صاحبخبر - با اولین ماه سال جدید میلادی، آمریکا دارای رئیس جمهوری متفاوت با گذشته خواهد بود. آمریکا در کنار اقدامات مخرب دیگر بیشتر بهعنوان مداخلهگر، هژمون و حامی اسرائیل شناخته شده که مشکلات مزمن بهخصوص در خاورمیانه و ناعدالتی فراهم آورده است. تغییر دولتها زمینهساز تغییر سیاستهاست و نویسنده بهعنوان اروپا و آمریکاشناس درصدد است تا بعضی کجفهمیها در مورد آمریکا را بازتعریف کند. شاید طلوع صلح و امنیت در خاورمیانه به ارمغان آورد. به عنوان دیپلمات در پایتختهای اروپا و دفتر نمایندگی در نیویورک، در سه مورد شیطنت غرب، هژمون و حمایت از اسرائیل را مطالعه و نتایج معکوس از آنچه معروفیت دارد کسب کردم که به محک قضاوت میگذارم.
۱- شیطنت اروپا بیشتر از آمریکاست. جنگ در اوکراین به درستی ثابت کرد که جنگ غرب با روسیه، الزاما جنگ آمریکا نیست. اروپا با اغفال کاخ سفید، از قدرت سخت آمریکا علیه دشمنان استفاده میکند. استحضار دارید دولت جدید در آمریکا ادامه جنگ اوکراین را خواهان نیست ولی اروپا بر تداوم جنگ تاکید دارد. لازم به تصحیح هستیم که ریشه تمامی جنگها در دیگر مناطق دنیا از اروپا نشات میگیرد و به دلیل ارتباط تنگاتنگ فراآتلانتیکی و پیمان نظامی ناتو، قدرت سخت آمریکا در اختیار اروپا قرار میگیرد. جنگ دوم جهانی قدرت نظامی کشورهای اروپایی را تحلیل داد ولی اروپاییها با زیرکی، آمریکا را به دفاع از منافع خود برای جنگهای متعدد در دنیا مورد اغفال قرار دادند که البته کارخانجات تولید تسلیحات آمریکایی نیز نافع هستند.
۲- در فهم هژمون آمریکا سخت در اشتباه هستیم. هدف آمریکا در مداخله در مناقشات بین المللی، فقط برای رفع انسداد تجاری است. هیچگاه در مقایسه با کشورهای اروپایی مستعمره نداشتند. اگر هم پایگاه دارند یا به دعوت کشورها برای دفاع یا حضور برای رفع انسداد تجاری بوده است. ویتنام را رها کردند ولی مجددا توسط دولت ویتنام بازگشتند. ترامپ اعتراف کرد هزینههای گزاف بیهوده در خاورمیانه پرداخت کردند. حائز اهمیت است که گزارشی مستند یک سال بعد از تجاوز به عراق، مشخص شد میل انگلیس برای حمله به عراق بیشتر از آمریکا بود و رئیس جمهوری بی تجربه آمریکا، شخص بوش پسر، مورد اغفال تونی بلر، نخست وزیر وقت انگلیس، واقع شده بود. متاسفانه حملات مسلمانان به آمریکا به جای فریاد بر سر اروپا، مزمن شدن خصومت و ادامه جنگ و دشمنی را باعث شده، شاهد ویرانیها و نسل کشی در خاورمیانه هستیم. آمریکا در هیچ جنگی به تنهایی در خاورمیانه شرکت نداشته است. مدیریت و کنترل جنگی در خاورمیانه همیشه با همراهی انگلیس و ستاد مشترک است و در یمن، سوریه و فلسطین قدرت نرم انگلیس در کنار جنگ افزارهای آمریکا فعال بودهاند.
۳- در حمایت از اسرائیل باید گفت در آمریکا لابیها حکومت میکنند. بدیهی و طبیعی ایست وقتی حضور نداریم دیگران لابی و هدایت دولت و سیاست خارجی آمریکا را به یغما میبرند. آمریکا قدرتی رها شده و فوق العاده است که با کنترل آن میتوان بر دشمنان غلبه کرد. مثال بارزی در جهان اسلام داریم، هنگامی که خواجه نصیر طوسی، قدرت مغول، آمریکای زمان خود را با اختلاط، کنترل و هدایت کرد. نویسنده هنوز به سند معتبری دست نیافتم که چرچیل و نتانیاهو از خواجه نصیر طوسی کپیبرداری کردند یا نه که اولی از قدرت آمریکا برای شکست آلمان در جنگ دوم جهانی و نتانیاهو و قبل از او شارون ملعون، برای از پا درآوردن کشورهای اسلامی خاورمیانه بهرهمند میشوند.
داماد ترامپ، جراد کوشنر، یهودیایست و رخنه در سیستم حکومتی آمریکا علاوه بر کنگره، کاخ سفید، خانوادگی شده است.
تشکیلات نایاک منتسب به ایران که در آمریکا شکل گرفته بود، هرچند دیر، باید پیگیری، تقویت و رها نشود. همین آمریکای جنایتکار که سینه چاک صهیونها شده است، در بحران سوئز ۱۹۵۶، جنگ مشترک اسرائیل و انگلیس و فرانسه علیه مصر، به حمایت از مصر پرداخت و متاسفانه طی دهههای بعد، سه کشور متهم شده توسط آمریکا، به تدریج در سیستم تصمیمگیری آمریکا رخنه و این کشور را به بازوی نظامی خود تبدیل کردند.
با تراکتوری که تخریب میکند نباید جنگید، راننده و هدایت کننده تراکتور را باید خنثی کرد. میلیاردها دلار کمکهای سالانه آمریکا به اسرائیل را صهیونها در داخل خود آمریکا، برای خریدن و آلوده کردن سیاسیون صرف میکنند.
نتیجه؛ طی چند دهه گذشته هدف کشورم رفع بیعدالتی، تثبیت صلح، پیشرفت اقتصادی برای مردم خسته و منطقه شخم زده بود و هست. منتهی اول باید شناخت درست از سیاست بینالملل داشت و اگر دنبال آدرسی هستیم، اگر موقعیت آن را درست تشخیص ندهیم، به مقصد نخواهیم رسید.∎