کتاب «جنگ بدون صلح» تازهترین اثر نصرتالله محمودزاده، کتابی منحصربهفرد در حوزه ادبیات پایداری است. این کتاب با موضوع نبرد حزبالله لبنان در روستای «مِیدون» توسط انتشارات «روایت فتح» منتشر شده است. سفارش اثر را شهید «سیدعباس موسوی» (دبیرکل فقید حزبالله لبنان) در سال ۱۳۶۹ خورشیدی به محمودزاده میدهد و پس از مدت زمانی که برای تحقیقات میدانی و... صرف میشود، اسارت فرمانده حزبالله در عملیات «مِیدون» باعث میشود تا ملاحظاتی در چاپ آن صورت گیرد، بنابراین «جنگ بدون صلح» پس از ۳۳ سال منتشر میشود.
صبحگاه 26 آوریل 1989
اما ماجرا از صبحگاه 26 آوریل 1989 آغاز میشود. این زمانی است که نیروهای مقاومت حزبالله وارد منطقه «هارداو» در جنوب لبنان میشوند و در حملهای غافلگیرانه به یگانی از ارتش صهیونیسم ضربه سختی وارد میکنند. در این عملیات چند نظامی از جمله سرهنگ «شیموئل آدیو» فرمانده گردانی از تیپ پیاده رژیم کشته میشود.
شش روز پس از این ماجرا عملیات «قانون و نظم عملیاتی» با هدف تصرف دهکده «مِیدون» در «بِقاع» غربی لبنان برنامهریزی میشود. برخلاف تصور نیروهای صهیون، عملیات طولانی و پیچیده میشود. حتی خود «آریل شارون» (نخست وزیر وقت رژیم غاصب صهیونی) به میدان میآید. گردانها، تانکها و بالگردهای این رژیم و در واقع لشکری در مقابل 40 نیروی بیسلاح لبنانی!
نتیجه این جنگ معلوم است: پیروزی ارتش رژیم صهیونیسم در نبرد با چند جوان لبنانی، اما به جای تبلیغات، بوق و کرنا کردن این پیروزی غرورآفرین! این عملیات برای همیشه در محاق سکوت خبری قرار میگیرد. حال باید پرسید چرا؟
نقطه شروع نگارش کتاب «جنگ بدون صلح» که قرار است از این راز پرده بردارد در سال ۱۳۶۹ و در جریان دیدار نویسنده با سیدعباس موسوی دبیرکل وقت حزبالله لبنان شکل میگیرد و محمودزاده راز سربهمُهری را برملا میکند بسیار شنیدنی است و بیش از آن خواندنی...
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) همزمان با ایام سیودومین هفته کتاب جمهوری اسلامی به بهانه این ایام به سراغ کتابهایی متفاوت، جذاب و کمتر روایت شده در فضای رسانهای و خبری رفته با نویسندگان آنها بر بلندای آن کتاب و با نشان روشن یار مهربان به گفتوگو نشسته است.
آنچه در ادامه از خاطر میگذرانید گفتوگوی ایکنا با استاد نصرتالله محمودزاده است که بیش از پنج دهه از عمر خود را در مسیر تحقیق، پژوهش و نگارش آثار «ادبیات دفاع مقدس» و «ادبیات مقاومت» صرف کرده است. اغلب خوانندگان آثار ادبیات پایداری و مقاومت نام محمودزاده را با وجود آثار درخشانی که در این حوزه خلق کرده بیشتر با کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» که روایت زندگینامه شهید «محمد بروجردی» است میشناسند. اثری که سال 1401 فیلمی نیز با الهام از آن اقتباس شد و به کام مخاطبان و اهالی سینما نیز خوش نشست.
مهمترین ویژگی قلم محمودزاده علاوه بر بهره بردن از مسیر مداقه و تحقیق، به حضور در میدان و تفحصهای میدانی او استوار است. حتی اگر بنا باشد تا با تعهد خود هفت روز را در بخشی از اراضی اشغالی و نفس به نفس سربازان رژیم غاصب صهیونی بگذراند. مانند آنچه در مسیر نگارش «جنگ بدون صلح» از سر گذرانده که در ادامه آمده است.
