شناسهٔ خبر: 69777388 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: سینا | لینک خبر

چرا فرامرز قریبیان از بازیگری کنار کشید؟/امروز این بازیگر ۸۳ ساله می‌شود.

صاحب‌خبر -

 

امید جوانبخت در روزنامه اعتماد نوشت:  در فکر این بودم که برای 83 سالگی «فرامرز قریبیان» این بازیگر خاطره‌انگیز و دوست‌ داشتنی چه بنویسم که کمتر بیان شده باشد. حدود نیم قرن در حرفه پرزرق و برقی چون بازیگری حضور داشتن و گذر کردن از پیچ و خم‌ها و حواشی این مسیر ناهموار و توأمان هم مقبول فیلمسازان متفاوت بودن و هم ستاره فیلم‌های پرفروش بودن، ارزش کمی نیست و قریبیان این مسیر را به سلامت آمده.

به گزارش خبرگزاری سینا، او وقتی می‌بیند که قدرش دانسته نمی‌شود و قرار است در ادامه، طعمه نقش‌های بی‌خاصیت و فرعی شده و نامش از ابتدای گروه بازیگران (در تیتراژ) به انتهای آن تحت عنوان «و…» منتقل شود (به صورتی که برای جمشید هاشم‌پور پیش آمد) خود خواسته از کاری که دلبسته آن است کنار می‌کشد تا آخرین حضورش در سینما با نقش اولی کنش‌مند به یاد بماند. با نگاهی به کارنامه پر فراز و نشیب او که ترکیبی از فیلم‌های متنوع است به یاد چند دفعه‌ای افتادم که در پشت صحنه چند فیلم شاهد نحوه حضور و نقش‌آفرینی‌اش بودم و برایم فرصتی مغتنم بود تا نوع کارش را از نزدیک ببینم.

شرح مختصری از این دیدارها را برای این یادداشت مناسب دیدم.

2) سال‌ها پیش به واسطه همکاری مختصری که با زنده‌یاد «فتحعلی اویسی» برای فیلم «مریم و میتیل»اش داشتم و لطفی که داشت، به یکی از تالارهای کاخ دادگستری رفتم که سکانس‌های دادگاهی فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» زنده‌یاد «ایرج قادری» را آنجا فیلمبرداری می‌کردند و اویسی هم در آن بازی داشت. شنیده بودم که نقش اصلی فیلم که وکیلی باتجربه است را «فرامرز قریبیان» بازی می‌کند. «فرامرز قریبیان» برایم بازیگری خاص بود که حضورش، نگاه‌هایش، لبخندش و آمادگی بدنی‌اش در فیلم‌های حادثه‌ای جنگی همچون «سناتور»، «ترن»، «کانی مانگا»، «طعمه»، «بندر مه‌آلود» و نیز ساخته درخشان کیمیایی «ردپای گرگ» همواره برایم جذاب و گیرا بود. و ایرج قادری نیز پس از حدود یک دهه ممنوع‌الکاری پس از تاراج امکان فیلمسازی پیدا کرده بود و به نظر می‌رسید که دقت دوچندانی در ساخت فیلمی خوب و جذاب دارد. ساختمان دادگستری در ذهنم یادآور صحنه‌های پایانی فیلم «سرب» بود. در تالار اصلی گروه فیلمبرداری در فضای وسط سالن مستقر بودند و ردیف صندلی‌های سه ضلع سالن که در چند ردیف به حاضران در دادگاه اختصاص یافته بود. در فضای میانه تالار زنده‌یاد «فرج حیدری» ریل‌های دوربینش را به صورت منحنی حول تریبونی که جایگاه دفاع متهم و وکیل مدافع بود چیده بود و با دستیارانش مشغول تمرین بود و قادری با کت چرمی بر تن روی صندلی در نقطه روبه‌روی قضات نشسته و منتظر آماده شدن صحنه برای فیلمبرداری بود، ولی بیشتر از همه «فرامرز قریبیان» که با کت و شلواری رسمی و مرتب در وسط گروه قدم می‌زد و مشغول حفظ کردن متنی بود که باید به عنوان دفاعیات در دادگاه می‌گفت، چشمم را به دنبال خود می‌کشاند. با آماده شدن صحنه قادری از قریبیان خواست که شروع کند. این صحنه چند دقیقه‌ای قرار بود بدون قطع گرفته شود. سکوتی حاکم شد و با استارت دوربین، قریبیان از یک‌سو دفاعیات خود را خطاب به قضات شروع کرد و همان‌طور که دور تریبون حرکت می‌کرد صدایش نیز بلندتر می‌شد و در جایی فریاد می‌زد: «این کافی نیست.» و در ادامه بیان دیالوگ‌هایش متاثر می‌شد و با بغضی در گلو گفتارش در کنار تریبون آرام‌تر می‌شد و اشکی به چشمش می‌آمد. با پایان یافتن بازی قریبیان، قادری و به دنبال او حضار با دست زدن شروع به تشویق او کرد. از چهره قادری کاملا مشخص بود که تحت تاثیر بازی او قرار گرفته. سکانس طولانی و مشکلی که ترکیبی از چند حس متفاوت در لحن و بیان بازیگر را می‌طلبید با تبحر او در یک برداشت ضبط شد. به جرات می‌توان صحنه‌های دادگاه این فیلم را از حیث کارگردانی، فیلمبرداری و نیز بازی حسی قریبیان از بهترین آثار این‌گونه در سینمای ایران دانست. نحوه رویارویی قریبیان با نقش و استفاده از دست‌ها، نگاه‌ها و نوع بیان دیالوگ‌ها، بازیگری خاص را پیش چشمم ترسیم می‌کرد که با استارت دوربین به شکلی عجیب در قالب نقش فرو می‌رفت و تاثیر می‌گذاشت.

