شناسهٔ خبر: 69853045 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: دانشجو | لینک خبر

گزارش/

فریاد بی صدای قربانیان خشونت/۳۰ درصد قربانیان خشونت‌های خانگی مردان هستند

خشونت علیه مردان در جوامعی که نگرش‌های فرهنگی و اجتماعی غالب بر برتری مردان و ناتوانی آنان در ابراز احساسات و نیاز به کمک تأکید دارد، به‌طور قابل‌توجهی نادیده گرفته می‌شود.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، به مناسبت روز آگاهی از خشونت علیه مردان خوب است که بدانیم خشونت خانگی و اجتماعی همواره یکی از مسائل پیچیده و دردناک در جوامع بشری بوده است. در حالی که بیشتر توجهات معطوف به خشونت علیه زنان است، خشونت علیه مردان به‌طور گسترده‌ای نادیده گرفته می‌شود. در بسیاری از جوامع، خشونت خانگی به‌ویژه خشونت فیزیکی، روانی و جنسی علیه زنان به‌طور جدی مورد توجه قرار گرفته و قوانین و سیاست‌های مختلفی به‌منظور مقابله با آن وضع شده است. اما خشونت علیه مردان، به‌ویژه در کشور‌های آسیایی هنوز به‌طور کامل درک و شناخته نشده است. اگرچه این موضوع به‌طور معمول کمتر مورد بحث قرار می‌گیرد، اما مردان نیز مانند زنان ممکن است قربانی خشونت باشند و این خشونت‌ها می‌تواند تأثیرات روانی، اجتماعی و جسمی جدی به‌دنبال داشته باشد.

در ادامه، به‌طور دقیق‌تری به پدیده خشونت علیه مردان پرداخته می‌شود. این موضوع به‌ویژه در جوامعی که نگرش‌های فرهنگی و اجتماعی غالب بر برتری مردان و ناتوانی آنان در ابراز احساسات و نیاز به کمک تأکید دارد، به‌طور قابل‌توجهی نادیده گرفته می‌شود. ما قصد داریم تا با تجزیه و تحلیل ابعاد مختلف خشونت علیه مردان، علل و آثار آن را مورد بررسی قرار داده و در نهایت راهکار‌هایی برای مقابله با این پدیده ارائه دهیم.

تعریف خشونت علیه مردان

خشونت علیه مردان، همچون خشونت علیه زنان، می‌تواند در اشکال مختلفی ظاهر شود. این خشونت می‌تواند به‌صورت فیزیکی، روانی، جنسی، اقتصادی یا اجتماعی باشد. بسیاری از افراد به‌طور خودکار خشونت را به‌عنوان پدیده‌ای که عمدتاً زنان را هدف قرار می‌دهد، در نظر می‌گیرند، در حالی که مردان نیز می‌توانند به همان اندازه و در برخی موارد حتی بیشتر، در معرض انواع مختلف خشونت قرار گیرند. این خشونت‌ها ممکن است در محیط‌های مختلف زندگی، از جمله خانه، محل کار، روابط عاطفی، محیط‌های عمومی یا فضای مجازی، به‌طور آشکار یا پنهان بروز کنند.

خشونت فیزیکی علیه مردان می‌تواند شامل کتک‌کاری، ضرب و جرح، آسیب‌های جسمی ناشی از ضربات یا آسیب‌های شدیدتر باشد. در بسیاری از موارد، مردان از سوی همسر عاطفی خود مورد آزار فیزیکی قرار می‌گیرند. در حقیقت، تحقیقات نشان داده‌اند که خشونت فیزیکی علیه مردان در برخی از روابط خانوادگی یا عاطفی، در قالب ضرب و شتم، کشیدن مو یا استفاده از اشیاء برای آسیب رساندن به بدن مردان، به‌طور مکرر رخ می‌دهد.

خشونت روانی یکی دیگر از ابعاد خشونت علیه مردان است که اغلب نادیده گرفته می‌شود. این نوع خشونت شامل تهدید، تحقیر، بی‌احترامی، فشار‌های روانی مستمر و اعمال کنترل بر زندگی فردی است که می‌تواند به‌طور جدی تأثیر منفی بر سلامت روانی مردان بگذارد. به‌ویژه در روابط خانوادگی و عاطفی، مردان می‌توانند تحت فشار‌های روانی شدیدی قرار بگیرند که منجر به افسردگی، اضطراب، از دست دادن اعتماد به نفس و حتی در برخی موارد، خودکشی شود.

خشونت جنسی علیه مردان معمولاً کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد و گاهی افراد باور دارند که مردان نمی‌توانند مورد آزار جنسی قرار گیرند. با این حال، این نوع خشونت می‌تواند به‌طور جدی در محیط‌های مختلف رخ دهد و شامل تجاوز جنسی، آزار جنسی در محیط‌های کاری یا تحصیلی، و سایر اشکال آزار جنسی باشد. در این موارد، مردان ممکن است به‌ویژه در مواجهه با تجاوز جنسی از سوی زنان یا سایر مردان، احساس شرم کنند و از درخواست کمک یا گزارش حادثه خودداری نمایند.

