به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شایعهپراکنی در جامعه میتواند به عنوان یکی از چالشهای جدی اجتماعی و روانی در جوامع مدرن و سنتی تلقی شود. این پدیده با توانایی خود در تغییر نگرشها، ایجاد استرس و اضطراب، و تضعیف اعتماد اجتماعی، تأثیراتی گسترده و گاه مخرب به جای میگذارد. شایعات غالباً به دلیل کمبود اطلاعات موثق یا ضعف در نظامهای ارتباطی ایجاد میشوند و میتوانند به سرعت در میان افراد گسترش یابند، بهویژه با وجود رسانههای اجتماعی و ابزارهای دیجیتالی که انتشار اطلاعات را بهشدت تسهیل کردهاند. این امر ممکن است به بیاعتمادی میان اعضای جامعه منجر شود و حتی بر ثبات اجتماعی و سیاسی تأثیر بگذارد.
چالش دیگری که شایعهپراکنی به همراه دارد، آسیب به اعتبار و حیثیت افراد و نهادها است. در بسیاری از موارد، شایعات میتوانند بر مبنای اطلاعات نادرست یا جهتدار بوده و به مشکلات قانونی و اخلاقی منجر شوند. این میتواند برای افراد و سازمانهای درگیر، پیامدهای جدی داشته باشد، از جمله آسیب به شهرت، از دست دادن فرصتهای شغلی یا تضعیف روابط اجتماعی.
آموزههای دین اسلام نسبت به مسئله شایعهپراکنی و ایجاد ناامنی روانی در جامعه اسلامی حساسیت ویژهای دارد. در قرآن کریم و سیره پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله، همواره بر پرهیز از ترویج شایعات و اخبار بیاساس تأکید شده است، چرا که انتشار چنین اطلاعات نادرستی میتواند موجب تضعیف وحدت، بر هم زدن امنیت روانی، و افزایش اختلافات در جامعه شود. پیامبر اسلام نیز با برخوردهای جدی و قاطعانه، اهمیت حفظ آرامش و امنیت روانی جامعه اسلامی را نشان داد. ایشان در برابر افرادی که شایعات و اخبار کذب را منتشر میکردند و به مقدسات و باورهای مسلمانان توهین میکردند، برخورد قاطعی داشتند، تا جایی که حتی دستور میدادند این افراد که در خارج از دارالاسلام بودند و با اشعار و گفتههای مخرب خود جامعه را تهدید میکردند، مجازات شوند. در مجموع، اسلام با تأکید بر لزوم تحقیق و پرهیز از شایعهپراکنی، مسلمانان را به حفظ وحدت و آرامش در جامعه و ایجاد فضایی امن و سالم فرا میخواند و از انتشار هرگونه شایعه و سخنان تفرقهافکن و اضطرابآور جلوگیری میکند.
با محمدحسین رجبی دوانی پژوهشگر تاریخ اسلام به گفتوگو نشستیم تا ابعاد مسئله شایعهپراکنی در حکومت پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام را بررسی کنیم. با اشاره به حساسیت ویژه دین اسلام نسبت به موضوع شایعهپراکنی و تأثیرات منفی آن بر وحدت و امنیت روانی جامعه اسلامی، به نمونههایی از برخورد پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علی علیهالسلام با شایعهسازان و تفرقهافکنان در دوران حکومت خود پرداخت.