ایکنا: جناب محمودزاده یکی از اولین دستاوردها و مبانی تهنشین و ثبت شده در ذهن مخاطب بعد از مطالعه کتاب «جنگ بدون صلح» این جمله مهم، عجیب و عمیق شماست که در این کتاب بازنمایی پیدا کرده و آن اینکه «کمتر جنگ اعتقادی پیدا میشود که با صلح پایدار پایان یابد»؛ این جمله و تعابیر برآمده از کُنه و عمق دریافت آن بارها و بارها در مواجهه مخاطب با این کتاب مدام در فرازهای مختلف و فصلهای متنوع این اثر در ذهن مخاطب مرور میشود. برای آغاز گفتوگو از مسیر طی شده و تولد «جنگ بدون صلح» بگویید.
پیش از هر چیز برای پاسخ به پرسش شما نخست باید بر این مسئله تاکید کنم امروزه زمانی که وارد جهانِ دریافت مبانی و مفاهیم دقیق و عمیق «مقاومت» در فضای فلسطین و لبنان در جهان معاصر میشویم ابتدا و پیش از هر چیزی باید جهان و منظومه دفاع مقدس و نبرد هشت ساله خود را کنار بگذاریم؛ چون قرابت این دو و تطبیق آن دو به دلیل تفاوتهای مختلف، متعدد و گاه بنیادینی که در دوران دفاع مقدس وجود داشته با آنچه که طی بیشاز 400 روز از آغاز حماسه «طوفان الاقصی» در ساحت نبرد حماس و حزبالله با رژیم غاصب صهیونیستی شاهد هستیم متفاوت است.
سال 1989 میلادی نقطه عطف تغییر استراتژی حزبالله لبنان؛ حماس؛ رژیم غاصب صهیونیستی درباره مسئله و محور سرزمین فلسطین به شمار میرود. هرچند به شخصه معتقدم که فلسطین تنها یک «سرزمین» نیست؛ چرا که در این مسئله تردیدی وجود ندارد که «سرزمین» بدون انسان هویتی نخواهد داشت. پس اینجا آن مؤلفه انسان و انسانیت است که باید در پس به کار بردن واژه «سرزمین فلسطین» به دنبال آن باشیم.
بههمین سبب سال 1989 میلادی را نقطه عطفی در مواجهه مردمان کشور و سرزمین فلسطین با غاصبان این سرزمین یعنی رژیم اشغالگر قدس میدانم. در آن دوران افرادی مانند «آریل شارون» (نخستوزیر سابق رژیم غاصب صهیونی) و «ایهود باراک» (فرمانده پیشین ارتش و نخستوزیر سابق رژیم غاصب صهیونی) وجود داشتهاند. در آن سال این دو تا دروازه بیروت آمدند، ایستادند و گفتند: «تا زمانی که همه رهبران حزبالله و حماس را از این منطقه بیرون نکنیم از این نقطه تکان نخواهیم خورد.» مناظره و ادعایی که در فضای رسانهای آن زمان نیز بازتاب بسیار گستردهای داشت.
در مقام پژوهشگر، محقق، نویسنده و آشنا با درد مردمان مظلوم فلسطین و کشور لبنان، این سخنان و ادعاها من را بر چرایی ایجاد این گفتمان حساس و کنجکاو کرد و تصمیم گرفتم برای پاسخ به چرایی با رویکرد تحقیقی و پژوهشی اندیشه و قلم خود را استوار کنم.
در مرور تاریخ به وضوح شاهد این مسئله هستیم که بعد از 1989 میلادی عملیاتهایی که از سوی رژیم جعلی اسرائیل علیه «حزبالله» انجام میشود در فضای رسانه کمتر مطرح میشوند. همین مسئله سبب شد تا در جلسهای که با شهید «سیدعباس موسوی» (نخستین رهبر حزبالله لبنان) در تهران داشتیم با محور روایت تشکیل جهاد و جهادگران در لبنان و عملیاتهای موفقی که حزبالله لبنان بعد از سال 1989 میلادی داشت و کمتر آن عملیاتهای موفق در فضای رسانهای بازتاب پیدا کرده بود دست به پژوهش، تحقیق و در نهایت نگاش اثری بزنم.
شهید موسوی نیز به دلیل آنکه به تقریب میتوان گفت هیچکدام از آن عملیاتهای موفق حزبالله در هیچ فضا و رسانهای منعکس نشده بود از من خواست تا ابتدا از نزدیک شاهد یکی از مهمترین این عملیاتها باشم و سپس کتابی با محوریت آن، درست مانند کتابهایی که درمورد دفاع مقدس پیش از آن نگاشته بودم بنویسم. بعد از این گفتوگو و شکلگیری این صورت مسئله، سفری به لبنان داشتم. به قول معروف و مَثَل آشنای خودمان رفتن همانا و پنج ماه حضور و اقامت من در منطقه «ضاحیه» بیرون همان!
