شناسهٔ خبر: 69728181 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شفقنا | لینک خبر

گزارش شفقنا از همایش «حکیم الهی»؛ آیت الله مسعودی خمینی: علامه طباطبایی سرتاپا علم و خداپرستی بود/ آیت الله نائیجی: علامه با پایمردی توانست مباحث اعتقادی را پایه گذاری کرد/ استاد عابدی: با اندیشه های علامه طباطبایی باید مانوس شویم

صاحب‌خبر -

شفقنا- همایش «حکیم الهی» ویژه بزرگداشت چهل و سومین ارتحال علامه طباطبایی با سخنرانی آیت الله مسعودی خمینی و آیت الله نائیجی از شاگردان صاحب تفسیر المیزان در دارالقرآن الکریم علامه طباطبایی برگزار شد.

گزارش کامل خبرنگار شفقنا از این مراسم بزرگداشت را در ادامه بخوانید:

گزارش تصویری: چهل و سومین سالگرد ارتحال علامه طباطبایی در دارالقرآن 

استاد عابدی: سعادت دنیا و آخرت ما در گرو ارتباط با قرآن است

به گزارش شفقنا، آیت الله احمد عابدی در سخنانی ضمن تسلیت فرارسیدن ایام فاطمیه اظهار داشت: حضرت فاطمه (س) مفسر کلمات پیامبر اکرم (ص) بود و ایشان ابهامات علمی مردم را برطرف می کرد.

وی علامه طباطبایی را شخصیت جامع و بی نظیر در دنیای اسلام دانست و افزود: جنبه های قرآن ایشان یکطرف، جنبه عرفانی و فلسفی ایشان یکطرف، جنبه حدیثی ایشان هم یکطرف. علامه طباطبایی با قرآن مانوس بود و دقت ایشان بسیار زیاد است.

مسئول دارالقرآن علامه طباطبایی تاکید کرد: ما باید با اندیشه های علامه طباطبایی بیشتر انس پیدا کنیم و بدانیم سعادت دنیا و آخرت ما در گرو ارتباط با قرآن است و علامه طباطبایی نیز در مسیر حرکت حضرت فاطمه زهرا (س) خدمات بسیار ارزنده ای کرد.

آیت الله مسعودی خمینی: علامه طباطبایی شخصیتی سرتاپا علم و خداپرستی بود

آیت الله مسعودی خمینی در سخنانی بیان داشت: درباره شخصیت علامه طباطبایی، بنده و همه کسانی که در خدمت ایشان بودند، می توانند تنها جزئی از اجزاء و حیثیت علمی و عملی ایشان را بدانند و بیان کنند.

وی افزود: در طول 50 – 60 سال تحصیل در حوزه سه «انسان» را دیدم؛ امام خمینی، علامه طباطبایی و حضرت بهجت. هرسه این اساتید از شخصیت هایی بودند که ما ظاهر آنها را می دیدم اما واقعیت چیز دیگری بود.

وی تصریح کرد: امام خمینی (ره) یک شخصیت خاصی بود که من چندین سال قبل و بعد از انقلاب در خدمت ایشان بودم. 12 سال و شاید 14 سال محضر آیت الله بهجت بودم. اما علامه طباطبایی را که وقتی نسبت به ایشان شناخت پیدا کردیم که عده ای علیه ایشان قیام کرده بودند با این نگرانی که چرا ایشان فلسفه در حوزه درس می دهد. این افراد خدمت آیت الله بروجردی رفتند و نگرانی خود را ابراز کردند، ایشان هم دستور حذف فلسفه را دادند و بعد از آن، علامه هم درس را تعطیل کرد. شاگردان علامه طباطبایی به ایشان گفتند که شما درس فلسفه را دهید و این ربطی به حوزه ندارد. علامه گفت آیت الله بروجردی رئیس حوزه علمیه است و هرچه می گویند بر من واجب است اطاعت کنم.

