شناسهٔ خبر: 69737343 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: فرارو | لینک خبر

دونالد ترامپ و چند مشکل مرزی پیچیده

سیاست خارجی دونالد ترامپ در دوره دوم با چالش‌های پیچیده‌ای همراه خواهد بود، از متقاعدسازی رهبران قدرتمند برای بازسازی مرز‌ها تا تضمین امنیت جهانی با حفظ اتحاد‌های بین‌المللی. این چالش‌ها در دنیای چندقطبی امروز به رویکردی فراتر از انزواطلبی نیاز دارند و ممکن است مرز‌های ریسک را در زمینه‌هایی، چون تهدیدات هسته‌ای و جنگ تجاری با چین گسترش دهند.

صاحب‌خبر -

فرارو - توماس فریدمن ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز

به گزارش فرارو به نقل از روزنامه نیویورک تایمز، برخی به‌خوبی درک نمی‌کنند که چرا چالش‌های سیاست خارجی دونالد ترامپ تا این حد جدی ارزیابی می‌شوند. واقعیت این است که برای موفقیت در این عرصه، ترامپ باید بتواند پوتین را به توافق بر سر مرز‌های غربی روسیه متقاعد کند، زلنسکی را برای سازش در مرز شرقی اوکراین راضی سازد و نتانیاهو را وادار کند مرز‌های غربی و جنوبی اسرائیل را تعیین کند. او همچنین باید ایران را قانع کند که از نفوذ در منطقه دست بردارد و چین را ترغیب کند مرز شرقی‌اش را پیش از تایوان محدود کند. علاوه بر این، ترامپ باید انصارالله یمن را به پذیرش مرز ساحلی محدود و کنار گذاشتن کنترل عبور و مرور در دریای سرخ وادارد. به عبارت دیگر، اگر تصور می‌کنید که ترامپ پس از تصدی ریاست‌جمهوری در ۲۰ ژانویه تنها بر مرز جنوبی آمریکا متمرکز خواهد شد، در اشتباهید.

نقض خطوط قرمز: چالش‌های جدید پیش‌روی جهان و آمریکا

وقتی دونالد ترامپ در سال ۲۰۲۱ از مقام ریاست‌جمهوری کنار رفت، یعنی پیش از تهاجم روسیه به اوکراین و آغاز درگیری‌های شدید میان اسرائیل، حماس و حزب‌الله، جهان همچنان در «دوران پس از جنگ سرد» قرار داشت؛ دورانی که با همگرایی اقتصادی و صلح نسبی میان قدرت‌های بزرگ شناخته می‌شد. در آن دوره، روسیه بخشی از اوکراین را در اختیار داشت، اما برای تصرف کامل آن تلاش نمی‌کرد. ایران و اسرائیل با وجود دشمنی، هرگز مستقیماً به یکدیگر حمله نکرده بودند.

در آن زمان، اسرائیل کنترل کرانه باختری را در اختیار داشت، اما دولت آن به‌طور رسمی به الحاق کامل آن نپرداخته بود. اکنون برخی اعضای دولت اسرائیل حتی الحاق غزه را نیز مطرح می‌کنند. آمریکا تا آن زمان به انصارالله یمن توجه چندانی نداشت و هرگز از بمب‌افکن‌های بی-۲ برای حمله به آنها استفاده نکرده بود.

به‌طور کلی، از زمانی که ترامپ کاخ سفید را ترک کرد، خطوط قرمز زیادی نقض شده‌اند. بازگرداندن این خطوط و «عظمت بخشیدن دوباره به آمریکا» قطعاً به استفاده هوشمندانه‌تر و پیچیده‌تر از نیروی نظامی و دیپلماسی نیاز دارد؛ ابزار‌هایی که ترامپ انزواطلب در نخستین دوره ریاست‌جمهوری خود هرگز به کار نگرفت و حتی در تبلیغات انتخاباتی‌اش نیز به آنها اشاره‌ای نکرد.

انتظار‌های متناقض؛ آیا بازگشت ترامپ به نفع اسرائیلی‌ها یا فلسطینی‌ها خواهد بود؟

بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی اسرائیل و از چهره‌های راست‌گرای افراطی، از بازگشت احتمالی ترامپ به ریاست‌جمهوری به‌عنوان فرصتی بی‌نظیر برای «اعمال حاکمیت اسرائیل بر شهرک‌های یهودا و سامره» یاد کرده است. او که از نام‌های مذهبی برای مناطق کرانه باختری استفاده می‌کند، گفته است: «سال ۲۰۲۵، به یاری خدا، سال حاکمیت بر این مناطق اشغالی خواهد بود.»