فضایی که آن زمان منطقه ضاحیه به هیچوجه قابل قیاس با دنیایی بسیار متفاوتی که امروز در ضاحیه شاهد آن هستیم نبود. بعد از اقامت در ضاحیه، سفری به جنوب لبنان داشتم و در خاکریزها و سنگرهای بچههای حزبالله حضور پیدا کردم؛ با فرهنگ آنها از نزدیک آشنایی شدم. همین حضور در میدان و آشنایی با فرهنگ آنها سبب شد تا با شیوه نبرد و مبارزههای رزمندگان حزبالله آشنا شوم و دیدم به کُل نسبت به آنچه که تا آن روز از شیوه مبارزه مبارزان حزبالله شنیده بودم تغییر کرد!
این تغییر دیدگاه و دیدن تفاوت میان شنیدهها و آنچه میدیدم بود که سبب شد تا تحقیق و پژوهش خود را در این حوزه آغاز کنم و برای اجابت خواسته زندهنام شهید موسوی و نگارش کتابم عملیات «قانون و نظم عملیاتی» ارتش صهیونی با هدف تصرف دهکده «مِیدون» در بقاع غربی لبنان را به عنوان یکی از مهمترین عملیاتها انتخاب کردم.
پیش و بیش از انتخاب عملیات دهکده «مِیدون»، ابتدا پرسشی را ذهن خود به عنوان مهمترین هدف اولم در مسیر انتخاب عملیات مطرح کردم و آن اینکه چگونه ارتش رژیم صهیون در آن عملیات که تنها یک روز از ساعت 4 صبح تا 16 عصر به طول انجامید توانست موفق باشد؟ عملیاتی که تمام هدف آن تصرف یک روستای کوچک بود اما رهبر و یکی از فرماندهان این عملیات خود «آریل شارون» بود! آیا مسئلهای از این مهمتر برای انتخاب این عملیات در مقابل عملیاتهای دیگر وجود دارد؟
برای تحقیق درباره این عملیات و پی بردن به دلایل راز سر به مُهری که باعث شد رژیم غاصب صهیونی با وجود پیروزی ظاهری در این عملیات به تمام رسانههای عبری و جهانی دستور بایکوت و سانسور خبری آن را بدهد کار تحقیق و پژوهش خود را با محور منابع عبری و بینالمللی آغاز کردم. در ابتدای مسیر دریافتم که در کنار «آریل شارون» دیگر فردی که دستور سانسور شدید بازتاب این خبر در رسانهها را صادر کرد، رئیس ارتش آن زمان اسرائیل سرلشکر «شائول موفاز» بود. من تمامی مطالب را در منابع خود اسرائیلی پیدا، مطالعه و تحقیق کردم و امروز بر تمام فراز و فرودها، چرایی ورودشان به این روستا، طراحی این عملیات، برقراری این جنگ و چگونگی انجام آن اشراف و آشنایی کامل دارم.
وقتی همه این موارد را کنار یکدیگر قرار دادم، پرسش دومی را که با خود مطرح کردم این بود که چرا این عملیات موفق از طرف رژیم جعلی اسرائیل توسط خود رسانههای اسرائیلی به شکل کامل بایکوت و سانسور خبری شد. این دو پرسشی که به آنها اشاره کردم من را نسبت به انجام این عملیات، موفقیت آن برای رزیم صهیونی و دلایل سانسور کامل آن در رسانهها بسیار حساس کرد. در ادامه مسیر تحقیق متوجه شدم که خود «شارون» بعد از پایان این عملیات وقتی در هیئت دولت رژیم غاصب صهیونیستی حضور پیدا میکند و نحوه پیروزی ارتش را در این عملیات بازگو میکند بر این مهم اشاره میکند که «نحوه پیروزی آنها چیزی جز خفت و ضلالت برای آنها و ارتش اسرائیل نبوده است!» و به همین سبب تأکید میکند که تمام این عملیات باید توسط رسانهها بایکوت و سانسور شود.
اگر شما همین امروز هم درباره عملیات «قانون و نظم عملیاتی» با هدف تصرف دهکده «مِیدون» در بِقاع غربی لبنان دست به تحقیق و پژوهش در تمام رسانههای بینالمللی بزنید جز دو مورد کوتاه و کوچک در سالهای 2009 و 2016 میلادی هیچگاه در هیچ رسانهای خبری از این عملیات را نمیتوانید پیدا کنید!
