«توماس فریدمن»، تحلیلگر ارشد، روزنامهنگار و پژوهشگر سیاسی است. محور آثار و نوشتههای او جهانیشدن، تجارتخارجی، محیطزیست و بهویژه سیاستهای غرب آسیا و خاورمیانه است. مقالاتش بازتاب وسیعی در رسانههای جهان دارد و ۳ بار برندۀ «جایزۀ پلیتزر» شده است.
به گزارش عصرایران به نقل از نیویورک تایمز، او نویسندۀ هفت کتاب از جمله «از بیروت تا اورشلیم» است که برندۀ جایزۀ ملی کتاب شده. فریدمن، ستوننویسِ افتخاریِ نیویورکتایمز است.
او در این مقاله با نگاهی به روابط بینالملل، به وعدههای دونالد ترامپ در سیاست خارجی پرداخته و چالشهای پیش رو را تبیین کرده است.
شایان ذکر است که مقالات ترجمهشده در این بخش، صرفاً بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.
نمیدانم چرا مردم میگویند دونالد ترامپ (رئیسجمهور منتخب) با چالشهای سختی در سیاست خارجی مواجه خواهد شد. او کار زیادی ندارد. فقط کافی است «ولادیمیر پوتین» را به مصالحه در مرزهای غربیِ روسیه بکشاند، «ولودیمیر زلنسکی» را وادار به توافق در مرز شرقیِ اوکراین کند، «بنیامین نتانیاهو» را وادارد تا مرزهای غربی و جنوبیِ اسرائیل را مشخص کند. از ایران بخواهد [..]و از تلاش برای کنترلِ لبنان، سوریه، عراق و یمن دست بردارد. از چین بخواهد مرز شرقیِ خود را کوتاهتر و مستقیمتر از تایوان تعریف کند و از حوثیها در یمن نیز بخواهد که مرز ساحلیِ خود را فقط چند مایل دورتر از ساحل مشخص کنند و از تعقیب و توقفِ کشتیهای شناور در دریای سرخ دست بردارند.
به عبارت دیگر، اگر فکر میکنید تنها مرزی که ترامپ را با رویکارآمدن در ۲۰ ژانویه، به خود مشغول میکند، مرز جنوبیِ آمریکا است، سخت در اشتباهید. وقتی ترامپ در سال ۲۰۲۱ یعنی پیش از حملۀ روسیه به اوکراین و جنگِ اسرائیل، حماس و حزبالله، قدرت را ترک کرد، این استدلال موجه بود که هنوز در دورۀ «پس از جنگ سرد» به سر میبریم که در چنبرۀ انسجامِ فزایندۀ اقتصادی و مصالحۀ قدرتهای بزرگ است.
روسیه یک گاز به اوکراین زده بود ولی قصد نداشت آن را کاملاً ببلعد. ایران و اسرائیل هم دشمن دیرینه بودند، اما هرگز مواجهۀ مستقیمی با یکدیگر نداشتند.
اسرائیل کرانۀ باختری را اشغال کرده بود، اما دولتی نداشت که توافقنامۀ رسمیِ ائتلافاش، حاکی از الحاق کرانۀ باختری باشد، ولی اکنون مقاماتی دارد که این خواب را برای غزه دیدهاند. آمریکا به حوثیها در یمن اهمیتی نمیداد، اما کار به جایی نرسیده بود که بخواهیم بمبافکنهای رادارگریز B۲ را ارسال کنیم و بخش مهمی از محمولههای زرادخانهمان را روی آنها بیندازیم.
بهطورخلاصه، از زمانی که ترامپ کاخ سفید را تصرف کرد، از خطوط قرمز مشخص و متعددی تجاوز شد که احیای آنها با شعارِ «بازگرداندنِ عظمت به آمریکا»، مستلزمِ دیپلماسیِ پرضربوزور است؛ سیاستی هنرمندانهتر و پیچیدهتر از آن که ترامپِ انزواطلب در دولت نخستاش روی کار آورد و در کمپینهای انتخاباتی مطرح کرد.