خشونت اقتصادی علیه مردان می‌تواند شامل کنترل منابع مالی، محدودیت دسترسی به پول، یا فشار‌های اقتصادی برای تأمین نیاز‌های خانواده باشد. این نوع خشونت معمولاً در روابط زوجی با نابرابری‌های اقتصادی بروز می‌کند و مردان ممکن است در این شرایط احساس ضعف کنند و نتوانند منابع مالی خود را آزادانه مدیریت کنند. در این نوع خشونت، مردان ممکن است حتی از نظر اجتماعی و فرهنگی تحت فشار قرار گیرند که قادر به تأمین مالی خانواده و پاسخگویی به انتظارات جامعه نیستند.

خشونت اجتماعی علیه مردان می‌تواند در اشکال آزار و اذیت در محیط‌های اجتماعی، خیابان‌ها، محیط‌های کاری یا حتی در فضای مجازی باشد. این نوع خشونت به‌ویژه در جوامعی که مردان را به‌عنوان افرادی نیرومند و مقاوم می‌شناسند، می‌تواند موجب طرد اجتماعی یا تحقیر مردان شود. به‌ویژه در برخی از کشورها، خشونت‌های اجتماعی علیه مردان در قالب تحقیر عمومی، تمسخر یا اذیت‌های کلامی در محل کار یا در رسانه‌های اجتماعی به‌طور مداوم اتفاق می‌افتد.

علل خشونت علیه مردان

خشونت علیه مردان معمولاً ناشی از مجموعه‌ای از عوامل اجتماعی، فرهنگی، روان‌شناختی و اقتصادی است که در تعامل با یکدیگر قرار می‌گیرند. این عوامل می‌توانند به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم خشونت را در برابر مردان تشدید کنند.

عوامل فرهنگی و اجتماعی: در بسیاری از جوامع، به‌ویژه در جوامع پدرسالار یا سنتی، مردان به‌عنوان افرادی که باید همیشه قوی و مقاوم باشند، دیده می‌شوند. این نگرش باعث می‌شود که مردان از ابراز احساسات خود بترسند و به‌ویژه در مواجهه با خشونت یا آزار، احساس ضعف و شرمندگی کنند. این تصور که مردان قادر به مقابله با هر نوع مشکلی هستند، می‌تواند باعث شود که آنان از درخواست کمک خودداری کنند و به این ترتیب، خشونت علیه آنان نادیده گرفته می‌شود.

فشار‌های اجتماعی و اقتصادی: در جوامعی که نقش‌های جنسیتی به‌طور سنتی مشخص شده‌اند، مردان تحت فشار‌های اجتماعی و اقتصادی شدیدی قرار دارند که ممکن است زمینه‌ساز بروز خشونت علیه آنها شود. فشار برای تأمین نیاز‌های مالی خانواده، حفظ وضعیت اجتماعی، یا انجام نقش‌های اجتماعی خاص می‌تواند موجب افزایش تنش‌ها و در نهایت به خشونت فیزیکی یا روانی علیه مردان منجر شود.

نابرابری‌های قدرت در روابط: در برخی از روابط، به‌ویژه در روابط خانگی یا عاطفی، نابرابری‌های قدرت می‌تواند زمینه‌ساز خشونت علیه مردان باشد. در این روابط، زنان یا دیگر افراد ممکن است از قدرت خود برای کنترل یا آزار مردان استفاده کنند. این نابرابری‌ها در زمینه‌های مالی، اجتماعی یا عاطفی می‌توانند مردان را در موقعیت آسیب‌پذیری قرار دهند و موجب ایجاد خشونت در روابط شوند.

مسائل روان‌شناختی: در برخی موارد، مردانی که تحت خشونت قرار می‌گیرند، ممکن است به‌دلیل مشکلات روان‌شناختی مانند اضطراب، افسردگی یا سایر اختلالات روانی، به‌شدت آسیب‌پذیر شوند. این مسائل می‌توانند باعث شوند که مردان نتوانند به‌طور مؤثری از خود دفاع کنند و خشونت‌هایی که علیه آنها رخ می‌دهد، به‌طور مستمر ادامه یابد.

اثرات خشونت علیه مردان

خشونت علیه مردان نیز همانند خشونت علیه زنان، تأثیرات روانی، جسمی و اجتماعی فراوانی به‌دنبال دارد که می‌تواند زندگی فرد را به‌شدت تحت تأثیر قرار دهد.

