شناسهٔ خبر: 69749181 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

«جبهه ملی ایران» ائتلافی که افول کرد

جریانی که به بن‌بستِ «اختلاف» و «تضاد» خورد

به نظر می‌رسد که مصدق و دستیاران نزدیک او تنها جبهه ملی را برای نیل به ملی‌شدن نفت می‌خواستند و پس از تحقق این هدف، چشمی به تداوم بهره‌گیری از آن نداشتند. هم از این روی بدنه جبهه نیز هریک به راه خویش رفتند و نتوانستند همگامی نخستین را حفظ کنند. این امر موجب شد که مهم‌ترین تشکل حامی ملی‌شدن نفت نتواند در جلوگیری از کودتای ۲۸ مرداد نقشی مهم و درخور یابد

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: به سال ۱۳۲۸ و در چنین روزهایی، ائتلافی اعلام موجودیت کرد که نوعی پاسخ به نیاز زمان قلمداد می‌شد. «جبهه ملی ایران» مجموعه‌ای متشکل از احزاب و گروه‌های گوناگون بود که تداوم نهضت ملی و نیل به اهداف آن را می‌خواست و البته چندان نیز نپایید. مقال پی‌آمده درصدد است تا استناد به پاره‌ای از تحلیل‌ها، ساحت این رویداد را قدری شفاف کند، امید آنکه علاقه‌مندان را مفید آید. 
 
 آنان که «جبهه ملی ایران» را شکل دادند
تقلب در انتخابات شانزدهمین دوره از مجلس شورای ملی، فرصتی بود که احزاب و گروه‌های تحول‌خواه، رسماً در کنار یکدیگر قرار گیرند و به فعالیت‌های پراکنده خویش سامان دهند. این امر با تحصن برخی رجال ملی در برابر کاخ مرمر و در اعتراض به تقلب یاد شده شکل گرفت و نهایتاً ایجاد یک جبهه را باعث شد. سیدمرتضی حسینی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در بازنمایی بستر‌های تشکیل این ائتلاف آورده است:
«هدف اصلی و اولیه جبهه ملی، مبارزه با استبداد مرکزی و هرگونه نفوذ غرب در ایران بود. در واقع این ائتلاف با گرایش‌های ملی‌گرایی در تلاش بود تا علاوه بر جلوگیری از نفوذ بیگانگان در کشور با اقدامات مستبدانه حکومت مرکزی نیز مبارزه کرده و خواستار برقراری دموکراسی و آزادی در ایران شود. وجود طیف متنوعی از مذهبیون، بازاریان، روشنفکران، روزنامه‌نگاران و تحصیل‌یافتگان فرنگ رفته، موجب شد تا در کمترین زمان ممکن، ده‌ها هزار نفر از مردم به سمت این ائتلاف سوق پیدا کرده و حمایت خود را از ایشان اعلام کنند. بدون تردید وجود رهبری دکتر مصدق - که از دیرباز با سیاست‌های استبدادی رضاشاه و فرزندش مقابله کرده و همواره نسبت به نفوذ و حضور بیگانگان در کشور اعتراض داشت- در قدرت‌گیری روزافزون این جبهه بی‌تأثیر نبود. اقلیت قدرتمند مجلس شانزدهم در نخستین روز‌های شروع به کار این مجلس، مسئله ملی‌شدن صنعت نفت را که در مجلس پیشین مورد بحث قرار گرفته بود، دوباره مطرح کرد و این مسئله تا زمان تصویب، یعنی در اسفند سال ۲۹ به مهم‌ترین موضوع بحث نمایندگان مجلس بدل شد. گفتنی است که اعضای جبهه ملی به خصوص دکتر مصدق، نقش بسیار مهمی در این روند داشتند. در جوامع مدرنی که ساختار سیاسی آنها براساس احزاب سازمان یافته شکل گرفته است، هیچ‌گاه در یک پروسه زمانی بسیار کوتاه حزبی نمی‌تواند قدرت محوری نظام سیاسی را به دست گیرد، ولی با توجه به اینکه در ایران احزاب به معنای واقعی کلمه فعالیت نمی‌کنند و همواره شخصیت‌ها هستند که تأثیرگذارند، ائتلاف جبهه ملی در یک پروسه دو ساله و به مدد رهبری دکتر مصدق، توانست به رأس قدرت دست یابد. جبهه ملی هیچ‌گاه به عنوان یک حزب مطرح نبود، بلکه ائتلافی بود از رهبران برخی احزاب و گروه‌های سیاسی و اجتماعی که با هدف ملی‌گرایی در آغاز تشکیل یافت و تا قبل از نخست وزیری مصدق، موضوع ملی‌کردن صنعت نفت مهم‌ترین هدف این جبهه به شمار می‌رفت. به طوری که پس از تصویب این مسئله و پس از کودتای ۲۸ مرداد - که به برکناری دکتر مصدق از نخست‌وزیری منجر شد- این جبهه نیز از هم پاشید و از درون آن احزاب و گروه‌های مختلفی سربرآوردند. به طور کلی جبهه ملی از این احزاب و جریان‌ها تشکیل یافته بود: حزب ایران به رهبری اللهیار صالح و کریم سنجابی (به عنوان هسته مرکزی جبهه ملی)، حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم به رهبری داریوش فروهر، حزب پان ایرانیست به رهبری محسن پزشکپور (همکاری با جبهه تا ۳۰ تیر ۱۳۳۰)، سازمان نظارت بر آزادی انتخابات به رهبری مظفر بقایی که بعداً با گروه انشعابی از حزب توده ایران به رهبری خلیل ملکی ادغام شد و حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری این دو نفر تشکیل شد، جمعیت آزادی مردم ایران به رهبری محمد نخشب که بعد‌ها به نهضت خداپرستان سوسیالیست معروف شد، جمعیت فداییان اسلام به رهبری شهید سیدمجتبی نواب صفوی، مجمع مسلمانان مجاهد به رهبری شمس قنات آبادی وابسته به آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی (همکاری با جبهه تا تیر ۱۳۳۱)، سازمان هیئت علمیه تهران متشکل از عده‌ای روحانی و مجتهد، جامعه بازرگانان و اصناف تهران و نیز چند تشکل دیگر از دانشگاهیان، فرهنگیان، کارگران و دهقانان....» 