همه اینها دستبهدست یکدیگر داد تا مرا نسبتبه این مسئله کنجکاو کند که چگونه است که تمامی عوامل، رهبران، فرماندهان و دستاندرکاران این نبرد در رژیم جعلی اسرائیل تمام تلاش خود را بهکار بردهاند تا از حمله به آن روستا و 40 نفر از مبارزان حزباللهی که در آن روستا در مقام دفاع برابر یورش ارتش صهیونی به شهادت رسیدهاند بایکوت شود!
ایکنا: شما در این کتاب به مبارزی هم اشاره کردید که تنها بازمانده از آن 40 مبارزی بودند که در این روستا به شهادت رسیدند. در مسیر دریافت اطلاعات از او نیز کمکی گرفتید. یعنی فرصتی برای گفتوگو با او پیدا کردید؟
بله! آنچنان که اشاره کردید از میان تمام مدافعان و مبارزانی که در آن روستا (مِیدون) حضور داشتند تنها یک نفر زنده میماند و از آنجا خارج میشود که آن فرد هم قسمت و نصیب من شد تا بتوانم به شکل کامل به گفتوگو با او درباره این عملیات و اتفاقاتی که در آن به وقوع پیوست است بپردازم.
البته ذکر این نکته نیز لازم است که یک نفر از میان آن مبارزان به اسارت نیروهای غاصب صهیونیستی درمیآید که ارتش صهیونی او را با نام «ابو یحیی» با هلیکوپتر از منطقه خارج میکنند، بعد از محاکمهای سطحی او را به مدت 15 سال در زندان «الخیام» محکوم به اسارت میکنند. یکی از نکات ماجرا و از مهمترین دلایل به تاخیر افتادن چاپ این کتاب هم به همین علت یعنی زندانی شدن به مدت 15 سال «ابو یحیی» باز میگردد. چرا که او آن کسی نبود که عنوان میکرد!
زمانی که همسر وی برای دیدارش به زندان میرود؛ «ابو یحیی» به همسرش میگوید که «آنها نمیدانند که من فرمانده این عملیات بودهام!» از او میخواهد تا به اسرائیلیها بگوید که او یک آدم معمولی و مبارزی ساده بوده است. وقتی همسر این فرد دلیل این امر را میپرسد در پاسخ میشنود که «تمامی دستگاههای اطلاعاتی رژیم غاصب صهیونیستی به دنبال پیدا کردن فرمانده این گروه هستند».
تمامی این فضا، قصه و روایتی که بسیار کوتاه و فشرده برای شما تعریف کردهام من را نسبت به تمامی آنچه که در این عملیاتی که 12 ساعت به وقوع پیوست و گذشت کنجکاو کرد و به همین سبب علاوه بر کار تحقیقاتی در منابع موجود، من را مجاب کرد تا به شکل میدانی در این منطقه حاضر شوم و دست به تحقیقات حضوری در همین روستا بزنم.
حضور من در این روستا نیز ماجرای خودش را دارد. مجبور شدم که با مسئولیت شخصی خودم یک هفته وارد مواضع و خاک محدوده تحت تصرف رژیم غاصب صهیونیستی شوم که ماجراهای مختلف و متعددی دارد؛ از مخالفتهایی که با این مسئله و خواست من شد تا دیگر اتفاقها که درنهایت مسئولیت تام و تمام آن را خود برعهده گرفتم و در این منطقه حضور پیدا کردم.
بسیاری از موارد را حتی امروز هم نمیتوانم بیان کنم. آنچه که طی یک هفته دیدم؛ زندگی شبانهای که داشتم و تنها شبها میتوانستم از مخفیگاه خارج شوم. روزها در آن روستای مخروبه در زیرزمین خانهای پناه میبردم، استراحت میکردم و همان جا شاهد رفتوآمد نیروهای ارتشی و نظامی این رژیم جعلی بودم. شبها برای کار تحقیقاتی از پناهگاه بیرون میآمدم تا بتوانم دریافت و اشراف کاملی نسبت به مواضع موجود در آن روستا داشته باشم تا بتوانم کار نوشتن و ارائه رمانم را انجام دهم.
در نهایت با وجود تمام این فضای امنیتی، تحقیقات خود را انجام دادم اما به سبب دلایل امنیتی از جمله برملا شدن هویت «ابو یحیی» اجازه نداشتم تا این کتاب را چاپ کنم و به همین سبب انتشار و چاپ آن 33 سال تا زمستان سال 1402 دچار وقفه شد و به تأخیر افتاد.
ایکنا: بعد از توضیحات جامع و کامل شما درباره عملیات روستای «مِیدون» در منطقه بقاع؛ دلیل بایکوت شدن این اتفاق؛ تحقیقها و پژوهشهایی که به شکل مخفیانه انجام دادهاید؛ همه ممانعتهایی که بابت حضور در سرزمینهای اشغالی و درنهایت مصاحبهتان با تنها فرد باقیمانده از آن مبارزانی که در روستا حضور داشتند به یکسو و سوی دیگر آنکه شاید قسمت، خواست و مشیت الهی بر آن قرار گرفته بود که زمان چاپ و انتشار این کتاب به سبب همان دلایل امنیتی به آنِ امروز و اکنون برسد. بازه زمانی که شاهد حماسه «طوفان الاقصی»؛ بخش عظیم و درخشانی از نهضت مقاومت؛ از جانگذشتگی و ایثار مبارزان در جبهه حزبالله و همچنین نیروهای حماس هستیم. اینبار شکلگیری و توجه ابعاد جهانی نسبت به قساوتهای رژیم غاصب صهیونیستی و ددمنشیهای حاکمیت این رژیم جعلی در ابعاد رسانههای بینالملل رنگوبوی متفاوتی گرفته و جهانیان نسبت به وحشیگریهای رژیم صهیونیستی اذعانی مشترک دارند. جناب محمودزاده حال با این رویکرد و به اعتقاد شما آنچنانکه در این کتاب اشاره کردهاید چرا امروز بیش از هر زمان دیگری فراتر از محور و کشورهای «محور مقاومت» نیازمند جهانی شدن «ادبیات مقاومت» و بازنمایی حقانیت مسلمانان، مسئله فلسطین و رو شدن بیش از پیش ددمنشیهای رژیم غاصب هستیم؟
همان زمانی که در لبنان بودم همین ضاحیهای که این روزها اخبار بمباران و شهادت افراد حاضر در این منطقه را در رسانهها میشنویم، زیستگاه اصلی من بود. بحثی که آن زمان با دوستان عملیاتی حزبالله در آن زمان داشتیم این بود که از من میپرسیدند چرا عملیاتی شکستخورده را برای نگارش و پژوهش انتخاب کردهام؟ پاسخ من آن بود که من علت انتخاب این عملیات آن بود معتقدم مسئله «مقاومت» مسئله «شکست و پیروزی» نیست! بلکه هدف بازنمایی و تحقق بیداری جهان و نهفقط جهان اسلام در بازتاب فعلیت، فعالیت، حیات نهضت و مکتب مقاومت است.
حتی به آنها گفتم قول میدهم کتابی را که نوشتهام شما هم قبول داشته باشید. ابتدا بخوانید و اگر بعد از خواندن آن بازخورد شما شکست حزبالله بود به هیچوجه اجازه انتشار آن را ندهید. چرا که معتقدم هر خوانندهای وقتی کتاب را میخواند در مواجهه با مطالبی که به او ارائه میشود به همه چیز میاندیشد جز آنکه حزبالله در این عملیات 12 ساعته شکست خورده است! امروز بیش ازهر زمان دیگری لازم است که این نگاه را در جهان فعلی دنبال کنیم که دنبال شکست و پیروزی نباشیم. باید امروز بیشاز هر زمان دیگر به دنبال «حقانیت» باشیم.
زمانی که کار نگارش این کتاب تمام شد قرار بود تا آن را ابتدا پیش شهید «سیدعباس موسوی» ببرم. تنها نیم ساعت یا یک ساعتی برای حضور پیش آن بزرگوار تاخیری در کارم پیش آمد و در همین فاصله بود که محل اقامت ایشان توسط نیروهای رژیم صهیونی بمباران شد و او به فیض عظیم شهادت رسید و دستمان از این مهم کوتاه ماند!
ایکنا: انتخاب نام «جنگ بدون صلح» برای این کتاب بازتابی از همین اندیشه بنیادین است که به آن اشاره میکنید؟
بله؛ بیتردید! باز هم میگویم و بر این گفته خود تاکید دارم که در نگارش این اثر و چنین آثاری مهم آن است که پیام اصلی حیات، دوام و بقای حزبالله و بلندای اندیشه آنها؛ نه شکست و پیروزی آنها منتشر شود.