این روزها که اسرائیل هستم، یکی از سرسختترین اعضای دولت راستِ افراطیِ این کشور یعنی «بتسالل اسموتریچ» (وزیر دارایی) وقت را مغتنم دانسته و اعلام کرده که ریاستجمهوری جدیدِ ترامپ «فرصتی مهم برای اعمالِ حاکمیت اسرائیل بر شهرکهای یهودیه و سامره در کرانۀ باختری است.»
اسموتریچ گفته: «سال ۲۰۲۵ به یاری خدا، سال حکمرانی بر این نواحی اشغالی خواهد بود.» [م. «بتسالل اسموتریچ»، وکیل و سیاستمدار راستگرای اسرائیلی است که از سال ۲۰۲۲ وزیر دارایی است. او رهبر حزب صهیونیست مذهبی است، به اظهارات نژادپرستانه شهرت دارد. از حامیانِ سرسختِ گسترش شهرکهای اسرائیلی در کرانۀ باختری است، مخالف تشکیل کشور فلسطین است و اساساً وجود مردم فلسطین را انکار میکند.]شاید ترامپ بیش از آنچه اسموتریچ انتظار دارد، قاطعیت به خرج دهد. او اولین رئیسجمهور ایالات متحده است که آشکارا به رأی عربتبارها و مسلمانان آمریکایی متوسل شد؛ اقشاری که از حمایتِ بیقیدوشرطِ ایالات متحده از اسرائیل در غزه ناراضی بودند. او مثل هر رئیسجمهور آمریکایی از پایان جنگ سرد تاکنون، مأموریتی انزواطلبانه دارد؛ مضاف بر این که وقتی ترامپ رئیسجمهور ایالات متحده بود، طرح صلحی برای پیشبرد راهحل دو کشوری در اسرائیل، کرانۀ باختری و غزه ارائه کرده بود؛ طرحی که بهشدت با منافع اسرائیل همخوانی داشت.
سهشنبه در مهمانی شامِ یهودیان و اعراب اسرائیلی در حیفا حضور داشتم. مهمانان میگفتند بسیاری از اسرائیلیهای یهودی فکر میکنند، چون یکی از دامادهای ترامپ یهودی است، با فلسطینیها سختگیرانه رفتار میکند؛ این در حالی است که خیلی از اعراب اسرائیل تصور میکنند ترامپ به نفع آنها عمل خواهد کرد، چون تنها کسی است که نتانیاهو از او حساب میبرد؛ از طرفی پدرِ داماد دیگر ترامپ، لبنانیآمریکایی است. داستان واقعاً مأیوسکننده است.
«لئون آرون» (کارشناس مسائل روسیه از مؤسسۀ امریکن اینترپرایز) در مورد دیپلماسیِ اوکراینیِ ترامپ میگوید: «موافقت پوتین با آتشبس یا توافق صلح برای عادیسازیِ مرز روسیه و اوکراین میتواند بزرگترین چالش باشد، زیرا «ترامپ خواهان صلح در اوکراین و پوتین خواهان پیروزی است.»
آرون میگوید: «پوتین نمیتواند پس از کشته و زخمیشدنِ ۶۰۰ هزار نفر از هموطنان خود در اوکراین، به میان مردم روسیه بازگردد و بگوید: «متأسفم، دیگر نمیخواهیم با اوکراین بجنگیم.» پوتین نمیتواند اجازه دهد این جنگ با شکست تمام شود. ترامپ هم نمیتواند صلحی را بپذیرد که شکستِ غرب محسوب میشود و در پایان بازنده به نظر برسد.
اگر شانسی برای توافقِ دوجانبۀ قابلقبول در مورد اوکراین وجود داشته باشد که با آتشبسِ طولانیمدت در خطوط نبرد بهازای لغو تحریمها علیه روسیه، تسریعِ عضویت اوکراین در اتحادیۀ اروپا، تضمینهای امنیتی ولو غیر رسمی و عضویت اوکراین در ناتو همراه باشد، به احتمال زیاد وقتی اتفاق میافتد که پوتین شکستهای بیشتری در جنگ متحمل شود و ترامپ به صراحت اعلام کند که اگر پوتین تسلیم نشود، اوکراین را تا بُنِ دندان مسلح خواهد کرد.
