دکتر علیرضا عرب روزنامه نگار و کارشناس مسائل سیاسی در تحلیلی با عنوان "ایران و سیاست منطقه ای ترامپ" نوشت چهار فرایند مهم زیر در سال آینده تاثیرات قابل توجه و راهبردی در منطقه غرب آسیا ایجاد خواهد کرد:
الف)میزان همگرایی ، مشارکت آمریکا ، متحدین عرب غرب و اسرائیل در منطقه به ویژه در حوزه نظامی و سیاسی
ب) مساله فلسطین و الحاق احتمالی بخشهای بزرگی از کرانه باختری به اسرائیل توسط دولت راستگرای نتانیاهو
ج)عادی سازی احتمالی روابط اسرائیل و سعودی
د)مساله هسته ای ایران و مواجهه دولت ترامپ با آن
در هر چهار فرایند فوق الذکر چگونگی مواجهه دولت ترامپ با ایران و محور مقاومت در سرنوشت منطقه غرب آسیا و حتی عرصه بین المللی تعیین کننده و راهبردی خواهد بود.
ترامپ نماد ظهور جناح پوپولیست و ناسیونالیست حزب جمهوری خواه محسوب می شود و با پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر 2024م آمریکا، اکنون ریاست جمهوری و اکثریت سنا و اکثریت مجلس نمایندگان در دست جمهوری خواهان آمریکا است و در نتیجه ترامپ می تواند تغییرات اساسی مورد نظر خود را در نظام سیاسی امریکا ایجاد کند. ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری اش می تواند دستور کارش را در عرصه سیاست داخلی و خارجی امریکا اعمال کند و میزان کنترل بر او نسبت به دور اول ریاست جمهوری اش کمتر است. ترامپ تاجر پیشه و اهل معامله است و از ابزارهای سنتی اعمال قدرت در آمریکا بیزار است لذا سیاست خارجی ترامپ را در این زمینه و بستر باید ارزیابی و حتی المقدور پیش بینی کرد. گرایشات و تمایلات شخصی ترامپ در کنار اصول سنتی آمریکا در شکل گیری سیاست خارجی دولت دوم ترامپ تاثیر گذار است. با توجه به اینکه اکنون در نظام بین المللی رقابت گسترده و عمیق میان قدرت های بزرگ جهانی، روندی روز افزون و پر شتاب دارد ، چین کماکان بزرگترین نگرانی آمریکا خواهد بود اما به نظر می رسد آمریکایی ها سرنوشت رقابت با چین را از آنچه در خاورمیانه در حال وقوع است، جدا نمی بینند. بنابراین منطقه غرب آسیا کما فی السابق مورد توجه دولت دوم ترامپ خواهد بود.
بنابراین سوالات اصلی این ها است که :
مواجهه دولت دوم ترامپ در هر یک از این پرونده ها با ایران و محور مقاومت چگونه ارزیابی می شود؟ استراتژی کلی دولت جدید امریکا در مواجهه با ایران کدام است؟ و راهکار و راهبردی های ایران و محور مقاومت چیست؟
در 4 مرداد 1403 (25 جولای 2024م) نتانیاهو در سفرش به آمریکا با ترامپ نامزد جمهوری خواهان در انتخابات نوامبر 2024م در اقامت گاهش در فلوریدا دیدار کرد و سپس برای سخنرانی در کنگره آمریکا به دعوت جمهوری خواهان پاسخ مثبت داده و در کنگره سخنرانی کرد. نتانیاهو می دانست به احتمال بالا ترامپ رئیس جمهور خواهد شد و درصدد بود که از همان موقع به همکاری با ترامپ بپردازد. حضور و سخنرانی نتانیاهو در کنگره تبلیغی مهم و تاثیر گذار برای جمهوری خواهان و شخص ترامپ محسوب می شد. چون نتانیاهو نماد راست افراطی نزد مسیحیان انجیلی(اوانجلیست ها) آمریکا است و دارای محبوبیت ویژه ای نزد آنان است لذا پاسخ مثبت نتانیاهو به دعوت جمهوری خواهان جهت سخنرانی در کنگره تبلیغی به نفع ترامپ در میان مسیحیان انجیلی امریکا به حساب می آمد. نتانیاهو در سخنرانی خود بارها ایران را متهم کرد و مبارزه با ایران را نبرد مرگ و زندگی عنوان کرد. به دیوان لاهه به شدت انتقاد کرد و آن را به تمسخر گرفت .