وی ادامه داد: یک ماه گذشت. پس از آن، عده ای نزد آیت الله بروجردی رفتند و گفتند درس آقای طباطبایی ضرری به حوزه ندارد و لذا مجدد آیت الله بروجردی دستور تشکیل درس فلسفه را داد. کم کم درس ایشان رونق پیدا کرد. ایشان اول شفاء بوعلی را بحث کردند و سپس مباحث دیگر را شروع کردند. در ضمن این عده ای آمدند و خواستار شروع تفسیر شدند. جلسه درسی و تفسیری ایشان خیلی عالی بود. من یکروز دیدم علامه وقتی می خواهد درس بدهد به گوشه ای نگاه می کند و چشم خود را هم برنمیدارد و همینطور درس می دهد. حتی چشمانش را هم به هم نمی زد. هم در درس تفسیر و هم درس شفاء یک مکان را می نگریستند. من به آقای مصباح گفتم گویا این مطالب آنجا نوشته شده و ایشان از روی آن می خوانند و می گویند. علی ای حال ایشان در تفسیر و شفا بی نظیر بودند و سالها این درس ها را داشتند.

وی «پاسخ دقیق» را از ویژگی های منحصربفرد علامه طباطبایی دانست و گفت: هرچه از علامه سوال می کردیم، دقیق پاسخ می دادند حتی اگر در بین راه بود، می ایستادند، کامل پاسخ می دادند و بعد می رفتند. من این ویژگی را در کسی ندیدم یا کمتر دیدم.

وی بیان داشت: من زمانی محضر ایشان رسیدم و پرسیدم این دنیا چگونه است؟ گفتند: این را شب می فهمید. گفتم اینجا نمی شود. گفتند: خیر شب می فهمید. شب خوابیده بودم، در خواب دیدم که رودخانه قم کلا پرآب در جریان اما گل آلود است. من در این آب شنا می کنم و می خواهم خودم را از این گل و لای بیرون بیاورم. هرچه تلاش کردم، دیدم نمی شود. سرتاپای من از طناب های ریز و درشت گره خورده و باید اینها را باز می کردم تا بتوانم از این آب بیرون بیایم. از خواب بیدار شدم و فرداصبح شد. درس علامه که تمام شد دیدم علامه به سمت من می آیند و من هم می خواستم خدمت ایشان بروم. تا به من رسیدند گفتند: دیدی دنیا را؟ گفتم بله، دیدم. ایشان گفتند: خیلی مشکلات و زحمات دارد. شب نخوابیدن ها دارد. سجده رفتن ها دارد.

استاد حوزه علمیه بیان کرد: تفسیر ایشان منحصر بفرد است و گمان نمی کنم تاکنون چنین تفسیری نوشته شده باشد و فکر نمی کنم کسی بتواند بعد از این بنویسد.

وی تاکید کرد: علامه کسی بود که وقتی انسان با او معاشرت می کرد، حال و هوای دیگری پیدا می کرد.

آقای مسعودی خمینی یاد مرحوم آیت الله العظمی بهجت را هم زنده نگاه داشت و گفت: ظهرها 12 سال درس فقه مرحوم آیت الله بهجت می رفتم. از خصوصیات ایشان این بود که اهل کتاب را پاک می دانست. یکروز با آقای مصباح به درس ایشان رفتیم. داخل نشستیم. مساله ای که صبح من و آقای مصباح بر سر آن بحث می کردیم، ایشان شروع به بحث آن کردند درحالیکه ایشان در جریان این مباحثه نبود.

وی به جریان طلاکاری گنبد حرم حضرت معصومه (س) اشاره کرد و افزود: بنده در حدود 20 سال تولیت حرم بودم. در این مدت گنبد را طلا کردیم چرا؟ جریان آن این است که یکروز از داخل حرم بیرون می آمدم رسیدم به آقای بهجت. ایشان گفت این گنبد درحال خراب شدن است و درستش کن. با خودم گفتم چرا من ندیدم. دو سه روز گذشت. یکروز صبح دوباره ایشان را دیدم. فرمود این گنبد دارد خراب می شود، چرا درست نمی کنی؟ گفتم چشم. چندروز بعد علی آقا بهجت تماس گرفت و گفت آقای بهجت شما را می خواهد. رفتم، پرسید چرا درست نمی کنی؟ بعد به پسرش گفت 5 میلیون بدهید به ایشان که گنبد را درست کند. ایشان به من دادند. وقتی به دفتر حرم برگشتم به معاون خودم که آقای فقیه بود گفتم برو ببین کجای گنبد خراب است. رفت بالا و دید به اندازه رفتن یک نفر خراب شده است. او گفت باید درست کنیم. چگونه آقای بهجت این را با اصرار گفتند به بنده درحالیکه بالای پشت بام نرفته بودند و با چشم سر ندیده بودند. بالاخره 220 کیلو طلای ناب شخصا برای گنبد خریدم. و بحمدلله گنبدی درست شده که 210 کیلو طلا برده است. به پول آن زمان یک میلیارد  و 500 میلیون تومان هزینه برداشت.

وی در پایان تاکید کرد: علامه طباطبایی فرد بی نظیری بود که از نظر جهات علمی و عملی و مسائل درونی، انسان ر ا درست کرده بود. ایشان شخصیتی سرتاپا علم و خداپرستی بود.

آیت الله نائیجی: مرحوم علامه طباطبایی در رشته های مختلف علوم استاد بودند

آیت الله نائیجی هم در سخنانی گفت: من زمانی که در مدرسه حقانی تحصیل می کردم با علامه طباطبایی آشنا شدم و این آشنایی به واسطه شهید قدوسی، داماد ایشان بود. شهید قدوسی روزهای چهارشنبه در این مدرسه درس اخلاق داشتند. یکی از خاطرات شهید قدوسی از علامه این بود که شبی در اتاقی استراحت می کردیم. ما می خواستیم بخوابیم و علامه قرآن را از حفظ می خواند. مدتی گذشت و دیدم او همچنان در حال قرائت است. به ایشان گفتیم با این خستگی که امروز داشتیم به همین اندازه اکتفا کنید، ایشان فرمود: فرزندم! من آنچه از حفظ دارم اگر نخوانم از ذهن می رود. شهید قدوسی می گفت علامه طباطبایی 18 جزء قرآن را از حفظ داشت. اکنون متوجه می شویم که تسلط ایشان بر قرآن و تفسیر قرآن به قران ناشی از تسلط بر قران کریم است. شهید آیت الله قدوسی طلاب را موظف کرده بود که در تابستان و تعطیلات یک جزء قرآن را حفظ کنند و شرط پذیرش طلبه در سال جدید این بود که یک جزء موظفی خود را علاوه بر اجزاء سابق تحویل دهد. به گمانم این رویه را از علامه طباطبایی آموخته بود.

وی افزود: مرحوم علامه طباطبایی در رشته های مختلف علوم استاد و در تفسیر و فلسفه و اصول و فقه و عرفان آثار گرانبهایی دارند. ایشان در نجف اشرف، ریاضیات را خدمت سید ابوالقاسم خوانساری تلمذ کرده بود. سید ابوالقاسم از ریاضیدانان مشهور آن زمان بود.

وی افزود: آسید محمدحسین حسینی تهرانی که از خط شکسته و نستعلیق مرحوم علامه طباطبایی تعریف می کند و تضلع ایشان در علوم اسلامی غریب بیان می کند، می فرماید که علامه در علم هیئت استاد بودند. ایشان ادعا می کند که علامه طباطبایی می توانست استخراج تقویم کند. آموختن ریاضیات هم به سفارش مرحوم بادکوبه ای بود.

وی بیان کرد: بعد از تاسیس حوزه علمیه قم علوی قزوینی به دستور آیت الله حائری در مسجد بالاسر به تدریس شرح منظومه و رسائل پرداخت. بعد مهاجرت کرد و دوباره در سال 1339 به قم برگشت. این دوره، دوره زعامت آیت الله بروجردی بود. مرحوم قزوینی زیر کتابخانه فیضیه درس می خواند. یکروز که می خواست به درس برود یک طلبه روی بالکن به ایشان جسارت کرد. ایشان ایستاد و گوش کرد. بعد به منزل رفت و وسایل خود را جمع کرد و به قزوین برگشت.

استاد حوزه علمیه قم گفت: علامه طباطبایی در سال 1325 به قم می آید و بساط درس و بحث را پهن کرد و حدود 250 شاگرد هرروز در درس اسفار ایشان شرکت می کردند. به خاطر فشارها در حوزه، ایشان شفا تدریس کردند و اسفار را در خفا برای برخی گفتند. ایشان با پایمردی توانست مباحث اعتقادی را پایه گذاری کند. با تربیت عده زیادی از شاگردان پایه های انقلاب 42 شکل گرفت. و علامه طباطبایی به لحاظ گستره الهیاتی در مرکز این جریان قرار داشت.