شناسهٔ خبر: 69719020 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مرکز رسیدگی به امور مساجد | لینک خبر

یادداشت

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها؛ توهم یا واقعیت

با وجود گزارش های متعدد نمی توان پذیرفت که امیرالمؤمنین با خلفا رابطه خوبی داشته اند و اگر صبر کردند به جهت نبود یاران و انصار قابل توجه در برابر مخالفان بوده است.

صاحب‌خبر -
به گزارش سرویس مسجدپژوه  پایگاه تخصصی مسجد، یکی از راه هایی که مخالفان فاطمیه با آن در صدد انکار شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها هستند این است که «اگر شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام واقعیّت دارد، چرا حضرت علی علیه السلام از آن حضرت دفاع نکرد و انتقام او را نگرفت و با قاتلین ادّعایی، رابطه ی خوبی داشت». به نظر می رسد که با تحقیق در گزارش های تاریخی به خوبی می توان این شبهه را پاسخ داد.
 
یکم: ماجرایی که مورد اتفاق فریقین است ماجرای حمله به خانه ی عثمان بن عفّان است که احدی در این واقعه تردید ندارد، که در این واقعه، عدّه ای از مسلمانان که در میان آنها بسیاری از صحابه نیز حضور داشتند به خانه ی عثمان هجوم آوردند و پس از ضرب و شتم او و خانواده اش، او را به قتل رساندند (۱).
 
حال آیا مخالفان شهادت حضرت زهرا می توانند بگویند که چون عثمان از خویش دفاع نکرد، یا نتوانست دفاع کند، پس یا غیرت دفاع از اهل خویش را نداشته است و یا چنین قضیّه ای واقعیّت ندارد ؟! آیا باور چنین واقعه ای خیلی عجیب است که: جمعیتی حد اکثری به خانه ای هجوم آورند (هر چند اهل آن خانه، چهره های سرشناس و معروف باشند) و اهل آن خانه مورد ضرب و شتم قرار گیرند، و صاحب آن خانه طبیعتا و در حالت عادی، نتواند یا نشود که در مقابل تمامی آن جمعیّت بایستد و مقابله کند و به إکراه، مجبور به صبر و شکیبایی شود؟!.
 
بنابراین(بدون هیچ تشبیهی) هر پاسخی که اینجا به قضیّه ی حمله به خانه ی عثمان می دهید، همان جواب در ماجرای هجوم به خانه اهل بیت وحی علیهم السلام، نیز داده شود.
 
دوم: دلیل چنین اشکالی که تصوّر شده است «امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام با خلفا رابطه ی خوب و حسنه ای داشته و هیچ گونه اختلاف و نزاعی، با همدیگر نداشته اند»، وجود مبنایی است که در بین علمای اهل سنّت وجود داشته و دارد، که آنان به صورت یک قانون بر خود و آحاد علما واجب دانسته اند که اختلافات بین اصحاب با اهل بیت علیهم السلام را از عموم مردم مخفی نموده یا مستندات و مدارک آن ها را از بین ببرند و یا توجیه و تأویل نمایند. در اینجا فقط به دو نمونه از موارد ذکر این مبنا، اشاره می کنیم: از احمد حنبل (متوفای ۲۴۱ق) امام اهل سنّت نقل شده است که او گفته است: «هفتاد نفر از تابعین و ائمه ی مسلمین و ائمه ی سلف و فقهای بلاد اجماع دارند بر اینکه؛ خودداری از نقل و بیان آنچه را که بین اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله اتّفاق افتاده است از «سنّت» است » (۲). چنانکه ذهبی (متوفای ۷۴۸ق) از علمای بزرگ اهل سنّت نیز می نویسد: «دست نگه داشتن و خودداری از نقل و روایت بسیاری از اختلافاتی که بین صحابه اتّفاق افتاده است و جنگ هایی که انجام داده اند...که اینها در دست ما و علمای ما هستند، لازم و سزاواراست که پیچیده شوند و مخفی گردند بلکه باید از بین برده شوند!! برای اینکه قلب ها نسبت به آن ها صاف گردد و محبت صحابه در دلها زیاد شود و از آنان راضی گردند، و کتمان (این مشاجرات و اختلافات) از عامه ی مردم و تک تک علما متعیّن(واجب عینی) است»!. (۳) حتی برخی علمای اهل سنّت در کتب خود، بابی برای منع و خودداری (نقل و بیان) آنچه را که از اختلافات و مشاجرات بین اصحاب، اتفاق افتاده است اختصاص داده اند با عنوان: «باب ذکر الکف عما شجر بین أصحاب رسول الله». (۴)
 