تمامی گزارش های سازمان ملل در مورد جنایات جنگی و نسل کشی در غزه را زیر سوال برد. در حالیکه 90 الی 100 نماینده کنگره به دلایل متعدد و متنوع نشست کنگره با نتانیاهو را بایکوت کردند اما نمایندگان حاضر همانند یک قهرمان از نتانیاهو استقبالی بی نظیر کردند و قریب به 70 بار او را با دست زدن های ممتد تشویق کردند. این استقبال بی نظیر از نتانیاهو در کنگره در بحبوحه جنگ غزه نشانگر اتحاد راهبردی عمیق امریکا و اسرائیل است. قطعا نتانیاهو انتخاب ترامپ را به انتخاب کامالا هریص ترجیح می داد زیرا در دولت ترامپ نتانیاهو در دنبال کردن سیاست های راستگرایانه ائتلافش محدودیت کمتری داشته و حمایت بیشتری جلب خواهد کرد. در دوماه آخر منتهی به انتخابات ریاست جمهوری 5 نوامبر 2024م آمریکا نیز ، با توجه به تمرکز دولت دمکرات بایدن بر رقابت های انتخاباتی و نیز اطمینان راستگرایان اسرائیل از پیروزی ترامپ کنیست اسرائیل اقدام به تصویب قوانین نزاد پرستانه و طرح های راستگرایانه علیه فلسطینیان کرد. قوانین نژاد پرستانه و ضد حقوق بشری مزبور در دو ماه اخیر در کنیست اسرائیل به تصویب رسیده، نشانگر آن می باشد که دولت راستگرای نتانیاهو درصدد سوء استفاده از تمرکز دولت آمریکا بر رقابت های انتخاباتی و نیز بیانگر اطمینان نتانیاهو از برنده شدن ترامپ در انتخابات پیش رو بوده است.
تصویب این قوانین نژاد پرستانه از جانبی فشار را بیش از پیش بر جامعه فلسطینی افزایش می دهد و از جانبی دیگر سبب انسجام بیشتر ائتلاف راستگرای نتانیاهو و حامیان آنها در جامعه صهیونیستی خواهد شد. لازم به ذکر است که اکنون با اخراج یواف گالانت وزیر جنگ منتقد از دولت نتانیاهو و ورود "گیدعون صاعر" به عنوان وزیر امور خارجه جدید و "یسرائیل کاتز" به عنوان وزیر جنگ جدید، دولت راستگرای نتانیاهو یک دست تر و هماهنگ تر شده است. در مجموع با توجه به پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ، در دولت دوم ترامپ، نتانیاهو در دنبال کردن سیاست های راستگرایانه ائتلافش محدودیت کمتری داشته و حمایت بیشتری جلب خواهد کرد. از جانبی دیگر دولت راستگرای نتانیاهو هماهنگی و یکپارچکی بیشتری پیدا کرده است. بنابراین پیش بینی می شود که اقدامات راستگرایانه و نژاد پرستانه بیشتری در ارتباط با وضعیت فلسطینیان و به ویژه الحاق بخشهای وسیعی از کرانه باختری در دستور کار رژیم صهیونیستی قرار بگیرد. لازم به ذکر است که اکنون ریاست جمهوری و اکثریت سنا و اکثریت مجلس نمایندگان در دست جمهوری خواهان آمریکا است و در نتیجه ترامپ می تواند تغییرات اساسی مورد نظر خود را در نظام سیاسی امریکا ایجاد کند.