با این حال، دونالد ترامپ شاید برخلاف پیش‌بینی اسموتریچ، رویکرد پیچیده‌تری داشته باشد. او اولین رئیس‌جمهور آمریکا است که حمایت علنی برخی از جامعه عرب‌ها و مسلمانان آمریکایی را جلب کرده است؛ گروهی که به حمایت بی‌چون و چرای واشنگتن از اسرائیل در نوار غزه اعتراض دارند. علاوه بر این، ترامپ در حالی به میدان سیاست بازگشته که یکی از قوی‌ترین رویکرد‌های انزواطلبانه پس از جنگ سرد را نمایندگی می‌کند. هرچند که در دوره نخست ریاست‌جمهوری‌اش طرحی برای صلح و راه‌حل دو کشوری ارائه کرد، این طرح به‌طور واضح به نفع اسرائیل طراحی شده بود.

در گردهمایی اخیر در حیفا، میان اسرائیلی‌های یهودی و عرب نظرات متضادی درباره سیاست‌های ترامپ وجود داشت. بسیاری از یهودیان اسرائیلی معتقدند که به دلیل یهودی بودن داماد ترامپ، او با فلسطینی‌ها سرسختانه برخورد خواهد کرد. در مقابل، برخی عرب‌های اسرائیلی باور دارند که ترامپ شاید به نفع آنها عمل کند، زیرا او را فردی می‌دانند که می‌تواند با نتانیاهو رویارویی کند و داماد دیگر ترامپ نیز ریشه لبنانی-آمریکایی دارد. در هر صورت، به نظر می‌رسد در نهایت یکی از این دو گروه ناامید خواهد شد.

چالش ترامپ در بحران اوکراین: تلاش برای صلح یا شکست غرب؟

در زمینه بحران اوکراین، ترامپ با چالشی بزرگ روبروست: جلب موافقت پوتین برای توافقی که منجر به آتش‌بس یا صلح و بازگشت مرز‌های اوکراین به وضعیت قبلی شود. لئون آرون، تحلیلگر مسائل روسیه در موسسه آمریکن اینترپرایز می‌گوید: «ترامپ خواهان صلح در اوکراین است، اما پوتین به‌دنبال پیروزی است.» آرون تأکید می‌کند که پوتین نمی‌تواند به مردم روسیه بگوید که پس از جان باختن و مجروح شدن صد‌ها هزار نفر از هم‌وطنانشان در اوکراین، «متأسفیم، اوکراین از دست رفت.» او نمی‌تواند اجازه دهد این جنگ به شکستی دردناک برای روسیه ختم شود. در مقابل، ترامپ نیز نمی‌تواند توافقی را بپذیرد که به‌عنوان شکست غرب تلقی شود؛ چرا که در آن صورت خود او نیز بازنده خواهد بود.»

در صورتی که امکان دستیابی به توافقی دوجانبه و پایدار درباره اوکراین وجود داشته باشد—توافقی که شامل آتش‌بسی طولانی‌مدت بر اساس خطوط فعلی درگیری، کاهش تحریم‌ها علیه روسیه و تسریع روند عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا همراه با تضمین‌های امنیتی، اما بدون عضویت رسمی در ناتو باشد—این توافق احتمالاً زمانی میسر خواهد شد که پوتین شکست‌های بیشتری را تجربه کند و ترامپ روشن سازد که در صورت ادامه مقاومت روسیه، به تجهیز بیشتر اوکراین خواهد پرداخت.

واقعیت این است که پوتین برای ادامه جنگ به استخدام ۱۰ هزار نیروی کره شمالی روی آورده؛ اقدامی که نشان‌دهنده دو مسئله مهم است: نخست، هراس شدید او از پایان این جنگ بدون هیچ دستاورد مشخص و ملموس و دوم، نگرانی‌اش از واکنش اجتماعی در صورت اعزام جوانان بی‌تجربه نظامی به میدان نبرد، به‌ویژه از شهر‌های حساس مسکو و سن‌پترزبورگ، که محل سکونت نخبگان روسیه هستند. به گفته لئون آرون، تحلیلگر روسیه، پوتین قادر به مدیریت یک جنگ بی‌پایان نیست، زیرا منابع انسانی او رو به کاهش است. بنابراین، اگر ترامپ بتواند یک سال دیگر اوکراین را در موقعیت کنونی میدان نبرد حمایت کند، احتمالاً در زمانی کوتاه‌تر به توافقی دست خواهد یافت؛ همان توافقی که وعده داده بود ظرف یک روز محقق کند.

