شناسهٔ خبر: 69705120 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

چطور کتاب‌خوان شدم؟- ۱۹

توفیق داشتم در خانه‌ای پر از کتاب بزرگ شوم

کلر ژوبرت درباره آشنایی‌اش با دنیای کتاب‌ها گفت: پدر و مادرم، با اینکه خیلی مشغله داشتند، اهل مطالعه بودند. شب‌ها و ایام تعطیل کتاب می‌خواندند و این باور را به من انتقال دادند که مطالعه جزو کارهای ضروری زندگی است.

صاحب‌خبر -

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه نعمتی: شاید سوال پیش‌پاافتاده‌ای باشد که از کسی بپرسیم چطور کتاب‌خوان شده است؟؛ اما از طرف دیگر می‌تواند سوال هیجان‌انگیزی هم باشد که راهی پیشِ روی بقیه بگذارد، کسی را به جلو هُل بدهد و حتی گره‌ای را وا کند. مثلاً طرفدار آثار رولد دال حتماً دوست دارد بداند او چطور کتاب‌خوان شده و به سمت کتاب و نوشتن رفته است یا کسی که دنیای کلمات جی‌کی رولینگ را دوست دارد حتماً مشتاق آن است که بداند این نویسنده چطور وارد این دنیای جذاب شده است.

بیایید این‌ور آب؛ بیایید درباره نویسندگان داخلی فکر کنیم. مگر می‌شود کسی شعرهای مصطفی رحماندوست را دوست داشته باشد و نخواهد بداند که او چطور با کتاب و کتاب‌خوانی انس گرفته است یا حتی نویسنده‌های جوان‌تر که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان ایران به‌صورت مداوم و باپشتکار، فعالیت می‌کنند. بنابراین این سوال به خودیِ خود، مهم است و ما نیز در پرونده «چطور کتاب‌خوان شدم؟» می‌خواهیم به‌طور صریح و ضمنی، اهمیت پرسیدن این سوال را لابه‌لای پاسخ‌ها، کشف و به شما منتقل کنیم.

در این شماره از پرونده، به سراغ کلر ژوبرت رفته‌ایم. خواستیم از نویسنده و تصویرگری که در ایران فعالیت می‌کند و برای کودکان این سرزمین می‌نویسد، از کتاب‌خوانی‌اش در دوران کودکی در کشور فرانسه بپرسیم؛ چراکه او فرانسوی است و ساکن ایران. این گفت‌وگو را می‌توانید در ادامه بخوانید؛ اما یادتان نرود چطور کتاب‌خوان‌شدن خودتان را هم در جایی یادداشت کنید؛ شاید یک روز شما هم به نقطه‌ای رسیدید که لازم بود در پرونده‌مان جایی داشته باشید.

- خانم ژوبرت، چطور و چه زمانی با کتاب و کتاب‌خوانی آشنا شدید؟

این توفیق را داشتم که در خانه‌ای پر از کتاب بزرگ شوم. پدر و مادرم، با اینکه خیلی مشغله داشتند، اهل مطالعه بودند. شب‌ها و ایام تعطیل کتاب می‌خواندند و این باور را به من انتقال دادند که مطالعه جزو کارهای ضروری زندگی است. من هم از زمانی که باسواد شدم بسیار علاقه‌مند به خواندن کتاب شدم و از همان ایام کودکی به این درک رسیدم که «کتاب» زندگی ما را بسیار غنی‌تر و افق‌های جدید متعددی را پیشِ رویمان باز می‌کند.

