شناسهٔ خبر: 69791701 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

گفت‌وگو با مترجم کتاب «ادبیات، فیلم، فرهنگ؛ اصول و مبانی نقد»؛

رویکرد نویسنده نقد آثار ادبی و سینمایی به روش ساده و کلاسی است

محسن فخری گفت: نویسنده بر اساس نظریات موجود، کتاب را تالیف کرده است. او به بررسی نظریات مدرن قرن بیستم به بعد، پرداخته‌ و نظریات پیشین را لحاظ نکرده است. روش بررسی نظریات، ساده و کلاسی است. ابتدا آثار مهم آن نظریه معرفی می‌شود؛ بعد «عقاید اصلی» را به اختصار شرح می‌دهد. 

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا در دنیای امروز که آثار ادبی و سینمایی جایگاه مهمی در فرهنگ جهانی دارند، کتاب‌هایی با تحلیل و نقد عمیق این آثار برای خوانندگان، دانشجویان و منتقدان دارای جذابیت هستند. یکی از این آثار، کتاب «ادبیات، فیلم، فرهنگ؛ اصول و مبانی نقد» نوشته مایکل رایان است که با نگاهی بین‌رشته‌ای، نقد آثار ادبی و سینمایی را در بستر فرهنگی بررسی می‌کند. محسن فخری، مترجم این اثر به فارسی، در مصاحبه‌ای به بررسی انگیزه‌ها، چالش‌ها و ویژگی‌های این کتاب و فرآیند ترجمه آن پرداخته است. گفت‌وگو با او نمایی روشن از اهمیت و تأثیر این کتاب در فضای فرهنگی و دانشگاهی ایران را ترسیم می‌کند.

- چه عاملی باعث شد که تصمیم به ترجمه کتاب «ادبیات، فیلم، فرهنگ؛ اصول و مبانی نقد» بگیرید و از نظر شما چه جایگاهی در بین سایر کتاب‌های حوزه نقد دارد؟

دلیلی تصمیم من برای ترجمهٔ این کتاب، کاربرد کتاب برای خودم بود. من هم دانش‌آموختهٔ رشتهٔ ادبیات انگلیسی هستم و همچنین من نقد را به طور آکادمیک در محضر اساتید آموخته‌ام و صرف دانش زبانی بهانۀ ترجمۀ کتاب نبود. ترجمه کتاب نیز یکی از علایق و انتخاب‌های شخصی من است و پیش‌تر آثار اندکی را ترجمه کرده بودم. در نهایت، احساس فردی‌ام برای انجام کاری جدی در ادبیات سینما مرا به سمت ترجمۀ این کتاب کشاند.

اما دلیل فنی‌ای هم وجود داشت. انتخاب من برای ترجمهٔ این کتاب، با توجه به شناخت بسیاری از کتاب‌های آموزش نقد، این بود که هم زبان ساده‌تری در مقایسه با کتاب‌های دیگر نقد دارد و هم بینارشته‌ای‌ست. البته کتاب‌هایی به این سبک‌وسیاق خوشبختانه پیش‌تر ترجمه شده‌اند که از آن جمله «راهنمای نظریه ادبی معاصر اثر رامان سلدن» به ترجمۀ عباس مخبر یا «مبانی نقد ادبی» نوشتۀ ویلفرد گرین و دیگران به ترجمۀ فرزانه طاهری و … را می‌توان نام برد. تفاوت کتاب رایان با دیگر آثار، جدیدتربودن آن و بررسی آثار سینمایی و فرهنگی در کنار آثار ادبی‌ست و این‌که وی ادبیات را هم درحکم زیرشاخۀ فرهنگ بررسی می‌کند.

- مایکل رایان به عنوان نویسنده اصلی کتاب، چه رویکردی را در نقد آثار ادبی و سینمایی به کار گرفته است و چه تمایزی بین روش نقد او و سایر صاحب‌نظران وجود دارد؟

رویکرد رایان در این اثر در واقع رویکردی شخصی نیست و مثل دیگر نویسندگان کتاب‌های حوزۀ نقد، بخش‌های کتاب را بر اساس نظریات موجود چیده است. او به بررسی نظریات مدرن یعنی از قرن بیستم به این سو پرداخته و نظریات پیشین را لحاظ نکرده است. همچنین روش بررسی نظریات هم ساده و کلاسی است. ابتدا آثار مهم آن نظریه معرفی می‌شود؛ بعد «عقاید اصلی» را به اختصار شرح می‌دهد. در ادامه به‌طور خلاصه تعریفی از اصطلاحات اصلی می‌آورد و بعد تحت عنوان «خلاصه و بحث» به تشریح نظریه می‌پردازد و در ادامه آن را برای خوانش آثار ادبی، سینمایی و فرهنگی به‌کار می‌برد.