حال آیا با وجود چنین مبنایی در میان أسلاف و گذشتگان علمای اهل سنّت و با وجود چنین اغراض برای حذف و تحریف وقایع تاریخی، چگونه می توان توقّع داشت که أسناد اینگونه وقایع در منابع اهل سنّت، به وفور و صحیح و کامل نزد همگان یافت گردد؟!.
 
سوم: این که امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله با خلفا و برخی اصحاب رابطه ی خوبی داشتند، صرفاً یک ادّعاست و مستندات روایی و تاریخی، فریقین بر خلاف آن شهادت می دهند اختلافات اهل بیت علیهم السلام و بخصوص امیرالمؤمنین و حضرت زهراسلام الله علیهما با خلفا، معروف تر از آن است که این امر مخفی بماند؛ در اینجا فقط به چند نمونه از آن، در کتب معتبر اهل سنّت اشاره می شود:
 
اختلاف و نزاع حضرت زهرا سلام الله علیها با ابوبکر و عمر در ماجرای درخواست ملک خیبر و فدک به عنوان هدیه ی رسول الله صلی الله علیه وآله به ایشان و ممنوع شدن حضرت زهرا سلام الله علیها از ارث بردن از پدرش رسول الله صلی الله علیه وآله و غضب و نارضایتی حضرت زهرا سلام الله علیها از خلیفه ی اوّل و دوّم و حرف نزدن با آن ها تا آخر عمر شریفشان. چنانکه بخاری در صحیحش می نویسد: «پس فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر غضبناک شد و از او کناره گیری کرد و همواره با او قهر بود تا وقتی که از دنیا رفت» (۵) و برخی علمای اهل سنّت تصریح به صحّت این مطلب کرده اند که: «فاطمه سلام الله علیها در حالی از دنیا رفت که بر ابوبکر و عمر غضبناک بود به گونه ای که وصیّت کرد که این دو نفر نباید بر بدن من نماز بخوانند». (۶) علی بن ابیطالب علیه السلام نیز از حضور و همنشینی با عمر کراهت داشتند. (۷) پس از آنکه فاطمه زهرا سلام الله علیها بر ابوبکر غضبناک شد و دیگر با او سخن نگفت تا از دنیا رفت حضرت علی علیه السلام برای نماز و دفن حضرت زهرا سلام الله علیها ابوبکر و عمر را خبر نکردند و به تنهایی حضرت را دفن کردند و ... همچنین علی بن ابیطالب علیه السلام ابوبکر را نیز فردی مستبد می دانست و به ابوبکر فرمود : «تو در امر خلافت با ما مستبدانه برخورد کردی». (۸) در جای دیگر علی علیه السلام، «ابوبکر و عمر را دروغگو، گناهکار، پیمان شکن و خائن دانسته اند». (۹)
 
