به گزارش جهان نیوز، روزنامه کیهان در ستون گفت و شنود خود نوشت:
گفت: نتانیاهو، بن گویر، اسموتریچ و سایر مقامات وحشی رژیم صهیونیستی از ریاست جمهوری ترامپ و افرادی که برای کابینهاش انتخاب کرده است بهشدت ذوقزده شدهاند و با واژههای «رویایی» و «فرصتی منحصر بهفرد و ویژه» از آن یاد کردهاند!
گفتم: چرا ذوقزده نباشند؟! ترامپ سفارت آمریکا را از تلآویو به بیتالمقدس منتقل کرد!
مخالفت آمریکا با گسترش شهرکهای صهیونیستی را لغو کرد! دفتر نمایندگی «ساف» در واشنگتن را تعطیل کرد! اعلام کرد که بلندیهای جولان متعلق به اسرائیل است! کشورهای عربی را مجبور کرد روابط خود با رژیم صهیونیستی را عادی کنند!
و...
گفت: رژیم صهیونیستی باید هم از خوشحالی با دُمش گردو بشکند! ولی مدعیان اصلاحات چرا برای مذاکره با ترامپ سر از پا نمیشناسند؟! یعنی از این واقعیات بیخبرند، یا یه چیزشان میشود؟
گفتم: چه عرض کنم؟!
گفت: بعد هم که فاجعه به بار میآورند، هزارتا بهانه ردیف میکنند و میگویند محاسبه ما درست بود! طرف مقابل کلک زده بود!
گفتم: یارو شب هنگام با موتور به ماشینی کوبید که از روبهرو میآمد. در بیمارستان پرسیدند چرا اینجوری شد؟ گفت؛ دوتا چراغ دیدم، فهمیدم که دوتا موتور از روبهرو میآیند خواستم از وسطشان رد شوم که اینطور لت و پار شدم! پرسیدند حالا فهمیدی چه اشتباهی کرده بودی؟ گفت؛ آره. موتورسوارها دست همدیگر را گرفته بودند!
گفت: نتانیاهو، بن گویر، اسموتریچ و سایر مقامات وحشی رژیم صهیونیستی از ریاست جمهوری ترامپ و افرادی که برای کابینهاش انتخاب کرده است بهشدت ذوقزده شدهاند و با واژههای «رویایی» و «فرصتی منحصر بهفرد و ویژه» از آن یاد کردهاند!
گفتم: چرا ذوقزده نباشند؟! ترامپ سفارت آمریکا را از تلآویو به بیتالمقدس منتقل کرد!
مخالفت آمریکا با گسترش شهرکهای صهیونیستی را لغو کرد! دفتر نمایندگی «ساف» در واشنگتن را تعطیل کرد! اعلام کرد که بلندیهای جولان متعلق به اسرائیل است! کشورهای عربی را مجبور کرد روابط خود با رژیم صهیونیستی را عادی کنند!
و...
گفت: رژیم صهیونیستی باید هم از خوشحالی با دُمش گردو بشکند! ولی مدعیان اصلاحات چرا برای مذاکره با ترامپ سر از پا نمیشناسند؟! یعنی از این واقعیات بیخبرند، یا یه چیزشان میشود؟
گفتم: چه عرض کنم؟!
گفت: بعد هم که فاجعه به بار میآورند، هزارتا بهانه ردیف میکنند و میگویند محاسبه ما درست بود! طرف مقابل کلک زده بود!
گفتم: یارو شب هنگام با موتور به ماشینی کوبید که از روبهرو میآمد. در بیمارستان پرسیدند چرا اینجوری شد؟ گفت؛ دوتا چراغ دیدم، فهمیدم که دوتا موتور از روبهرو میآیند خواستم از وسطشان رد شوم که اینطور لت و پار شدم! پرسیدند حالا فهمیدی چه اشتباهی کرده بودی؟ گفت؛ آره. موتورسوارها دست همدیگر را گرفته بودند!