درست به سبب همین هدف و نگاه بنیادین نام کتاب «جنگ بدون صلح» گذاشتم. آنچه که من در پس گذار بیش از 75 سال از اشغال سرزمین و مبارزه مردمان فلسطین در برابر این رژیم جعلی به آن دست یافتهام این است که مهمترین استراتژی و راهبرد رژیم غاصب صهیونیستی آن است که اصلاً جنگ پایان نیابد! چراکه سران و دولتمردان این رژیم جعلی، حیات و دوام خود را در برقراری و استمرار این جنگ میدانند. این یکی از مهمترین بحثهای استراتژیک در دریافت چرایی خوی جنگطلبی، وحشیگری و ددمنشی رژیم غاصب صهیون است.
سوالی که من در مقام پژوهشگر، محقق و نویسنده این کتاب نهفقط با مخاطبان ایرانی که با تمام جهان آن را مطرح کردهام بر این محور استوار است که وقتی یک فرد، یا یک لشکر یا یک کشور خطاب به جهان میگوید که من قصد صلح ندارم و منافع من در ادامه جنگ است؛ رویکرد جهانیان در برابر چنین نگرشی چه باید باشد؟ باید کمی بیش از آنچه که انتظار داریم نسبت به این مؤلفه و مقوله که بازتابی از 75 سال قساوت و ددمنشی رژیم غاصب صهیونیستی در به شهادت رساندن صدها هزار نفر از مردمان فلسطین است بیندیشیم.
امروز بیش از هر زمان دیگری این مسئله مهم برای تمام جهان آشکار شده است که تمامی دولتمردان در رژیم غاصب صهیونیستی قصد صلح ندارند! چرا که اگر شاهد صلح و آرامش باشند دیگر نمیتوانند در بنگاههای اقتصادی و در حوزه سرمایهگذاریهای جهانی نقش و سهمی برای خود داشته باشند. تنها در سایه اغتشاش، آشوب، جنگ و خونریزی است که رسانههای جهان میتوانند افکار عمومی را مشغول این اتفاقات کنند تا سران رژیم جعلی و غاصب صهیونی بتوانند کار ثروتاندوزی و کسب سرمایههای خود را از طرق مختلف انجام دهند.
اینگونه است که شاهدیم که در نهایت بخشی از نفت خاورمیانه و سرمایههای آن سر از این رژیم غاصب صهیونیستی و مُهری بر استمرار حیات، بقا و اقتصاد آن درمیآورد. اینها همان توطئهای است که ایالات متحده امریکا بهعنوان اصلیترین حامی این رژیم غاصب نقشههای آن را نه برای بازه زمانی کوتاه یا میانمدت که در گسترهای درازمدت برای چپاول داراییهای مردمان منطقه خاورمیانه و ثروتاندوزی خود کشیده و درحال اجرای آنها است. با نگاهی دقیقتر و جامعتر میتوان گفت که این نقشه توسط صهیونیستهای حاضر در امریکا در قالب یک نقشه درازمدت چیده شده است. به همین سبب تلاش کردم تا نگاه جامعتری نسبت به تمامی مؤلفهها و دانههای زنجیری که بخشی از آن به قساوت رژیم غاصب صهیونیستی و کشتار و شهادت مردمان مظلوم فلسطین و لبنان منتج شده است داشته باشم و در سایه این نگاه عمیق و پژوهش دقیق امروز قانع شدهام که با قدرت بگویم آن عملیاتی که در ظاهر موفق بوده و هدفش تسلط بر آن روستا و تخریب آن است چگونه توسط دولتمردان آن زمان رژیم صهیونی تلاش میشود تا درزی به رسانهها پیدا نکند و دستور آنها بر بایکوت و سانسور کامل خبری آن استوار میشود.
امروز دلیل آن روشن است؛ چرا که میدانیم قریب به نیمی از لشکر شمال رژیم غاصب صهیونیستی (تیپ زرهی گولانی) با 15 فروند هلیکوپتر و ادوات مختلف جنگی اعم از تانک، نفربَر و نیروهای تا بُندندان مسلح به روستایی حمله میبرند که تنها 40 مبارز کار حفاظت و حراست از آن را برعهده دارند و در همین نبرد بسیاری از ادوات و ابزار نظامی خود را از دست میدهند. اینها همه حاصل مشاهدات حضوری من در آن منطقه و گفتوگو با آن تنها بازمانده آن نبرد و به شهادت رسیدن 40 نفر از مدافعان حاضر در آن روستا است.