رجبی دوانی توضیح داد که در زمان پیامبر اسلام، با توجه به نوپایی جامعه اسلامی، دشمنان خارجی و منافقان داخلی سعی میکردند از طریق شایعات و تخریب روانی، وحدت و امنیت مسلمانان را بر هم بزنند. پیامبر صلیالله علیه و آله با قاطعیت تمام در برابر این گونه افراد ایستادند و حتی در برخی موارد دستور مجازات سختی برای شایعهسازان صادر کردند تا امنیت روانی جامعه حفظ شود.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید
* یکی از چالشهای اساسی جامعه نبوی صلی الله علیه و آله مواجهه با شایعهپراکنانی بود که امنیت روانی جامعه را به خطر میانداختند. برخورد ایشان با این گروهها چگونه بود؟
آیه شریفه 60 سوره مبارکه احزاب در ارتباط با افرادی است که یا نفاق دارند یا بیمار دل و در حقیقت از افراد رذل جامعه محسوب میشوند و یا افرادی که با اراجیفی که در بین مردم پخش میکنند باعث ایجاد اضطراب و نگرانی در مردم میشوند. خداوند میفرماید «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا»؛ یعنی اگر منافقان و آنان که در دل هایشان بیماری [ضعف ایمان] است و آنانکه در مدینه شایعههای دروغ و دلهره آور پخش میکنند [از رفتار زشتشان] باز نایستند، تو را بر ضد آنان بر میانگیزیم [که یا تبعیدشان کنی یا با آنان بجنگی]، آن گاه در این شهر جز اندکی [که خالص و پاک هستند] در کنار تو نخواهند ماند.»
حالا برخی گفتند همه این موارد ویژگیهای منافقین است و اشاره دارد به موقعیتی که جنگ احزاب پدید آمده بود. جنگ احزاب از دشوارترین و شدیدترین صحنههایی بود که برای بقای اسلام رخ داد. اتحادی گسترده بین مشرکان قریش، به عنوان دشمن اصلی اسلام، و قبایل فراری یهودی و نیز برخی از قبایل مشرک دیگر در حجاز و نجد، به رهبری قریش شکل گرفت تا اسلام را نابود کنند. حتی میان خود عهد بسته بودند که پس از شکست مسلمانان و فروپاشی دولت اسلام، درباره اموال و غنایمی که به دست خواهند آورد، تصمیمگیری کنند و آنها را میان خود تقسیم کنند.
مجازات خداوند برای شایعهپراکنان جامعه اسلامی
در این شرایط حساس که تهدید دشمن بسیار جدی بود، پیامبر عظیمالشأن اسلام صلیالله علیه و آله و سلم با توکل به خدای بزرگ و مدیریتی بینظیر، مردم را برای مقابله با این خطر بزرگ آماده نگاه داشت. اما گروهی از منافقین و بدخواهان شروع به ترساندن مردم کردند و گفتند: "کار اسلام تمام شده، مراقب زن و فرزند و خانوادههای خود باشید که دشمن بهزودی پیروز خواهد شد و چیزی از شما باقی نخواهد ماند." چنین سخنانی میان مردم که تحت امر پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم در مقابل دشمن میجنگیدند، پخش شد و موجب تضعیف روحیهها شد. در اینجاست که خداوند متعال وارد میدان میشود و با نزول آیاتی به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم روشن میکند که اینان دشمنانی از درون جامعه اسلامی هستند که اگر به این روش ادامه دهند، باید تبعید شوند، و در صورت دسترسی به آنها، مجازاتشان حتمی است. خداوند برای خیانت و رفتار نادرست این افراد سختگیری شدیدی قائل است.
مدت زیادی طول نمیکشد که چنین افرادی در کنار مسلمانان در مدینه باقی بمانند؛ آنها باید تبعید و نابود شوند. امنیت روانی در جامعه نبوی اهمیت ویژهای دارد. عدهای که با نظام نبوی همراهی نمیکنند، یک مسئلهاند، اما ایجاد رعب و اضطراب در دل مردمی که قصد ایستادگی در برابر دشمن را دارند، به هیچ وجه پذیرفتنی نیست و اسلام در برابر چنین رفتارهایی دستوری سخت صادر کرده است. خداوند به شدت به این موضوع سخت میگیرد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مأمور میشود این حکم را ابلاغ کند.
