شناسهٔ خبر: 69743813 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: اکونیوز | لینک خبر

«محفل شعر فاطمی» برگزار شد - اکونیوز

اقتصاد ایران: «محفل شعر فاطمی» در سرای اهل قلم برگزار شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری مهر، «محفل شعر فاطمی» شامگاه پنجشنبه ۲۴ آبان با حضور شاعرانی چون ناصر فیض، حمیدرضا شکارسری، هادی جانفدا، امید مهدی‌نژاد، امیر مرزبان، امیرعلی سلیمانی، لیلا کردبچه، اکرم السادات هاشمی‌پور، سیده تکتم حسینی و محمود حبیبی کسبی در سرای اهل قلم برگزار شد.

ناصر فیض، حمیدرضا شکارسری، هادی جانفدا، امید مهدی‌نژاد، امیر مرزبان، امیرعلی سلیمانی، لیلا کردبچه، اکرم السادات هاشمی‌پور، سیده تکتم حسینی و محمود حبیبی کسبی در «محفل شعر فاطمی»‌ در سرای اهل قلم خانه کتاب و ادبیات ایران شعرخوانی کردند.

در ابتدا محمود حبیبی کسبی، شاعر آئینی با اشاره به تاریخچه شعر فاطمی، گفت: شاید نخستین شعر فارسی که در مدح صدیقه طاهره(س) به شکل مجزا سروده شده است، شعری است که ناصر خسرو قبادیانی در قرن پنجم سرود و تا سده‌ها پس از ناصرخسرو شعر فاطمی مشاهده نمی‌کنیم تا قرن دهم که ابن حسام خوسفی شعری را سرود.

وی افزود: از آن روزگار تا اواخر دوران صفویه نیز به تعداد انگشتان دو دست شعر فاطمی وجود دارد اما در صد سال اخیر، به ویژه نیم قرن اخیر به صورت جدی به شعر فاطمی پرداخته شده است.

وی در ادامه به خوانش شعر فاطمی سروده ناصرخسرو قبادیانی پرداخت:

شمس وجود احمد و خود زهرا

ماه ولایت‌ست ز اطوارش

دخت ظهور غیب احد احمد

ناموس حق و صندق اسرارش

هم مطلع جمال خداوندی

هم مشرق طلیعه‌ی انوارش

صد چون مسیح زنده ز انفاسش

روح‌الامین تجلی پندارش

هم از دَمَش مسیح شود پرّان

هم مریم دسیسه ز گفتارش

هم ماه بارد از لب خندانش

هم مهر ریزد از کف مهیارش

این گوهر از جناب رسول‌الله

پاکست و داور است خریدارش

کفوی نداشت حضرت صدّیقه

گر می‌نبود حیدر کرّارش

جنّات عدن خاکِ درِ زهرا

رضوان ز هشت خلد بود عارش

رضوان به هشت خلد نیارد سر

صدّیقه گر به حشر بود یارش

باکش ز هفت دوزخ سوزان نی

زهرا چو هست یار و مددکارش

در ادامه ناصر فیض ضمن عرض تسلیت و ادای احترام به حضرت زهرا(س) شعر خود را به شرح زیر قرائت کرد؛

روزگاری دلم پر از غم بود

هرچه می خواستم فراهم بود

داشتم باغ حیرتی سرشار

چشمم آیینه دار شبنم بود

هر خیالی به غیر خاطر دوست

در دلم می نشست، مُبهم بود

دل به سستی به دست غم دادم

رشته مهرِ دوست محکم بود

حیف شد در ترازوی کرَمش

بار سنگین جُرم من کم بود

این که ما را به توبه عادت داد

اولین اشتباهِ آدم بود

دادم آیینه را به دستِ دلم

خود شدم باعث شکستِ دلم

شعله وارم، زبانه ای دارم

داغ دارم، نشانه ای دارم

جان زهرا، به عشق توست اگر

ناله ها را بهانه ای دارم

هم نوا با ترنمِ دلِ خون

نینوایی ترانه ای دارم

بی تو گم در مسیر طوفان ها

با تو اما کرانه ای دارم

می توانی بپرسی از مهتاب

ناله های شبانه ای دارم

تا سحر با ستاره های صبور

قصه از تازیانه ای دارم

قصه از تازیانه ای که هنوز

بر تن عشق می خورد شب و روز

خواست آتش مرا که آب شوم

در تب و تاب غم کباب شوم

اگر آتش زبانه غمِ توست

دوست دارم در آتش آب شوم

عاشقم، از بلا نپرهیزم

تا ابد هم اگر عذاب شوم

ذره ام در پناه سایه تو

می توانم که آفتاب شوم

آمدم تا حریم خانه تو شاید

از محرمان حساب شوم

اولین فصل عشق را خواندم

عنقریب است لاکتاب شوم

روسیاهم، عنایتی، زهرا

بی پناهم، بگیر دستم را

به حسینی که زاده زهراست

دو جهان در اراده زهراست

عشق با آن شکوهِ بی مانند

عضوی از خانواده زهراست

خیمه نُه فلک از آن بر پاست

که به پا ایستاده زهراست

این سبک سیرِ شعله ور، خورشید

تا ابد مست باده زهراست

چرخ گردون به دوستی سوگند

که دل از دست داده زهرا ست

آن چه شرحش همیشه دشوار است

زندگانی ساده زهراست

سیده تکتم حسینی، شاعر افغانستانی نیز در ادامه به خوانش شعر زیر پرداخت؛

کوچه از درد داغ پر شده بود

بوی یاس کبود می‌آمد

همه‌جا های و هوی آتش بود

همه‌جا بوی دود می‌آمد

هرچه غم بود، پیش از آن‌ کم بود

ضرب سیلی چقدر محکم بود

میخ در داشت داغ‌تر می‌شد

داشت غم به وجود می‌آمد

باد گل داشت تک به تک میسوخت

شاخه به شاخه‌ی فدک می‌سوخت

آه وقتی که می‌کشید از غم

همه‌جا بوی عود می‌آمد

با تن زار خسته‌ای می‌خواند

چه نماز شکسته‌ای می‌خواند

اشک در افت و خیز غم‌هایش

با قیام و قعود می‌آمد

آه از درد، گاه خم‌ می‌شد

اه از درد، گاه می‌افتاد

به تن ناتوان او چقدر

این رکوع و سجود می‌آمد

عشق اسباب خویش را دارد

گریه آداب خویش را دارد

ذکر زهرا به آسمان می‌رفت

اشک آن‌جا فرود می‌آمد

حمیدرضا شکارسری نیز شاعر دیگری بود که در ادامه به خوانش دو شعر سپید زیر پرداخت؛

نخست

«کوثر را به خط تحریری

به نستعلیق

به ثلث

به نسخ

و حتی به کوفی که بنویسند

باید شکسته بنویسند.»

دوم

«بانو نمی‌یابیمت

اما کنار تو گریه مرسوم است

مگر می‌توان پهلوی تو بود و شکسته نبود.»

امیرعلی سلیمانی، شاعر و مدیر نشر نزدیک‌تر نیز از جمله کسانی بود که در ادامه به خوانش دو غزل زیر پرداخت؛

نخست

امشب مدینه فرصت دیدار دیگری‌ست

کوچه به کوچه تشنه اخبار دیگری‌ست

از خیل عاشقان وفادار بگذرید...

امروز حرف مرد وفادار دیگری‌ست

بسیار گریه کرده علی بر دهان چاه

اما زمان گریه‌ی بسیار دیگری‌ست

آه ای مدینه، شهر هوس‌ها و نفس‌ها

بازار سکه‌های تو بازار دیگری‌ست

زن همسر ولی‌ست ولی در دیار او

حرف ولی دیگر و دربار دیگری‌ست

اینکه علی و فاطمه جان همند هیچ

در بین این دو مخزن‌الاسرار دیگری‌ست

زن تکیه داده بود به دیوار و صد دریغ

دیوار مشتعل شده دیوار دیگری‌ست

خون‌خواه ماجرای تو یک‌روز میرسد

مختار ماجرای تو مختار دیگری‌ست

دوم

خیره در اندوه شب‌های علی می‌ایستد

با غم امروز و فردای علی می‌ایستد

نور چشمان علی از چشم زهرا دیدنی‌ست

ماه، هرشب رو به دنیای علی می‌ایستد

عشق یعنی اینکه زهرا هر سحر قبل از نماز

ساعتی محو تماشای علی می‌ایستد

زندگی در چشم او چیزی به غیر از عشق نیست

چون علی حق است، او پای علی می‌ایستد

آن زمان که پشت حیدر را جهان خالی کند

شک ندارد باز، زهرای علی می‌ایستد


امید مهدی‌نژاد نیز در ادامه شعر زیر را قرائت کرد؛

بر ساحل شکافته پهلو گرفته بود

ماهی که از ادامه شب رو گرفته بود

آرامشی عجیب در اندام سرو بود

گویا تنش به زخم تبر خو گرفته بود

دستی به دستگیره دروازه بهشت

دستی دگر بر آتش پهلو گرفته بود

برخاست تا رسد به بهاری که رفته بود

آهو عجیب بوی پرستو گرفته بود

آن شب چگونه مرگ به بانو جواز داد

او که همیشه اذن ز بانو گرفته بود...

پشت زمین شکست، خدا گریه‌اش گرفت

وقتی علی دو دست به زانو گرفته بود

امیر سیاوش مرزبان، اکرم‌السادات هاشمی‌پور، هادی جانفدا و لیلا کردبچه نیز از دیگر شاعرانی بودند که در این محفل شعر فاطمی به خوانش اشعاری در مدح و مرثیه حضرت زهرا(س) پرداختند.

برچسب‌ها: