شناسهٔ خبر: 69780189 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

افتتاح بیمارستان فوق‌تخصصی ترک اختلاس!

هنوز مسئولین دلسوز، بر سر اینکه بالاخره «کشف حجاب» جرم، بیماری و یا آسیب فرهنگی است (با توجه به دلائلی که در سطور آتی عنوان خواهد شد) به توافق خاصی نرسیده‌اند.

صاحب‌خبر -

لذا پیشنهاد می‌شود تا تعیین تکلیف قطعی موضوع فوق، عجالتا بیمارستان‌های فوق تخصصی ترک اختلاس- مجهز به آکادمی انگل شناسی- مختص برخی از مسئولین به شکل vip تاسیس شوند( البته که واژه «کلینک» یا «درمانگاه» اجل است از شآن و جایگاه این عزیزان متمول دارای قدرت) چرا که حداقل تکلیف این عارضه و بلای غیرطبیعی،کاملا مشخص است و همه عالم و آدم بر سر اینکه چنین افرادی مرض دارند متفق‌القولند! فراموش نمی‌کنیم، مجازاتی از قبیل؛ زندان؛ اخراج؛ منع از فعالیت‌های دولتی و حتی اعدام روی آنها کارگر و کارساز نبوده، فقط مشکل این است که عزیران مختلس مانند مراجعین کلینیک‌های ترک حجاب(یا اعتیاد) مثل بچه آدم با پای خودشان به این مراکز نمی‌آیند و مثلا نمی‌گویند: «لطفا من را هر چه سریعتر با حجاب کنید»!  خانواده‌های‌ پورشه سوار مختلسین هم، نه تنها آنها را معرفی نمی‌کنند حتی بشدت هم، مراقب‌اند که مبادا گذر عزیزشان به آن طرف‌ها بیفتد! فقط می‌ماند معرفی از سوی مراکز قضایی که البته اگر تا تشکیل پرونده بیماران فوق برای درمان‌های تکمیلی به کانادا نرفته باشند!     

اما بگذارید همانطور که در بالا قولش را دادیم بپردازیم به دلائل عدم تکلیف راه حل کشف حجاب و در صورت امکان بفهمیم چرا بانوان تلخیص شده از چنین مراکزی هنوز از لحاظ فرهنگی به نقطه‌ای نرسیده‌اند که مثلا بگویند: «الان من 3 ماه و ده روز است که پاک پاکم!»    

شاید اگر به مسیر و مراحلی که در طول نیم قرن گذشته ایران (بعنوان تنها کشوری که دارای حجاب اجباری است) برای ترک بی‌حجابی به شرح زیر طی شده نگاهی گذرا بیندازیم موضوع بهتر جا بیفتد. اگر هم نیفتاد مثل مسئولین‌ قضیه را دایورت کنید و خیلی جدی نگیرید!           

مرحله کار فرهنگی بر روی خود مجرم به شکل مستقیم:

در این مرحله بی‌حجابان یا بقولی بدحجابان برای انجام امور هدایت، ارشاد و ایضا تزریق برخی از عملیات کاملا فرهنگی توسط گشت‌هایی با عنوان «ارشاد» به محلی در خیابان وزرا هدایت ‌می‌شدند اما بعد از چندی و در اثر اتفاقات کاملا خاصی(که طبق معمول عاملش دشمنان بودند) اقدامات و دستاوردهای این محل، بشدت دچار اشکالات فنی شده و کرکره‌اش تا حدی پایین کشیده شد! بطوریکه این گندکاری؛ باعث گردید بانوان گرامی، کانال بدحجابی را رد کرده و وارد فاز حساس بی‌حجابی شوند!

مرحله کار فرهنگی بر روی خود مجرم به شکل غیر مستقیم:

در این مرحله رسانه ملی قدم پیش گذاشت و این رسانه مثل همیشه؛ پیشرو و کاملا مستعد و از روی شور و ذوق خاصی عمل کرد! بله؛ صدا و سیما با ساختن برنامه‌هایی خلاقانه که در آنها کارشناسانی متبحر حاضر و ظاهر می‌شدند و به شکل غیر مستقیم(همچون بابا برقی) تاکید می‌کردند: «بی‌حجابی کار خیلی بدیه»  وارد عمل شد. اما هیچگاه معلوم نشد، علی رغم همه این تلاش‌های خالصانه و نبوغ‌های زائد الوصف چرا این عملیات و شبیخون و تهاجم فرهنگی به جبهه دشمن نتیجه نداد و چرا هیچ پارچه یا حتی روسری  سفیدی( البته به نشانه تسلیم) از آن سوی خاکریز به اهتزار درنیامد!

