جوان آنلاین: بحران گلزنی مهاجمــان در فوتبالــی که سالهای سال آقای گل جهان را در اختیار داشته، واقعیت تلخی است که پذیرفتن آن ساده نیست. هنوز هم ذهنها یاری میکند مرور خاطرات مهاجمان گلزنی، چون علی دایی، فرشاد پیوس، خداداد عزیزی و دهها بازیکنی که وجودشان لرزه میانداخت بر پیکر تیمهای مقابل، چراکه حضورشان در زمین مسابقه تضمینی بود برای گلزنی؛ مهاجمانی که با توجه به آمار و ارقام موجود به نظر میرسد نسلشان منقرض شده است!
هرچند تنها ۱۰ هفته از رقابتهای فصل جاری سپری شده، اما آمار گلهای زدهشده از سوی مهاجمان در این ۷۸ بازی نشان از فقر گلزن در فوتبال ایران دارد، به طوری که از ۱۳۳ گل زده شده در ۷۸ بازی لیگ تا هفته دهم، سهم مهاجمان ۶۲ گل بوده، درحالی که سهم مدافعان از این تعداد گل به ثمر رسیده شده ۳۶ و سهم هافبکها ۳۴ گل بوده است، یعنی در واقع تنها ۵۰درصد گلهای به ثمر رسیده از سوی مهاجمان بوده و سهم مدافعان و هافبکها نیز هرکدام ۲۵درصد بوده است! حال آنکه وظیفه گلزنی در هرتیمی برعهده خط حمله و مهاجمان است، اما آمار و ارقام به خوبی نشان میدهد آیا مهاجمان در انجام وظایف خود موفق بودهاند یا نه!
صد البته که این معضل ضعف فوتبال ایران را در زمینه پرورش و تولید مهاجمان تمامکننده به رخ میکشد؛ مسئلهای که نشان از اهمیت کار اصولی در ردههای پایه دارد. با وجود این، اما برخی کارشناسان، چون بهمن فروتن بر این باور هستند که عدماستفاده از مربیان تخصصی برای کار با مهاجمان هم دراین زمینه بیتأثیر نیست. این کارشناس با اشاره به عملکرد طارمی در پرسپولیس و مقایسه آن با گلزنیهایش در پورتو بر این باور بود که مهاجمی که موقعیتهای زیادی از دست میدهد، بازیکن موقعیتشناسی است، اما روی او به عنوان یک تمامکننده کار نشده تا بتواند موقعیتهایش را تبدیل به گل کند، به همین دلیل هم است وقتی راهی تیمهای خارجی میشود، عملکردش کاملاً متفاوت است چراکه در آن تیمها روی نقطه ضعف او به عنوان یک تمامکننده کار میشود و با برطرف کردن این ضعف او میتواند به یک مهاجم ششدانگ تبدیل شود، اما در بازگشت دوباره به فوتبال ایران بخشی از تمرینات او حذف شده و بار دیگر به بازیکنی تبدیل میشود که نمیتواند موقعیتهای خود را تبدیل به گل کند چراکه به صورت روتین در تمرینات روی گلزنی او به عنوان یک تمامکننده کار نمیشود.
در واقع بسیاری بر این باورند در ترکیب کادرفنی تیمهای فوتبال ایران باید مربی اختصاصی برای مهاجمان هم حضور داشته باشد تا بتواند همانند مربی دروازهبانها، به طور اختصاصی با بازیکنان و مهرههای خط حمله کار کند تا ضعف گلزنی در خط حمله تیمهای فوتبال ایران حل و فصل یا حداقل از میزان آن کاسته شود، اما روند بازیهای تیمهای باشگاهی ایران نشان از تمایل مربیان به بازیهای دفاعی دارد و شاید به همین دلیل هم است که عمدتاً فوتبال ایران در بخش دفاع به مراتب بهتر از خط حمله عمل میکند و ادامه این روند بحرانی جدی در بین مهاجمان فوتبال ایران چه در رده ملی و چه باشگاهی ایجاد کرده است. هرچند برخی تیمها برای جبران این ضعف اقدام به جذب مهاجم خارجی میکنند، اما عمده بازیکنان خارجی که راهی فوتبال ایران میشوند، از کیفیت قابل توجهی برخوردار نیستند و اگر هم کیفیت خوبی داشته باشند با توجه به روش تمرینی که دارند، نمیتوانند معضل گلزنی را حل و فصل کنند، مگر بازیکنانی که در این زمینه از خلاقیتهای فردی، جدای از تاکتیک تیمی برای گلزنی استفاده کنند، اما این بازیکنان هم عمدتاً در سالهای اول عملکرد خوبی دارند و به مرور و با توجه به حل شدن در نوع بازی و فوتبال ایران، کمکم از تعداد گلهای زدهشان کاسته شده و همرنگ جماعت میشوند تا وظیفه گلزنی در تیمها را خط دفاع و هافبکها به دوش بکشند؛ مدافعان و هافبکهایی که با توجه به پستهایی که دارند عمدتاً کمتر تحت مراقبت مدافعان حریف هستند و همین مسئله دست آنها را برای عرضاندام در زمین بازی بازتر میگذارد، ضمن اینکه موقعیتهای هدررفته از سوی مدافعان و هافبکها باتوجه به نوع وظیفهای که دارند، کمتر از مهاجمان به چشممیآید چراکه آنها در هر رفت و برگشت بنا بر موقعیتهای ایجادشده اقدام به گلزنی میکنند و گلزدن آنها جزو برنامههای اصلی تیم نیست که فشاری را از این بابت روی دوش خود احساس کنند.