خنثی کردن توطئه شایعهپراکنان در غزه تبوک
* نمونهی دیگری از برخوردهای پیامبر صلی الله علیه و آله در تاریخ است؟
بله؛ ماجرا به غزوه تبوک باز میگردد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیش از حرکت برای این بزرگترین لشکرکشی اسلام، حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را به عنوان جانشین خود در مدینه تعیین کرد. اما شایعهپراکنان و بدخواهان، به ایجاد تشویش و تبلیغ اراجیف پرداختند و چنین مطرح کردند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نظر خود را نسبت به امیرالمؤمنین علیهالسلام تغییر داده است. علت این شایعات این بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام همواره در تمام غزوات پیامبر، فرماندهای برجسته و حامل پرچم اصلی سپاه اسلام بود و تنها در غزوه تبوک، به عنوان جانشین پیامبر در مدینه حضور نداشت.
چنین شایعاتی موجب نگرانی برخی از مردم شد. امیرالمؤمنین علیهالسلام، یا خود نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت و یا کسی را فرستاد و ماجرا را بازگو کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز به مدینه بازگشت و در جمع مردم از امام علی علیهالسلام تجلیل کرد و حدیث منزلت را بیان فرمود: "جایگاه علی نسبت به من همچون جایگاه هارون نسبت به موسی است." به این ترتیب، این توطئه خنثی و امنیت روانی جامعه حفظ شد.
از این نمونهها در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بسیار دیده میشود. در آن دوران، بزرگترین و مؤثرترین رسانه، شعر بود. به دلیل علاقه عمیق عرب به شعر، اشعار، بهویژه اگر از نظر ادبی و فنی در سطح بالایی بودند، بهسرعت میان مردم منتشر شده و اثرگذار بودند. بدون شک، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با رسانههای خیانتکار و ایجادکننده اضطراب در جامعه، برخوردی حتی شدیدتر داشتند.
روش برخورد پیامبر (ص) با شاعرانِ مخربِ امنیت
در دوران رسالت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم، به ویژه زمانی که آن حضرت دولت اسلامی را بنیان نهاد، در شرایطی که دشمنی مشرکان قریش، طوایف یهودی و منافقان از داخل به شدت افزایش یافته بود، افرادی پیدا میشدند که با سرودن اشعاری، همانند رسانههای امروزی، به مقدسات و اعتقادات مسلمانان جسارت کرده، به نوامیس آنان توهین میکردند و عقاید دینی را به تمسخر میگرفتند. این اقدامات موجب ایجاد اختلال در امنیت روانی جامعه میشد و پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم در برابر این اهانتها به هیچ وجه مدارا نمیکرد و فرمان مجازات مرگ آنها را صادر میفرمود.
این افراد غالباً در خارج از دایره اسلام بودند و تصور میکردند دست اسلام و پیامبر به آنان نخواهد رسید. آنان با خیال راحت اشعاری در هجو اسلام و توهین به مسلمانان میسرودند و این اشعار از طریق قافلهها و کاروانهایی که به مدینه وارد میشد، منتشر میشد و امنیت روانی جامعه اسلامی را مختل میکرد. در چنین شرایطی، پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم دستور مجازات این افراد را صادر کرده و گاه افرادی را مأمور میکرد تا حتی به قلب قبایل آنها نفوذ کرده و حکم الهی را درباره آنان اجرا کنند.
این برخورد قاطعانه پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم، که علیه چند شاعر فاسد و هجوگوی هتاک انجام شد، باعث شد که دیگر هیچکس جرأت نکند با جسارت به ارزشهای دینی و اسلامی، امنیت روحی و روانی جامعه را به خطر اندازد. در حقیقت، پیامبر با این اقدامات، سلاح رسانهای دشمن را از آنان گرفت و آنها را از این که در قبایل خود یا خارج از دارالاسلام به خیال امن بودن، تبلیغات منفی، شایعات مخرب و اشعار هجوآمیز را علیه اسلام و مسلمانان ترویج کنند، بازداشت.
* گویی در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام چالشِ شایعهپراکنی برای تخریب امنیت روانی جامعه به صورت خیلی عمیقتر نمود پیدا کرد. در این باره توضیح میدهید.
امیرالمؤمنین علیهالسلام با شرایطی به مراتب دشوارتر روبرو بود، چرا که در زمان پیامبر صلیالله علیه و آله، بیشترِ رسانهها و اراجیفگویان دشمنان خارجی بودند؛ منافقان داخلی محدود و تعدادشان اندک بود و به دلیل ایمان قوی اکثر مسلمانان، تأثیر منفی قابلتوجهی در جامعه نمیگذاشتند. برای مثال، در هنگام لشکرکشی احزاب، هرچند برخی افراد ضعیفالایمان دعوت به عقبنشینی میکردند و مردم را از مواجهه با دشمن برحذر میداشتند، اما ایمان عمیقی که پیامبر صلیالله علیه و آله در دل مسلمانان ایجاد کرده بود، موجب شد تا اکثر مردم با شجاعت بگویند: "هذا ما وعدنا الله وَ رَسُولُهُ"؛ و این وعده خدا و پیامبر است و در برابر دشمن ایستادگی میکنیم.
اراجیفگویی علیه امام علی (ع) سبب وقوع جنگ جمل شد
اما در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام، دشمن خارجی وجود نداشت، بلکه مسلمانان فاسدی بودند که در برابر آن حضرت ایستادند. دستگاه تبلیغاتی گستردهای به رهبری ناکثین (پیمانشکنان)، طلحه، زبیر و عایشه علیه امیرالمؤمنین علیهالسلام به راه افتاد. اینجا تفاوتی اساسی با زمان پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم داشت، چرا که افرادی با سابقه درخشان از اصحاب پیامبر و حتی همسر او، به نام اسلام و به بهانه پیروی از اسلام واقعی، علیه امیرالمؤمنین علیهالسلام تبلیغ کرده و چنین وانمود میکردند که علی علیهالسلام از مسیر حق منحرف شده است.
شدت تبلیغات و اراجیف آنها به حدی بود که پیمانشکنان و مخالفان حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام، جنگ جمل را به ایشان تحمیل کردند و با سپاهی سی هزار نفری در برابر حضرت قرار گرفتند. در حالی که امیرالمؤمنین علیهالسلام که تنها 6 ماه از حکومتش به خواست مردم میگذشت، حداکثر توانست دوازده هزار نفر را از کوفه که مرکز نظامی بود، گرد آورد؛ زیرا بسیاری از مردم به دلیل تبلیغات سوء از حمایت از حضرت بازمانده بودند. از مدینه نیز تنها حدود چهارصد یا هفتصد نفر همراه او آمدند.
این شرایط به کلی با وضعیتی که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله با آن مواجه بود، متفاوت بود. مخالفان امیرالمؤمنین علیهالسلام توانسته بودند با استفاده از دروغ و فریب و با پوشش ارزشی مانند صحابی پیامبر بودن یا همسر پیامبر بودن، تعداد بسیاری را با خود همراه سازند و امام را در جامعه به حاشیه برانند. رویارویی با چنین افرادی و سرکوب آنها به سادگی ممکن نبود و نیاز به تدابیر خاص و مبارزهای جدی و همهجانبه داشت.
امیرالمؤمنین علیهالسلام تلاش میکرد مردم را به دروغین بودن مواضع و تبلیغات منفی مخالفان آگاه کند. در نهایت، توانست زبیر را از ادامه جنگ منصرف کند؛ اما دیگران همچنان در مقابل حضرت ایستادند. طلحه نیز در همان جنگ به دست یکی از همراهانش، مروان بن حکم، کشته شد. اما عایشه که اسیر شده بود، توسط حضرت علی علیهالسلام به اتهامات خود واقف شد؛ هرچند که محاکمه نشد، زیرا در صورت محاکمه، با توجه به اتهامات وارده، مجازات او مرگ بود. حضرت با در نظر گرفتن فضای سیاسی آن زمان، تصمیم گرفتند از محاکمه عایشه اجتناب ورزند، چرا که اعدام همسر پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم هزینه سنگینی برای حکومت به همراه داشت. بر این اساس، حضرت بنا بر شواهد و قرائن او را در حصر قرار دادند و اجازه محاکمه وی را ندادند. عایشه نیز تا زمان شهادت امام حسن علیهالسلام در حصر باقی ماند و پس از آن، فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود را از سر گرفت.
* ظاهراً معاویه بیشترین اقدامات و شایعهها را علیه امیرالمؤمنین علیهالسلام به کار بست؟
در ارتباط با معاویه لعنهالله علیه، باید گفت او در منطقهای که خارج از سیطره امیرالمؤمنین علیهالسلام بود، یعنی شام، با تبلیغات منفی و دروغپردازیهای گسترده، چهرهای مخدوش از حضرت علی علیهالسلام به مردم ارائه کرد. به واسطه این تبلیغات، توانست 120 هزار نفر را با خود همراه کند تا علیه امیرالمؤمنین علیهالسلام به جنگ برخیزند. شام در آن زمان وضعیت کاملاً متفاوتی داشت و موقعیت آن از سایر مناطق اسلام متمایز بود.
برخورد غیرمستقیم امیرالمؤمنین با خواصّ شایعهساز
همچنین، شخصیتهایی مانند اشعث بن قیس و عبدالله بن کَوّاء یشکوری نیز به دشمنی با امیرالمؤمنین علیهالسلام پرداختند. این افراد که از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بودند و در حکومتهای پیشین موقعیتهایی داشتند، از سیاستهای عدالتمحور امیرالمؤمنین علیهالسلام ناراضی بودند. برای نمونه، امام علی علیهالسلام تبعیضهایی را که در زمان خلیفه دوم علیه مسلمانان ایرانی در کوفه و عراق اعمال شده بود، لغو کرد و این سیاست عادلانه موجب نارضایتی برخی افراد صاحب نفوذ شد که منافعشان را در خطر میدیدند. حضرت تمام اینها را برانداخت.
افرادی مانند اشعث بن قیس، با وجود جایگاه اجتماعی و نفوذ بالایی که داشتند، از سیاستهای عدالتمحور و تبعیضزدایانه امیرالمؤمنین علیهالسلام ناراضی بودند. اشعث، با توجه به سیاستهای امام علی علیهالسلام، که حقوق برابر میان مسلمانان را برقرار کرده و تبعیض را لغو کرده بود، در برابر ایشان ایستاد. او در جریان یکی از سخنرانیهای حضرت، با گستاخی سخن امام را قطع کرد و با ادعای اینکه حقوق عربها توسط امیرالمؤمنین علیهالسلام به ایرانیان مسلمان داده شده است، حضرت را متهم کرد که به ایرانیها تمایل دارد و اعراب را کنار گذاشته است. این سخنان، با توجه به طبع و تمایلات نژادی برخی از افراد، اثرگذاری خاصی داشت و زمینهی اعتراض برخی را فراهم کرد.
اما امیرالمؤمنین علیهالسلام که نمیتوانست به دلیل جایگاه اجتماعی و نفوذ اشعث در میان قبیلهاش، او را بهطور مستقیم مجازات کند، روش دیگری را برای مقابله با این رفتار نفاقآمیز در پیش گرفت. ایشان با افشاگری و آشکار کردن چهره واقعی اشعث در برابر مردم، تلاش کرد تا او را نزد مردم رسوا کند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام با بیان این نکته که اشعث فردی منافق و پسر کافر است و دوبار دچار ارتداد شده و همچنین با اشاره به اینکه اشعث برای نجات خود، عدهای از قبیلهاش را به کشتن داده است، تلاش کرد تا ماهیت واقعی او را به مردم بشناساند. این روش افشاگری، نوعی مقابله غیرمستقیم اما مؤثر بود که حضرت در برابر چنین افرادی اتخاذ میکرد. به این ترتیب، امیرالمؤمنین علیهالسلام مردم را نسبت به نیتهای فاسد اشعث آگاه ساخت تا آنها بدانند که سخنان و اقدامات او بر اساس خیرخواهی نیست، بلکه ناشی از مرض قلبی و نفاق است.
انتهایپیام/