جوان آنلاین: حرف زدن کار سختی نیست، در سخن بسیاری از ما ادعای بزرگی داریم، اما پای منافعمان که به میان میآید، حساب دو دوتا چهارتایش را هم داریم، یعنی درست تا جایی پیش میرویم که گزندی به خودمان، اطرافیانمان یا جایگاهمان وارد نشود. مهم نیست حرفمان تا چه اندازه درست باشد، مهم این است تا چه اندازه قرار است شرایط و جایگاهمان را به خطر بیندازد. برخی، اما داستانشان متفاوت است. آنچه را که باور دارند، انجام میدهند. حتی اگر از عرش به فرش آیند. یعنی کوچکترین اهمیتی برایشان ندارد، اطرافیانشان چه برخوردی با آنها خواهند داشت. برای آنها یک چیز حائز اهمیت است، اصول انسانی و اخلاقی. علیرضا ذاکری یکی از همین افراد است؛ شخصی که مدالآور طلای المپیاد کامپیوتر و فارغالتحصیل دانشگاه شریف و بریتیش کلمبیا کاناداست و جایگاه خوبی به عنوان یک مهندس در گوگل داشت، اما به خاطر همکاری گوگل با رژیم صهیونیستی در پروژه نیمبوس از این شرکت استعفا داد! او نه دغدغه احترام داشت، نه موقعیت و نه حتی تأمین مایحتاج زندگیاش را. میتوانست به زندگی خود بیهیچ دردسری ادامه دهد و روز به روز پیشرفت کند، اما برای او و امثال او، که اتفاقاً تعدادشان هم کم نیست، همه چیز زندگی در پول و جایگاه خلاصه نمیشود.
علیرضا ذاکری در پیامی درباره علت استعفای خود نوشت: «من خوشحالم که اعلام کنم از گوگل خارج شدم! پس از آگاهی از مشارکت گوگل در پروژه نیمبوس، نگرانیهای خود را به مدت چندین ماه بیان کردم. متأسفانه، با وجود تلاشهای بسیاری از کارکنان، مدیریت تصمیم به حفظ موضع خود نادیدهگرفتن نگرانیهای جمعی ما گرفت. زندگیکردن به گونهای که با ارزشهای اصلیتان در تضاد باشد، بسیار چالشبرانگیز است. انتخاب برای کنار رفتن آسان نبود، اما لازم بود. برای هر کسی که با چنین موقعیتهایی مواجه است، امیدوارم جرئت اولویتبندی اصول خود را پیدا کند.»
درک مظلومان
نگاه ذاکری به زندگی فراتر از این حرفهاست. او میتوانست با گفتن «سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند» به زندگی خود ادامه دهد، اما برایش خیلی مهم است وقتی سر روی بالشت میگذارد و چشمانش را میبندد، بدون هیچ عذاب وجدانی به خواب برود. آرامشی که هیچ پول و موقعیتی نمیتواند برایش فراهم کند. شاید ذاکری درست بعد از تحویل دادن استعفایش در اعتراض به همکاری اسرائیل با گوگل در پروژه نیمبوس، مشکلاتی برایش ایجاد شدهباشد و حتی این مشکلات پیش آمده، سر به فلک بزند، اما آنچه او را به گرفتن چنین تصمیمی واداشته «انسانیت» است. ذاکری مثل خیلیها که امروز در سرتاسر دنیا غمگین از اتفاقات رخ داده در فلسطین و لبنان هستند، نتوانسته چشمش را روی جنایتهایی ببندد که انسانهای بیگناه را میکشد. شاید او قصد داشته با ایستادگی بر باوری که دارد (انسانیت)، در پی سختیهای ناشی از تصمیمی که گرفته، اندکی از درد و رنجی را حس کند، که این روزها افراد بسیاری در فلسطین و لبنان متحمل میشوند. این دقیقاً تفاوت نگاه کسی است که جای حرف زدن و منفعل بودن، عمل میکند؛ یعنی به جای اینکه بیرون گود بنشیند و توصیه به لنگ کردن حریف کند، خودش پا پیش گذاشته تا عملاً مظلومانی را که این روزها شاید حتی سقفی بالای سر نداشتند، درک کند.
انسانیت نمردهاست
بسیاری این روزها در فضای مجازی به ستایش کار ذاکری میپردازند، اقدام او خیلیها را به وجد آوردهاست. برای مثال کاربری به نام گمنام در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «هم میتونی نخبه باشی هم با شرف. علیرضا ذاکری، نان پدر شیر مادر حلالت» کاربر دیگری نیز به نام ندای اسلام توییت زد: «تو این زمونه علیرضا ذاکری باش که به خاطر حفظ ارزشهاش که حمایت از فلسطین هم جزئشه، از شغلش در گوگل انصراف داد. آقای مهندس ذاکری درود به شرفت که سمت درست تاریخ ایستادی!» همچنین کاربر دیگری به نام صابر نیکو به توییت برخی دیگر از کاربران اشاره کرد و نوشت: «یکی میشه علیرضا ذاکری که قید کار کردن توی گوگل رو میزنه تا شریک در ظلم نباشه، یکی هم میشه یک سایبری لاشخور، که از ترس و برای حفظ اکانتش، حاضر نیست بنویسه غزه، فلسطین!» کاربر دیگری به نام رضا فومانی نیز توئیت زد: «انسانیت نمردهاست!»، اما این تنها تأثیری نیست که استعفای ذاکر از گوگل و امثال او بر دنیای امروز میگذارند. این دست اقدامات قبل از هرچیز مردم را به همدلی و بودن در کنار هم با وجود تمام مشکلات احتمالی تشویق میکند.
ترجیح وجدان راحت به زندگی راحت
بدون شک، حمایت از فلسطین و لبنان و مخالفت با اسرائیل که بسیاری از ابرقدرتهای دنیا، هنوز پشتش را خالی نکرده، کار سادهای نیست و حتی تصور آن هم میتواند ترسناک باشد، اما نه برای اشخاصی، چون ذاکری که به باورهای خود پایبندند.
امثال ذاکری را میتوان الگو قرار داد، نه صرفاً جهت اینکه با استعفای خود از گوگل در اعتراض به همکاری او با اسرائیل، نامش این روزها بر سر زبانهاست، بلکه بدان جهت که ثابت میکنند اعتقاد و باورشان به انسانیت چیزی فراتر از حرف است و حاضرند بابت آنچه بدان ایمان دارند با هر سختی دست به گریبان شوند. آنها قبل از هر چیز بدهیشان را با خود صاف میکنند و با خیالی آسوده سر بر بالین میگذارند، حتی اگر دنیایی از مشکلات مقابلشان صف کشیده باشند، چراکه برای آنها وجدان راحت از زندگی راحت اهمیتبیشتری دارد. این دقیقا همان باوری است که ذاکری را به گرفتن تصمیم استعفا واداشته و جمله پایانی متن استعفایش را اینگونه تمام کردهاست: «چه فایدهای دارد که انسان تمام دنیا را به دست آورد، اما روح خود را از دست بدهد؟» باوری که دنیای امروز ما سخت بدان نیازمند است.