در چنین شرایطی جذب مهاجمان ششدانگ خارجی میتواند حداقل طی یکیدو سال معضل گلزنی در تیمهای مختلف را حل و فصل کند، اما عدمنظارت و افزایش دلالی در تیمها باعث شده است طی سالهای اخیر شاهد حضور مهاجمان ششدانگی در فوتبال ایران نباشیم که بتوانند جور مهاجمان فوتبال ایران را به دوش بکشند و این بحران را اندکی هم که شده تعدیل کنند، به همین دلیل هم است که فوتبال ایران طی سالهای گذشته باوجود داشتن مهاجمان نامدار به شیر بیدندان در فوتبال تبدیل شده است؛ مسئلهای که در رقابتهای آسیایی و جهانی بیش از لیگ باشگاهی به چشممیآید چراکه در لیگ باشگاهی عمده تیمها یکرنگ و کم و بیش با این معضل دست به گریبان هستند، اما در رقابتهایی، چون لیگ نخبگان و قهرمانان آسیا حریفان مشکل قابل توجهی در این زمینه ندارند و آنجاست که نبود مهاجم ششدانگ که توان تبدیل کردن موقعیتها به گل را داشته باشد، به شدت به چشم میآید و باعث میشود تیمهای ایران حتی به رغم ارائه بازیهای زیبا و داشتن موقعیتهای پرتعداد به دلیل قانون نانوشته فوتبال (هرتیمی که گل نمیزند، گل میخورد) نتوانند نتیجهای که باید را بگیرند.
فقر گلزنی در لیگ برتر ایران بدون شک کیفیت بازیها را هم پایین میآورد و هیجان رقابتها را نیز کاهش میدهد چراکه تماشای بازی بدون گل یا بردهایی با حداقل گلزده هیچ جذابیتی برای تماشاگران ندارد، هرچند این مسئله در خصوص تیمهایی، چون پرسپولیس، استقلال، سپاهان و تراکتور به عنوان مدعیان همیشگی لیگ و تیمهایی که هر ساله هزینههای هنگفتی برای کسب عنوان قهرمانی میکنند، بیشتر به چشم میآید، اما نگاهی به روند گلزنیهای لیگ نشان میدهد فقر گلزنی از سوی مهاجمان در عمده تیمها به چشم میآید و تنها مختص مدعیان بالای جدول نیست، با این شرایط، اما برای تیمی، چون استقلال قابل قبول نیست، به رغم تمام هزینههایی که کرده از ۱۰ گل زده، سهم مهاجمانش تنها سه گل باشد و مابقی گلهایش را مدافعانش به ثمر رسانده باشد. همچنین برای پرسپولیس با یک دوجین بازیکن در خط حمله قابل توجیه نیست که سهم مهاجمانش در گلهای زده (چهارگل) با سهم مدافعانش (چهار گل) برابر باشد و نیمی از گلهایی را که مهاجمان زدهاند، هافبکها (دو گل) زده باشند!
در واقع آمار و ارقام همین ۱۰ هفته سپری شده از رقابتهای فصل جاری خود گویای همه چیز است؛ گویای فقر گلزنی در فوتبال ایران و ضعف مفرط مهاجمانی که دیگر به یک بحران جدی تبدیل شده است و اگر فکری اساسی برای حل و فصل آن نشود، میتواند اوضاع را به مراتب بدتر و بغرنجتر کند. بیتردید توجه به پرورش اصولی پایهها، برنامهریزی روی مهاجمسازی، استفاده از مربیان تخصصی در این زمینه و نظارت بر جذب مهاجمان ششدانگ و تمامکنندههای کارآمد خارجی بیتأثیر در تغییر شرایط موجود نیست. اما آیا توجهی به این مهم برای رها شدن فوتبال ایران از بحران مهاجمان ضعیف و گلنزن میشود؟