قسمت آخر هر فصل، به‌قصد فراهم کردن ابزار برای منتقد جوان فهرستی از آن‌چه باید در متون جست‌وجو کرد را آورده است تا بتوان با آن‌ها برمبنای نظریۀ فوق یک اثر را نقد کرد.

- در ترجمه این اثر، چه چالش‌هایی پیش روی شما بود؟ آیا قسمت خاصی از متن برای شما پیچیدگی بیشتری داشت؟

چالش‌های اصلی من بیشتر مرتبط با یافتن و انتخاب معادل‌های ادبی - نقدی بود که هم برای مخاطب غریب نباشد و هم دقیق باشد. قطعاً در این مسیر یاری دوستان مترجم راه‌گشا بوده. باعث افتخارم است که بگویم برای یافتن معادل‌های دقیق و رایج علاوه بر رجوع به متون و فرهنگ‌های ادبی، از کمک بزرگوارانۀ استاد و دوست ارجمندم صالح نجفی بهره‌مند بودم. هرگاه به موارد مبهمی در متن برمی‌خوردم به‌جای اتکا به حدس‌وگمان از دانش اساتید ادبیات و نقد ادبی خود، بهره می‌بردم و گاهی پیش می‌آمد که ساعت‌ها صرف بررسی و رفع ابهام برخی بخش‌ها می‌شد. یادم می‌آید که یک پاراگراف بلند از اولیس اثر جیمز جویس در متن آمده بود و من به‌جای ترجمۀ آن از منوچهر بدیعی خواستم آن قسمت را در اختیار من قرار دهند که او هم سخاوتمندانه همین کار را کرد.

- با توجه به گستردگی مباحث کتاب، از دید شما کدام بخش‌ها برای مخاطب ایرانی جذاب‌تر یا کاربردی‌تر خواهد بود؟

من همیشه به خوانندگان این کتاب پیشنهاد کرده‌ام با فصل آخر یعنی «خلاصه: نظریه برای مبتدیان» آغاز کنند. حالا چرا از آخر؟ دلیلش این است که این فصل فهرست‌وار به بررسی مفاهیم کلی می‌پردازد و دانستن آن‌ها راه را برای خواندن فصول نظریات ادبی آسان می‌کند. سرفصل‌هایی مثل «طبیعت فرهنگ است»، «واقعیت جعل است» یا «معلول‌ها گاهی علت‌اند» می‌تواند بینش ابتدایی و خوبی برای آموختن نظریه‌های ادبی و نقدی در اختیار مخاطب بگذارد. ضمناً مطالب این فصل پیوند عمیقی با تجارب زیسته و واقعیات امروز دنیای پرآشوب ما دارد و به ما کمک می‌کند بدون عینک سوگیری و تعصب امور را بررسی کنیم.

- چگونه توانستید زبان تخصصی و در عین حال روان نویسنده را به زبان فارسی منتقل کنید تا برای مخاطب عام و همچنین حرفه‌ای‌ها قابل فهم و دل‌نشین باشد؟

امیدوارم بیان این حرف حمل بر خودستایی نباشد، اما بازخوردی که از خوانندگان کتاب گرفته‌ام این است که متن فارسی روان و قابل فهم است و پیچیدیگی بعضی متون نقدی را ندارد. خودم فکر می‌کنم دلیلش این است که به‌سراغ متنی رفته‌ام که آن را پیشاپیش می‌فهمیده‌ام و بر آن اشراف داشته‌ام. همین باعث شده که درکم را از جملات به فارسی برگردانم و دچار تلۀ ترجمۀ لغت-به-لغت نشوم. در این مسیر البته یاری ویراستار کتاب رضا رحمتی‌راد را هم باید یادآور شوم.

- در فرآیند ترجمه، آیا مثال‌ها و نمونه‌های خاصی از سینما یا ادبیات ایران به کتاب اضافه کردید یا تغییراتی اعمال شد تا ارتباط بهتری با مخاطب ایرانی برقرار شود؟

اگر منظورتان اضافه‌کردن مطالب به خود متن است، باید بگویم به‌هیچ‌وجه! چون خود را مجاز به چنین دخل‌وتصرفی در متن نمی‌دانم. من حتی برای کسب اجازه از مؤلف سعی کردم با وی نامه‌نگاری کنم. آخرین آدرسی که از اوموجود بود آدرس یک دانشگاه بود که دیگر آن‌جا حضور نداشت. عطف به سؤال شما باید بگویم جاهایی که احساس کردم آوردن نمونه‌های فارسی می‌تواند به درک مخاطب کمک کند؛ بسیار مجمل و خلاصه در پاورقی اشاراتی داشته‌ام که مثال آن، بریده‌ای از بوف کور صادق هدایت یا شعری از منوچهری بود.

