صبح ساحل نوشت: در آن جغرافیا یا آن کشور، جنگ بود و اضطرار. در آن شرایط هم جامعه میکوشید که شأن کودکان حفظ شود. حالا اما، در یکی از ثروتمندترین استانهای ایران، همان تصویر دوباره زنده شده است، این بار نه بهخاطر جنگ، بلکه بهخاطر بیتدبیری.
استان هرمزگان، با منابع بیشمار طبیعی، موقعیت جغرافیایی ویژه و مردمانی شریف، چرا باید به جایی برسد که صبحانه کودکانش نان و خرما باشد؟ آیا این همان جایی است که از آن انتظار داریم آیندهسازان ایران برخیزند؟
توزیع نان و خرما، اگرچه ممکن است در نگاه اول اقدامی برای رفع نیازهای تغذیهای تلقی شود؛ اما وقتی به ریشههای آن نگاه کنیم، معنایی تلختر پیدا میکند.
این تصویر، بیتدبیری و ناتوانی در مدیریت منابع را نشان میدهد، نه کمبود امکانات، تحقق وعده یا ظرفیت جدید!
نان و خرما، اگرچه تغذیهای ساده و سالم است، اما وقتی با نگاه خیرانه و رایگان توزیع میشود، نه تنها تأثیر مثبتی ندارد، بلکه عزت نفس دانشآموزان و خانوادههایشان را جریحهدار میکند. از سویی برای برخی دانشآموزان هم به علت وجود قند خرما میتواند "غیر مفید و چاقکننده" باشد.
مسئولان که باید متولی حفاظت از شأن و شخصیت دانشآموزان باشند، چگونه به خود اجازه میدهند چنین طرح و برنامههایی را در دستور کار قرار دهند؟
آیا اینگونه طرحها توسط پزشک و کارشناس تغذیه ارزیابی گردیدهاست؟
شاید این طرح برای برخی مدیران، "افتخاری" در کارنامهشان باشد؛ اما واقعیت این است که اینگونه اقدامات، چیزی جز سومدیریت نیست.
آیا بهتر نبود به جای این نمایش، به اصلاح زیرساختهای تغذیه و آموزش مدارس پرداخته میشد؟ در برخی مدارس یا غذا نیست یا اگر هست فاقد ارزش غذایی برای کودک است. چیپس، نوشابه و ساندویچ کالباس که سیستم بدن کودکان را به هم ریخته است.
کودکان هرمزگانی، مانند تمام کودکان ایران، شایسته احترام، عزت و فرصتهای برابر هستند.
آنها نباید قربانی سوءمدیریت و تصمیمهای شتابزده و آزمایش نشده شوند. وقت آن رسیده که مسئولان، نه با شعار و نمایش، بلکه با اقداماتی عمیق و ماندگار، پاسخی شایسته به نیازهای این نسل بدهند.
46