نور نیوز-گروه سیاسی: پس از چهار سال و در حالی بایدن در حال آماده شدن برای خروج از کاخ سفید به عنوان فردی است که یک دور ریاست جمهوری بیشتر نداشته و در عین حال هم حزبیهایش او را دلیلش سنگین در انتخابات ریاست جمهوری و کنگره میدانند، در سخنانی از ایران به عنوان «فوریترین تهدید» علیه امنیت ملی ایالات متحده یاد کرد.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید گفته جو بایدن رئیسجمهور آمریکا در دیدار روز چهارشنبه با دونالد ترامپ از ایران به عنوان «فوریترین تهدید» علیه امنیت ملی ایالات متحده یاد کرده است. سالیوان در جمع خبرنگاران مدعی شد تشدید تنشها در منطقه خاورمیانه پس از جنگ غزه موجب شده تهران و گروههای متحدش تهدیدی ادامهدار متوجه آمریکا و شهروندانش کنند. وی تصریح کرد: بعد از آن مهمترین معضل قرار دارد که عبارت است از اینکه ایران و گروههای نیابتیاش کماکان دست به اقداماتی میزنند که به صورت مستقیم آمریکا و منافع آمریکا در خاورمیانه را تهدید میکند و باید به این مسئله به صورت فوری پرداخته شود.
این سخنان از طرف بایدن در حالی مطرح میشود که پیش از او نیز هریس معاونش در مبارزات انتخاباتی عنوان کرده بود که در صورت پیروزی، اولویت اصلی خود را جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای قرار میدهد.هریس طی مصاحبه با شبکه سیبیاس در برنامه ۶۰ دقیقه، در پاسخ به سوالی درباره مهمترین دشمن آمریکا، ادعا کرد: «به نظرم، مشخصترین آنها ایران است».
در همین حال ترکیب کابینه اعلامی ترامپ نیز نشان میدهد که آنها در کنار وابستگی شدید به رژیم صهیونیستی، در سوابق خود رویکردهای ضد ایرانی بسیاری داشتهاند که نشانگر تفکر مشترک ترامپ و بایدن یا همان جمهوریخواهان و دموکراتها در قبال ایران است.
این مواضع از سوی بایدن و نیز نوع چینش کابینه ترامپ پیش از هر چیز بیانگر دو اصل اساسی است. اولا آنکه این مواضع نشان میدهد که ادعای منزوی بودن ایران یک دروغ و فریب بزرگ است چرا که وقتی آمریکا از تهدید اول بودن ایران می گوید یعنی آنکه ایران نه تنها با مولفههای داخلی بلکه در سطح منطقهای و جهانی دارای ظرفیتهایی است که توانسته چالشهای بسیاری را برای ابرقدرتی به نام آمریکا ایجاد نماید لذا عملا ادعای انزوای تهران یک دروغ و فریب است. ثانیا، این سخنان نشان میدهد که 45 سال سیاستهای خصمانه و جنایتکارانه و تروریستی آمریکا علیه ایران با ناکامی همراه بوده است از جمله شکست فشار حداکثری ترامپ و فشار هوشمند بایدن که تهی ابزار تهدید و تحریم و تخریب و تحقیر سازی را آشکار میسازد.
در کنار این اعتراف دولتمردان آمریکا در قبال ایران این سوال مطرح است که چرا سران آمریکا دیگر توان پنهانکاری توان و اقتدار ایران را نداشته وآشکارا لب به اعتراف گشوده و دولتمردان بعدی آمریکا را نسبت به توان ایران هشدار میدهند.؟ در پاسخ به این پرسش چند نکته قابل توجه است.
نخست آنکه ملت ایران با انقلاب اسلامی خویش و در قالب جمهوری اسلامی ایران توانستهاند دستاوردهایی را در عرصه داخلی و جهانی رقم زنند که به یک الگو برای جهانیان مبدل گردند. هر چند که غرب سعی دارد تا همچنان چین و روسیه یا همان نظام سوسیالستی کمونیستی را رقیب لیبرال سرمایه داری معرفی نماید اما حقیقت آن است که فروپاشی شوروی پایان این ادعا را رقم زد و زوال انسانی و اقتصادی و سیاسی و امنیتی غرب نیز تهی بودن لیبرالیسم را برای جهانیان آشکار ساخت در حالی که ایران توانسته است با اراده درونی به استقلال و آزادی و اقتدار واقعی دست یابد که دستاوردهای پزشکی، علمی و فنی، دفاعی، فضایی و هستهای و.... بخش کوچکی از این دستاوردهاست. امروز ملتهای مستقل و آزادی خواه ایران را الگویی میدانند که با تکیه بر آن میتوانند استقلال و آزادی حقیقی را کسب نمایند. ایران شکست تئوری وابسته بودن به یکی از قدرتهای جهانی برای رسیدن به پیشرفت و اهداف را برهمگان آشکار ساخت.