الف)میزان همگرایی و مشارکت آمریکا ، متحدین عرب غرب و اسرائیل در منطقه غرب آسیا
در دولت اول ترامپ در سال 2020م وی اسرائیل را وارد سنتکام کرد و به این ترتیب بستر برای همکاری نظامی کشورهای عرب منطقه و اسرائیل فراهم شد. در عملیات وعده صادق یک و حملات موشکی و پهبادی 14 آوریل 2024م ایران به اسرائیل ، کشورهای عرب متحد غرب ، آمریکا و کشورهای اروپایی همگی در کنار اسرائیل قرار گرفتند و از آن دفاع کردند. عاملی که این مشارکت را حفظ و تقویت می کند حضور نظامی فعال و قوی امریکا در منطقه است. اگر حضور و حمایت و مشارکت فعال امریکا در خاور میانه نباشد احتمال همکاری و مشارکت کشورهای عربی و اسرائیل علیه ایران و محور مقاومت کاهش می یابد. در صورت حضور قوی و فعال آمریکا در منطقه در دولت دوم ترامپ، فرصت بی نظیر و عالی برای اسرائیل جهت تغییر توازن قوا در منطقه به نفع خودش و ترسیم مجدد نقشه استراتژیک و ژئوپلتیک منطقه فراهم می شود. با توجه به اینکه اکنون در نظام بین المللی رقابت گسترده و عمیق میان قدرت های بزرگ جهانی، روندی روز افزون و پر شتاب دارد ، و چین نگرانی و رقیب اصلی آمریکا محسوب می شود و آمریکایی ها نیز سرنوشت رقابت با چین را از آنچه در خاورمیانه در حال وقوع است، جدا نمی بینند، بنابراین به احتمال زیاد خاورمیانه مثل گذشته مورد توجه دولت دوم ترامپ خواهد بود.
ب) الحاق کرانه باختری
بهار 2020م در دولت اول ترامپ، نتانیاهو تهدید به الحاق بخش های بزرگی از کرانه باختری به اسرائیل کرد و ترامپ هم با آن مخالفتی نکرد. آن زمان امارات متحده عربی به بهانه تعلیق چهار ساله طرح الحاق کرانه باختری تصمیم به عادی سازی روابط با اسرائیل تحت عنوان پیمان ابراهیم کرد.
دو ماه پیش تعلیق موقت الحاق کرانه باختری تمام شده است و به دلایل زیر اسرائیلی ها معتقدند که محیط راهبردی منطقه ای برای طرح مجدد پروژه الحاق کرانه باختری مساعد تر از گذشته شده است:
-اکنون با اخراج یوآف گالانت و ورود اسرائیل کاتز به عنوان وزیر جنگ جدید و نیز انتصاب گیدعون ساعر به عنوان وزیر خارجه جدید دولت راستگرای نتانیاهو یکپارچه تر و قدرتمند تر و هماهنگ تر شده است.
-انتخاب مجدد ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده دست نتانیاهو و ائتلاف راستگرایش را در دنبال کردن سیاست های راست گرایانه افراطی بازتر خواهد کرد و از آنها حمایت بیشتری خواهد کرد. به عنوان مثال ترامپ مایک هاکبی را به عنوان سفیر جدید امریکا در اسرائیل برگزیده است و او از حامیان الحاق کرانه باختری به اسرائیل است و معتقد است اصلا کشوری به نام فلسطین وجود ندارد و چیزی به نام کرانه باختری وجود ندارد و انجا یهودا و سامرا است.
-به احتمال زیاد ترامپ از توافقات ابراهیم در سطح منطقه و نیز از نوعی معامله قرن جدید و نسخه ای از راه حل دو کشوی که همراه با الحاق گسترده سرزمینهای کرانه باختری به اسرائیل خواهد بود ، حمایت خواهد کرد.
