شناسهٔ خبر: 69739070 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

روایت تاریخ از گفت وگوی «محمود بن لبید» با دختر پیامبر

مسائل سیاسی که حضرت فاطمه با مردی در گورستان اُحد مطرح کرد

گفت وگوی «محمود بن لبید» با «حضرت فاطمه» (س) در قبرستان اُحد، یکی از روایت های مستند در تاریخ است.

صاحب‌خبر -

یکی از حضورهای اجتماعی دختر پیامبر که در کتب مختلف ثبت شده است، شیوه منطقی و مستدل پاسخگوی حضرت فاطمه(س) به افراد است که خصوصا درباره غصب مقام خلافت و جانشینی رسول اکرم(ص) پس از وفات پیامبر پرسش داشته اند.
در این رابطه روایتی از حضرت فاطمه(س) وجود دارد که با تعمق در فرازهای آن می‌توان به نتایج شگفتی دست یافت.

آنجا که بانوی اسلام «امام» را به «کعبه» تشبیه می کند که نشانی از نسبت «مردم» و «سیاست» دارد و مردم باید به سویش بروند و نه اینکه او به سوی مردم بیاید. متن زیر گفت وگویی بین « محمود بن لبید» با حضرت فاطمه (س) در قبرستان احد است. بازنویسی پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ بر اساس منابع روایی از این گفت وگو را در زیر می خوانید:

سیاست و مردم؛ گفت‌وگوی فاطمه(س) با مردی در گورستان اُحد

درهای دل ها بسته،
 آدم ها نشسته،
 کوچه هایی که دود فتنه از آن برخواسته بود
دختر رسول خدا، شب های زیادی به تک تک خانه های یاران پدر رفته
به آنان یادآوری کرده که یادتان هست رسول چه گفت؟
فتنه ها از هر سو بالا گرفته بود. منبر پیامبر خدا که باید نصیب پاک‌ترین خلق خدا می شد، جایگاه کسانی شده بود که برای کسب قدرت و دستیابی به سیاست، دست و پا می زدند.

بهترین خلق خدا برای حفظ امانت و امنیت انسان ها، سکوت پیشه کرده و خانه نشسته بود.
بانو که می دید کار از کار گذشته
روزها به قبرستان می رفت تا دل بیتابش را با ذکر معبود و یاد مرگ پیامبر خدا آرام بخشد.

در یکی از آن روزها، دختر رسول(ص)، همسر علی(ع) روزی کنار مزار «حمزه» عموی پیامبر در اُحد ایستاده بود و حالی پریشان داشت و چشمی گریان،
مردی در نزدیکی، حال فاطمه (س) را می دید و ایستاد تا اندکی آرام شود.
سپس پیش آمد و خود را معرفی کرد.
« محمود بن لبید» بود و از دختر پیامبر خواست تا به پرسش هایش پاسخ بدهد.
پیش آمد و پرسید:
ای دختر رسول خدا! سؤالی برایم پیش آمده که می‌خواهم با شما در میان بگذارم.
دختر رسول فرمود: بپرس!

آیا رسول خدا(ص)  تصریحی بر امامت علی(ع) داشته است؟
مرد پرسید:
آیا رسول خدا(ص) قبل از وفات خود، تصریحی بر امامت علی(ع) داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّی بر این مطلب وجود دارد؟
بانوی بزرگ، پاسخ گفت:
«شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کرده‌اید؟»
مرد گفت:
روز غدیر را می دانم،  سوالم از خود شماست که اگر رسول خدا اسراری بیشتر از این با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید.
بانو فرمود:
«خدا را شاهد می‌گیرم که از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «علی» بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم. «علی» امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و 9 تن از فرزندان حسین، پیشوایان و امامانی پاک و نیک اند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد»

چرا «علی» سکوت کرده است؟
« محمود بن لبید» باز پرسید:
بانوی من! پس چرا «علی» سکوت کرده است و برای گرفتن حقّ خویش قیام نمی کند؟

حضرت زهرا(س) در عمق آرامش و منطقی قوی پاسخ داد:
«ای اباعمر! رسول خدا(ص) فرمود: مَثَلِ امام، همانند کعبه است که مردم به سراغ آن می‌روند، نه آنکه کعبه، به سراغ مردم بیاید.
آگاه باش و به خدا سوگند اگر حق را به اهلش واگذار می کردند و از عترت رسول خدا(ص) اطاعت می‌کردند، هیچ یک از مردم در حکم خداوند با یکدیگر اختلاف نمی‌کردند و امامت همان گونه که پیامبر خدا(ص) معرفی فرمود، از علی(ع) تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینی به جانشینی دیگر می‌رسید. اما مردم کسی را برای خلافت مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود و «علی» را کنار زدند که خدا او را مقدم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعت‌ها روی آوردند، آنها هواپرستی را برگزیدند و براساس رای و نظر شخصی خود عمل کردند، هلاکت و نابودی بر آنان باد!.»

سپس بانو ادامه داد:
ـ آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود: «پروردگار تو هرچه بخواهد، می‌آفریند و هرچه بخواهد، برمی‌گزیند، آنان (در برابر او) اختیاری ندارند». آری شنیدند، اما همان گونه که قرآن فرمود: «چشم‌های ظاهر نابینا نمی‌شود، بلکه دل‌هایی که در سینه‌هاست، کور می‌شود». افسوس که آنان آرزوها و هوس‌های دنیایی خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند. خدا نابودشان می کند و آنان را در کارهایشان گمراه خواهد کرد. پروردگارا به تو پناه می برم از کمی یاران پس از فراوانی آنان.»

متن عربی این روایت :
واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم... اشهداللّه تعالی لقد سمعته یقول: علیٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفة بعدی، و سبطای و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الی یوم القیامة.
یا اباعمر لقد قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم : مثل الامام مثل الکعبة اذ تؤتی و لا تأتی ـ أو قالت: مثل علیّ ـ ثمّ قالت: أما واللّه لو ترکوا الحقّ علی أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فی اللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتی یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه، حتی اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»؟ بل سمعوا و لکنّهم کما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَی الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الّتی فی الصُّدُورِ» هیهات بسطوا فی الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر.

منابع روایت:
کفایة الأثر: ص 195. / مصباح یزدی، جامی از زلال کوثر، فصل 5. /  عوالم المعارف، ج 11، ص 228. / إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏3، ص: 118-117 ./ بحار الانوار، مجلسی، احیاء تراث، ج36، ص 353. / صدوق، کمال الدین، اسلامیه، ج 2.

یکی از حضورهای اجتماعی دختر پیامبر که در کتب مختلف ثبت شده است، شیوه منطقی و مستدل پاسخگوی حضرت فاطمه(س) به افراد است که خصوصا درباره غصب مقام خلافت و جانشینی رسول اکرم(ص) پس از وفات پیامبر پرسش داشته اند.
در این رابطه روایتی از حضرت فاطمه(س) وجود دارد که با تعمق در فرازهای آن می‌توان به نتایج شگفتی دست یافت.

آنجا که بانوی اسلام «امام» را به «کعبه» تشبیه می کند که نشانی از نسبت «مردم» و «سیاست» دارد و مردم باید به سویش بروند و نه اینکه او به سوی مردم بیاید. متن زیر گفت وگویی بین « محمود بن لبید» با حضرت فاطمه (س) در قبرستان احد است. بازنویسی پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ بر اساس منابع روایی از این گفت وگو را در زیر می خوانید:

سیاست و مردم؛ گفت‌وگوی فاطمه(س) با مردی در گورستان اُحد

درهای دل ها بسته،
 آدم ها نشسته،
 کوچه هایی که دود فتنه از آن برخواسته بود
دختر رسول خدا، شب های زیادی به تک تک خانه های یاران پدر رفته
به آنان یادآوری کرده که یادتان هست رسول چه گفت؟
فتنه ها از هر سو بالا گرفته بود. منبر پیامبر خدا که باید نصیب پاک‌ترین خلق خدا می شد، جایگاه کسانی شده بود که برای کسب قدرت و دستیابی به سیاست، دست و پا می زدند.

بهترین خلق خدا برای حفظ امانت و امنیت انسان ها، سکوت پیشه کرده و خانه نشسته بود.
بانو که می دید کار از کار گذشته
روزها به قبرستان می رفت تا دل بیتابش را با ذکر معبود و یاد مرگ پیامبر خدا آرام بخشد.

در یکی از آن روزها، دختر رسول(ص)، همسر علی(ع) روزی کنار مزار «حمزه» عموی پیامبر در اُحد ایستاده بود و حالی پریشان داشت و چشمی گریان،
مردی در نزدیکی، حال فاطمه (س) را می دید و ایستاد تا اندکی آرام شود.
سپس پیش آمد و خود را معرفی کرد.
« محمود بن لبید» بود و از دختر پیامبر خواست تا به پرسش هایش پاسخ بدهد.
پیش آمد و پرسید:
ای دختر رسول خدا! سؤالی برایم پیش آمده که می‌خواهم با شما در میان بگذارم.
دختر رسول فرمود: بپرس!

آیا رسول خدا(ص)  تصریحی بر امامت علی(ع) داشته است؟
مرد پرسید:
آیا رسول خدا(ص) قبل از وفات خود، تصریحی بر امامت علی(ع) داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّی بر این مطلب وجود دارد؟
بانوی بزرگ، پاسخ گفت:
«شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کرده‌اید؟»
مرد گفت:
روز غدیر را می دانم،  سوالم از خود شماست که اگر رسول خدا اسراری بیشتر از این با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید.
بانو فرمود:
«خدا را شاهد می‌گیرم که از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «علی» بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم. «علی» امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و 9 تن از فرزندان حسین، پیشوایان و امامانی پاک و نیک اند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد»

چرا «علی» سکوت کرده است؟
« محمود بن لبید» باز پرسید:
بانوی من! پس چرا «علی» سکوت کرده است و برای گرفتن حقّ خویش قیام نمی کند؟

حضرت زهرا(س) در عمق آرامش و منطقی قوی پاسخ داد:
«ای اباعمر! رسول خدا(ص) فرمود: مَثَلِ امام، همانند کعبه است که مردم به سراغ آن می‌روند، نه آنکه کعبه، به سراغ مردم بیاید.
آگاه باش و به خدا سوگند اگر حق را به اهلش واگذار می کردند و از عترت رسول خدا(ص) اطاعت می‌کردند، هیچ یک از مردم در حکم خداوند با یکدیگر اختلاف نمی‌کردند و امامت همان گونه که پیامبر خدا(ص) معرفی فرمود، از علی(ع) تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینی به جانشینی دیگر می‌رسید. اما مردم کسی را برای خلافت مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود و «علی» را کنار زدند که خدا او را مقدم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعت‌ها روی آوردند، آنها هواپرستی را برگزیدند و براساس رای و نظر شخصی خود عمل کردند، هلاکت و نابودی بر آنان باد!.»

سپس بانو ادامه داد:
ـ آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود: «پروردگار تو هرچه بخواهد، می‌آفریند و هرچه بخواهد، برمی‌گزیند، آنان (در برابر او) اختیاری ندارند». آری شنیدند، اما همان گونه که قرآن فرمود: «چشم‌های ظاهر نابینا نمی‌شود، بلکه دل‌هایی که در سینه‌هاست، کور می‌شود». افسوس که آنان آرزوها و هوس‌های دنیایی خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند. خدا نابودشان می کند و آنان را در کارهایشان گمراه خواهد کرد. پروردگارا به تو پناه می برم از کمی یاران پس از فراوانی آنان.»

متن عربی این روایت :
واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم... اشهداللّه تعالی لقد سمعته یقول: علیٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفة بعدی، و سبطای و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الی یوم القیامة.
یا اباعمر لقد قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم : مثل الامام مثل الکعبة اذ تؤتی و لا تأتی ـ أو قالت: مثل علیّ ـ ثمّ قالت: أما واللّه لو ترکوا الحقّ علی أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فی اللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتی یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه، حتی اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»؟ بل سمعوا و لکنّهم کما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَی الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الّتی فی الصُّدُورِ» هیهات بسطوا فی الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر.

منابع روایت:
کفایة الأثر: ص 195. / مصباح یزدی، جامی از زلال کوثر، فصل 5. /  عوالم المعارف، ج 11، ص 228. / إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏3، ص: 118-117 ./ بحار الانوار، مجلسی، احیاء تراث، ج36، ص 353. / صدوق، کمال الدین، اسلامیه، ج 2.

سیاست و مردم؛ گفت‌وگوی فاطمه(س) با مردی در گورستان اُحد