شناسهٔ خبر: 69708781 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: دانشجو | لینک خبر

مخبر دزفولی مطرح کرد؛

مرجعیت علمی و اهمیت آن در توسعه پایدار

یازدهمین نشست مرجعیت علمی با حضور مخبر دزفولی رئیس فرهنگستان علوم برگزار و درباره الگوی توسعه فناوری نانو در ایران و تاثیر حکمت در پیشرفت علمی بحث شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمدرضا مخبر دزفولی، رئیس فرهنگستان علوم، به اهمیت حیاتی مرجعیت علمی در مسیر پیشرفت جوامع اشاره و اظهار کرد: مرجعیت علمی، نه تنها مبنای دستیابی به استقلال علمی است، بلکه اساسی‌ترین مؤلفه در توانمندسازی کشور برای حل مسائل کلان اجتماعی و اقتصادی به شمار می‌رود.

به گفته مخبر دزفولی، مرجعیت علمی به معنای تولید علم بومی و دستیابی به نوآوری‌هایی است که توانایی رقابت در سطح بین‌المللی را دارند.

رئیس فرهنگستان عنوان کرد: در واقع، تنها با کسب مرجعیت علمی است که یک کشور می‌تواند به تولید علم بومی دست یابد و از وابستگی به منابع علمی خارجی رها شود. داشتن مرجعیت علمی، جوامع را قادر می‌سازد تا مسیر توسعه پایدار را با بهره‌گیری از توانایی‌های خود طی کنند و در عرصه جهانی حرفی برای گفتن داشته باشند.

وی گفت: کشور‌هایی که از مرجعیت علمی برخوردارند، می‌توانند راه‌حل‌های مؤثر و سازنده‌ای برای مشکلات و چالش‌های خود ارائه دهند. این امر نیازمند یک نگاه جامع به علوم انسانی، اجتماعی و طبیعی و همچنین پیوند این حوزه‌ها برای دستیابی به راهکار‌های کلان است.

چشم‌انداز فناوری نانو در ایران: همکاری‌های بین‌المللی و توسعه ظرفیت‌ها

در این نشست دکتر سعید سرکار، دبیر سابق ستاد فناوری نانو الگوی توسعه فناوری نانو در ایران اظهار کرد: فناوری نانو یکی از حوزه‌هایی است که ایران در آن به موفقیت‌های قابل توجهی دست یافته است. رهبر انقلاب در یکی از بیانات خود، توسعه فناوری نانو را تجربه‌ای موفق برای کشور می‌دانند و تأکید دارند که تمرکز و همکاری مجموعه‌های علاقه‌مند و متعهد می‌تواند جهش‌های بزرگی در پیشرفت این فناوری ایجاد کند. این موفقیت در حوزه نانو، الگویی برای سایر بخش‌های کشور به شمار می‌آید و می‌تواند به‌عنوان مدلی برای پیشرفت در دیگر زمینه‌ها مورد استفاده قرار گیرد.

وی درباره نقش ستاد توسعه فناوری نانو بیان کرد: در پیشبرد این حوزه، ستاد توسعه فناوری نانو نقش محوری داشته و به‌عنوان «سکان‌دار» توسعه نانو عمل کرده است، نه صرفاً «پاروزن». به عبارت دیگر، ستاد تلاش کرده است از تمامی ظرفیت‌های کشور بهره‌برداری کند و به جای متمرکز شدن در اجرا، بیشتر بر سیاست‌گذاری، هدف‌گذاری، برنامه‌ریزی و ارزیابی تمرکز داشته است. این نقش نظارتی و راهبری باعث شده تا دستگاه‌های مختلف بتوانند به صورت همسو و هماهنگ با یک اراده ملی به اهداف تعیین‌شده دست یابند.

