شناسهٔ خبر: 69883089 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: اکونیوز | لینک خبر

«طبیعت انسانی» در بازار نشر - اکونیوز

اقتصاد ایران: رمان «طبیعت انسانی» نوشته سرژ ژونکور با ترجمه اسماعیل کرم‌نژاد توسط نشر نگاه منتشر و راهی بازار نشر شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «طبیعت انسانی» نوشته سرژ ژونکور به‌تازگی با ترجمه اسماعیل کرم‌نژاد توسط انتشارات نگاه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب صدوهفتادوسومین رمان از مجموعه «چشم و چراغ» است که این‌ناشر از «ادبیات مدرن جهان» چاپ می‌کند.

سرژ ژونکو متولد ۲۸ نوامبر ۱۹۶۱ در پاریس است. او پیش از ورود به عرصه نویسندگی، مشاغل مختلفی را تجربه کرد؛ از ناجی غریق و نویسندگی آگهی‌های تبلیغاتی تا آشپزی و روزنامه‌نگاری. نام او با رمان «دیده‌شده» در سال ۱۹۹۸ روی زبان‌ها افتاد و به‌عنوان یک‌نویسنده معرفی شد. اما رمان «بُت» بود که جایگاه او را سال ۲۰۰۵ در دنیای ادبیات تثبیت کرد. این‌کتاب برنده جایزه طنز سیاه اگزاویه فورنره شد و سال ۲۰۱۲ هم فیلمی با عنوان «سوپراستار» براساس آن ساخته شد. او مدتی از دنیای ادبیات دور بود تا سال ۲۰۱۸ با رمان «سگ‌گرگی» بازگشت و جایزه ادبی لاندرنو را از آن خود کرد.

نویسنده مورد اشاره، غیر از آثار نام‌برده کتاب‌های دیگری هم دارد و نویسنده‌ای پرکار محسوب می‌شود. او علاوه بر روابط انسانی، دغدغه نشان‌دادن دست‌اندازی آدم به طبیعت را هم دارد. ژونکو تا به حال 12 کتاب را در کارنامه خود ثبت کرده است.

«طبیعت انسانی» که سال ۲۰۲۰ منتشر شد، درباره سه‌نسل از یک‌خانواده روستایی فرانسوی است. ژونکو در این‌رمان ۳۰ سال از تاریخ معاصر فرانسه را به تصویر کشیده و تصاویری از پیشرفت، حیات سیاسی، کشمکش‌های زندگی مدرن، فجایع اجتماعی و ... ارائه کرده است. در این‌داستان مزرعه‌داری به‌نام الکساندر حضور دارد که در ناحیه لوت، جایی که همراه سه‌خواهرش بزرگ شده، انزوا گزیده است. به نظر می‌رسد بیش از هرچیز از آمدن ژاندارم‌ها در هراس است. او واپسین روزهای زندگی دهقانی منسوخ را زندگی می‌کند که از دوران کودکی برایش تغییرناپذیر به نظر می‌رسید ...

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

وقتی از محل گردهمایی بیرون آمدند به خاطر نمی‌آوردند موتورها را کجا پارک کرده‌اند، چندنفر می‌گفتند باید به سمت راست بروند، ولی آنتوان، سوفی و پاتریس قسم می‌خوردند که محل پارک موتورها سمت چپ است، گم‌شدنی همراه با شوخی و خنده بود، در نهایت هواداری یعنی هرکاری کنیم تا تنها نباشیم، یک خودخواهی برادرانه، در این‌لحظه، در آن حوالی کم‌نور ورزشگاه، خود را کاملا احاطه‌شده بین مردم می‌دیدند. کارولین پشت سرگروه بود، آنها را زیر نظر داشت، طوری آنها را نگاه می‌کرد که گویی صحنه‌ای از زندگی خود را به یاد می‌آورد، سال‌هایی که از این پس زندگی خواهد کرد. از همین حالا نوعی احساس نوستالژیک نسبت به امروز داشت، تصور می‌کرد در ده یا بیست سال دیگر، وقتی به این‌گردهمایی فکر کند، به امروز عصر، همه این‌تصاویر به او بازخواهند گشت، این‌ورزشگاه پر از جمعیت، این‌سخنرانی، این شور و هیجان، همه‌چیز برایش دست‌نخورده به نظر خواهد رسید. لحظات بزرگ تاریخ محل تلاقی خاطرات شخصی ماست. دسته کوچک جلوی او بود، از گروه دیگری سبقت گرفتند، حدود پنجاه کنشگر اجتماعی جلوی اتوبوسی ایستاده بودند، منتظر بودند تا در اتوبوس را برایشان باز کنند، راننده روی صندلی خوابش برده بود. برای بیردا کردن او، سرود رسمی حزب سوسیالیست ساخته «هربرت پاگانی» را که ترکیبی از بلاچائو و آواز روسی بود، گروهی می‌خواندند: «بیایید دیگر به آینده روشن ایمان نیاوریم، بیایید زندگی را در اینجا و اکنون تغییر دهیم، امروز است که آینده را می‌سازد، بیایید زندگی اینجا و اکنون را تغییر دهیم ...»

این‌کتاب با ۳۸۴ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۳۷۵ هزار تومان منتشر شده است.

برچسب‌ها: