شناسهٔ خبر: 69746173 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: رویدادایران | لینک خبر

کسی که بناهای صفویه را کوبید و جای آن ها خیار کاشت!

صاحب عمارت زیبای مسعودیه در میدان بهارستان را می‌شناسید؟ همین بنا که گچ‌کاری‌ها و کاشی‌کارها و ارسی‌ها و دیگر اجزایش پیش چشم می‌خرامند و وادارت می‌کنند به ثبت کلی قاب زیبا. عادی و هنجار این است که گمان کنیم طبع صاحب این خانه نرم و نازک، خلقش ترد، روانش رقیق و جاری و گفتارش نغز و نرم باشد. از قضا

صاحب‌خبر -

صاحب عمارت زیبای مسعودیه در میدان بهارستان را می‌شناسید؟ همین بنا که گچ‌کاری‌ها و کاشی‌کارها و ارسی‌ها و دیگر اجزایش پیش چشم می‌خرامند و وادارت می‌کنند به ثبت کلی قاب زیبا. عادی و هنجار این است که گمان کنیم طبع صاحب این خانه نرم و نازک، خلقش ترد، روانش رقیق و جاری و گفتارش نغز و نرم باشد.

از قضا قلم به دست هم بوده و جایی در خاطراتش دروصف مرال نوشته است: «آن مغروری و آن جرآت و آن قشنگی و آن هیکل زیبا و آن رعنایی و آن شاخ‌ها و آن رنگ و آن خطوط الوانی که دست قدرت در تن او گذاشته... و باید گفت: فتبارک‌الله احسن الخالقین. وقتی که می‌دود و وقتی که رم می‌کند، یک نوع دلربایی می‌کند که شخص مات و متحیر می‌ماند از خلقت و صنعت خدایی و...» و بعد از تشبیه راه رفتن این حیوان به خرامیدن زنان فرنگی و به قاعده و قانون رفتن‌شان را به نظم آلمانی، می‌نویسد: «من خودم مرال بزرگی زدم که پیش کل گله بود. یک مرتبه کل ایستاد و یک مقداری تأمل کرد. دوتای دیگر زدم تا یکی از آنها که پر جرات‌تر بود سرصف شده پیش از دیگران قدمی را پیش نهاد، آن را هم زدم باز کل ایستاد... د.» او زیبایی حیوان را درک می‌کند و می‌گوید «اول شکار و اول نمره چرنده‌هاست.»

مسعودمیرزا ملقب به ظل‌السلطان، پسر ناصرالدین‌شاه، ظالم‌ترین شازده قجری که ۳۴ سال بر اصفهان و مناطق مرکزی حکومت کرد، به سه چیز معروف بود؛ ظلم به آدم‌ها و گرفتن باج و خراج به زور و قتل، خراب کردن بناهای تاریخی در اصفهان و شکار بی‌رویه حیوانات.

مهدی بامداد در «شرح حال رجال ایران» از جنون ظل‌السلطان می‌نویسد در تخریب بی‌اندازه درختان خیابان‌ها و عمارت‌های دوران صفوی اصفهان. در حالی‌ که چند نفر از بازرگانان دلسوز اصفهان مبالغ هنگفتی را برای خرید بناها پیشنهاد می‌کنند اما او ارزان‌تر و به شرط تخریب به کسان دیگری فروخت. چون توان دیدن شکوه عمارت شاهان صفوی را نداشت و از طرف دیگر نگران بود زیبایی اصفهان توجه ناصرالدین شاه را به خود جلب کند. لیست عمارت‌ها و باغ‌هایی که او دستور به تخریبش داد چنان بلند بالاست که آب به چشم می‌آورد و یکی از جهانگردان اروپایی نوشته است: «متاسفانه ظل‌السلطان از خیابان خوش‌منظره و فرح‌آور چهارباغ مانند سایر آثار باستانی چیزی باقی نگذاشته، جدول‌های سنگی را پرکرده و حواشی آنها را فروخته و نقاشی‌های تاق‌ها و دیوارها را هم محو کرده است. جای قصرها و عمارت‌های خالی صفوی را هم با ایجاد مزارع گرمک و خیار اشغال کرده است.»

او در فصلی از خاطرات خود به وصف حیوانات پرداخته و توصیف‌های دقیقی از ظاهر و خوی و زیست آنها می‌دهد و می‌گوید از هرکدام چند تا کشته. تنها در یکی از لشکرکشی‌های خود به میانکاله از شکار ۱۲۶۵ ببر و پلنگ و گوزن می‌گوید تا قرقاول و شوکا و... روایت است او انقدر شیر ایرانی شکار کرد تا نسلش منقرض شد و می‌گفت مگر شیر می‌تواند از دست تفنگ برونیگ در برود؟

ضد توسعه بودن اگر هیبتی آدمیزادی داشت، شکل ظل السلطان بود. کسی که فهمش به زیبایی می‌رسید ولی می‌کشت و می‌رمباند و می‌کوبید... د. و در مقابل مردان و زنانی که عیار عشق‌شان به توسعه و آبادانی ایران آنجا هویدا می‌شود که حواس‌شان هست:

آب را گل نکنیم

در فرودست انگار کفتری می‌خورد آب

یا که در بیشه‌ای دور سیره‌ای پر می‌شوید

یا در آبادی کوزه‌ای پر می‌گردد...

راوی: لیلا باقری

تدوینگر: عاطفه حسین‌زاده

تیتراژ: رضا سمائی‌نیا

منبع: همشهری‌

منبع: faradeed-214808

برچسب‌ها: