شناسهٔ خبر: 69872885 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

میزگرد «نگاهی به دنیای رمان نوجوان در ایران»- ۱

اقلیتی از نوجوانان کتاب‌خوان، مسیر درستی برای مطالعه انتخاب می‌کنند

نشست تخصصی «نگاهی به دنیای رمان نوجوان در ایران» با حضور جمعی از نویسندگان، ناشران، پژوهشگران و فعالان و مروجان کتاب به کوشش مؤسسه فرهنگی تبیان برگزار شد.

صاحب‌خبر -

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: در آخرین روز از هفته کتاب و کتاب‌خوانی، مؤسسه فرهنگی تبیان میزبان نشست تخصصی «نگاهی به دنیای رمان نوجوان در ایران» با حضور جمعی از نویسندگان، ناشران، پژوهشگران و فعالان و مروجان کتاب بود تا به بررسی چالش‌ها و فرصت‌های پیشِ روی کتاب‌خوانی و رمان‌خوانی نوجوانان ایرانی بپردازد. در این نشست زهرا محسنی‌فرد، مدیر میز نوجوان تبیان و پژوهشگر حوزه کتاب نوجوان، معصومه توکلی، معلم کتاب‌خوانی، فاطمه فریدون، نماینده انتشارات محراب قلم، معصومه سعادت، معلم کتاب‌خوانی و فعال حوزه کتاب، نسترن فتحی، نویسنده و مترجم، قدرت‌الله نیکبخت، عضو هیئت‌مدیره و معاون فرهنگی انجمن ناشران کودک و نوجوان، سیدعلی کاشفی خوانساری، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و حامد رضوی، نماینده انتشارات به‌نشر حضور داشتند.

این نشست با هدف تحلیل رفتارهای مطالعه‌ای نوجوانان، معرفی تیپولوژی آن‌ها براساس پژوهش‌های داده‌محور و شناسایی خلأهای موجود در نشر آثار متناسب با ذائقه این گروه سنی برگزار شد. همچنین، نقش ژانرهای پرطرفداری همچون فانتزی، عاشقانه و پلیسی در جذب نوجوانان و راهکارهای عملی برای ارتقای فرهنگ کتاب‌خوانی، از دیگر محورهای مطرح‌شده در این رویداد بود. بخش اول این نشست را می‌توانید در ادامه بخوانید:

زهرا محسنی‌فرد: قبل از اینکه به موضوع جلسه بپردازیم، مایلم کمی درباره تبیان بگویم و معرفی کنم که در حوزه فرهنگ چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهد. تبیان، زیرمجموعه‌های متنوعی دارد که هر یک وظایف ویژه‌ای را بر عهده دارند. به عنوان مثال، ما یک بخش مشاوره داریم، یک بخش به نام مازین که در زمینه طراحی بازی فعالیت می‌کند و همدم که در حوزه ازدواج و خانواده کار می‌کند. همچنین رواق را داریم که یک مؤسسه آموزشی است و در حوزه آموزش فعالیت می‌کند و کدومو. این مؤسسه قرار است دستیار خانواده‌ها در انتخاب محصولات فرهنگی از جمله بازی، کتاب، فیلم و انیمیشن و… باشد.

در اینجا یک میز تخصصی برای نوجوانان وجود دارد که پروژه‌ای به نام «پرسونای نوجوان ایرانی» را دنبال می‌کند. این پروژه پژوهشی که تقریباً از اواخر سال ۱۳۹۹ آغاز شده، همواره به جمع‌آوری داده‌ها ادامه داده است. موضوع این پروژه بررسی این است که نوجوان ایرانی چگونه خود را تصور می‌کند و چه انواعی از نوجوانی را در ایران به‌ویژه در طبقه متوسط داریم. این نوجوانان براساس آرزوها، اهداف، مشکلات، مصرف فرهنگی و مواجهه با مناسک دینی و ملی و شرایط خانوادگی که تجربه می‌کنند، دسته‌بندی شده‌اند و نوعی تیپولوژی برای آن‌ها ایجاد شده است. برای هر یک از این نوجوانان داستانی نوشته شده است؛ به‌طوری که اکنون در این پروژه ۹ نوجوان داریم که گاهی احساس می‌کنم آن‌ها در گوشه‌ای از این شهر زندگی می‌کنند؛ تا این حد با آن‌ها عجین شده‌ایم.

