اگر قرار باشد یک نفر را در میان انسانها «عقل کل» بنامیم، بیتردید کسی جز پیامبر بزرگ اسلام(ص) انتخاب نخواهد شد. «او بنده و فرستاده خداست و منتخب و گزیده او. هیچ آفریدهای را در فضیلت به پایه او نتوان آورد و فقدان او را جبران نتوان کرد». با این همه خداوند مهربان به او نیز فرمان داده است که در کار با مردم مشورت کند و ناگفته پیداست که پیروان او نیز باید از این سنّت سر نپیچند و در کارهای خود با یکدیگر مشورت کنند.
گرچه انگیزه و دلیل رایزنی پیامبر با انگیزه و دلیل ما، در برخی موارد متفاوت است، امّا برای بندگانی چون ما طبیعی است که «مشورت کردن سرچشمه هدایت و راهنماییهاست». هر کس از زاویهای به کارها مینگرد و تبادلنظر موجب همهجانبهنگر شدن آدمی است. آدمی هر قدر هم که زیرک و خردمند باشد باز هم نمیتواند همه چیز را در همه وقت در خاطر خود آماده داشته باشد. نشانهاش هزاران بار افسوسی است که حتماً همه ما تا به حال تجربه کردهایم و با گزیدن لب به دندان گفتهایم: «اگر این را زودتر به من گفته بودند آن کار را نمیکردم» اگر چنین است، چرا باید منتظر ماند که دیگران به سراغ ما بیایند؟ چرا ما به دنبال خردمندانِ خیرخواه و صادق نرویم و خود را در فهم و عقل آنان شریک نکنیم؟
این جمله آسمانی از مولای فرزانگان است که فرمود: «هر که خود رأی گردید به هلاکت رسید و هر که با مردمان رأی برانداخت، خود را در خِرد آنان شریک ساخت». اگر هیچ چیز از رایزنی با دیگران نصیب ما نشود، دستکم در عزم خود استوارتر میشویم و مشاوران نیز به حسن تدبیر ما پی خواهند برد و این، هر دو، از درون و برون مشوق و پشتیبان ما در انجام کاری است که انتخاب کردهایم. برای همین باید پذیرفت که «هیچ دلگرمی و پشتیبانی، مطمئنتر از مشورت نیست».