این اختلافات، در قضایای مختلفی همچون هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و درهم شکستن تحصّن مخالفین بیعت، به چشم می خورد. علما و مورخان فریقین تصریح نموده اند که در ماجرای گرفتن بیعت اجباری برای ابوبکر، علی بن ابیطالب علیه السلام و عدّه ای مخالفت کردند و مخالفین حکومت ابوبکر در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها تحصّن کرده بودند چنانکه ابوبکر در ابراز تأسف های آخر عمر خود، به صراحت اعتراف می کند که درب خانه فاطمه سلام الله علیها (در حالی که مخالفین حاکمیت ابوبکر در آن تجمع و تحصّن کرده بودند) به عنوان جنگ بر روی من بسته شده بود! و می گوید: «ای کاش من درب خانه ی فاطمه «سلام الله علیها» را به زور نگشوده بودم اگرچه درب آن خانه «به عنوان جنگ» بر روی من بسته شده بود». (۱۰) در ماجرای هجوم به خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها و اهل بیت وحی علیهم السلام، تهدید به قتل و تهدید به آتش کشیدن خانه به همراه اهل خانه و تجمع بر در خانه و ضرب و شتم و بالاترین نزاع ها و ناملایمات وجود دارد که أسناد آن در کتب خود اهل سنّت وجود دارد. (در این زمینه به عنوان نمونه، چند کتاب معرفی می گردد مانند: ابن أبی شیبه(متوفای۲۳۹ق) در المصنّف، ۸/۵۷۲. علامه بلاذری(متوفای۲۷۰ ق) در انساب الاشراف، ۱/۵۸۶. ابن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶هـ)، درالامامة و السیاسة، ۱/۳۰. محمد بن جریر طبری (۳۱۰هـ)، درکتاب تاریخ خود، ۲/۴۴۳. ابن عبد ربّه (۴۶۳هـ)، در العقد الفرید، ۳/۶۳. ابن عبد البر قرطبی (۳۶۸ -۴۶۳هـ) الاستیعاب۳/۹۷۵. مقاتل بن عطیة (۵۰۵هـ)، درالامامة و الخلافة، مقاتل بن عطیه ، ص۱۶۰ و ۱۶۱. ابی الفداء (۷۳۲هـ)، در تاریخ ابوالفداء۱/۱۵. صفدی (۷۶۴هـ) درالوافی بالوفیات۵/۳۴۷ .و کتب دیگری از علمای اهل سنّت در این زمینه وجود دارد که همه ی اینها علاوه براجماع علمای شیعه و کتب متعددی است که در این زمینه به جمع آوری مدارک و اسناد فریقین دراین ماجرا پرداخته اند که برای تحقیق و تفصیل باید به آنها رجوع شود.)
 
حال با وجود این اقرارها و شواهد تاریخی مسلّم و روشن، آیا باز می توان ادّعا کرد که حضرت علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام با خلفا و برخی دیگر از اصحاب، هیچ نزاع و اختلافی نداشته و روابط آن ها خوب و حسنه بوده است؟!
 
چهارم: با وجود جنگ های خونینی که بین اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله و برخی اصحاب درگرفته است، جای بسی تعجّب است که برخلاف مسلّمات و ضروریات تاریخی، که همه ی کتب تاریخی جزئیات این جنگ ها را ثبت و ضبط کرده اند، باز هم ادّعا شود که روابط صحابه و خلفا با اهل بیت علیهم السلام پیامبر روابط خوب و حسنه بوده است؟! و صحابه هیچ اختلاف و نزاعی با اهل بیت علیهم السلام نداشتند؟!. در حالی که در جنگ جمل دو تن از فرزندان ابوبکر، عایشه و عبدالرحمن، و شخصیّت های معروفی مانند طلحه و زبیر در مقابل امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام جنگیده اند و در جنگ صفین «عبیدالله بن عمر» در لشگر معاویه با امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام جنگیده و «عبیدالله فرزند عمر بن خطاب» در این جنگ، در مقابل اهل بیت علیهم السلام و در حمایت از معاویه، کشته شده است!. (۱۱) و در جنگ نهروان اصحابی دیگر در سپاه مقابل امام در برابر امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام به صف ایستادند و مبارزه کردند (۱۲). این قضایا فقط قیام های آشکار مسلحانه در برابر اهل بیت وحی علیهم السلام بوده است. اینها همه علاوه بر نزاع ها و اختلافاتی است که به جنگ نیانجامیده است.
 
پنجم: اینکه گفته می شود چرا علی بن ابیطالب علیه السلام دفاع نکردند؟! اگر منظور این است که امیرالمؤمنین علیه السلام در قول و عمل تلاش و تحرّکی برای مقابله و دفاع و اعتراض انجام ندادند؟ این کلام نادرست و بی اساس است و مدارک و شواهد متعدد تاریخی گواه کذب این گفتار است و باید گفت: امیرالمؤمنین علیه السلام در گفتار و عمل مخالفت و اعتراض خویش را بارها اعلان نموده اند که در ذیل بیان می گردد.
 
از آنجا که این اشکال بر مبنای جدل و برطبق مبنای شیعه مطرح گردیده است، پاسخ حلّی آن نیز باید از کتب شیعه مطرح گردد. (چنانکه در پاسخ اوّل نیز بیان گردید، بر طبق مبنای مذکور از برخی علمای اهل سنّت، غالبا چنین نزاع ها و مشاجرات و برخوردهای تندی را در کتب خود ذکر نمی کنند و توقّع نمی رود چنین برخوردهای مستقیمی با اهل بیت علیهم السلام را به صورت واضح و بی پرده در کتب خود، بیان نمایند.) و شیعه قائل است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام عکس العمل متقابل نشان داده اند چنانکه در کتب قدیم شیعه نقل گردیده و برخی کتب اهل سنّت آن را ذکر نموده و رد نکرده اند که: «وقتی که عمر و قنفذ و جمعی که با آنها بودند بر در خانه ی حضرت جمع شدند و هیزم آوردند و درب خانه را به آتش کشیدند و عمر با تازیانه بر دست و بازوی حضرت زهرا سلام الله علیها زد و حضرت زهرا سلام الله علیها ناله زد: «یا ابتاه یارسول الله صلی الله علیه وآله... . امیرالمؤمنین علی علیه السلام، با مشاهده ی این صحنه جسارت، ناگهان از جا برخاست و گریبان و یقه ی عمر را گرفت و او را محکم کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید (۱۳) و خواست که او را بُکشد ... که فرمایش پیامبر و وصیت او را به یاد آورد و فرمود: قسم به خدائی که محمّد صلی الله علیه وآله را به پیامبری ارج نهاده است، ای پسر صهاک (منظور عمر است) اگر نبود کتابی از طرف خدا و نیز عهدی که با رسول الله صلی الله علیه وآله کرده ام، می فهمیدی که نمی توانی داخل خانه ی من شوی»!. (۱۴)
 