- مشوق اصلی شما برای کتاب‌خواندن چه کسی بود؟

در فضایی بزرگ شده‌ام که کتاب‌خواندن در آن واقعاً یک ارزش بود. شاید به‌طور مستقیم تشویق و تحسین نشده باشم، این را یادم نمی‌آید؛ اما همین فضای حمایتی و رفتار بزرگ‌ترها برای تشویق من کافی بود. حتی با اینکه خیلی کتاب می‌خواندم یادم نمی‌آید هیچ‌وقت شنیده باشم که کاش به‌جای مطالعه داستان، کتاب درسی‌ام را می‌خواندم. فضای خانواده‌ام به‌گونه‌ای بود که مطالعه را نه‌تنها مفید، بلکه ضروری می‌دانستند و همین باعث شد خودم هم از همان ابتدا کتاب‌ها را منبعی از لذت، کشف و رشد بدانم و این باور در من تقویت شود که کتاب‌ها دنیای ما را بسیار وسیع‌تر می‌کنند.

- به نظر شما امروزه خانواده‌ها می‌توانند چه نقشی در کتاب‌خوان‌شدن بچه‌ها داشته باشند؟

نقش خانواده را بسیار مهم و تعیین‌کننده می‌دانم. والدین و اطرافیان از سه لحاظ می‌توانند در کتاب‌خوان‌شدن بچه‌ها نقش مؤثری داشته باشند: اول، الگو باشند و با رفتارشان نشان دهند مطالعه یک رفتار ارزشمند و تحسین‌برانگیز است؛ دوم، کتاب‌های خوب و مناسب و جذاب در اختیار کودک قرار دهند و سوم، او را در خواندن همراهی و حمایت کنند و به‌خاطر باسوادشدنش رهایش نکنند.

- آیا شما فرزندی دارید؟ برای اینکه به کتاب علاقه‌مند شود چه کاری انجام می‌دهید؟

بله؛ دو پسر دارم و از وقتی خردسال بودند هر کاری به فکرم می‌رسید انجام دادم تا کتاب‌خوان شوند. این مسئله برای من اهمیت فوق‌العاده‌ای داشت؛ چون کتاب‌خواندن، دوران کودکی‌ام را بسیار غنی کرده بود. خدا را شکر موفق هم شدم.

کتاب‌های زیادی برایشان می‌خریدم و از کتابخانه امانت می‌گرفتم. وقت زیادی به بلندخوانی داستان اختصاص می‌دادم؛ حتی وقتی در آستانه نوجوانی بودند، باهم رمان نوجوان بلندخوانی می‌کردیم. پسر اولم بعد از پایان کلاس اول کتاب‌خوان مستقلی شد و با علاقه کتاب می‌خواند؛ اما پسر دومم خیلی دیرتر به این استقلال رسید؛ چون نمی‌توانست راحت و روان بخواند و از این کار لذت نمی‌برد. برای همین تا پایان کلاس سوم هر روز می‌نشستیم و باهم کتاب می‌خواندیم؛ نوبتی، به این صورت که من یک صفحه می‌خواندم و پسرم یک صفحه دیگر تا آخر کتاب؛ تا اینکه تابستان بعد از پایان کلاس سوم، سرانجام کتاب‌خوان مستقل و جدی شد.

- در ابتدا چه کتاب‌هایی مطالعه می‌کردید؟

به‌عنوان یک کودک نوسواد و نوخوان با کتاب‌های تصویردار دارای متن کم شروع کردم؛ اما خیلی زود به رمان کودک و نوجوان علاقه‌مند شدم. مجموعه‌هایی بود با شخصیت‌های ثابت که جلدهای مختلف را از کتابخانه امانت می‌گرفتم یا می‌خریدم و ماجراهایشان را با اشتیاق دنبال می‌کردم. در نوجوانی هم خیلی زود به رمان بزرگسال روی آوردم و خیلی از رمان‌های بزرگ ادبیات جهان را آن‌زمان خواندم. شاید خیلی از این کتاب‌ها مناسب یک دختر نوجوان نبوده‌اند؛ اما در طول سال‌ها به‌خاطر تجربه‌های غیرمستقیمی که در اختیارم گذاشتند، باعث شدند در مقابل وسوسه‌های جامعه رها و بی‌قیدوبند فرانسه آن‌زمان، بیمه شوم و محفوظ بمانم.