- حماس و حزب الله یک سال بعد از 7 اکتبر 2023م نسبت به گذشته تضعیف شده اند.
- بازدارندگی ایران نیز نسبت به گذشته تضعیف شده است.
لذا از نظر اسرائیلی ها شرایط کلی برای الحاق کرانه باختری نسبت به گذشته آماده تر شده است.
ج)عادی سازی روابط سعودی و اسرائیل
ترامپ از توافقات ابراهیم و عادی سازی روابط اسرائیل با سعودی حمایت خواهد کرد. اما از جانب دیگر اگر الحاق کرانه باختری توسط نتانیاهو انجام شود ، فلسطینیان اعم از حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین و افکار عمومی فلسطینیان آن را نخواهند پذیرفت و به احتمال زیاد کشورهای عربی به ویژه سعودی نیز آن را قبول نخواهد کرد لذا فرایند عادی سازی نسبت به قبل تضعیف خواهد شد. از جانبی دیگر رابطه اسرائیل با کشورهای اروپایی نیز دچار چالش خواهد شد و همینطور روابط اسرائیل با بخش بزرگی از امریکایی ها به ویژه حزب دمکرات و حامیانش و حتی یهودیان امریکای تضیف شده و دچار چالش خواهد شد. و تمام این روندهای منفی در حالی که اسرائیل در هفت جبهه در حال جنگ فرسایشی است رخ خواهد داد.
از جانبی دیگر موضع ترامپ در قبال الحاق کرانه باختری در دولت دوم او تا کنون نامشخص مانده است. اگر موضع ترامپ نسبت به الحاق بخشهای بزرگی از کرانه باختری به اسرائیل منفی باشد آنگاه نتانیاهو می تواند به بهانه مخلفت ترامپ با طرح الحاق ائتلاف راستگرایش برای تعلیق مجدد الحاق متقاعد سازد و اگر ترامپ موافق الحاق باشد، آنگاه عادی سازی با سعودی بسیار سخت تر خواهد شد. سعودی در ازای عادی سازی امتیازات بیشتری از امارات طلب می کند از جمله توافق اسرائیل برای احیاء مجدد طرح دو کشوری ، انعقاد معاهده دفاعی با امریکا ، کمک به پروژه هسته ای سعودی و اجازه حق غنی سازی .
البته لازم به ذکر است بستگی به شرایط سیاسی ، میدانی و نیز امتیازات اعطایی دولت آمریکا ، سعودی ها حتی ممکن است از مرتبط ساختن عادی سازی با احیاء راه حل دو کشوری نیز کوتاه بیایند.
اگر نتانیاهو و ترامپ با امتیازات فوق الذکر به سعودی مخالفت کنند ،به احتمال زیاد عادی سازی انجام نخواهد شد و به احتمال بالا الحاق کرانه باختری نیز تعلیق نخواهد شد و احتمال اجرایی شدن آن افزایش می یابد.
در مورد نوار غزه نیز ، ترامپ تمایل به پایان جنگ غزه قبل از شروع به کارش دارد اما برنامه خود را برای غزه بعد از جنگ مشخص نکرده است. به احتمال زیاد ترامپ کمک نظامی به اسرائیل را کاهش نخواهد داد و از آن به عنوان یک ابزار استفاده نخواهد کرد. اگر سعودی ها شرایط عادی سازی ترامپ را بپذیرند ، رئیس جمهور آتی آمریکا مایل است ائتلافی از سعودی و سایر کشورهای عرب متحد غرب ( محور سنی – محافظه کار) در بازسازی غزه و احیاء تشکیلات خودگردان فلسطین نقش اصلی را ایفا کنند.
د)مساله هسته ای ایران و مواجهه دولت ترامپ با آن
طی 15 سال گذشته سیاست روسای جمهور امریکا در خاورمیانه تفاوت های زیادی داشته است اما همگی متفق القول بودند که ایران نباید سلاح هسته ای داشته باشد. سیاست های زیر از جانب آنها برای جلوگیری از دستیابی ادعایی آنها به بمب هسته ای در قبال ایران اتخاذ شده است:
-توافق هسته ای ( برجام) که مسیر دیپلماسی را پیمود.