امّا اگر مراد از دفاع نکردن، دست به شمشیر بردن و دفاع و قیام مسلّحانه است؟ باید گفته شود که اوضاع و احوال و شرایط آن زمان به گونه ای نبود که امکان چنین کاری برای حضرت وجود داشته باشد. اوضاع سیاسی مدینه در روزهای پس از رحلت رسول الله صلی الله علیه وآله اگر در نظر گرفته شود، خود بخود چنین سؤالی مندفع می گردد، چرا که دشمنان خارجی مانند سپاه روم (۱۵) نزدیک مرزهای مملکت اسلامی آماده هجوم بر مسلمین بودند و از طرفی اوضاع داخلی مملکت اسلامی متشنج بود چرا که بزرگ رهبر مسلمین، رسول الهی صلی الله علیه وآله از دنیا رفته اند و پس از ایشان کودتای سیاسی در مرکز حکومت رسول الله صلی الله علیه وآله اتفاق افتاده است و اکثریت مردم از روی تهدید و ترس از سرکوب، اهل بیت علیهم السلام و وصایای رسول الله صلی الله علیه وآله را رها کرده اند، این گروه اقلیّت، به ناچار مجبور به صبر و شکیبایی گردیدند، چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام خود فرمودند: «ای کاش من چهل نفر مصمّم می داشتم که ما را حمایت و نصرت می کرد» (تا می توانستم از حق خود دفاع کنم) (۱۶) گویای این حقیقت تلخ است که حضرت یاورانی اندک داشتند و بدون انصار و اعوان امکان قیام مسلحانه وجود نداشت. همانگونه که خود فرموده اند: «وقتی که دیدم یاوری جز اهل بیتعلیهم السلام خویش ندارم، اهل بیتم را از مرگ نگه داشتم و چشم بر روی خار بستم و با حالت استخوان در گلو آب نوشیدم و صبر کردم بر تنگی راه نفسم». (۱۷) حضرت در پاسخ اشعث بن قیس که روزی گفت: یا علی! چرا شمشیر نکشیدی(و مقابله ی مسلحانه نکردی)؟ فرمودند: همه اهل بدر و پیش کسوتان مهاجر و انصار، را به کمک خواستم ولی از آن همه مسلمان، فقط چهار نفر (برای حمایت من) پاسخ مثبت دادند: سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر و از اهل بیت خودم هم کسی نداشتم که با آن ها بتوانم حقم را بگیرم، چون حمزه در احد به شهادت رسید و برادرم جعفر هم در موته شهید شد و کسی برایم نماند مگر دو نفر عاجز و ناتوان؛ عباس و عقیل، به خاطر نبودن یار و یاور حقم را گرفتند». (۱۸)
 
در منابع تاریخی متعددی از اهل سنّت نقل گردیده است که علی بن ابیطالب علیه السلام در شورای شش نفره عثمان نیز سخنانی اعترض آمیز فرمودند، از جمله ؛ «به حقّ امامت و خلافت اهل بیت علیهم السلام اشاره نموده و اینکه در صورت امتناع دیگران از رسیدن به این حق، به ناچار بر «أعجاز شتر» ( أعجاز شتر: یعنی قسمت های عقب شتر، که نشستن بر آن سخت و دشوار است، مرکب مشقّت، کنایه از صبر و تحمّل با دشواری است.) سوار می شویم (کنایه از صبر با مشقت و سختی است) هر چند مدت آن به طول بیانجامد. (۱۹) در برخی روایات شیعی، امیرالمؤمنین علیه السلام، حکمت صبر و شکیبایی خود را، خطر نابودی دین و بازگشت به کفر و پراکندگی مسلمانان عنوان نموده اند». (۲۰) همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام پس از ماجرای هجوم به بیت، باقی ماندن نام رسول الله صلی الله علیه و آله بر مأذنه را به عنوان دلیل برای صبر خویش عنوان نموده اند». (۲۱)
 
نتیجه آنکه با وجود گزارش های متعدد نمی توان پذیرفت که امیرالمؤمنین با خلفا رابطه خوبی داشته اند و اگر صبر کردند به جهت نبود یاران و انصار قابل توجه در برابر مخالفان بوده است.
 
کریم مومنی؛ پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت
 
-----------
 
۱. ابن سعد(الوفاة: ۲۳۰ ق)، طبقات کبری،۳/ ۷۳. ابن حنبل، فضائل الصحابه، ۱/۴۷۴
 
۲. محمد بن أبی یعلی (متوفای۵۲۱ هـ ق)، طبقات الحنابلة، ۱/۱۳۱. ذهبی، الکبائر، ۱/۱۵۶
 
۳. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۰/۹۲
 
۴. آجری، ابی بکر (۳۶۰هـ )، الشریعة، ۵/۳۵۸۶
 
۵. بخاری، صحیح بخاری، ۳/۱۱۲۶. ابن حنبل، مسند، ۱/۶
 
۶. ابن ابی الحدید، عزالدین، شرح نهج البلاغه، ۶/۳۲
 
۷. بخاری، صحیح، ۴/۱۵۴۹.«فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّی علیها... کَرَاهِیَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ»
 
۸. بخاری، صحیح بخاری، ۴/۱۵۴۹،کتاب المغازی. «ولکنّک استبددت علینا بالأمر وکنّا نری لقرابتنا من رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم نصیباً». نیشابوری، صحیح، ۳/۱۳۸۰
 
۹. نیشابوری، الصحیح، ۳/۱۳۷۸
 
۱۰. طبرانی، ابوالقاسم، معجم کبیر، ۱/۶۲. «فَوَدِدْتُ أَنِّی لم أَکُنْ کَشَفْتُ بَیْتَ فَاطِمَةَ وَتَرَکْتُهُ وَأَنْ أَغْلِقَ عَلَیَّ الْحَرْبَ».طبری، تاریخ، ۲/۳۵۳. یعقوبی، تاریخ یعقوبی۲/۱۳۷. ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة،۱/ ۲۱. مسعودی، مروج الذهب، ۱/۳۵۳. شافعی(وفات۵۷۱ق)، تاریخ مدینه دمشق۳۰/ ۴۲۲
 
۱۱. ابن مزاحم، م ۲۱۲ق، وقعة الصفین،۱/ ۲۹۱. طبری، تاریخ الطبری،۳/ ۹۶. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة۵/ ۲۳۳
 
۱۲. دینوری، أخبار الطوال۱/ ۳۰۶
 
۱۳. آلوسی؛م۱۲۷۰ق، روح المعانی، ۳/۱۲۳. آلوسی این روایت را از ابان بن ابی عیاش نقل کرده است و آن را رد نکرده است. أبان بن ابی‌عَیّاش(فیروز) بصری تابعی (وفات۱۳۸ق) محدث شیعی در قرن دوم هجری است. شیخ طوسی او را از اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، دانسته است. بیش‌ترین شهرت ابن ابی عیاش در نزد شیعیان، روایت وی از سُلَیم بن قیس است. از نظر سلامت عقیده و ایمان و پارسایی مورد تأیید همگان، و به ویژه اهل سنت است
 
۱۴. سلیم بن قیس، اسرار آل محمّد، :فصل ۴/ص۳۲.
 
۱۵. ابن هشام، سیره ابن هشام ۳/۵۲۷. واحدی، المغازی۲/ ۹۹۶، به نقل از شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۹۷
 
۱۶. ابن أبی الحدید، م ۶۵۵ هـ، شرح نهج البلاغه،۲/ ۱۳. ابن ابی الحدید از وقعة الصفین نصر بن مزاحم و اکثر سیره نویسان، این مطلب را نقل می کند. «لو وجدت أربعین ذوی عزم ذکر ذلک نصر بن مزاحم فی کتاب صفین ، وذکره کثیر من أرباب السیرة».
 
۱۷. ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة ۱/ ۱۲۷. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة؛ ۲/۱۳ و ۶/۶۱.
 
۱۸. همان، ۲۹/۴۶۵ ح۵۵. به نقل از کتاب سلیم بن قیس
 
۱۹. ابن قتیبة دینوری(وفات۲۷۶ق)، غریب الحدیث، ۲/۱۳۲، متن ابن قتیبه: متن: «فنحن بیت النبوة ... لنا حق إن نعطه نأخذه وإن نمنعه نرکب أعجاز الإبل ولو طال السری». طبری(وفات۳۱۰ق)، تاریخ الطبری، ۲/۱۳۸. آبی، (وفات۴۲۱ هـ )، نثرالدر فی المحاضرات۱/۱۳۸..ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة،۱/ ۱۲۳، همان چاپ). ابن منظور افریقی، (وفات۷۱۱ق)، مختصر تاریخ دمشق، ۵/۴۱۹
 
۲۰. مجلسی، بحارالأنوار،۳۲/ ۶۱.
 
۲۱. همان
حوزه