3) در گاراژی نزدیک میدان شوش قرار است چند سکانس مهم فیلم «رییس» کیمیایی فیلمبرداری شود. گاراژی قدیمی با سر دری بلند و آجرکاری شده. درگاراژ، اما حال و هوایی تماشایی حاکم است، ردیف ماشین‌های قدیمی تمیز که عمدتا «بنز» و «ولوو» هستند با رنگ‌های سفید و سیاه و قرمز و صاحبانی که مثل پروانه دور آنها می‌چرخند خودنمایی می‌کنند. سمت چپ حیاط اتاقی قرار دارد که تراس ورودی آن حدود 7، 8 پله از سطح حیاط بالاتر است و آرک بزرگی که روی این تراس به سمت داخل اتاق کار گذاشته‌اند. کرین بلندی نیز که در پشت بنزهای قدیمی خودنمایی می‌کند. از پله‌های تراس که بالا می‌روم از لابه‌لای کرکره‌های پشت پنجره بزرگ و چوبی اتاق، «فرامرز قریبیان» که در این صحنه بازی دارند، در حال صحبت با کیمیایی و زرین‌دست، جهت تنظیم نگاه و حرکتش است. «قریبیان» و «تارخ» نقش دو دوست قدیمی را دارند که یکی متهم است و یکی پلیس، این حس دوگانه قریبیان قرار است در نگاهش درآورد اعتماد به دوستی قدیمی که ماموریت دستگیری او را دارد. با اعلام آمادگی زرین‌دست، تارخ به سمت در رفته آن را باز می‌کند و با پلیسی که از پله‌ها بالا می‌آید صحبت می‌کند. در قاب انتهایی پلان چهره مستاصل و نگران «قریبیان» در حالی که به بیرون و دوستش نگاه می‌کنند، دیده می‌شود. دوستی به حرمت رفاقت و دوستی قدیمی پای دوستش می‌ایستد و از اعتبارش مایه می‌گذارد. در برداشت‌ها «کیمیایی» از قریبیان می‌خواهد درحالی که بیرون را نگاه می‌کنند به آرامی جایش را عوض کنند. در نمایی که تارخ دستبند را به دستان «قریبیان» می‌زند، نوع حالت چهره او در بازی تفاوت می‌کند و آن استیصال جایش را به اعتماد می‌دهد. نوع بازی قریبیان که به نوعی در سکوت اتفاق می‌افتد از آن لحظات کمیابی است که در موقعیتی که کیمیایی پدید آورده عیار بازیگری قریبیان را به نمایش می‌گذارد.

4) حیف از بازیگری چون قریبیان که فضای نامتعادل حاکم به تولید و اکران ظرفیت آن را ندارد که نقشی متناسب برای شرایط کنونی او خلق کند. ظاهرا آخرین تصویر به یادماندنی او در سینما تا اطلاع ثانوی همان کشاورز مصمم روی تراکتور است که در تاریکی شب به دوردست‌ها می‌نگرد و سیگاری می‌گیراند. امید که ادامه راه را هم به سلامت بپیماید آقای «فرامرز قریبیان.»

کپی لینک لینک کپی شد