- تاثیر این کتاب را بر گسترش تفکر نقد در بین دانشجویان و پژوهشگران ایرانی چگونه می‌بینید؟ آیا فکر می‌کنید این کتاب می‌تواند به عنوان یک مرجع معتبر در دانشگاه‌ها استفاده شود؟

به‌نظرم می‌تواند! اما همواره باید در نظر داشت که این‌گونه کتاب‌ها حکم پیش‌درآمد را دارند و نباید آن‌ها را مرجع اصلی دانست. دانشجویان باید پس از فراگیری این اصول و مباحث و درک عمیق آنها کم‌کم به سراغ متونی بروند که در ابتدای فصل با عنوان «متون اصلی» معرفی شده‌اند. خوشبختانه با سنت ترجمۀ موجود در کشور ما اکثر این آثار برای خوانندگان فارسی‌زبان یا آن‌هایی که تسلط کافی را برای خواندن متون اصلی ندارند، ترجمه شده‌اند. مجموع این‌ها را می‌توان مرجعی دانشگاهی و آکادمیک دانست.

- امیرعلی نجومیان در مقدمه کتاب چه جنبه‌هایی را برجسته کرده و چطور این مقدمه می‌تواند به فهم بهتر محتوا برای مخاطب ایرانی کمک کند؟

پیشگفتار نجومیان بسیار مفصل است و به‌قول خودش، درک او از مقولۀ نقد و نظریه بر مبنای مطالعه و پژوهش همۀ این سال‌هاست. در این صفحات او به شکلی دقیق به بررسی تفاوت‌ها و پیوندهای بین نقد و نظریه می‌پردازند. یادم می‌آید روزی استاد ادبیاتی به من گفت که ترجمۀ شما را در فلان دانشگاه تدریس می‌کنم و همیشه به شاگردانم می‌گویم در امتحان از خود مقدمۀ کتاب سؤالات مهمی خواهد آمد. او قصد داشت به جامعیت و اهمیت متن امیرعلی نجومیان اشاره کند که کاملاً هم صحیح بود. این مقدمه در ادامه به بحث دربارۀ نظریه و نقد در ایران می‌پردازد و طرحی کلان برای تألیف، ترجمه و تدوین منابع درسی ارائه می‌دهد؛ یعنی دقیقاً همان‌چیزی که نیاز جامعۀ ادبی - فرهنگی ماست.

- در آخر، برای افرادی که علاقه‌مند به حوزه نقد ادبیات و سینما هستند و قصد ورود به این عرصه را دارند، چه توصیه‌ای دارید؟ آیا منابع یا کتاب‌های دیگری هم برای مطالعه پیشنهاد می‌کنید؟

فکر می‌کنم در وهلۀ اول باید از خواندن و دیدن آثار لذت برد. خوانش اول به اعتقاد من خلوتی‌ست بین روایت ادبی و خواننده که هدف مهم آن غرق‌شدن در دنیای خلق‌شده نویسنده است. خوانش‌های بعدی را می‌توان طبق آموزه‌های مایکل رایان در همین کتاب بر «دقیق خوانی» متمرکز ساخت. سپس می‌توان با اتکا به منابع موجود اثر را مورد بررسی و تجزیه‌تحلیل قرار دارد. علاقه‌مندان به حوزۀ نقد به‌مرور خواهند آموخت که به سراغ متون دست اول بروند، مثلًا برای فهم نقد روانکاوانه مقالات فروید را بخوانند. همۀ این‌ها در مورد نقد فیلم هم صادق است. ولی خطراتی هم هست؛ خیلی از دانشجویان برای پاسخ به پرسش‌های خود به‌سراغ فن‌آوری‌های جدید مثل اینترنت و چت جی‌بی‌تی می‌روند که درعین مفیدبودن می‌توانند خوانندگان سطحی‌ای پرورش دهند. منظورم را اگر بخواهم بهتر بگویم، آن‌ها به‌جای تعمق در متون برای کشف معانی به سراغ ابزاری دم‌دستی می‌روند.