سرکار در ادامه به تاریخچه پیشرفت فناوری نانو در ایران پرداخت و درباره اهداف و دستاورد‌ها گفت: هدف اصلی توسعه نانو در ایران، ارتقای سطح علمی و صنعتی کشور و دستیابی به مزیت‌های رقابتی در عرصه بین‌المللی بوده است. برنامه‌های نانو با هدف توسعه زیرساخت‌های پژوهشی و تولیدی، رشد علمی در دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی، و همچنین تولید محصولات مبتنی بر فناوری نانو پیگیری شده‌اند. در این راستا، ایران توانسته به جایگاه‌های برتر در حوزه‌های علمی و پژوهشی دست یابد و محصولات با فناوری نانو را در بخش‌های مختلفی از جمله پزشکی، صنایع و کشاورزی توسعه دهد.

وی چالش‌ها و راهبرد‌ها برای آینده عنوان کرد: اگرچه توسعه نانو در ایران با موفقیت‌هایی همراه بوده، اما چالش‌های مختلفی مانند محدودیت‌های مالی، نیاز به افزایش همکاری‌های بین‌المللی و ضرورت ایجاد ظرفیت‌های بیشتر در بخش‌های تولیدی و صنعتی نیز وجود دارد. برای فائق آمدن بر این چالش‌ها، باید برنامه‌ریزی دقیق‌تر و تلاش برای به‌کارگیری دستاورد‌های علمی در بخش‌های عملیاتی و اقتصادی افزایش یابد.

آینده علم در ایران و ضرورت ترمیم ارتباط با حکمت و فلسفه

غلامرضا اعوانی در این نشست با اشاره به موضوع حکمت در ایران بیان کرد: حکمت بزرگترین دستاورد بشر و مرکز آن ایران بوده است. اگر به جهان اسلام نگاه کنید، سلسله حکمای برجسته را فقط در ایران می‌بینید؛ در دیگر جاهای، به دلایلی جریان‌های ضد حکمت وجود داشته‌اند. امروزه هم در زمینه حکمت جهانی پیشرفت‌های بسیاری کرده‌ایم؛ حالا هر کتاب یا مقاله‌ای که منتشر می‌شود، اینقدر دنیا به هم نزدیک شده که می‌توان گفت جهانی شدن در حکمت نیز نمود دارد.

وی ادامه داد: حکمت در اوایل اسلام به گونه‌ای ظهور یافت که پیش از آن در هیچ علمی چنین گستردگی وجود نداشت؛ به‌طور ناگهانی، از اسپانیای اسلامی گرفته تا شمال آفریقا، مصر، سوریه، ایران و عراق، مراکز علمی و دانشگاه‌ها تأسیس شدند. علم محدود به آتن یا اسکندریه بود؛ اما با ظهور اسلام، یک تحول جهانی ایجاد شد و مراکزی شکل گرفتند که اروپا نیز از آنها بهره‌برداری کرد. این امر نتیجه تعالیم اسلام بود که علم و حکمت را جهانی کرده و بر اندیشه، تفکر و حکمت تأکید داشته است.

عضو پیوسته فرهنگستان علوم عنوان کرد: اسلام تمام انبیای الهی را بر حق می‌داند و ایمان به تمامی کتب الهی را به‌عنوان یک اصل نبوت قبول دارد. اعتقاد به ۱۲۴ هزار پیامبر در هیچ دین دیگری وجود ندارد؛ ادیان دیگر، پیامبران خود را به سرزمین‌های خاصی منتسب می‌دانند. مثلاً زرتشت در ایران بوده و پیروان غیرایرانی ندارد. اما دین‌های جهانی مانند مسیحیت و اسلام پیامبران مختلف را پذیرفته‌اند؛ ایمان به پیامبران الهی در اسلام واجب است. قرآن نیز همه ادیان را به رسمیت می‌شناسد، مشروط بر اینکه اقامه حق و حکمت کنند و حکمت را اصل همه ادیان می‌داند.