مردانی که در معرض خشونت فیزیکی قرار دارند، ممکن است دچار جراحات شدید مانند کبودی‌ها، شکستگی‌ها، آسیب‌های داخلی و حتی آسیب‌های کشنده شوند. این آسیب‌ها می‌تواند زندگی روزمره آنان را مختل کرده و توانایی‌های جسمی و حرکتی آنها را محدود کند. از سوی دیگر، خشونت‌های فیزیکی مداوم می‌تواند به مشکلات بهداشتی و جسمانی بلندمدت، مانند درد‌های مزمن و اختلالات حرکتی، منجر شود.

خشونت روانی نیز می‌تواند آسیب‌های عمیقی برای مردان به‌همراه داشته باشد. مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب، اختلالات خواب، کاهش اعتماد به نفس و احساس گناه، از جمله پیامد‌های روانی خشونت علیه مردان است. به‌ویژه در روابطی که مردان به‌طور مستمر مورد آزار روانی قرار می‌گیرند، این مشکلات می‌تواند به شکل ناتوان‌ی در کنترل احساسات و تصمیم‌گیری‌های صحیح ظاهر شود.

مردانی که قربانی خشونت می‌شوند، معمولاً از ترس طرد شدن از سوی جامعه یا نگرانی از قضاوت‌های اجتماعی، به‌طور معمول از درخواست کمک خودداری می‌کنند. این انزوای اجتماعی می‌تواند به‌طور قابل‌توجهی بر کیفیت زندگی آنها تأثیر بگذارد و موجب شود که آنها در مواجهه با مشکلات خود احساس تنهایی و بی‌پشتیبانی کنند.

خشونت اقتصادی می‌تواند به‌ویژه در روابط خانوادگی مردان را با مشکلات مالی شدید مواجه کند. فشار برای تأمین منابع مالی خانواده یا ممنوعیت دسترسی به منابع اقتصادی می‌تواند مشکلات مالی جدی برای مردان ایجاد کرده و منجر به فشار‌های اضافی روانی و اجتماعی شود.چرا خشونت علیه مردان نادیده گرفته می‌شود؟

خشونت علیه مردان معمولاً به‌دلایل مختلف نادیده گرفته می‌شود. یکی از اصلی‌ترین دلایل این است که در بسیاری از جوامع، مردان به‌عنوان افراد مقاوم و مستقل در نظر گرفته می‌شوند که قادر به مقابله با مشکلات هستند. این باور نادرست باعث می‌شود که خشونت علیه مردان به‌ویژه در جوامع سنتی کمتر شناخته و مورد بررسی قرار گیرد.

همچنین در بسیاری از جوامع، به‌ویژه در جوامع مردسالار، خشونت علیه مردان به‌عنوان مسئله‌ای غیرقابل‌قبول و نادرست در نظر گرفته می‌شود. باور عمومی این است که مردان باید از خود محافظت کنند و در صورت وقوع خشونت، به‌راحتی قادر به مقابله با آن خواهند بود. این نگرش مانع از آن می‌شود که مردان به‌طور آزادانه از خشونت‌هایی که تجربه می‌کنند صحبت کنند.

نبود آمار و داده‌های معتبر: یکی دیگر از دلایل نادیده گرفتن خشونت علیه مردان، نبود آمار و اطلاعات دقیق در این زمینه است. به‌ویژه در کشور‌هایی که خشونت علیه مردان نادیده گرفته می‌شود، به‌طور معمول گزارش‌ها و تحقیقات زیادی در این زمینه وجود ندارد، بنابراین مشکل خشونت علیه مردان به‌طور شفاف مطرح نمی‌شود.

برای مقابله با خشونت علیه مردان، لازم است که جامعه و نهاد‌های مختلف اقداماتی را در این زمینه انجام دهند. اولین قدم در این راستا، افزایش آگاهی عمومی و تغییر نگرش‌های اجتماعی نسبت به خشونت علیه مردان است. باید پذیرفته شود که مردان نیز در معرض خشونت قرار دارند و همان‌طور که برای زنان امکانات حمایتی فراهم می‌شود، برای مردان نیز باید چنین تسهیلاتی در نظر گرفته شود.

آگاهی‌بخشی به مردان در مورد حقوقشان و شیوه‌های مواجهه با خشونت یکی از اولین گام‌ها است. باید مردان را تشویق کرد تا در مواجهه با خشونت، درخواست کمک کنند. همچنین ایجاد و تقویت سیستم‌های حمایتی برای مردان، مانند مراکز مشاوره، پناهگاه‌های امن، و خدمات بهداشتی روانی می‌تواند به آنها کمک کند تا در مواجهه با خشونت‌های مختلف، از حمایت‌های لازم بهره‌مند شوند. در نهایت تقویت قوانین مربوط به خشونت خانگی و اجتماعی و تضمین حمایت قانونی از مردان می‌تواند نقش مهمی در پیشگیری و مقابله با خشونت علیه مردان ایفا کند.