یکی از مسائلی که به‌دلیل علاقه‌مندی شخصی من اهمیت دارد، کتاب است. ما داده‌هایی داریم مبنی بر اینکه اکنون کدام یک از نوجوانان ما کتاب می‌خوانند و آیا اصلاً کتاب جزو سبد محصولات فرهنگی آن‌هاست یا خیر. اگر کتاب می‌خوانند، چه کتاب‌هایی را انتخاب می‌کنند و ذائقه آن‌ها در فرم، محتوا و ژانر به چه سمت‌وسویی می‌رود؟ این اطلاعات هم برای ناشران و هم برای نویسندگان بسیار حائز اهمیت است تا بدانند مخاطبی که با آن‌ها سروکار دارند در چه دنیایی سیر می‌کند.

زهرا توکلی: از سال ۱۳۹۱، یک کلاس کتاب‌خوانی ابداع کردم؛ یعنی این‌گونه نبود که برای برگزاری این کلاس، جایی آموزش دیده باشم یا در دوره‌ای شرکت کرده باشم که حاصل آن برگزاری این کلاس باشد. بیشتر این موضوع ناشی از یک احساس نیاز و فرصتی بود که در اختیار من قرار گرفت و یک دغدغه‌خاطر ترکیب شد و منجر به تشکیل کلاس زنگ تماشا شد. این کلاس در دبیرستان فرزانگان تهران برگزار شد. با من تماس گرفتند و گفتند که شما می‌توانید برای بچه‌های ما کلاس کتاب‌خوانی برگزار کنید؟ بچه‌های ما زیاد کتاب می‌خوانند؛ اما هیچ سیر و روند خاصی را طی نمی‌کنند و هرچه دست‌شان برسد، می‌خوانند. این موضوع از نظر گروه سنی گاهی نامناسب است و گاهی بی‌محتوا است و برخی کتاب‌ها ممکن است آن‌ها را از امور روزمره و دروس‌شان دور کند. بنابراین، خوب است اگر کسی بیاید و در این روند مداخله مثبتی انجام دهد و پیشنهادهایی به آن‌ها بدهد.

اقلیتی از نوجوانان کتاب‌خوان، مسیر درستی برای مطالعه انتخاب می‌کنند

من استقبال کردم و برای اولین‌بار این کلاس را برگزار کردم. از آن‌زمان تا به حال، یعنی حدود ۱۳ سال است که زنگ تماشا در مدارس مختلف برگزار می‌شود. در دوران کرونا نیز این کلاس به‌صورت آنلاین و شخصی برگزار می‌شد. افراد می‌گفتند که دل‌مان برای کلاس کتاب‌خوانی تنگ شده است؛ زیرا در شرایط قرنطینه چه کاری بهتر از کتاب‌خواندن وجود دارد؟ به همین دلیل، من فراخوان دادم و گفتم ۱۰ بچه می‌توانند بیایند در این کلاس شرکت کنند و این کلاس به حیات خودش ادامه داد. البته در آن‌زمان، مدارس نیز به‌صورت آنلاین فعالیت داشتند. در این سال‌ها، در بیش از ۱۰ مدرسه که همگی دخترانه و متوسطه اول و دوم بودند، این کلاس برگزار شده است. بیشتر آن‌ها از مدارس سمپاد و غیرانتفاعی بودند؛ اما گاهی اوقات مجموعه‌های دولتی نیز دوره یا نشستی با طول دوره کوتاه‌تر از مدارس دیگر برگزار کردند.