اعوانی گفت: خداوند تصدیق‌کننده تمام کتب الهی است و این مهم در قرآن نیز مورد تأکید قرار گرفته است. این ویژگی در قرآن به‌گونه‌ای آمده که حکمت به همه انبیا تعلق دارد و تنها مختص پیامبران نیست. بنابراین، حکمت جهانی می‌شود و اسلام در تفاوت با دیگر ادیان، همواره بر آن تأکید کرده و حکمای ایرانی نیز بیشترین خدمت را به این امر داشته‌اند. حکمایی، چون ابن‌سینا و سهروردی، نزدیک به ۱۴۰۰ سال سابقه تلاش در این حوزه دارند؛ با این حال، امروزه از دستاورد‌های آنها به‌اندازه کافی بهره‌برداری نمی‌شود.

وی گفت: غربی‌ها اکنون حکمت را به یونان منسوب می‌دانند؛ اما قرآن حکمت را متاع دنیا و غنی الهی می‌داند، و این تفاوت اساسی اسلام است. دعوت قرآن به حکمت و جدال نیست، بلکه بر حکمت و موعظه حسنه استوار است که دوستی و محبت را در پی دارد. در حقیقت، حکمت در قرآن جهانی است و امروزه نیز سخت مورد نیاز. حکمت مشترک بین همه ادیان الهی است و این اشتراک نه لفظی، بلکه معنوی و به‌صورت تدریجی و در درجات مختلف ظاهر می‌شود.

این عضو پیوسته فرهنگستان علوم بیان کرد: تعالیم قرآن، امت اسلام را به‌عنوان امت شاهد می‌خواند و شهادت دادن مستلزم علم و حکمت است. این امر سبب شد تا تمدن اسلامی به سوی ترجمه تمام متون یونانی، ایرانی و هندی حرکت کند و به همه فرهنگ‌ها و تمدن‌ها شهادت بدهد و آنها را درک کند؛ بنابراین «بیت‌الحکمه» تأسیس شد؛ بیت‌الحکمه یک اتفاق بی‌نظیر در تاریخ بود که در دوران اسلامی به وجود آمد و به نوعی دوره جدیدی از دانش را آغاز کرد. این موسسه نقش مهمی داشت و تجربه‌ای نوین را ایجاد کرد. در آن زمان، دانشگاه به شکل امروزی وجود نداشت، اما مانند قارچ، مراکز علمی و دانشگاه‌هایی که از زبان عربی ترجمه می‌کردند، گسترش یافتند و سپس توجه به حکمت یونانی نیز جلب شد.

اعوانی عنوان کرد: موضوع مهم دیگری که باید به آن توجه کرد، تقسیمات حکمت است. هر علم به اصطلاح حکمتی است و به معنای صنعتی (نه صرفاً به معنای امروزی آن) در نظر گرفته می‌شد. در حکمت عملی، اراده و اختیار انسان بسیار اهمیت دارد. اراده را حتی حیوانات نیز دارند، اما اختیار به معنای طلب خیر و تشخیص فضیلت و تصمیم‌گیری درباره امور خانوادگی و علمی است.

عضو پیوسته فرهنگستان علوم گفت: حکمت در ایجاد و پایداری علوم و هنر‌ها نیز اهمیت دارد؛ هر هنری که از نفس انسان برمی‌آید، بدون کمال نمی‌تواند محقق شود؛ بنابراین انواع حکمت شامل حکمت نظری، حکمت عملی و حکمت الهی، نباید از یکدیگر جدا شوند؛ اما متأسفانه، امروزه این تفکیک اتفاق افتاده است. حکمت نظری باید در موارد صحیح به کار گرفته شود و به‌طور کلی، این سه حکمت باید هم‌پوشانی داشته باشند و نباید از یکدیگر جدا شوند.

وی اضافه کرد: نکته دیگر این است که حکمت می‌تواند به تعالی نفس انسان کمک کند و علم واقعی به حقایق اشیا را به او بیاموزد. علوم امروزی کاربردی هستند و کمک‌های بسیاری می‌کنند، اما اگر هدف علم رسیدن به حقیقت باشد، باید پرسید چرا چیز‌ها این‌گونه‌اند و علت واقعی‌شان چیست. این حقیقت را باید در وجود اشیا و در جهان دید.