-فشار حداکثری ( تحریم های همه جانبه و هدفمند اقتصادی)
- تهدید نظامی ( تمام گزینه ها روی میز است)
دولت دوم ترامپ در مورد ایران احتمالا لفاظی های شدیدتر و سخت تری خواهد داشت و تحریم ها را افزایش داده و در اجرای آنها سختگیری اعمال خواهد کرد که به معنای بازگشت استراتژی "فشار حداکثری" خواهد بود. البته احتمالا دولت دوم ترامپ تمایلی به اقدام نظامی علیه تاسیسات هسته ای ایران نخواهد داشت چون خطر درگیر شدن امریکا در خاورمیانه را خواهد داشت و در این راستا حتی ممکن است دولت دوم ترامپ حمایتش از اسرائیل را کاهش دهد.
ونس معاون اول ترامپ در دولت دوم گفت: از اقدام اسرائیل علیه تاسیسات هسته ای ایران حمایت می کنیم. اما در حال حاضر مشخص نیست که دولت دوم ترامپ جلوگیری از هسته ای شدن نظامی ایران( به زعم آمریکایی ها) را مسئولیت خاص آمریکا محسوب کند. لازم به ذکر است که میان متعهد شدن امریکا به ممانعت و جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای و سیاست مهار بالفعل و غیر رسمی از طرق متقاعد کردن ، منحرف کردن و یا مجبور ساختن ایران به دست کشیدن از توانایی هسته ای اش تفاوت بسیار زیاد و عمیق است. بنابراین در صورت مشخص شدن نحوه مواجهه دولت دوم ترامپ با مساله هسته ای ایران کلیت سیاست خاور میانه ای دولت امریکا از این مساله به شدت متاثر خواهد شد.
منطقا ابتدا باید سیاست منطقه ای دولت ترامپ مشخص شود و سپس باید نحوه مواجهه دولت ترامپ با مساله هسته ای ایران مشخص گردد .
برایان هوک ریاست تیم انتقالی وزارت خارجه آمریکا در دوره دوم ترامپ می گوید که فشار حداکثری بازگشته است.
در دولت بایدن تحریم ها حفظ شد و حتی متنوع تر و گسترده تر شد اما از یک مهارت فزاینده ایران در دور زدن تحریم ها و از جانبی دیگر اجرای ضعیفدتحریم ها توسط دولت بایدن سبب شد صادرات نفت ایران طی دولت بایدن افزایش یابد .
اکنون سوال اصلی این است که آیا دولت جدید ترامپ به استراتژی فشارحداکثری و اجرای قوی تحریم ها روی خواهد آورد و یا به سمت دیپلماسی و مذاکره خواهد رفت و یا به افزایش تهدیدات نظامی معتبر اقدام خواهد کرد؟
تشدید تحریم های نفتی ایران در حالی که تشدید تحریم ها علیه روسیه و ونزوئلا وجود دارد سبب محدودکردن بیشتر عرضه نفت در عرصه بین المللی و حذف نفت ایران از بازار خواهد شد که از یک طرف اقتصاد جهانی را دچار مخاطره خواهد کرد و از طرف دیگر ایران را به سمت تشدید فعالیت های هسته ای اش سوق خواهد داد. دولت بایدن تحریم ها را به عنوان ابزار اصلی سیاست خود در قبال ایران قرار نداد اما دولت جدید ترامپ چه خواهد کرد؟ برایان هوک می گوید دولت ترامپ فشار خداکثری را در دستور کار قرار داده است تا یا ایران راضی به توافق قوی تری از برجام برای محدود کردن صنعت هسته ای اش شود و یا اینکه صنعت هسته ای ، صنایع موشکی و پهبادی و نفوذ منطقه ای ایران محدود و مهار شود. اگر دولت ترامپ رو به سیاست فشار حداکثری بیآورد آنگاه اثر بخشی آن رابطه مستقیم به نحوه اعمال و اجرای فشار و سطح حمایت بین المللی از آن خواهد داشت به ویژه اگر تحریم های شدید سبب ایجاد یک بحران در بازار نفت جهانی شود.