خود همین مسئله و روایت آن میتواند به دنیا بگوید که مسئله اصلاً شکست یا پیروزی نیست؛ بلکه بُنمایه آن افکاری بسیار عمیقتر و بزرگتر از این اتفاق را بازتاب میدهد. اینکه نیروی ایمان و باور به پیروزی در مسیر حقطلبی و آزادیخواهی چگونه توان و قدرتی به 40 نفر با سادهترین ابزار نظامی میدهد تا نیمی از تیپ زرهی صهیون را که تمامقد برای گرفتن یک روستا حمله کردهاند زمینگیر کند و بخشی از ادوات نظامی آنها را از بین ببرد. در نهایت و مهمتر از همه باعث شود که عملیاتی که بهنظر میرسد پیروزمندانه است توسط دولتمردان و نخستوزیر آن زمان رژیم غاصب صهیونیستی با تأکید بر تمامی رسانههای داخلی و ملی بایکوت و سانسور شود چرا که خودشان اذعان دارند که بیان روایت دقیق آن بیش از آنکه روایتی از پیروزی برای آنها باشد بازتابی از افتضاح محض و شکست آنها است.
بیان و انتشار همین معارف و مبانی که در این کتاب روایت کردم موجب شد تا تمام افرادی که این کتاب را خواندهاند نیز قانع شوند که شاید ظاهر این اثر بازتاب شکست حزبالله در آن عملیات، از دست دادن یک روستا و شهادت 40 نفر از رزمندگانشان باشد؛ اما باطن این اتفاق مشخص میکند که چرا «شارون» جرئت نمیکند این عملیات و اطلاعات آن را به مطبوعات بازگو کند.
ایکنا: جناب محمودزاده نه فقط مبتنی بر کتاب «جنگ بدون صلح» بلکه از عقبه بیش از پنج دهه فعالیت و پژوهش شما در حوزه «ادبیات مقاومت» وام میگیرم و شما را به آن جهاننگری و آیندهپژوهی مدنظر مقام معظم رهبری بر محور و حوزه ادبیات مقاومت، اینبار به شکل اختصاصی ارجاع میدهم. بعد از اینهمه قساوتهای متعددی که در پی بیش از 400روز از ددمنشی رژیم صهیونی در نوار غزه و لبنان شاهد بودیم اگر بخواهید چشماندازی از آینده جریان ادبیات مقاومت ترسیم کنید چه خواهد بود؟
نکته مهمی که الان به دغدغه اصلی خود من بدل شده آن است که ما در «ادبیات مقاومت» نخست و پیش از هر کاری باید این مهم را میان نویسندگانی که قصد دارند و نیت کردهاند قلم خود را در حوزه نوع ادبی چه با محور مظلومان فلسطین و لبنان و چه دیگر مظلومان و آزادیخواهان جهان استوار کنند؛ باید این مهم را جا بیندازیم که باور کنیم ما در گونه «ادبیات مقاومت» و در قامت نویسنده؛ موضوع، قهرمان، قصه، روایت، محتوا و یا اتفاقهایی که باید مورد پژوهش قرار گیرد چیزی کم نداریم!
باور کردن این موضوع که چطور 40 نفر که نهایت ابزار و ادواتی که در اختیار داشتهاند تیربار یا یک قبضه «آرپیجی» بوده، چگونه توانستهاند در برابر لشکر تا بُندندان مسلح با 15 فروند هلیکوپتر و ادوات مختلف نظامی مانند تانک و نفربَر بایستند!
چنین باورهای عینی، حقیقی و ملموسی که اتفاق افتاده و تنها قصه و داستان برآمده از خیال و تخیل نیست را باید تقویت کنیم. باید از خود تحریمی به در آییم و خود را قبول کنیم! باید خود ما فاعل و شروع کننده باشیم؛ نباید منتظر حمله آنها باشیم و بعد دست به عمل بزنیم.
باید نویسندگان ما که بخشی از مردم همین جامعه هستند به قول زندهنام آقای ابوترابی که به این جمله اشاره کرده که «من 10 سال در اسارت بودم اما حتی یک روز خود را به عنوان اسیر تصور نکردهام!» نیز باید به این باور و قبول آن برسند. نویسندگان و آثار خلاقه ادبی آنها باید مردم را از نظر روانی آماده و مهیای این امر کنند تا خود را باور کنند. تحقق این مهم میتواند سرچشمه نضج اندیشهها، معارف و جهاننگری مؤلفه مقاومت باشد که آن را به نهضت و مکتبی فراگیر نه فقط برای مردمان این منطقه که برای تمامی آزادیخواهان در سراسر جهان بدل کند.