اعوانی ادامه داد: به‌طور کلی، ما همه چیز را از هستی دریافت می‌کنیم، اما اینکه هستی خود از علمی خلق شده باشد، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. قرآن به این مسئله اشاره دارد؛ آیا کسی که این دستگاه هستی را خلق کرده، علم نداشته است؟ خداوند به همه چیز علیم و خبیر است؛ علم خداوند علمی خالص و فراگیر است. در اینجا، مفهوم حکمت و استکبار نفس انسان مطرح می‌شود. سنگ و درخت علم ندارند، اما انسان قوه شناخت دارد و می‌تواند همه چیز را در هستی درک کند.

وی گفت: در اینکه علم و معرفت به تمام هستی بپردازد، عظمت انسان را نشان می‌دهد؛ موجودی با قامتی کوچک که قادر است تمام دنیا و هستی را، از اتم گرفته تا کهکشان‌ها، و از دنیا گرفته تا آخرت، درک کند. انسان به چنین علمی دست می‌یابد، زیرا که او تنها موجودی است که مطلق را می‌شناسد. افلاطون حکمت را به عنوان صفات حقیقی و موضوعات اساسی تعریف می‌کند و به تعلق و مبادی علم می‌پردازد. او و فیلسوفان دیگر، از جمله دکارت، از دیدگاه‌های مختلفی به این مباحث نگاه می‌کنند.

اعوانی اضافه کرد: هر حقیقتی در عالم جلوه‌ای از کار خداوند است و حتی هوش مصنوعی می‌تواند به عنوان فعلی الهی دیده شود. تفکر از باطل به سوی حق، یعنی دریافتن این حقیقت که عالم جلوه‌ای از وجه خداست و فلسفه یا حکمت به پرسش‌های اساسی در این راستا پاسخ می‌دهد.

وی افزود: در ابتدا، انسان با دیدن جهان دچار شگفتی و پرسش می‌شود. اما پرسش‌ها انواع مختلفی دارند؛ برخی از پرسش‌ها مرتبط با موضوعات علمی خاص هستند، در حالی که پرسش‌های بنیادی وجود دارند که موضوع هیچ علمی نیستند و تنها فلسفه و حکمت به آنها می‌پردازند. به عنوان مثال، پرسش‌هایی مانند سرنوشت انسان در جهان، اختیار و اجبار او، سعادت و فضیلت انسان، و نسبت انسان با جهان. آیا جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم تنها به دنیای مادی محدود است، یا جهانی پس از مرگ هم وجود دارد؟ آیا جهان هدف و معنایی دارد یا نتیجه یک تصادف است؟

عضو فرهنگستان علوم بیان کرد: در فلسفه آمده است که زندگی نسنجیده شایسته زیستن نیست؛ به عبارتی، اگر انسان دانش و بینش نداشته باشد، زندگی او فاقد معنا خواهد بود. فلسفه، به‌عنوان یک صنعت، هر موضوعی را به عنوان پیشه و مأموریت خود در نظر می‌گیرد. فلاسفه، به‌ویژه در دوران اسلامی، بیداری از خواب غفلت را به عنوان رسالت خود می‌دانند و مردم را به حقایق بیدار می‌کنند. قرآن نیز به سه اصل اساسی تأکید می‌کند: ایمان به خدا، آخرت، و عمل صالح که همه ادیان بر آن توافق دارند.

وی گفت: در دوره جدید، علوم از هم تفکیک شده‌اند. ابتدا تمدن اسلامی در زمینه فلسفه و علوم بسیار جلوتر از غرب بود، و آثار بزرگی از فلاسفه اسلامی مانند ابن‌سینا، کندی، و فارابی به زبان‌های لاتین و عبری ترجمه شدند و به اروپا راه یافتند. با وجود مخالفت‌های کلیسا، دانشگاه‌هایی در اروپا تأسیس شد و به تدریج، فلسفه و حکمت اسلامی به غرب نفوذ کرد. این دوره فلسفی، تحت تأثیر اسلام قرار داشت، اما با گذشت زمان، علوم جدید بر مبنای اصول ریاضی و تجربی شکل گرفتند و خصوصیات علوم قدیم، نظیر علت‌های چهارگانه ارسطو (علت مادی، صوری، فاعلی، و غایی)، به‌تدریج جای خود را به تحلیل‌های مکانیکی دادند.

عضو فرهنگستان علوم گفت: استقلال علوم جدید از حکمت دینی، به گونه‌ای بود که پایه‌گذاران آن دیگر به مبادی الهی و دینی توجه نمی‌کردند. در نتیجه، فلسفه مدرن از حکمت و مبانی دینی فاصله گرفت. این استقلال در دوره جدید، سبب ایجاد تفاوت‌های بنیادین میان علم مدرن و فلسفه شد. کانت نیز با محدود کردن عقل نظری، اعتقادات فلسفی قدیم را به چالش کشید و ناپلئون نیز با بی‌اعتنایی به فلسفه، از ترس و نیاز به خداوند سخن گفت.

اعوانی بیان کرد: متأسفانه، در دنیای امروز که ایران یک کشور فلسفی با میراث حکمت و فلسفه است، این مباحث به طور جدی مورد توجه قرار نگرفته‌اند. فرهنگستان‌ها و نهاد‌های علمی باید به این مسائل توجه کنند و اهمیت حکمت و فلسفه را در جامعه به‌عنوان ابزار‌هایی برای شناخت حقیقت و سعادت انسانی به رسمیت بشناسند.

عضو پیوسته فرهنگستان علوم گفت: شناخت عالم و آدم مستلزم این است که عالم را از تمام ابعاد بررسی کنیم. این کار حکمت است، زیرا اگر علم الهی نباشد، دین هم معنایی ندارد. متاسفانه در جامعه امروز ما این موضوع مورد غفلت قرار گرفته است. حکمت عملی شامل اخلاق، حکمت منزل و حکمت سیاسی است. در حکمت منزل، نقش اعضای خانواده و وظایف آنان تبیین می‌شود. حکمت سیاسی نیز جنبه‌های مرتبط با حکمرانی و مدیریت جامعه را در بر می‌گیرد.

اعوانی ادامه داد: برنامه‌های فلسفی نیز در این زمینه نقش مهمی ایفا می‌کنند. حکمت در اسلام نیز توسعه یافته است، اما در ایران ارتباط درستی میان حکمت ایرانی و حکمت اسلامی برقرار نشده و بسیار ضعیف است. این موضوع نه در حوزه‌ها و نه در دانشگاه‌ها به‌خوبی شکل نگرفته است. در بحث اسلامی کردن دانشگاه‌ها، تنها راه بازگشت به حکمت الهی است.

وی عنوان کرد: در ایران، بیش از دوازده قرن تلاش شده است تا میان حکمت‌های مختلف پیوندی برقرار شود. از ابن‌سینا تا سهروردی، ابن‌عربی، ملاصدرا، و حاجی حکما کوشیده‌اند این ارتباط را شکل دهند و بر حکمت دینی تکیه کنند. این روند باید ادامه یابد تا بتوانیم میان دانشمندان علوم انسانی و اهل حکمت ارتباطی مستحکم‌تر برقرار کنیم. در قرون اولیه، پزشکان، مهندسان و دانشمندان طبیعی نیز به حکمت و فلسفه آگاه بودند و به دنبال کل‌نگری در علوم بودند، اما امروز این پیوند از بین رفته است.

اعوانی بیان کرد: اگر بتوانیم این پیوند را مجدداً برقرار کنیم، می‌توانیم مسیر مرجعیت علمی را تعریف کنیم، مسیری که تنها به علوم محدود نباشد بلکه شامل علوم عقلی، نقلی، و تجربی نیز باشد. این مسیر به ما کمک می‌کند که به جای تقلید از غرب، علمی جامع و حکیمانه در علوم مختلف ایجاد کنیم. این تفکر حکیمانه، به خصوص در زمینه‌های حقوق بشر، عدالت، و انسانیت می‌تواند پاسخی به نیاز‌های امروز جهان باشد.