مرحله کار فرهنگی بر روی محل وقوع جرم:

در این مرحله بجای مجرم، محل وقوع جرم تنبیه شد(!) بر همین اساس پاساژها؛ رستوران‌ها و حتی تاکسی‌های حاوی بی‌حجابان بشدت تنبیه یا تعطیل شدند! البته با توجه به اینکه این شگرد پلیسی برای اولین بار در تاریخ جرم و جنایت جهان امتحان می‌شد(فرض کنید بانکی را بعد از سرقت از آن بانک؛ بجای سارقین تنبیه کنند!) طبیعی بود اشکالات کوچکی هم داشته باشد البته آنقدر کوچک که بعد از مدتی اهداف این عملیات مبتکرانه علی‌رغم همه محسنات و زیبایی‌هایش؛ به کل  با سر رفت توی دیوار!

مرحله کار فرهنگی بر روی خودروی مجرم:

در این مرحله خاص پلیسی، بجای توقیف زنان بدحجاب، به شکل غافل‌گیرانه‌ای خودروهای‌شان توقیف شد! یعنی این بار پارکینگ نقش خیابان وزرا را داشت و خودرو نقش زنان بی‌حجاب! بعبارتی تشخیص داده شد بر روی خودروهای‌ زنان بی‌حجاب کار فرهنگی انجام شود نه خودشان! استدلال هم این بود که اگر میخ آهنی(همان کارهای فرهنگی) بر مخ سنگی زنان این سرزمین فرو نمی‌رود بعید نیست که به خودروهای آهنی فرو رود! اما متاسفانه این بار هم هر چه رشته شد پنبه شد و ایده شگرف «پارکینگ فرهنگی» و یا «فرهنگ خودرویی» طبق معمول جواب نداد. اما خوشبختانه مسئولین دلسوز ما همچون ادیسون که برای کشف برق هزاران راه را آزموده بود، ناامید نشدند و همچنان به ابتکارات جالب خود به شکل سعی و خطا با پشتکار خاصی ادامه دادند!

مرحله کار فرهنگی به شکل درمان سرپایی بر روی خود مجرم:

 در این مرحله(که نام آن را برخی از کارشناسان مرحله بازگشت گذاشته‌اند) تصمیم گرفته شد بجای تنبیه« محل وقوع جرم» یا «خودروی مجرم» دوباره برای انجام کارهای فرهنگی به خود مجرم بازگردند! اما این بار داستان کمی فرق می‌کرد چراکه تصمیم بر آن شد، بجای انتقال به ساختمان خیابان وزرا، حال این افراد معلوم‌الحال را در همان محل وقوع جرم به شکل سرپایی و البته همچنان با روش‌های کاملا فرهنگی درمان کنند! بر همین اساس در خیابانها؛ مترو و... افرادی تعبیه شدند که مسائل فرهنگی را به شکل اورژانسی و درمان‌های سرپایی به زنان حالی می‌کردند اما این روش «حالی کردن» هم، متاسفانه شیر زنان سرزمین‌مان را همچنان حالی به حالی نکرد که نکرد و آنها همچنان با همان ساز خودشان – روی مان به دیوار- رقصیدند!

مرحله کار فرهنگی به شکل بستری در کلینیک بر روی مجرم:

در این مرحله (بعد از شکست در مرحله درمان سرپایی) تصمیم گرفته شد با هزینه‌های قابل‌توجهی کلینیک‌هایی سر و پا شوند که بتوان در آنها زنان بی‌حجاب را بستری کرد. قرار هم شد در این مراکز نوآموزانی (با توجه به اینکه تمامی اهالی فن و کارشناسان مجرب از انجام این کار شانه خالی کردند) مسائل فرهنگی را از طریق سرم؛ تزریقات، اعمال جراحی زیبایی، غیرزیبایی و شستشوهای مغزی و... به خورد این بیماران بدهند. منشا این تفکر هم باز می‌گشت به عریان شدن یک دانشجو که بلافاصله همان موقع تشخیص داده شد دلیلش نیاز شدید به بستری شدن در یک کلینک روانی است!

حال با توجه به مراحل فوق پیدا کنید پرتقال فروش را ....