شناسهٔ خبر: 69788783 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فرارو | لینک خبر

گلایه‌های عباس عبدی؛ از انسیه خزعلی تا کلینیک ترک بی‌حجابی

این گفتار نشان می‌دهد که سیاست‌های قبلی که متاسفانه همچنان ادامه دارد، از نظر سیاست‌گذاران درست نبوده و حتی تحریک دشمن را هم در تبلیغ به انجام آنها بی‌اثر نمی‌دانستند ولی تا هنگامی که مدیران مربوط از پست خود کنار گذاشته نشدند، حاضر به بیان این حقیقت نگردیدند.

صاحب‌خبر -

عباس عبدی در دنیای اقتصاد نوشت: هنگامی که یک فرد به بن‌بست می‌رسد، عقل سلیم به او دستور می‌دهد که برگرد، ولی مشکل برخی از آنجا آغاز می‌شود که هزینه بازگشت را خیلی زیاد می‌بینند و جرات فکر کردن به آن یا شجاعت پذیرش تصمیم جدید را ندارند. تصمیمی که باید گرفته شود و هزینه‌های آن نیز باید پرداخت گردد تا از هزینه‌های بزرگ‌تر در امان ماند، به همین دلیل افراد فاقد شجاعت در انتهای راهی که روشن است هیچ افقی ندارد و به هیچ ده‌کوره‌ای ختم نمی‌شود؛ توقف نمی‌کنند و با تبلیغات فراوان امید می‌دهند که راه باز است و هدف نزدیک است، یک تکان دیگر ما را به هدف می‌رساند، جالب اینکه شعار‌دهندگان غالبا می‌دانند که واقعیت چیست، درحالی که می‌دانند راه نیز بن‌بست است، ولی همچنان ادامه می‌دهند.

دلایل این ادامه دادن نیز گوناگون است. شاید بتوان گفت که فضای بسته و ممنوعیت سخن گفتن و نقد آزادانه ریشه اصلی رسیدن به بن‌بست و توقف در آن است. هنگامی که دیگر بن‌بست قابل انکار هم نیست، به کار‌های دیگری دست می‌زنند، بلکه خود را مشغول کنند. کار‌هایی که عوارض راه طی شده را چند برابر می‌کند. چندی پیش ویدیویی از معاون امور زنان دولت آقای رییسی منتشر شد که درباره سیاست‌های مواجهه با پوشش زنان سخن می‌گفت و ابراز داشت که ماجرای مهسا یک اتفاق بود و قتل نبود.

وی بلافاصله به تنهایی خود پرداخته و اضافه می‌کند که من تنها یک زن بودم در دولت و ادامه می‌دهد که وقتی اکثریت به نتیجه می‌رسند، کار تیمی اقتضا دارد که بقیه همراهی کنند یا حداقل سکوت کنند (منظور مصوبه آنان درباره حجاب است). از نظر او، آقای رییسی بر بحث فرهنگی تاکید داشت و این مساله را فرهنگی می‌دانست ولی از طرف دیگر سیستم هم به‌شدت تحت فشار بودند (با مکث قابل توجه) و خیلی از افرادی که معتقد بودند در ریاست‌جمهوری ایشان نقش داشته‌اند، معتقد بودند که او باید خیلی صریح‌تر عمل کند، می‌گفتند چرا با قاطعیت برخورد نمی‌شود.

یک بخشی تحریک دشمن بود، خیلی از آنان از روی اخلاص این حرف‌ها را می‌زدند ولی دشمن سعی می‌کرد ببندد راه مسائل را و سعی می‌کرد که این تقابل را در جامعه ایجاد کند.