- اکنون بیشتر به چه کتاب‌هایی علاقه دارید و مطالعه می‌کنید؟

در طول سال‌های نوجوانی و جوانی بسیار رمان خواندم؛ اما حالا دیگر ترجیح می‌دهم داستان کوتاه بخوانم یا اینکه اگر به مطالعه رمان خاصی علاقه‌مند شوم فایل صوتی آن را گوش کنم؛ چون با توجه به محدودبودن فرصت مطالعه‌ام، اولویت را به کتاب‌های نظری مربوط به ادبیات یا تربیت کودک می‌دهم.

- کتاب‌خواندن چه تأثیری داشت که شما در آینده هم به سمت فرهنگ و ادب حرکت کنید؟

کتاب‌خواندن تأثیر بسیار زیادی در شکل‌گیری شخصیت من داشت و بهتر است بگویم داستان‌خواندن؛ چون در کودکی و نوجوانی فقط داستان می‌خواندم و به کتاب‌های علمی و غیرداستانی هیچ علاقه‌ای نداشتم.

- از خاطرات کتابی‌تان برایمان بگویید.

بهار امسال به پاریس رفتم تا با کمک برادرانم، خانه پدری را برای فروش تخلیه کنم. انباری زیرزمین انباشته از وسایل را که کم‌کم خالی کردیم، توانستم به قفسه بزرگی از کتاب‌های قدیمی برسم که تعداد زیادی از این کتاب‌ها مال کودکی من بود و حتی اسمم را داخل‌شان نوشته بودم.

- تاکنون شده با کتابی خیلی خاطره داشته باشید؟

خاطرات خیلی زیادی از کتاب‌هایی که خوانده‌ام دارم؛ از مجموعه‌های چندجلدی که وقتی به جلد آخر می‌رسیدم خیلی دلم می‌سوخت و خواندنم را کُند می‌کردم تا دیرتر به آخر برسم؛ از نویسنده‌هایی که آثارشان را دنبال می‌کردم و وقتی خبر فوت‌شان را می‌شنیدم خیلی غصه می‌خوردم که دیگر نمی‌توانم منتظر اثر جدیدی از آن‌ها باشم؛ از ایام دبیرستان که در زنگ‌هایی که دوست نداشتم، زیر میزم یواشکی رمان می‌خوانم و….

اما یکی از تأثیرگذارترین کتاب‌ها برای من جلد اول «جهاد با نفس» آیت‌الله مظاهری بود؛ این کتاب، اندکی پس از مسلمان‌شدنم، به من آموخت که می‌توانم از طریق خودسازی و تلاش در مسیر اصلاح نفس، به خداوند نزدیک و نزدیک‌تر شوم. برای منِ تازه‌مسلمان، این مسئله جدید و بسیار شگفت‌انگیز و امیدبخش بود.

- از وضعیت کتاب‌خوانی بچه‌های نسل جدید هم برایمان بگویید که آن را چطور ارزیابی می‌کنید؟

تجربه ارتباط با کتاب این‌قدر خاص است که باور ندارم هیچ وسیله دیگری بتواند جای آن را بگیرد؛ اما به‌شرطی که ما بزرگ‌ترها تلاش کنیم علاقه به کتاب‌خواندن را به‌درستی به بچه‌ها منتقل کنیم. در غیر این صورت، بچه‌ها به سراغ تفریح‌های آسان‌تر و در دسترس‌تر می‌روند و از مطالعه محروم می‌مانند.

به گمانم بچه‌هایی که دوست ندارند کتاب بخوانند اصلاً مقصر نیستند؛ شاید در روند آشنایی با لذت مطالعه، رها شدند و همراهی نشدند؛ شاید کتاب مناسب در زمان مناسب در اختیارشان قرار نگرفت؛ شاید توی مدرسه و محله‌شان کتابخانه نبوده؛ شاید توفیق شرکت در برنامه‌های ترویج مطالعه پیدا نکرده‌اند و ده‌ها شاید دیگر…. البته هیچ‌وقت دیر نیست و در بزرگسالی هم می‌شود کتاب‌خوان شد.