دولتها معمولا براي تنظيم بودجه سالانه و تامين هزينههاي عمومي دچار كسري بودجه ميشوند. يكي از راههاي رايج تامين كسري بودجه قرض گرفتن از منابع مختلف داخلي و خارجي از طريق اوراق قرضه و ساير ابزارهاي مالي است. به مجموع اين بدهيها، بدهي ملي گفته ميشود. بر پايه دادههاي مالي وزارت خرانهداري امريكا، مجموع بدهي ملي امريكا تا ۷ مرداد ۱۴۰۳، ۳۵ تريليون دلار بود كه طرف مدت فقط صد روز يك تريليون دلار ديگر به آن اضافه شد و به ۳۶ تريليون دلار رسيد. حالا اين بدهيها چيست؟ همانگونه كه از نامش پيداست، اين بدهي قرض دولت از منابع داخلي و خارجي است كه بايد يك روزي پرداخت شود. اما از آنجا كه قرار نيست فعلا پرداخت شود، سود سالانه آن به طلبكاران يا سرمايهگذاران داده ميشود. سود يا بهره ۳۶ تريليون دلار بدهي امريكا در سال ۲۰۲۵ به حدود ۱.۴ تريليون دلار ميرسد كه معادل ۲۵ درصد از كل درآمد دولت است. با اين محاسبه، كل درآمد دولت امريكا در سال آينده ۵.۶ تريليون دلار خواهد بود. از اين ميزان درآمد، ۱.۴ تريليون دلار آن لزوما بايد به سود بدهي ملي و به طلبكاران پرداخت شود. ميزان اين بدهي در سال ۱۹۹۳، ۴.۲ تريليون دلار بود كه اكنون به رقم سرسامآور ۳۶ تريليون رسيده است.جالب آنكه ميزان بدهي اين كشور تا سال ۲۰۳۰ به ۴۵ تريليون و تا پيش از ۲۰۳۵ به ۵۰ تريليون دلار خواهد رسيد. به عبارت روشنتر در سال آينده هر فرد امريكايي نزديك به ۱۰۴ هزار دلار بدهكاري خواهد داشت. با اين دادهها درمييابيم كه بيهوده نيست دولت منتخب ترامپ شعار اول امريكا را سرلوحه خود قرار داده است. اين شعار به معناي بازگشت به دكترين قرن نوزدهمي مونرو و قرار گرفتن دوباره در لاك انزواست. دكتريني كه جيمز مونرو از سال ۱۸۲۳ در امريكا برقرار ساخت و تا سال ۱۹۱۷ ادامه داشت. در اين سال و با ورود امريكا به جنگ جهاني اول به تدريج دكترين مونرو كنار گذاشته شد. حالا كه سرسامآوري بدهي امريكا تا به آنجا رسيده است كه ۲۵ درصد از درآمد سال آينده دولت را ميبلعد و در سالهاي بعد ميتواند نصف تا بيشتر درآمد دولت را به خود اختصاص دهد، پس دور از انتظار نيست كه دولت ترامپ سياست انزوا را در پيش بگيرد.
شايد همين در پيش گرفتن سياست انزواست كه اروپاييان بيپناه را دچار ترس و وحشت كرده است. به قدري كه در نخستين گام با تحريمهاي گسترده ايران به خود دلداري دادهاند. تحريم گسترده ايران نوعي فرار به جلو از شدت ترس است. اروپاييان خود بهتر و دقيقتر ميدانند كه پس از كرونا و جنگ اوكراين و هرج و مرج انرژي و سياستهاي بيپايه و بيبنياد انرژيهاي سبز، صنعت و كارخانههاي خود را دچار چنان فلاكتي كردهاند كه راهي جز گريز به امريكا يا آسياي شرقي را ندارند. آنها ميدانند كه شمشيرهايشان كند شده است. بيهوده نبود كه جوزپ بورل فرمود: اروپا باغي است كه به جنگل تبديل ميشود.