اینها سخنان اخیر این خانم سه ماه پس از خروج از دولت است. هنگامی که مدیرانی در بالاترین سطوح دولت معتقدند که بخشی از این سیاست تبلیغاتی درباره فشار به رییس‌جمهور در موضوع پوشش زنان، تحریک دشمن است که البته اقرار محسوب می‌شود، پس چرا همچنان در این مسیر گام برمی‌دارند یا متوقف شده‌اند؟ آیا این رفتار معنایی جز آگاهی نسبت به وجود بن‌بست و ضمنا توقف در آن است؟

آنان عقیده داشته‌اند که حجاب موضوعی فرهنگی است و ساز و کار آن را باید در فرهنگ جست‌وجو کرد ولی به دلایل بدهی‌های انتخاباتی نه تنها از این عقیده عدول شده است، بلکه بدتر از آن سیاست‌های جدیدی را برای مقابله با مساله پوشش زنان برخلاف قانون در حوزه‌های انتظامی، امنیتی و مجرمانه دنبال کرده‌اند و هیچ‌گونه پاسخگویی هم درباره مبنای قانونی و اخلاقی این برخورد‌ها ارایه نداده‌اند.

این گفتار نشان می‌دهد که سیاست‌های قبلی که متاسفانه همچنان ادامه دارد، از نظر سیاست‌گذاران درست نبوده و حتی تحریک دشمن را هم در تبلیغ به انجام آنها بی‌اثر نمی‌دانستند ولی تا هنگامی که مدیران مربوط از پست خود کنار گذاشته نشدند، حاضر به بیان این حقیقت نگردیدند.

تردیدی نیست که این جملات نیز فقط بخشی از حقیقت ماجرا است. در آینده شاهد اظهارات روشن‌تری خواهیم بود. این بن‌بست آشکار است، در واقع از ابتدا هم آشکار بود، کافی بود قدری از عقل سلیم بهره می‌بردند و اکنون مساله ابعاد بزرگ‌تری پیدا کرده است. به جای بازگشت از مسیر طی شده و اینکه جلوی زیان را هر جا بگیریم، سود است، طرح کلینیک ترک بی‌حجابی را راه انداخته‌اند! اگر متوجه معنای این کار خود نیستند که واویلا است و اگر هستند و انجام می‌دهند که فاجعه است.

به قول امام علی (ع) یکی از ترسناک‌ترین چیز‌ها برای انسان آرزو‌های بی‌مرز است. مساله پوشش زنان آن‌گونه که اصولگرایان تندرو به آن نگاه می‌کنند حتی از آرزو‌های متعارف ولو بی‌مرز هم گذشته است. البته با این بودجه‌هایی که گرفته شده ظاهرا اگر از این کلینیک حجاب در نیاید برای بسیاری نان و آب و کسب و کار خوبی خواهد شد.

طرح کلینیک ترک بی‌حجابی، نمونه‌ای است از رسیدن به بن‌بست و انجام اقدامات عجیب و غریب و بدون هیچ دستاوردی، جز آنکه با صدای بلند گفته می‌شود که ما در بن‌بست هستیم، ولی همچنان ادامه می‌دهیم. حالا بیایید چند سال دیگر که این مسوولان در مسند امور نیستند و برکنار شده‌اند را تصور کنیم. همه آنان خاطراتی بدیع از مخالفت خود با این‌گونه طرح‌ها را اظهار می‌دارند و توضیح می‌دهند که چرا اغلب آنان در برابر این طرح‌های عجیب و غریب سکوت می‌کردند، درحالی که مخالف بودند و آنها را بی‌ثمر می‌دانستند. 

حتی خواهند گفت چاره‌ای نداشتیم باید کاری می‌کردیم این را از اقتضائات کار جمعی می‌دانند و اینکه من تنها بودم. این ناکارآمدی ساختار تصمیم‌گیری در درجه اول ناشی از فقدان آزادی بیان و عقیده در سطح مدیریت امور است. ساختار‌هایی که فضای عمومی را برای مردم و جامعه محدود کنند، چاره‌ای ندارند که حداقل در سطح رسمی آزادی به نسبت خوبی را تامین نمایند، چون در آنجا هم نکات و ایده‌ها و نقد‌های خوبی مطرح می‌شود.

به نظرم دولت آقای پزشکیان از این نظر می‌تواند کاستی قبل را جبران کند و نقد‌ها در سطح جلسات رسمی آزادانه بیان شوند. این نحوه توقف و دست و پا زدن در بن‌بست، تعبیر دیگری ندارد جز اقرار با صدای بلند مبنی بر شکست و فقدان شجاعت اخلاقی برای بازگشت از مسیری که پایانش تلخ است.