در کشورما سیاست ورزی وجود ندارد و اگر نگوییم صفر است ولی بسیار سطح پایینی دارد.سیاست ورزی نیازمند به یک مجموعه آدم های سیاسی ،سیاست شناس و کنشگر سیاسی با مختصات خاص خود است که این افراد یا از حزب هستند و یا باید از یک سرمایه اجتماعی خاندانی برخوردار باشند و در میدان هم باشند که متاسفانه درحال حاضر در جمهوری اسلامی چنین آدم هایی نداریم.
به عبارتی جمهوری اسلامی به مرحله ای رسیده که این نیروها از عرصه سیاست ورزی ایران به بیرون افتاده و خارج شده اند و اصلا به رسمیت شناخته نشده اند و این به همان یکجانبه گری که در ایران وجود داشته برمی گردد و هنوز هم ادامه دارد. به این معنا ما خیلی نباید اسم آنچه که در ایران دارد اتفاق می افتد را سیاست ورزی بگذاریم چرا که همچنان سیاست یکجانبه گری وجود دارد و فرقی هم ندارد.
اگر چه انتظار این بود که آقای پزشکیان جریان سوم که همان عبور از اصلاح طلبی و اصولگرایی و یا حداقل بی اعتنا به اینها و در تعارض با آنها و به عبارتی مسیر دیگری که وفاق ملی مسئله اساسی آن باشد ولی حل مشکلات در دستور کار قرار گیرد را راه اندازی کند، ولی دولت چهاردهم نیز در این زمینه نتوانسته مسیری را ایجاد کند که این یعنی تاکنون در شرایط موجود این توانایی وجود ندارد.
اگر آقای پزشکیان می خواهد مسیر نیروی سوم را راه اندازی کند نیازمند یک سری آدم های متفاوت میانه است نه اینکه میانه بازی کنند بلکه بتوانند مسیر دیگری را باز کنند تا جامعه از این مشکلات بنیادی که دارد نجات پیدا کند. بعنوان مثال در زمانه ای آقای هاشمی رفسنجانی میانداری های مهمی می کرد و بحران ها را کاهش و در شرایط تغییرات متفاوتی ارائه می داد و از تعارض ها می کاست ولی الان ما چنین نیرویی نداریم.
درحال حاضر فردی را نداریم که بتواند در عرصه سیاسی این بازی را انجام دهد و جامعه را از این ساحت درهم شدگی ،آماده خشونت و اعتراضات بزرگ نجات دهد ،به عبارتی کسانی که بتوانند سیاست ورزی های ممکن را در این خصوص انجام دهند در میدان نیستند.سیاست ورزی تنها طرح ایده نیست و نیازمند نیروی اجتماعی و شبکه روابط اجتماعی است که متاسفانه در ایران از این عرصه خالی هستیم.
شاید بوروکراسی می توانست در این زمینه به ما کمک کند ولی بوروکراسی ما نیز فشل شده و مشکلات ساختاری پیدا کرده است و از این رو وزرا و روسای نهادها نمی توانند بیایند نقش سیاست ورز پیدا کنند چون خودشان درگیر یک بوروکراسی فشل هستند و فقط باید منابعی را کسب کنند تا بین نیروهای خود توزیع کنند تا در ساخت قدرت باقی بمانند .
آینده سیاسی کشور بحرانی است و فقط حادثه ها هستند که می توانند سرنوشت ما را تعیین کنند ،در نهایت اینکه اگر به نیروهایی که در زمان 4 ،5 سال بازی کنند و سیاست ورز شوند و ظهور کنند برنگردیم مجبور هستیم فضا را امنیتی کنیم که در سطح امنیتی جامعه و دولت ضعیف می شود و بیگانه مسلط .
لازمه آن شرایطی که پیشنهاد شد این است که باید اجازه دهیم زندانیان آزاد شوند و احزاب اجازه فعالیت پیدا کنند ،یک سری آزادی های مطبوعات شکل بگیرد و نقدها به وجود بیاید و اعتراضات درونی شکل بگیرد و از داخل آن سیاستمداران مستقل ملی معتقد به نظام و جامعه بیایند و بتوانند در بحران ها به ما کمک کنند.
جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران
23212