همواره مردم ما در طول تاریخ چه از سوی استعمار خارجی و چه در اثر استبداد داخلی همواره تا پای جان، جان کندهاند. حاکمان هیچگاه برنامهای برای «سعادت ملت» که پیشکش، حتی برای «اداره کشور» هم، به جز دست بردن در جیب آنها نداشتهاند. گاه این مسئله به شکل مستقیم از طریق خراج و مالیات، تامین و گاه به شکل غیر مستقیم با گران کردن اجناس، خصوصا سکه و دلار مهیا شده. حاکمان همه دم از خدمتگزاری صادقانه زدهاند اما در اصل ادای بیغرض وظیفه چیزی بود برابر کشک! اصولا تاریخ پر شکوه این کشور گواه است که حاکمان یا آنقدر نادان بودهاند که نوعدوستیشان از نوعِ «دوستی خاله خرسهای» بوده یا آنقدر زیرک بودهاند که محبتشان شکل نمایشی و شوآف داشته؛ یعنی هر وقت قرار شده مردم بنوعی مشمول الطاف همایونی شده و بنوعی محبتی نصیبشان شود این بریز و بپاش محبت و بذل نعمت ( البته با کلی منت) برای کسب عایدات و تامین منافع دستگاه حاکم بوده. این منافع هم، از تطمیع و بستن دهان معترضین شامل میشد تا تشویق برای عضویت در لیست هواداران برای سر دادن شعار:« زندهباد؛ زنده باد» در زمانهای مقتضی! خلاصه اینکه در این کشور هیچ گربهای برای رضای خدا موش نگرفته....
به یاد بیاورید تخصیص سهام عدالت یا واریزی مابهالتفاوت همسانسازی بازنشستگان در شب انتخابات و همچنین انجام کارهای عمرانی در شهر تهران برای گرفتن رای!
در همین راستا مسئولین دلسوز ما هم، در یک روز پاییزی ناگهان عزمشان را به شکل عجیبی جزم کردند تا بجای حل کردن مشکلاتی همچون کمی آب، گاز؛ برق؛ غذا؛ مسکن؛کار، حتی جمعیت، استادیوم فوتبال و... با شعار: «هوای مردم را باید داشت» فقط مسئله آب و هوای آنها را کنند... روبراه!
بله؛ کلی جلسه و فعالیتهای مختلف در اتاق فکرهای متعدد برگزار شد و بالاخره این تصمصیم کبرا حاصل شد که این کار فقط از دو راه ممکن است 1- آبپاشی از طریق هواپیماهای سمپاش با شعار «آب مایه حیات است اما از بالا» 2- خاموش کردن نیروگاه های مازوت سوز با شعار «مازوت کمتر زندگی بهتر»
مورد اول با موفقیت هر چه تمامتر چند سال پیش تست شد و مورد دوم هم، با قطع روزانه دوساعته برق در حال تست است! (در بالا گفتیم که پوشههای ضخیم قبل از انتخابات مسئولین برای آبادانی ایران را نباید جدی گرفت چراکه دستآخر، همه آن برنامهها به هزینه کردن از جیب مردم ختم میشوند).
البته در خصوص پرداخت این هزینه(همان همیشگی) بنده هیچ اعتراضی ندارم و حتی به آن تا حدی خو گرفتهام، اما بدون هیچ اتاق فکر یا حتی تفکر خاصی مواردی در خصوص این برنامه (محبت تنفسی) به ذهن معیوب جهان سومی بنده رسیده که جسارتا به شرح زیر جهت اقدامات مقتضی یا غیر مقتضی تقدیم میگردد!
- قطعی دو ساعته برق برابر است با خاموشی دو ساعته چراغ های راهنمایی و در نتیجه: مختل شدن ترددها، افزایش حجم ترافیک و به دنبال آن، افزایش آلودگی هوا از طریق دود خودروها (که باعث و بانی 93 درصد از آلودگی هوا هستند) در حالیکه قطع دود مازوت فقط 7 درصد در آلودگی هوا موثر است!
- قطعی دو ساعته برق برابر است با تعطیلی بسیاری از کلاسهای آموزشی ، مراکز هنری؛ تولیدی؛ کارگاهها و حتی ادارات و در نتیجه سرگردانی اعضا و مخاطبین آنها (ول چرخیدن) در خیابانها و بالطبع افزایش آلودگی هوا با ترددهای آنها
- قطعی دو ساعته برق برابر است با روشن شدن موتورهای برق مراکز بزرگ و آلودگی صوتی و تنفسی از طریق آنها
- قطعی دوساعته برق در اغلب ساختمانها برابر است با قطعی آب و شوفاژ و در نتیجه بیرون آمدن ساکنین خانهها در اثر سرما و نبود آب
و صدها مسئله دیگر که از حوصله این مقال و حتی حال و حوصله خودم خارج است.
طبیعی است موارد بالا تنها بخشی از خسارات جبران ناپذیر به کشور هستند که فقط بخاطر کاهش 7 درصدی آلودگی انجام میشود که البته فرض را بر آن میگیریم که واقعا ادعای خاموشی دوساعته بخاطر آلودگی هواست و زبانمان لال داستانی در پشت پرده وجود ندارد و قطعی برق هم؛ واقعا دوساعته باشد نه 5 ساعته!
این متن برسد به دست برنامه مالهکش پاورقی شبکه دو برای آوردن مثالهایی مشابه از کشورهای اروپایی!