشر ضرورت دارند. یک بخش مهم از زندگی ما با علم میچرخد و این علم همان علومی است که ما در دانشگاهها داریم. علومتجربی در همه شاخههای مختلف خود و بشر در کنار زندگی براساس دادههای علمی، نیازهای دینی – مذهبی هم دارد. پس دین و علم هم کار میکنند؛ بنابراین در این دو موضوع، ضرورتا اقتضا میکند که حوزه و دانشگاه با هم هماهنگ کار کنند تا خدمات خودشان را به بشر امروز ارائه کنند.