 از «تحصن» تا «تشکل»
برای دور جدید فعالیت ملیون، تحصن اعتراضی در برابر کاخ مرمر یک آغاز به شمار می‌رفت. آنان از این اقدام خویش نتیجه‌ای نگرفتند، اما در روز‌های بعد برای ایجاد یک ائتلاف فراگیر و کارآمد هم داستان شدند. در مقالی بر تارنمای مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، فاصله زمانی تحصن تا تشکل اینگونه روایت شده است:
«جبهه ملی اول محصول ائتلاف نیرو‌های ملی و مذهبی بود که در جریان انتخابات مجلس شانزدهم شکل گرفت. با برگزاری انتخابات مجلس شانزدهم، عبدالحسین هژیر که در این زمان وزیر دربار بود به بهانه برقراری مجلس روضه، آرای مردم تهران در مسجد سپهسالار را که محل نگهداری صندوق‌های رأی بود، مورد دستبرد قرار داد و در نتیجه کسانی که مورد تأیید شاه بودند از صندوق‌ها بیرون آمدند. دکتر محمد مصدق به عنوان نفر سی‌ام و آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی به عنوان نفر چهلم معرفی شدند و نتوانستند وارد مجلس شوند. دخالت دربار در نتایج انتخابات با اعتراض نیرو‌های ملی و مذهبی به رهبری مصدق روبه‌رو شد. گروهی از آنها در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۲۸ و در اعتراض به نحوه برگزاری انتخابات به دربار رفتند و به ریاست مصدق، کمیته‌۲۰ نفره‌ای برای تحصن در کاخ تشکیل دادند، ولی پس از چهار روز و بدون دستیابی به نتیجه‌ای از تحصن دست کشیدند. سپس این افراد که ۲۰ نفر بودند به خانه مصدق رفته و پس از چندین جلسه شور و مذاکره، در اول آبان ۱۳۲۸ تشکیل جبهه ملی را اعلام کردند. این جبهه نخستین و مهم‌ترین گروهی بود که در تاریخ سیاسی ایران و برمبنای ملی‌گرایی در روز ۱۰ آبان ۱۳۲۸ رسماً اعلام موجودیت کرد. مصدق به‌عنوان رهبر معنوی جبهه شناخته شد و مقام دبیر جبهه به حسین مکی واگذار شد. همچنین یک کمیسیون تبلیغات انتخاب کردند که از حسین فاطمی (مدیر باختر امروز)، احمد زیرک‌زاده (مدیر جبهه ارگان حزب ایران)، عباس خلیلی (مدیر اقدام)، محمدرضا جلالی نائینی (مدیر کشور) و مظفر بقایی تشکیل می‌شد که چندی بعد روزنامه خود را به نام شاهد منتشر ساخت. فاطمی مأمور شد اساسنامه و مرامنامه جبهه ملی را تهیه کند. مرامنامه جبهه ملی بر لزوم انتخابات سالم، مطبوعات آزاد، پایان حکومت نظامی و اجرای دقیق قانون اساسی سال ۱۲۸۵ تأکید می‌ورزید. اساسنامه از احزاب میهن پرست و نه افراد دعوت می‌کرد تا به جبهه ملی بپیوندند و توضیح می‌داد جبهه ملی حزبی متعارف نیست که از عضویت افراد تشکیل شده باشد، بلکه اتحاد گسترده‌ای از احزاب و جریان‌های همفکر است. این تعریف با موضع‌گیری دیرینه مصدق، مبنی بر اینکه احزاب سازمان‌یافته با انضباط دقیق و برنامه مشروح مناسب حال ایران نیست، تطبیق می‌کرد. افزون بر آن، مصدق خود را سخنگوی همه افراد کشور می‌دانست و نه یک حزب به‌خصوص. در هفته‌های بعد، جبهه ملی با پذیرفتن حزب ایران و چند سازمان صنفی و در رأس آنها کانون وکلای دادگستری، استادان دانشگاه، کانون مهندسان و اتحادیه اصناف و تجار بازار گسترش یافت و در ماه‌های بعدی پشتیبانی حزب زحمتکشان ملت ایران مظفر بقایی و مجمع مسلمانان مجاهد آیت‌الله کاشانی را نیز جذب کرد....» 

 بدنه ناتوان یک جبهه، به مثابه چشم اسفندیار
جبهه ملی به جز معدود کامیابی‌های اولیه، چندان نتوانست در نیل به اهداف خویش کارآمد و چابک ظاهر شود. علت این امر به‌رغم تشکیل‌دهندگان به ظاهر فراوان و متکثر این ائتلاف، نوعی اختلاف و کرختی موجود در ذات و بطن آن بود. این ضعف به مرور زمان، آن را به تحلیل برد و حتی به ضد خویش مبدل ساخت. علی بیگدلی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران ماوقع را به ترتیب پی آمده تحلیل کرده است:
«جبهه ملی همچنان که از عنوان آن پیداست، یک حزب یا جمعیت نبود، بلکه نیرویی بود که از همگرایی و همکاری احزاب شاخص ملی فراهم شده و جبهه متحدی را در مقابل شاه و انگلیس تشکیل داده بود. احزاب و گروه‌هایی که در تشکیل جبهه ملی اول و به‌خصوص جبهه ملی دوم حضور داشتند، به اختلافاتی برخورده بودند که تصور آنکه بتوانند کاری از پیش ببرند، واقعاً دشوار بود. چنانکه در صف مقدم جبهه آنان، از احزاب چپگرای سوسیالیست تا ناسیونالیست‌های افراطی و همچنین نیرو‌های مذهبی و سنتی دیده می‌شدند. مبارزه با نفت‌خواری انگلیس و تقویت قدرت مجلس در مقابل دربار، مهم‌ترین نقطه اشتراک و دستمایه اصلی آنها برای مشارکت بود. ناگفته پیداست که جبهه ملی در مقطع حساسی از تاریخ ایران، سد راه خودکامگی شاه و استعمارگری گستاخانه انگلیس شده بود و سرانجام توانست به همراه سایر مبارزین نهضت ملی نفت، مردم ایران را رهبری و به پیروزی رساند. با این همه افسوس که ناهمگونی‌ها و ناهماهنگی‌های داخلی در جبهه ملی، توان ایجاد اصلاحات ساختاری را از آن سلب کرده بود. علاوه بر این بسیاری از اعضای جبهه ملی دوم نسلی از روشنفکران مدرن بودند که امریکا را کعبه مقصود و ناجی ملک و ملت ایران می‌دانستند و در حقیقت با حمایت و نفوذ این کشور به سطوح بالای نخبگی دست یافته بودند؛ بنابراین نمی‌توانستند در انجام اصلاحات از امریکا پیشی بگیرند. نیرو‌های چپگرای جبهه نیز عملاً از به دست‌گیری مرکزیت جبهه و نیز کسب حمایت‌های توده‌ای عاجز بودند و ترجیح می‌دادند که در جبهه مشارکت داشته باشند تا اینکه به اتهام قدرت‌طلبی مورد حساسیت سایر احزاب جبهه ملی و شاه و امریکا قرار گیرند. پشتوانه مردمی جبهه ملی را روحانیون و سازمان‌های مذهبی وابسته به آنها و بازاریان و کارگران تشکیل می‌دادند و همین گروه‌ها بودند که از جبهه ملی قدرتی ساختند که بتواند در مقابل شاه و دربار توانایی ایستادگی داشته باشد....» 

 از «اختلاف» تا «شکست»
در نگاهی کلی به نظر می‌آید که مصدق و دستیاران نزدیک او تنها جبهه ملی را برای نیل به ملی شدن نفت می‌خواستند و پس از تحقق این هدف، چشمی به تداوم بهره‌گیری از آن نداشتند. هم از این روی بدنه جبهه نیز هر یک به راه خویش رفتند و نتوانستند همگامی نخستین را حفظ کنند. این امر موجب شد که مهم‌ترین تشکل حامی ملی شدن نفت، نتواند در جلوگیری از کودتای ۲۸ مرداد نقشی مهم و درخور یابد. زهرا سعیدی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این موضوع خاطرنشان ساخته است:
«مصدق در انتخابات مجلس شانزدهم، در شرایطی دوباره وارد سیاست شد که حزب و ائتلافی با نمایندگان با نفوذ طبقات مختلف آن زمان ایران تشکیل داد، با عنوان جبهه ملی که معروف‌ترین آنان شامل علی شایگان، حسین فاطمی، حسین مکی و... بودند. بدین ترتیب جبهه ملی که مصدق رهبری آن را بر عهده داشت از همان ابتدا و از بعد عقیدتی و فرهنگی، ائتلافی ناهمگون بود. این شرکا در جبهه ملی، از اشتراکات سیاسی نیز برخوردار نبودند و دولت مصدق با ائتلافی ناهمگون از لحاظ ایدئولوژیکی و اهداف بازی، در ساختار قدرت وارد سیاست شد و همین امر سبب می‌شد که اعضای گروه سلیقه‌ای عمل کرده و وابستگی هر کدام به جناحی از بدنه اصلی قدرت در ادامه برای دولت مصدق دردسر آفرین شود. تنها اشتراک سیاسی جبهه ملی در ظاهر ملی‌شدن صنعت نفت بود که با منافع فردی و گروهی شرکای مصدق گره خورده بود و جبهه ملی پس از رسیدن به هدف مشترک و برنده‌شدن اولیه در رقابت با ناسازگاری مخالفین داخلی و خارجی مواجه شد. همین نداشتن اجماع گفتمانی درون جبهه ملی و یگانه نبودن آرا و اهداف، امری بود که شرایط عینی برای بهره‌برداری مخالفین و سقوط دولت مصدق را فراهم کرد....» 

 جبهه ملی پس از ۲۸ مرداد، سکوت و دیگر هیچ!
گفتیم که بسا اعضای جبهه ملی در میانه راه، مسیری دیگر در پیش گرفتند و حتی با دکتر مصدق به مخالفت پرداختند. جالب‌تر اینکه نام برخی از آنان در آینده، در زمره فراماسونر‌ها منتشر شد! بدیهی بود که پس از فرونشستن موج نهضت ملی و تصدی مطلقه شاه، دیگر اثری از این ائتلاف نماند که چنین نیز شد و این گروه بیشتر به شکل یک محفل درآمد که هرازگاهی به صدور اطلاعیه‌ای می‌پرداخت! چنانکه محمدمهدی عبدخدایی دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام بدان اذعان دارد:
«بعد از بی‌اثر شدن تحصن دکتر مصدق و بقیه ملیون در دربار - که در اعتراض به نتایج دور اول انتخابات مجلس شانزدهم صورت گرفت - جبهه ملی تشکیل شد. نکته مهم این است که اساسنامه جبهه ملی را ابوالحسن عمیدی نوری و محمدرضا جلالی نائینی تنظیم کردند که بعد‌ها نام آنها در لیست فراماسون‌ها درآمد! اینکه این آقایان چه زمانی عضو تشکیلات فراماسونری شدند را نمی‌دانم، ولی شاه در آن مقطع حتی تحمل رفتن اینها به مجلس را هم نمی‌کند! فدائیان اسلام با هدایت شهید خلیل طهماسبی در مدرسه شهید مطهری به حفاظت از صندوق‌ها می‌پردازند، اما نظامی‌ها می‌ریزند و صندوق‌ها را به فرهنگستان (وزارت ارشاد فعلی) می‌برند و عوض می‌کنند! وقتی نتیجه شمارش آرا اعلام می‌شود، نام هیچ یک از کاندیدا‌های جبهه ملی در بین آنها نیست و کاملاً آشکار است که تقلب گسترده‌ای صورت گرفته است. بدیهی است که با چنین حکومتی، نمی‌شود مذاکره و بحث کرد و باید دست به اقدامی متهورانه زد. در اینجاست که شهید سیدحسین امامی به میدان می‌آید و عبدالحسین هژیر وزیر دربار شاه را - که عامل اصلی این ماجرا بوده - در مسجد سپهسالار از پای درمی‌آورد. بعد هم با صدای بلند تکبیر می‌گوید و اعلام می‌کند که هژیر را به خاطر دفاع از حقوق مردم مسلمان و حفظ استقلال یک کشور اسلامی از بین برده و کاملاً آماده شهادت است. با از میان برداشته شدن هژیر، زمینه برای تجدید انتخابات فراهم آمد و مجلس شانزدهم تشکیل شد. در مجلس شانزدهم، بهترین هماهنگی بین نیرو‌های مذهبی و کسانی که داعیه ملی‌گرایی داشتند به وجود آمد. در این دوره عده‌ای از سوی دکتر مصدق و دوستانش، به عنوان کاندیدا‌های ملی معرفی می‌شوند. جالب اینجاست که بعد‌ها همین‌ها با دکتر مصدق مخالف می‌شوند. امریکا شاه و جبهه ملی را در کنار هم می‌خواست و از آنجا که شاه در شرایط برتری امریکا در صحنه جهانی و با حمایت آنها حکومت می‌کرد، قول همه‌گونه همکاری و اصلاحات را به دولت امریکا داده بود و این معامله، جبهه ملی را به‌شدت تضعیف می‌کرد تا جایی که به مرور نقش مؤثر خود را از دست داد و دیگر در دهه ۵۰ خبری از آن همه شور و حرارت و فعالیت نبود....» 

 فهرستی از عوامل ناکامی یک ائتلاف
در پایان مقال، مروری بر علل ناکامی ائتلاف موسوم به «جبهه ملی ایران» به هنگام می‌نماید، این امر اگرچه در بخش‌های پیشین این نوشتار نیز از نظر دور نبود، اما در مقالی بر تارنمای مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات به شکلی منسجم مورد دسته بندی قرار گرفته است:
«نخستین حرکت سیاسی جبهه ملی، فراخواندن مردم برای حضور در تظاهرات میدان بهارستان در ۱۸ بهمن ۱۳۲۸ بود که طی آن دکتر مصدق درباره ابطال انتخابات گذشته تهران و مسائل دیگری، چون نفت و موضوعات داخلی سخنرانی کرد. مواضع مختلف و متعدد احزاب و سازمان‌های عضو جبهه ملی در مقابل تصمیمات دکتر مصدق که به شدت تحت‌تأثیر منافع ملی آنها قرار داشت، در عدم یکپارچگی و فروپاشی جبهه ملی اول نیز نقش اساسی داشت. جبهه ملی اول حیات کوتاهی داشت و در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با دستگیری مصدق و همراهانش منحل شد. پر واضح است که جبهه ملی در این دوره نقش قابل‌توجهی در سقوط رژیم ایفا نکرد، چراکه اساساً جبهه ملی به نظام پادشاهی و قانون اساسی مشروطیت پایبند بود. پس از کودتا، برخى عناصر و گروه‌هاى ملى در قالب نهضت مقاومت ملى، فعالیت‌هاى زیرزمینى محدود و ناموفقی را علیه رژیم آغاز کردند، اما فعالیت‌هاى نهضت مقاومت با دستگیرى برخى فعالان آن در تهران و شهرستان‌ها به رکود گرایید. از جمله مهم‌ترین علل شکست و فروپاشی جبهه ملی اول و نیز سقوط دولت مصدق، می‌توان به اختلاف میان دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی، کاهش همبستگی جبهه ملی، فردمحوری مصدق و بی‌توجهی به نظر سایر شخصیت‌های مطرح، غفلت از بسیج توده‌ها، قائم به شخص بودن ساختار جبهه ملی با تأکید بر شخصیت مصدق (چنانکه پس از سقوط او جبهه ملی با خلأ جدی مواجه شد) و در نهایت نقش قدرت‌های خارجی به‌ویژه انگلستان و امریکا، اشاره کرد....»