[م. اوکراین سالها برای عضویت در ناتو کوشید، اما موفق به این کار نشد. عضویت اوکراین در ناتو به مسألهای لاینحل تبدیل شده، کشورهای جهان دیدگاههای مختلفی دربارۀ آن دارند و همگی متفقالقولاند که ممکن است با عضویت اوکراین در پیمان آتلانتیک شمالی، جنگ جهانی سوم به واقعیت بدل شود. عضویت در ناتو برای هر کشور اروپایی که خواهان پیشبرد اصولِ این معاهده است و میتواند به آن کمک کند، آزاد است، اما مادۀ پنجِ این پیمان، حملۀ نظامی علیه یک یا چند کشورِ عضو را به مثابۀ حمله به همۀ کشورهای ناتو قلمداد میکند. به دلیل جنگ اوکراین، عضویت این کشور در ناتو میتواند به رویاییِ قریبالوقوع با روسیه بیانجامد و وضعیت را پیچیدهتر از قبل کند. ناتو بزرگترین پیمان نظامی جهان است و ۳۱ کشور، عضو آن هستند.]این واقعیت که پوتین مجبور شد ۱۰ هزار نیروی نظامیِ کرۀ شمالی را برای کمک به پیشبرد جنگ بیمحابایش در اوکراین به کار گیرد، حاکی از این است که از پایاندادن به جنگی پرهیاهو بدون پیروزیِ آشکار واهمه دارد و از واکنش اجتماعی هم میترسد. آرون، نویسندۀ کتابِ «سوار بر ببر: روسیۀ ولادیمیر پوتین و مصارف جنگ» میگوید: «سربازان وظیفۀ ۱۸ سالۀ روسی، بهویژه از مسکو و سنپترزبورگ که سکونتگاه نخبگان روس است، به میدان جنگ اعزام میشوند. پوتین در موقعیتی نیست که بتواند جنگ را تا ابد ادامه دهد.
همۀ اینها به این معناست که اگر ترامپ بتواند اوکراین را با وضعیت فعلی تا ۱۲ ماه دیگر در میدان نبرد حفظ کند، ممکن است به توافقی برای پایاندادن به جنگ اوکراین، ظرف یک سال نائل شود. او در مبارزات انتخاباتی قول داده بود یکروزه آتشبس را محقق کند. اگر دولت ترامپ از ناتو عقبنشینی کند یا تمایل به محافظت از متحدان دیرینه را ابراز کند، کاری کرده کارستان و میتواند از خطوط قرمز جدید و متفاوت بگذرد.
ژاپن، لهستان، کرۀ جنوبی و تایوان همسایگان متخاصمی دارند که مجهز به سلاح هستهای، فناوری پیشرفته و منابع لازم برای ساخت تسلیحاتاند. «گوتام موکوندا» (کارشناس برجستۀ استراتژی و استاد دانشگاه ییل) میگوید: «آنها تاکنون دست به سلاح نبردهاند، چون فکر میکنند نیازی به این کار نیست و بر این باوراند که ایالات متحده حتی در کابوسِ شکلگیریِ جنگ هستهای، از متحدانش حمایت میکند. یک لحظه به این فکر کنید که این کشورها چنان به ایالات متحده در قالبِ متحدی ابرقدرت، ایمان دارند که طی چندین دهه، تمامیت ارضیِ کشورشان را بر وعدههای ما استوار کردهاند.» حال با توجه به آنچه ترامپ در مورد اتحادها بر زبان رانده، فکر میکنید هر رهبر خارجیِ مسئول میتواند کماکان به ما اعتماد کند؟
آنها میدانند که یکرنگی و صداقت در جهان امروز خریداری ندارد و شاهد بودهاند که بر اوکراین چه گذشت؛ کشوری که پس از فروپاشیِ اتحاد جماهیر شوروی، در کمال نجابت تسلیحات هستهایِ مستقر در خاکاش را به روسیه تحویل داد.