مرحله بعدی آن زمانی است که میتوانیم ببینیم و تصمیم بگیریم که چه کنیم تا قبل از تهاجم ما بتوانیم عامل و فاعل باشیم؛ چرا فکر میکنیم «مقاومت» یعنی فقط «پدافند» و آن را فقط در مقام پاسخگو ببینیم و تعریف کنیم! یعنی ابتدا باید بایستیم تا کاری انجام شود؛ هجمه و یورشی وارد شود و بعد دست به مقاومت بزنیم؟! باید به کُنه و ریشه این قضیه وارد شویم. باید نگاه ما به مکتب و نهضت مقاومت مبتنی بر فرضیاتی باشد که خودِ ما آنها را طراحی میکنیم. چون بحث مقاومت بحثی درازمدت است؛ تا زمانی که ظلمی وجود داشته باشد، مظلومی نیز وجود دارد و گفتمان انقلاب اسلامی که گفتمان آزادیخواهی و دفاع از مظلوم است نیز بر مدار خود باقی خواهد بود.
آنچه که امروز در باریکه غزه و یا جنوب لبنان شاهد هستیم استمرار قریب به 80 سال اشغالگری است. دعوا و جنگ قبیلهای نبوده که بگوییم خُب بعد از مدتی نزاع با میانجیگری ریشسفیدی این دو قبیله با هم آشتی کرده و پیمان صلح منعقد میکنند.
اگر نگاه ما در هر حوزهای از جمله در خلق آثار ادبی بر این دو مؤلفه استوار باشد به این نکته ایمان میآوریم که در مواجهه با انسانهای آزادیطلب و انسانهای حقطلب؛ ما چگونه میتوانیم با محور ادبیات آنها را به روز کرده و به روز نگهداریم. تنها در این شرایط است که میتوانیم در مقام فاعل روبهروی صهیونیسم بایستیم و بگوییم حالا اگر میتوانی جلو بیا و حمله کن!
ایکنا: و در پایان اگر ناگفتهای باقی مانده بیان بفرمایید.
طبق آخرین صحبتی که به تازگی بعد از چاپ چهارم این اثر در کمتر از یک سال با انتشارات «روایت فتح» به عنوان ناشر کتاب «جنگ بدون صلح» داشتیم؛ بنا داریم تا از این اثر فیلم سینمایی فاخری تولید شود.
امیدوارم تمامی دستگاهها، نهادهای فرهنگی و همچنین رسانههای ما این فرهنگ را در جامعه، میان متولیان و دستاندرکاران امر فرهنگ تا عموم مردم جامعه جای بیندازند که برای اقدام کار فرهنگی در حوزه جریانسازی و فرهنگسازی؛ این ما هستیم که باید گام اول را در مقام «فاعل» برداریم؛ نه آنکه منتظر اقدام، یورش و هجمه دشمن باشیم و سپس در مقام مفعول برای دفاع دست به اقدامات بزنیم.
اگر شرایطی فراهم شود که از کتاب «جنگ بدون صلح» فیلم سینمایی باکیفیت جهانی؛ بر جهانی بودن آن تأکید دارم! تولید کنیم؛ مطمئن هستم که خروجی آن حرفهای فراوانی برای گفتن در محور مقاومت و آنچه که ریشه و بُنمایه هدف، جهانبینی و نگرش اصلی این نهضت و مکتب بهشمار میرود خواهد داشت.
با این دست ابزار هنری است که میتوانیم پیام؛ هدف؛ بینش؛ راه و اندیشه «نهضت مقاومت» را به جهان صادر کنیم. نشان دهیم که حقیقت امر پیروزی تیپ زرهی گولانی رژیم صهیونی نیست بلکه مقاومت و مبارزان آن تنها با 40 نفر که همگی به شهادت میروند کاری میکنند تا سرگرد مأمور «شارون» که فرمانده عملیات آن روستا بوده تنها برای حفظ وجهه ارتش رژیم غاصب هم شده که مجلس دروغ بگوید تا بتواند درجه خود را حفظ کند!
از سوی دیگر زبان فیلم میتواند مخاطبان این کتاب را از چندهزار نفر به چند میلیون نفر ارتقا دهد و این اصلی دیگر بر الزام ساخت چنین فیلمی به شمار میرود!
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام