فرارو- "فردین افتخاری"، نویسنده و تحلیلگر روابط بین الملل در مقالهای برای پایگاه خبری "میدل ایست آی"، سعی کرده به این سوال مهم پاسخ دهد که چرا روسیه به نحوی جدی به مقابله با اسرائیل و رفتارهای منطقهای آن نمیپردازد و در زمینه تشدید تنشها علیه تل آویو بیمیل است؟ افتخاری در مقاله خود به طور خاص به این نکته اشاره میکند که مسکو برخلاف مواضع ظاهری خود، اقدامات بسیار کمی را جهت مقابله با توسعه ماجراجوییهای اسرائیل انجام داده است. مسالهای که با علامت سوالهای مختلفی همراه شده است.
به گزارش فرارو و به نقل از میدل ایست آی ، پس از وقوع عملیات هفتم اکتبر در سال ۲۰۲۳، بسیاری از تحلیلگران و رسانههای غربی این مساله را مطرح کردند که روسیه تلاش دارد تا از جنگ میان اسرائیل و محور مقاومت در منطقه غرب آسیا نهایت بهره برداری را انجام دهد و از این رهگذر، روند حمایت قدرتهای غربی از اوکراین را تضعیف کند.
در بحبوحه گزارشهای تایید نشده با محوریت کمکهای نظامی و اطلاعاتی مسکو به حماس و حزب الله، تصویری از اوج گیری راهبرد ضداسرائیلی روسیه ظهور کرد. با این حال، نگاهی دقیقتر به اقدامات روسیه در سطح منطقه نشان میدهد که این چشمانداز بیپایه است و مسکو راهبرد سازشکارانهای را در رابطه با رفتارهای تهاجمی اسرائیل در سطح منطقه در دستورکار قرار داده است.
این راهبرد سازشکارانه سبب شده تا اسرائیل، روسیه را به مثابه یک مولفه و قدرت بازدارنده در چهارچوب تحولات منطقهای ارزیابی نکند و رویکردهای تهاجمیتری را علیه ایران و محور مقاومت در دستوکار قرار دهد. از این رو، تل آویو عملا جنگ علیه حماس را به تنش زایی علیه ایران و همچنین پیگیریِ یک نظم جدید منطقهای، گسترش بخشیده است.
روسیه حتی در انجام اقدامات کمهزینه و معنادار علیه اسرائیل نیز محتاط بوده است. این در حالی است که مسکو در موضع گیریهای ظاهری خود برخی از اقدامات اسرائیل را محکوم کرده است. روسها به جای انتقاد از حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه که منجر به کشته شدن برخی از فرماندهان نظامی ایرانی شد، میتوانستند یک اعلام هشدار به ایران قبل از انجام حمله مذکور داشته باشند. موضوعی که اگر محقق میگشت ختم به هدف قرار گرفتن یک ساختمان خالی میشد.
حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق در نوع خود آغاز درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل بود. در این میان، گزارشهای مختلفی در مورد کمکهای قابل توجه روسیه به حوثیهای یمنی جهت هدف قرار دادن منافع اسرائیل و همچنین اختلال در کشتیرانی در دریای سرخ و تنگه بابالمندب نیز منتشر شده است.
حوزههای نفوذ
علی رغم اینکه ایران هزینههای سیاسی و اقتصادی قابل توجهی را به دلیل حمایت از روسیه در ببحوحه جنگ این کشور با اوکراین متحمل شده، روسیه صرفا به اسرائیل هشدار داده که به تاسیسات اتمی ایران حمله نکند. هشداری که در جریان زد و خوردهای متقابل ایران و اسرائیل مطرح شده است. بر اساس برخی گزارش ها، حمله اخیر اسرائیل به ایران موجب وارد آمدن خساراتی به سامانه پدافندی اس ۳۰۰ شد که ایران آن را از روسیه خریداری کرده بود.
با این همه، علی رغم تهدیدات جاری که اسرائیل حامل آنها است، روسیه هنوز روند انتقال تسلیحات جدید به ایران را آغاز نکرده است. تسلیحاتی که از جمله آنها میتوان به جتهای جنگنده و سامانههای پدافندی پیشرفته اشاره کرد. اضافه بر این ها، روسیه و کشورهای منطقه آسیای مرکزی نیز ظاهرا ایران را از نشان دادن واکنش به اسرائیل برحذر میدارند و البته که اقدامات ضداسرائیلی را هم سرکوب میکنند.
از زمان آغاز جنگ میان روسیه و اوکراین، دولتهای منطقه آسیای مرکزی در حوزه سیاست خارجی خود رویکردهای تهاجمیتری را در دستورکار قرار داده اند و به دنبال کسب منابع مالی جدید و فناوری و همچنین با حدِ بیشتری از استقلال هستند. در این رابطه، اسرائیل یکی از گزینههای آنها جهت کسب موارد مذکور است.
کارشناسان اسرائیلی منطقه آسیای مرکزی را به مثابه یک حوزه نفوذ جدید برای اسرائیل قلمداد میکنند که در نوع خود میتواند فرصتهای تازهای را در اختیار تل آویو قرار دهد. از چشم انداز راهبردی، اسرائیل باید به مثابه اسب تروآ ایالات متحده آمریکا در نظرگرفته شود که با تقویت جای پای مالی و فناورانه خود میتواند به تدریج این کشورهای در حال توسعه عمدتا مسلمان را از مدار روسیه خارج سازد.
سیاست توام با سازشکاری روسیه در قبال اسرائیل از توجه به ۴ واقعیت کلیدی عاری است. اولا، آمریکا تابوی اقدام نظامی مستقیم علیه ایران و روسیه از طریق نیروهای نیابتی خود یعنی اسرائیل و اوکراین را شکسته و در عین حال، از اسرائیل و تا حد کمتری اوکراین، در برابر اقدامات تلافی جویانه سنگین و شدید محافطت کرده است.
دوم اینکه اسرائیل به مثابه یک نیروی نیابتی برای آمریکا کار میکند و تلاش دارد تا یک نظم جدید را در خاورمیانه حاکم کند که این مساله اصلیترین دستورکار خود را بر تخریب برتری و تضعیف نقش منطقهای ایران و روسیه قرار داده است. در این فضا، اینکه نیروهای اسرائیلی یا اوکراینی به نیروهای روسی در خاک سوریه حمله کنند چندان دور از انتظار نیست. سوم اینکه حملات مستقیم اسرائیل به تاسیسات نظامی و انبارهای تسلیحاتی ایران تا حد زیادی ظرفیتهای ایران برای کمک به روسیه در بحبوحه جنگ اوکراین را تضعیف خواهد کرد و رهاوردی جز افزایش آسیب پذیری هر دو کشور نخواهد داشت؛ و در نهایت چهارم اینکه اسرائیل، روسیه را به مثابه متحد دشمنان خود و یک تهدید بالقوه ارزیابی میکند، زیرا این کشور از ایران و گروههایی نظیر حماس، حزب الله و حوثیهای یمنی حمایت میکند. در این فضا، روسیه دیگر نمیتواند به اهرمهای قدرت نرم خود در مورد اسرائیل نظیر جمعیت مهاجران یهودی روسی حاضر در اراضی اشغالی به مثابه یک برگ برنده نگاه کند.
به طور کلی، نفوذ سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک که روسیه پیشتر در اختیار داشت تضعیف شده و سیاست خارجی این کشور با چالشها و ابهامات جدی مواجه است. یکی از پیامدهای اجتناب ناپذیر این کاهش و سقوط، "راهبرد مماشات" مسکو است. روسیه نمیتواند به طور کامل و موفقیت آمیزی از ایران و محور مقاومت حمایت کند زمانی که این کشور نیاز به تقویت پیوندهای سیاسی و اقتصادی با کشورهایی نظیر عربستان سعودی، امارات، ترکیه و جمهوری آذربایجان دارد. دلیل این مساله هم این است که از اوج گیری تنشها با محوریت رویدادهای مختلف که در قالب آنها این دسته از کشورها به همراه اسرائیل در یک طرف و ایران و روسیه و سایرین در طرف دیگر هستند، جلوگیری کند.
در عین حال، سخت است که باور کنیم روسیه میتواند پرستیژ و نفوذ خود در منطقه را بازیابد و به مثابه یک ابرقدرت قابل اعتماد از رهگذر استفاده از مزایای فرصتهای کوتاه مدت سیاسی و اقتصادی، در نظرگرفته شود. علی رغم اصرارهای روسیه جهت اصلاح نظمهای جهانی و منطقه ای، این کشور نسبت به تلاشهای آمریکا جهت ایجاد یک نظم جدید در خاورمیانه از طریق اسرائیل منفعل بوده است.
مساله اصلی عدم حمایت موثر روسیه از ایران و محور مقاومت نیست. مساله اصلی این است که در سیاست خارجی روسیه هنجارهای سختگیرانهای برای ارزیابی حملات منطقهای اسرائیل از جمله کشتار غیرنظامیان، ارتکاب به ترورهای هدفمند و بمبارانهای فرامرزی که بدون هیچ محدودیتی انجام میشوند، وجود ندارد.