اگر این کشورها ایمانشان را به وعدههای آمریکا از دست بدهند و سلاحهای هستهایشان را توسعه دهند، پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای بیاعتبار خواهد شد؛ پیمانی که گسترش سلاحهای هستهای را از جنگ جهانی دوم تاکنون محدود کرده است.
[م. در پایان جنگ سرد و پس از فروپاشی شوروی در دسامبر ۱۹۹۱، اوکراینِ تازهاستقلالیافته وارثِ پنج هزار کلاهک هستهایِ مستقر در خاک خود شد. سیلوهای زیرزمینی در پایگاههای نظامی این کشور حاویِ موشکهای دوربردی بودند هرکدام به مراتب قویتر از بمبی که هیروشیما را با خاک یکسان کرد. اوکراین که در آن زمان با برخورداری از چنین ثروتی، سومین قدرتِ اتمی دنیا پس از آمریکا و روسیه بود، سلاحهای اتمی را در ازای تضمینهای امنیتیِ روسیه، ایالات متحده و سایر کشورها برای امحا به روسیه تحویل داد.
حذف این زرادخانه دستاوردی پیروزمندانه در کنترل تسلیحات هستهای بود و اقدام اوکراین در جامعۀ بینالمللی تحسین شد. دیپلماتها و فعالان صلح، اوکراین را بهعنوان "شهروند نمونه" در دنیایی مملو از کشورهای خواهانِ قدرت هستهای معرفی کردند. اوکراین با چنین سابقهای، ۳۰ سال بعد به دلیل ضعف قدرت نظامی با تهاجم روسیه مواجه میشود.]ظاهراً دو گزینۀ اصلی ترامپ در سیاست خارجی، سناتور "مارکو روبیو" (برای وزارت امور خارجه) و نماینده "مایکل والتز" (به عنوان مشاور امنیت ملی)، مواضع تندروانهای در قبال چین دارند و در پی پیشبرد برنامههای ترامپ برای تشدید تعرفههای تجاری در پکن هستند که یکی از شعارهای مهم کارزار انتخاباتی ترامپ است؛ غافل از این که چین دست ترامپ را خوانده است. توصیه میکنم هر دو مقالهٔ ۲۹ جولایِ والاستریتژورنال در مورد غول مخابراتیِ چینی هوآوی را بخوانید.
مقاله اینطور شروع میشود:
پنج سال پیش، واشنگتن هوآوی را تحریم کرد و دسترسی این شرکتِ چینی به فناوریهای پیشرفتۀ ایالات متحده قطع شد. آمریکا میترسید که این غول مخابراتی از آمریکاییها و متحدانشان جاسوسی کند ... هوآوی در آغاز با مشکل مواجه شد، اما حالا دوباره طوفان به پا کرده است. این شرکت با حمایتِ میلیاردها دلاریِ دولت از کسب و کارهای جدید گسترش یافته، سودآوریاش را افزایش داده و راههای جدیدی برای کاهش وابستگی به تأمین کنندگان آمریکایی یافته است. هوآوی جایگاه پیشرو خود را در بازار جهانیِ تجهیزات مخابراتی حفظ کرده، در حال بازگشت به صدر جدولِ گوشیهای هوشمند است و از تراشههای جدیدِ پیشرفته برای جذب خریدارانِ اپل استفاده میکند.
سیاست بینالملل هم چنین حکایتی دارد؛ همیشه بسیار پیچیدهتر از چیزی است که در مسیر مبارزات انتخاباتی به نظر میرسد و امروز بیش از هر زمان دیگری چنین است. به قول مایک تایسون (قهرمان بلامنازعِ مشتزنیِ جهان): "هرکس تا زمانی که به صورتش مُشت نخورده، نقشهای دارد. "
منبع: نیویورکتایمز
تاریخ انتشار: ۱۲ نوامبر ۲۰۲۴
نویسنده: توماس فریدمن
مترجم: لیلا احمدی