دوم آنکه ایران تنها کشوری است که توانسته است با تکیه بر دانش بومی و توان پهپادی و موشکی در قالب وعده صادق 1 و2 رژیم صهیونیستی را هدف قرارداده و هیمنه سامانههای موشکی آن را فرو ریزد و با وعده صادق 3 می رود تا ابعاد دیگری اقتدار دفاعی و پدافندی خویش و زوال سرعت گرفته رژیم صهیونیستی را آشکار سازد. با توجه به اینکه سران آمریکا همواره خود را مطیع رژیم صهیونیستی میدانند، مقابله با ایران اصلی مهم برای سیاست خارجی آنهاست که تا کنون نیز در اجرای آن نابودهاند. تقلا برای تحمیل برجام هستهای، موشکی و منطقهای به تهران در این چارچوب قابل تعریف است که این روزها نیز با رفتارهای غیر عقلانی همراه با اروپا در ارائه پیش نویس قطعنامه به شورای حکام، ادعاهای حقوق بشری، تقلا برای بازآفرینی فتنه و اغتشاش در درون ایرانو نیز حمایت همه جانبه از تروریسم در مرزهای شرقی ایران و... به زعم خویش به دنبال آزمودن بخت خویش برای پیگیری این توهم دیرینه هستند.
سوم آنکه ایران توانسته است با تکیه بر دیپلماسی و میدان معادلات آمریکایی-صهیونیستی در ایجاد خاورمیانه جدید را بر هم زند چنانکه این روزها در قبال مسئله فلسطین رویکردی واحد در منطقه و جهان اسلام شکل گرفته است که بخش عمدهای از آن برگرفته از دیپلماسی منطقهای و جهان اسلامی ایران است که نمود آن برگزاری نشستهای سازمان همکاری اسلامی است. در همین حال ایران توانسته الگوی مقاومت میدان را در کشورهای منطقه ایجاد نماید که از عراق و سوریه تا لبنان و فلسطین و یمن و ... ر در بر میگیرد. یک سال طوفان الاقصی و شکست رژیم صهیونیستی در برابر مقاومت غزه و لنبان و نیز ناکامی آمریکایی در دریای سرخ در برابر یمن و نیز هدف قرار گرفتن پایگاههای آمریکایی در عراق و سوریه برگرفته از همین الگوی میدان ایران است که نظم نوین منطقهای با تکیه بر دیدگاه ملتها را رقم زده و می رود تا زوال رژیم صهیونیستی و فرار آمریکا از منطقه را به همراه داشته باشد.
نکته مهم آنکه آمریکا و صهیونیستها در حالی اسلام را اندیشهای تهدید آمیز برای ماهیت جنایتکار و سلطه گرشان میدانند و با تفرقه افکنی و دروغ پراکنی و اسلام هراسی به دنبال جلوگیری از رویکرد جهانی به اسلام هستند که ایران بویژه با رویکرد مقاومتی توانسته این توطئه را تا حدود زیادی خنثی سازد که بیداری جهانی در حمایت از فلسطین و مقابله با رژیم صهیونیستی برگرفته از این مهم میباشد.
چهارم آنکه هر چند که غرب سعی دارد تا چین و روسیه را احیا کنندگان نظم نوین جهانی چند جانبه گرایانه معرفی نماید اما حقیقت آن است که نقش محوری و کلیدی ایران در این مینه را نمیتوان نادیده گرفت. موقعیت جغرافیایی، ظرفیتهای اکونومیک و راهبردی ایران در کنار توان علمی و فنی و دفاعی بومی و نیز محوریت ترانزیتی ایران، موجب شده تا طرحهایی همچون یک کمربند یک جاده، طرح جنوب- جنوب و.. صرفا با نقش آفرینی ایران معنا پیدا کند بگونهای که غرب ویرانی، تضعیف و چند پاره سازی ایران را مولفهای برای شکست این طرحهای بزرگ میداند اهمیت و نقش ایران در نظم نوین جهانی را در رویکرد شانگهای و بریکس به پذیرش عضویت اصلی ایران در این پیمانها و توجه به طرحها و پیشنهادهای راهبردی آن میتوان مشاهده کرد که برگرفته از حقیقت ظرفیتهای جهانی آن میباشد.
با توجه به این مولفهها و آنچه ذکر شد میتوان گفت که از یک سو سخنان بایدن و تیم جدید ترامپ سندی بر شکست سیاست انزوا و فشار بر ایران است و از سوی دیگر برگرفته از حقیقتی به نام نقش آفرینی بزرگ ایران در معادلات منطقهای و جهانی است که دیگر توان انکار آن را ندارند. ظرفیتی که با تکیه بر داشتههای درونی، تعامل با همسایگان، حضور در جبهه مقاومت و نه با برجام و اف ای تی اف و دل بستن به وعدههای بی تعهد غرب رقم خورده است و میتوان ادامه مسیر ایران را نیز با بروز رسانی همین الگو و بویژه حل مشکلات اقتصادی که مانع از آشکار شدن ظرفیتهای عظیم ایجاد شده در حوزههای مختلف شده، پیگیری نمود.
∎