در کلاس‌های آنلاین نیز این کلاس‌ها کمی گسترده‌تر شدند و ما تجربه‌هایی با بچه‌های از چهارم دبستان به بعد نیز داشتیم؛ به‌طوری که از شهرهایی مانند بوشهر، شیراز، قم و مشهد نیز شرکت‌کنندگان داشتیم. حتی چندین‌نفر از بچه‌های ایرانی خارج از کشور نیز در این کلاس‌ها شرکت کردند و تنوع بیشتری به مواجهه ما بخشیدند. بنابراین، می‌خواهم جامعه‌ای را که با آن روبه‌رو بودم، یعنی همان نوجوانان کتاب‌خوان را برای شما شفاف کنم. عمدتاً نوجوانان دختر شهر تهران بودند که در مدارس غیرانتفاعی و سمپاد تحصیل می‌کردند؛ اما حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد نیز غیر از این بودند؛ یعنی هم پسرانی که در مدارس دولتی و معمولی درس می‌خواندند و هم دانش‌آموزانی از خارج از شهر تهران بودند. شاید به نظر برسد که این نمونه محدود است؛ اما واقعیت این است که وقتی وضعیت نشر را در نظر می‌گیریم، متوجه می‌شویم که شمارگان کتاب‌ها از هزار به ۱۹ نسخه رسیده است. مثلاً همین کتاب «تابوت سرگردان» که دو هفته پیش، ۵۰۰ نسخه از آن منتشر شد؛ آن هم ناشری مانند افق که دستش باز است و نویسنده‌ای مثل حمیدرضا شاه‌آبادی که خواننده تضمین‌شده دارد و کسی که جایزه کتاب سال را برده است، به هر حال اسمش به گوش خیلی‌ها آشناست. او در ژانر موردعلاقه و هیجان‌انگیز وحشت هم اثری منتشر کرده است که ممکن است خطر بزرگی باشد. با توجه به ترکیب همه این موارد به نظر می‌رسد این کتاب متقاضی خودش را داشته باشد؛ اما ناشر تنها ۵۰۰ نسخه از آن منتشر کرده است.

وقتی وضعیت نشر را بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم قشری که من با آن سروکار دارم و می‌خواهم تجربه‌ام را از آن‌ها با شما در میان بگذارم، همان قشری است که شما می‌توانید مطمئن باشید به‌عنوان ناشر یا نویسنده و مترجم، مخاطب شماست. گاهی اوقات، اقلیتی وجود دارد که تأثیرگذار است؛ یعنی درست است که بیشتر یک قشر را تشکیل نمی‌دهند؛ اما همان اقلیت است که مؤثر بوده و سرنوشت بقیه را نیز تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. به این معنا که همواره در کلاس‌ها دو گزینه را پیشنهاد می‌کنم و معرفی کوتاهی از آن‌ها ارائه می‌دهم. این معرفی باید به گونه‌ای باشد که برانگیزاننده و ترغیب‌کننده باشد تا دانش‌آموزان تمایل به انتخاب کتاب و خواندن آن داشته باشند. سپس دانش‌آموزان بین آن‌ها انتخاب می‌کنند. فرایند انتخاب کتاب، هیجان‌انگیزترین بخش کلاس است. جالب است که دقیقاً در این بخش هیچ خواندن و گفت‌وگویی در آن رخ نمی‌دهد؛ اما به نظر می‌رسد انسان‌ها از این انتخاب و معماگون بودن اینکه تکلیف هفته آینده چیست. این ساختار واقعاً از طریق آزمون و خطا به دست آمده و اکنون به گونه‌ای است که به آن اطمینان دارم. هرچقدر هم که دانش‌آموزان چانه‌زنی کنند که این روش را تغییر دهم، من تغییر نمی‌دهم و می‌گویم که به من اعتماد کنید؛ همین شکل مناسب است، نه کتاب باید بیشتر از این باشد و نه کمتر.

برخی کتاب‌ها ممکن است در یک هفته تمام نشوند؛ بسته به حجم کتاب و شرایط دانش‌آموزان در فصل امتحانات ممکن است خواندن یک کتاب دو هفته طول بکشد. در همین مرحله انتخاب کتاب، با موارد متعددی مواجه می‌شویم؛ دانش‌آموزانی داریم که خود را بزرگ‌تر از سن‌شان می‌دانند و دیگر از کلاس هفتم به بعد، رمان نوجوان نمی‌خوانند و گاهی اوقات نیز به سراغ کتاب بزرگ‌سالی می‌روند که صرفاً برای آن‌ها نوشته نشده و مسائل بزرگ‌سالانه در آن مطرح شده است. برخی از این انتخاب‌ها به نظر من رسماً ضرر دارد؛ خودشان به کنار، گاهی آن کتاب نیز حیف می‌شود؛ زیرا بهره‌ای که یک خواننده می‌تواند از خواندن آن کتاب در زمان مناسب ببرد، اگر مثلاً صد باشد، آن‌ها با خواندنش در زمان نامناسب ممکن است تنها ۱۵ واحد بهره ببرند. یکی از تلاش‌های من این است که در کلاس، دانش‌آموزانی را که این‌گونه هستند، بدون فشار، تحمیل یا برچسب‌زدن، سوق دهم تا خواندنی‌های مناسب سن خود را انتخاب کنند.

می‌توانم به شما بگویم که این قشر چه کتاب‌هایی می‌خوانند. برخی از آن‌ها کتاب‌های دهن‌پرکن فارسی می‌خوانند: مانند «فریدون سه پسر داشت» و «خانه ادریسی‌ها» و «سمفونی مردگان»؛ همچنین برخی دیگر کتاب‌های دهن‌پرکن خارجی می‌خوانند: مانند «برادران کارامازوف» و «مسخ» کافکا، داستایوفسکی می‌خوانند و…. عده‌ای نیز کلاسیک‌هایی چون همین داستان «دو شهر» را مطالعه می‌کنند. یک گروه دیگری هم هستند که کتاب‌های مطرح‌شده روز و پرفروش نیویورک‌تایمز را می‌خوانند: مانند «کتابخانه نیمه‌شب»، «بخش دی»، «شهر استخوان‌ها» و….

این گروه‌ها به مسائلی سرک می‌کشند که برای گروه سنی خودشان نیست؛ اما خواندن این کتاب‌ها برای آن‌ها یا مثلاً کلاس به ارمغان می‌آورد یا به‌هرحال احساس بزرگ‌سالی را برایشان به ارمغان می‌آورد. در واقع، در فرآیند هویت‌یابی خود به سراغ این کتاب‌ها می‌روند. میزان فهم آن‌ها نیز یکسان نیست؛ برخی بیشتر از چیزی که خوانده‌اند، نمی‌فهمند و برخی دیگر از مطالبی که مطالعه کرده‌اند، نکاتی را درک می‌کنند.

در نهایت، می‌بینیم که این افراد و این گروه از نوجوانان مسیر اشتباهی را در فرآیند مطالعه خود طی می‌کنند و ۲۰ درصد نوجوانان ما هرگز از این مسیر اشتباه برنمی‌گردند؛ اما اگر رابطه صحیحی بین نوجوانان و معلم کتاب‌خوانی، کتابدار، والدین یا هر کسی که مرجع نوجوانان قرار گرفته وجود داشته باشد، شکل بگیرد و او بتوانند اعتماد بچه‌ها را جلب کنند و بچه‌ها متوجه شوند که او تسلطی بر آن‌ها نمی‌خواهد داشت و نمی‌خواهد بر آن‌ها سلطه بورزد این مشکل تا حدودی رفع خواهد شد. پس این‌ها گروهی بودند که کتاب‌هایی را می‌خوانند که از اساس برای آن‌ها نیست.

بخش بعدی گروهی هستند که کتاب‌هایی را می‌خوانند که به این قشر تعلق دارد؛ این گروه اقلیت خوشبختی هستند که یا از بچه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستند -هر سال دو یا سه نفر از آن‌ها در کلاسم وجود دارند- یا بچه‌هایی هستند که والدینی مطلع دارند که خودشان مسیر درست کتاب‌خوانی را طی کرده‌اند و همچنین، معلمی خوب در مسیرشان قرار گرفته است. این افراد به‌طور شایسته‌ای یک مسیر درست را طی کرده‌اند؛ یعنی ابتدا کتاب‌های خوب کودکانه مانند کتاب‌های تصویری را مطالعه کردند و سپس به رمان‌های کودک روی آوردند و بعد، رمان نوجوان خوانده‌اند و همچنان در دوران نوجوانی نیز به مطالعه کتاب‌های نوجوانانه ادامه می‌دهند. این گروه افرادی هستند که با آن‌ها مشکلی نداریم؛ زیرا به خواندن آثار خود ادامه می‌دهند و معمولاً نیز تنوع در انتخاب‌هایشان وجود دارد. این اقلیت به این صورت است که فردی که بالای سرشان بوده و راهنمایشان بوده، حواسش بوده که همه‌چیز در سبد این بچه‌ها قرار گیرد؛ تنها فانتزی نخوانند و فقط به کتاب‌های دانستنی و علمی اکتفا نکنند. به‌طور خلاصه، راهنمای آن‌ها تنوعی را در سبد مطالعاتی این بچه‌ها لحاظ کرده است. اما باقی افراد چگونه هستند؟ آن‌ها هم کتاب‌خوان هستند اما از کجا با کتاب آشنا می‌شوند؟

آن‌ها می‌گویند فلان‌کتاب را خیلی در اینستاگرام دیده‌ام؛ یعنی ممکن است صفحه‌ای که دنبال می‌کنند، الزاماً صفحه‌ای تخصصی در زمینه کتاب نباشد اما در گشت‌وگذارهای مجازی خود به کتاب‌های مطرح‌شده و مشهور برمی‌خورند. به غیر از آن، درباره کتاب‌ها از یکدیگر می‌پرسند، از کتابفروش‌ها سوال می‌کنند یا در کتابفروشی‌ها می‌بینند که چه کتاب‌هایی در ویترین قرار دارد. جلد کتاب برای آن‌ها بسیار مهم است. به شمایی که به‌عنوان یک ناشر یا نویسنده یا یک پدیدآور در این جلسه حضور دارید باید بگویم که حتماً به جلد کتاب توجه خاصی داشته باشید. لازم نیست از معیارهای هنری عدول کنید؛ بلکه می‌توانید با لحاظ کردن معیارهای هنری و کیفیت کتاب، توجه مخاطب را نیز در نظر بگیرید.

بچه‌هایی که سن‌شان بین ۱۲ تا ۱۸ سال است، دارای علایق ثابت یا عمومی هستند که جای برخی از آن‌ها به‌شدت در آثار تألیفی خالی مانده است. اگر بخواهم جمع‌بندی کنم، باید بگویم که علاوه‌بر مسائل قبلی که بیان کردم، سه ژانر نیز وجود دارد که در ۸۰ درصد کلاس‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد: پلیسی، عاشقانه و فانتزی. و تنه به تنه فانتزی، ژانر ماجراجویانه نیز به این سه ژانر اضافه می‌شود. در واقع، این چهار ژانر پرطرفدارترین ژانرهایی هستند که بیشتر بچه‌ها به آن علاقه دارند. حال، خوب است کمی فکر کنیم؛ ما چه میزان فانتزی ایرانی داریم؟ کم؛ این میزان به سمت صفر میل می‌کند. نسبت به آثار خارجی، فانتزی‌های ایرانی بسیار نادر هستند. همچنین، ما پلیسی ایرانی هم بسیار کم داریم. این وضعیت قحطی که با آن مواجه هستیم، بسیار آزاردهنده است. ما وقتی می‌خواهیم کتاب پلیسی معرفی کنیم هیچ چاره‌ای نداریم جز اینکه بچه‌ها را به‌سراغ فرهنگ‌های غیر از فرهنگ خودمان ببریم. ایرادی هم ندارد؛ من هرگز از آن دسته افرادی نیستم که تعصب خاصی روی کتاب‌های تألیفی داشته باشم. به نظر من، این تعصب منجر به محرومیت ما خواهد شد؛ محرومیتی از آثار بزرگ و خواندنی اما مهم است که بچه‌ها نیز کتاب‌های تألیفی بخوانند.

زهرا محسنی‌فرد: از خانم سعادت نیز می‌خواهم به‌عنوان یک معلم جوان اما باذوق و توانمند، نکات خود را بیان کنند.

اقلیتی از نوجوانان کتاب‌خوان، مسیر درستی برای مطالعه انتخاب می‌کنند

معصومه سعادت: من هم مانند خانم توکلی بیشتر با دختران نوجوان سروکار داشته‌ام و به لحاظ آماری درباره پسران نوجوان دستم خالی است؛ اما مسیر من در این زمینه برعکس او بوده است. من از مدارس دولتی به سمت مدارس غیرانتفاعی حرکت کردم و در آن زمان و حتی هنوزم، بیشتر بچه‌ها مخاطب رمان‌های زرد بودند که در دوران ما نیز رایج بودند. متأسفانه، هنوز هم رایج است و فقط نویسندگان به روز و محتواها غیراخلاقی‌تر شده‌اند. دختران نوجوان اغلب به این کتاب‌ها و رمان‌ها علاقه‌مند هستند. محتوای داستان نیز که اصلاً در آنها وجود ندارد. من چون هم آن‌زمان می‌خواندم و هم اکنون مطالعه می‌کنم، می‌توانم بگویم که معرفی آثار مودب‌پور و «دالان بهشت» به بچه‌ها بسیار بهتر از معرفی آثار این‌چنینی است. مخاطبی که من اکنون با آن سروکار دارم، بیشتر به رمان‌های زبان اصلی یا ترجمه‌های انگلیسی علاقه دارد.

با این حال، معتقدم رمان‌های نوجوان ایرانی خوب هم بسیار زیاد داریم و از بچه‌ها خواهش می‌کنم که واقعاً این آثار را بخوانند؛ زیرا بسیار زیبا هستند و تضمین می‌کنم که از خواندن آن‌ها کیف خواهند کرد. دختران نوجوان نزد من می‌آیند و از من می‌خواهند که کتابی غم‌انگیز به آن‌ها معرفی کنم. من کتاب «غلام» از انتشارات به‌نشر را به آن‌ها معرفی می‌کنم و می‌گویم: «این کتاب را بگیرید و بخوانید و بر آن بگریید.» همچنین، گاهی اوقات می‌گویند: «خانم، یک کتاب کوتاه به ما معرفی کنید که وقتی حوصله کلاس را نداریم و خواب‌مان نمی‌برد، برایمان جذاب باشد.» آن‌ها به دنبال کتابی ساده و کوتاه هستند که بتوانند آن را با خود به سر کلاس ببرند. من کتاب «گیرنده شناخته نشد» را به آن‌ها پیشنهاد می‌کنم؛ زیرا این کتاب، هم کوتاه و هم خوب است. گاهی نیز می‌پرسند: «خانم، این هفته امتحان داریم، کتابی پیشنهاد بدهید که بتوانیم آن را ببندیم و کنار بگذاریم و درس بخوانیم؛ یعنی کتابی که خیلی ما را درگیر خود نکند.».