از جانبی دیگر احتمال حملات به اهداف آمریکایی در سطح منطقه و نیز احتمال حملات به صادرات نفت سایر کشورهای عرب متحد امریکا افزایش خواهد یافت . دیپلماسی و مذاکرات مجدد دولت جدید ترامپ و ایران نیز موانع خود را دارد و آسان ارزیابی نمی شود. موقعیت استراتژیک برای مذاکرات نسبت به 2018م متفاوت شده است و برنامه هسته ای ایران به نقاط عطف فنی بسیار مهمی رسیده است و همین امر دست ایران در مذاکرات را قوی تر خواهد کرد و مذاکرات را سخت تر خواهد کرد. از جانبی دیگر حماس و حزب الله به عنوان عناصر مهم بازدارندگی نظامی ایران تضعیف شده اند لذا این عامل مذاکرات را تسهیل خواهد کرد.
دولت ترامپ تعهداتی بالاتر از برجام از ایران خواهد خواست مثل محدودیت در حمایت ایران از گروه های مقاومت که برای ایران سخت و گران است اما شاید محدودیت های مالی ایران انگیزه برای امضاء توافق و دسترسی به منابع مالی جهت احیاء مجدد گروه های مقاومت را افزایش دهد. ایران از سال 2013م اعلام کرد مذاکرات فقط در حوزه هسته ای هست و نه سایر حوزه ها و این خط قرمز نیز مانعی دیگر بر سر توافق مجدد هسته ای هست . مهمتر اینکه فشار حداکثری و اعمال قوی تحریم ها شکست خورده است و تحریم ها فرسوده شده و اثر اولیه خود را از دست داده اند و سناریو به آستانه هسته ای رسیدن ایران امروز بسیار واقعی و نزدیک ارزیابی می گردد. فشار حداکثری یعنی روزانه یک میلیون بشکه نفت ایران از بازار حذف شود و این یعنی بها نفت در سطح جهانی افزایش می یابد زیرا به علت بها پائین نفت در سطح جهانی، اوپک علاقه ای به افزایش تولید نفت نشان نمی دهد و نفت روسیه و ونزوئلا هم تحریم هستند.
پس آنچه معقول تر و واقعی تر می نماید اتخاذ یک استراتژی ترکیبی توسط آمریکا و اسرائیل مشترکا هست.
فشار حداکثری جهت مهار ایران از طریق اعمال و اجرای سختگیرانه تحریم ها از سمت آمریکا اعمال خواهد شد و عملیات نظامی اسرائیل علیه ایران و محور مقاومت نیز ادامه خواهد یافت و مکمل فشار حداکثری آمریکا خواهد بود. ضرورتا دولت دوم ترامپ از عملیات های نظامی مکمل اسرائیل علیه ایران و محور مقاومت حمایت کامل خواهد کرد تا به زعم آنان، توان ایران جهت حمایت از گروه های مقاومت حزب الله و حماس و ...کاهش یابد و توانایی های ایران برای حمایت از روسیه در جنگ اوکراین تضعیف شود و ظرفیت ایران برای بازسازی پدافند هوایی کاهش یابد و مشروعیت کارکردی دولت ایران در داخل کشور و نزد افکار عمومی ایران نیز کاهش یابد. بنابراین به نظر می رسد در عین بازگشت فشار حداکثری توسط دولت جدید آمریکا حمایت همه جانبه دولت ترامپ از عملیات های نظامی اسرائیل در سطح منطقه و علیه ایران و محور مقاومت، تقویت و استمرار خواهد یافت و به عنوان استراتژی مکمل فشار حداکثری امریکا عمل خواهد کرد. اگرچه این استراتژی مکمل امریکایی -اسرائیلی احتمال تضعیف نفوذ منطقه ای ایران را افزایش می دهد اما ضرورتا مانعی قطعی و تعیین کننده در مسیر ایران جهت رسیدن به مرحله بازدارنده آستانه هسته ای ایجاد نخواهد کرد.
لازم به ذکر است امروز معادلات در سطح بین المللی نسبت به سال 2018م که ترامپ از برجام خارج شد و به اعمال فشار حداکثری بر ایران روی آورد به نحو معناداری تغییر کرده است. اکنون سطح منازعه میان چین و روسیه با آمریکا و اروپا به نحو قابل ملاحظه ای افزایش یافته است و همین تغییر راهبردی سبب روابط قوی تر ایران با روسیه و چین شده است که می تواند به بی اثر تر کردن تحریم ها و تضعیف فشار حداکثری کمک کند. ترامپ و نتانیاهو اگر بخواهند از این استراتژی مکمل علیه ایران و محور مقاومت بهره ببرند باید جنگ در غزه و لبنان را تمام کرده و حکومت جایگزین حماس در غزه ایجاد کرده و ائتلافی از کشورهای عربی و اروپایی جهت بازسازی غزه ایجاد کنند. در مورد لبنان هم باید حزب الله را به شدت تضعیف کرده آن را به پشت رودخانه لیتانی عقب برانند و حتی المقدور آن را خلع سلاح کنند. اما با توجه به واقعیات میدان در غزه و لبنان این آرزوهای امریکایی -اسرائیلی دور می نماید.
نتیجه گیری و راهبردها
در هر چهار فرایند مهم و تعیین کننده در سال آینده در سطح منطقه چگونگی مواجهه دولت ترامپ با ایران و محور مقاومت تعیین کننده خواهد بود و افزایش احتمال به کار گیری یک استراتژی مکمل امریکایی- اسرائیلی علیه ایران و محور مقاومت در سطح منطقه مشخص است و لوازم ضروری این تغییر ژئوپلتیک و استراتژیک، تقویت مشروعیت اقدامات مشترک اسرائیلی-آمریکایی اعم از اقتصادی و نظامی در سطح بین المللی ارزیابی می شود .
در این حالت منطقا جمهوری اسلامی ایران باید ایجاد اختلاف میان دولت جدید ترامپ و دولت راستگرای نتانیاهو را در دستور کار قرار دهد و حتی المقدور زمینه های همکاری و مشارکت نظامی آنها را فراهم نکند و حتی آن را تا حد ممکن تضعیف کند. لذا پاسخ های ایران نباید به نحوی طراحی و اجرا شود که سبب ایجاد ائتلافی غربی و عربی ای حول دفاع از اسرائیل گردد. قبح و هیمنه حمله به ایران نباید شکسته شود و به هیچ وجه نباید تجاوز به حریم ایران عادی و آسان تصور گردد.
با توجه به استراتژی استمرار عملیات های نظامی اسرائیل علیه ایران، فعالیت های دیپلماتیک ایران جهت محکومیت اسرائیل در مجامع سیاسی و حقوقی بین المللی باید در دستور کار قرار گیرد. پاسخ های ایران حتی المقدور باید به نحوی طراحی و اجرا شود که به طرف اسرائیلی مشروعیت حمله به حریم ایران داده نشود. با توجه به نقاط ضعف راهبردی ژئوپلتیک ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و نظامی اسرائیل ، استمرار چند جنگ فرسایشی در چندین عرصه و جبهه به نحو هم زمان، بدترین سناریو ممکن برای رژیم صهیونیستی محسوب می گردد و گرفتاری اسرائیل در محیط های پیرامونی و داخل رژیم، اسرائیل را در میان مدت و بلند مدت به نحو معناداری دچار آسیب های جدی و معنادار خواهد کرد.
انتهای پیام/ع.خ/26