یک دولت تحت رهبری ترامپ، ممکن است مرز‌های جدیدی از ریسک را به وجود آورد، به‌ویژه اگر تصمیم به کاهش فاصله از ناتو بگیرد یا سطح حمایت از متحدان دیرینه خود را کم کند. کشور‌هایی مانند ژاپن، لهستان، کره جنوبی و تایوان، که همسایگانی مسلح به تسلیحات هسته‌ای دارند و خود نیز از فناوری و منابع لازم برای ساخت این تسلیحات برخوردارند، تاکنون از این مسیر دوری کرده‌اند، زیرا به حمایت ایالات متحده در برابر تهدید‌های هسته‌ای اعتماد کرده‌اند. گائوتام موکوندا، استاد استراتژی در دانشگاه ییل معتقد است که این کشور‌ها برای چندین دهه موجودیت خود را بر تعهد آمریکا به امنیتشان بنا کرده‌اند. با توجه به رویکرد‌های ترامپ در قبال اتحاد‌های بین‌المللی، آیا رهبران این کشور‌ها همچنان می‌توانند این ریسک را بپذیرند؟

این کشور‌ها سرنوشت اوکراین را که پس از فروپاشی شوروی تسلیحات هسته‌ای خود را به روسیه بازگرداند، به‌خوبی به خاطر دارند. اگر اعتماد آنها به تعهد آمریکا از دست برود یا این تعهد کنار گذاشته شود و آنها به سمت ساخت تسلیحات هسته‌ای خود حرکت کنند، این امر می‌تواند به معنای پایان پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای باشد؛ پیمانی که از پایان جنگ جهانی دوم مانع توسعه این تسلیحات شده است. عبور از این خط قرمز جهانی پیامد‌های گسترده‌ای به همراه خواهد داشت.

تحریم‌های هواوی: از محدودیت‌های فناورانه تا رشد مستقل

در همین حال، برخی گزینه‌های احتمالی ترامپ برای سمت‌های کلیدی سیاست خارجی، مانند سناتور مارکو روبیو به‌عنوان وزیر امور خارجه و نماینده مایکل والتز به‌عنوان مشاور امنیت ملی، مواضعی سخت‌گیرانه در قبال چین دارند و احتمالاً در پی تقویت برنامه‌های ترامپ برای افزایش تعرفه‌های تجاری علیه پکن خواهند بود؛ سیاستی که در کارزار‌های انتخاباتی با استقبال زیادی مواجه شده است. اما چین پیش‌تر نیز در برابر فشار‌های ترامپ عقب‌نشینی نکرد و این بار نیز بعید است تسلیم شود.

پنج سال پیش، واشنگتن شرکت هواوی را تحریم کرد و دسترسی این غول فناوری چینی به فناوری‌های پیشرفته آمریکایی را به دلیل نگرانی‌های امنیتی قطع کرد. هرچند که هواوی در ابتدا با مشکلاتی مواجه شد، اما با حمایت میلیاردی دولت چین، نه تنها به حوزه‌های جدیدی از کسب‌وکار وارد شد و سودآوری خود را افزایش داد، بلکه راه‌هایی برای کاهش وابستگی به تأمین‌کنندگان آمریکایی پیدا کرد. اکنون، این شرکت به‌طور قدرتمند به بازار گوشی‌های هوشمند بازگشته و با استفاده از تراشه‌های پیشرفته‌ای که به‌طور مستقل در چین توسعه داده است، به رقابت با اپل می‌پردازد و مشتریان آن را هدف قرار داده است. این تحولات پیچیده نشان‌دهنده واقعیت‌های جهان امروز است که به مراتب پیچیده‌تر از تصویری است که در کارزار‌های انتخاباتی ترسیم می‌شود. همان‌طور که مایک تایسون، مشت‌زن مشهور، گفته است: «همه یک نقشه دارند تا زمانی که با مشت به صورتشان بخورد.»