به گزارش ایلنا، «خورشید آن ماه» که نخستین فیلم به زبان بلوچی در سینمای ایران است، داستانی عاشقانه در درون بافتار اجتماعی-فرهنگی جامعه سیستان و بلوچستان را روایت میکند و با کنار گذاشتن تصاویر غالب و کلیشهای سینمای ایران از این استان و مردمان آن میکوشد واقعیتهای راستین بلوچستان را به نمایش بگذارد.
جواد طوسی در این نشست گفت: فیلم با فضای امروز از جهاتی انطباق دارد. متاسفانه به دلایل مختلف امکان نمایش چنین فیلمهایی در یک شرایط معمول و طبیعی وجود ندارد. اکنون عمده فیلمهایی که در نمایش عمومی شاهد آن هستیم، در حال سوق پیدا کردن به مسیری است که روی سلیقه مخاطب منفعل امروز نیز تاثیر مخربی میگذارد. شخصا مشکل و مخالفتی با یک سینمای عامهپسند ندارم اما اگر به یک عدالت فرهنگی معتقد باشیم، اقتضا میکند که در کنار آثاری که الان وجهه غالب نمایش عمومی را به عهده گرفتند، شاهد اکران مناسب فیلمهایی چون «خورشید آن ماه» نیز باشیم. در واقع با اکران حداقلی آثاری این چنین بستر مناسبی برای پیدا کردن مخاطب آنها فراهم نمیشود تا بازگشت سرمایه حداقلی و آبرومندانه برای آنها رخ دهد. در حالی که سازنده اثر در یک رابطه دوطرفه میتواند موجودیت معاصر خود را محک بزند و مسیر برای فیلم بعدی را انتخاب کند.
او افزود: فیلم «خورشید آن ماه» ویژگی مشترکی با گذشته من دارد. فیلم در منطقهای ساخته شده که مراحل اولیه شغل قضایی من نیز در همان جغرافیا سپری شده است. من سه چهار سال در شهرستان ایرانشهر خدمت قضایی داشتم و کاملا با بافت محیطی آن منطقه آشنا هستم. در عین حال که متاسفانه در ژورنالیسم رسانهای مقداری شکل زمخت و خشونتآمیز این منطقه مورد توجه قرار گرفته است اما اگر فرصتی برای شما فراهم شود و با این مناطق بیشتر آشنا شوید، میبینید که چقدر این بکر بودن به خصوص در ریشههای قدیمیتر کاملا شما را به یک حضور هرچه سمپاتیکتر مایل میکند. ریشهها، باورها و صداقتی که در این مناطق وجود دارد، با یکسری آیینها آمیخته شده اما هنوز اصالت خود را حفظ کردهاند.
این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: خودم در دورانی که جانشین دادستان و بازپرس بودم، در برخی از پروندههای قتل، وقتی به مرحله نهایی میرسید، مجازات قصاص در نظر گرفته میشد، افراد رضایت میدادند ولی سپس خودشان برای مقابله به مثل اقدام میکردند. یعنی عدم اعتماد به قانونمندیهای معمول و اجتماعی در آنها وجود دارد. خب چه کسی میتواند کمی این شرایط را متوازن کند؟ کمترین ارزش فیلم خانم اسکندری، فرهنگسازی و جهانبینی است که ارائه میدهد. فیلم اگر مسائلی را مطرح میکند، خیلی ذوق زده مسائل و مفاهیم دیگری چون فمنیسم نمیشود. فیلم در پایانبندی میتوانست در همان چرخه نگاه آرمانخواهانه بعد از آن تکنوازی پیر مراد به عنوان خرد آن سرزمین، زن میتواند شرایط را تغییر دهد ولی بازی تصویری خانم اسکندری، ترکیبی از جبر و اختیار را به ما نشان میدهد و این اتفاقی قابل توجه به شمار میآید.
رضا صمیم در ادامه این نشست گفت: فیلم را یک مرتبه دیدم و بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم. باتوجه به اینکه چند سال از ساخت فیلم میگذرد، باید بگویم جای تاسف دارد که شرایط اکران این اثر به صورتی نبوده که آنچنان که باید دیده شود و ما نتوانستیم این فیلم را ببینیم. در شرایطی که شاهد اکران فیلمهای کمدی سخیف هستیم، چنین فیلم شاعرانه و درجه یکی که به جغرافیا و فرهنگی میپردازد که کمتر به آن پرداخته شده، دیدن این فیلم تکلیفیست که باید همه آن را اجابت کنیم. گرچه زبان آدمهای فیلم متفاوت از ماست ولی شخصا حس میکنم که هیچ تفاوتی در آن بنیادهای انسانی با آدمهایی که به تصویر کشیده شدهاند ندارم. به شدت به آدمهای درون فیلم احساس نزدیکی میکنم. دو سه مرتبه به بلوچستان سفر کردهام اما باور کنید که در این سفرها با فرهنگ و آدمهای آنجا احساس دوری میکردم. بزرگترین کارکرد این فیلم برداشتن فاصله شخص من با مردم بلوچستان است.
او ادامه داد: در طول دیدن فیلم، در حال فکر کردن به این موضوع بودم که خانم اسکندری، چرا بلوچستان را انتخاب کرده است؟ فیلم در مورد غیرت، ناموس و شکلی از مرد سالاری است ولی چرا باید در این جغرافیا نقش ببندد؟ بلوچستان اکستریمترین حالت اعمال چنین موانع، احساسات و ویژگیهایی است.
یعنی مرد سالاری و تعصب در آنجا نسبت به بقیه مناطق بیشتر است. در نهایت به این نتیجه رسیدم که جامعهشناسانه به آن نگاه نکنم. بلوچستان جایی است که میشد این قصه را در آن منتقل کرد. فرهنگ آن به شدت موسیقایی بوده و با شهرهای دیگری چون یزد متفاوت است. به دلیل آمیختگی شدید فرهنگ بلوچی با موسیقی که در این فیلم نیز شاهد آن هستیم. رنگها و تصویر در بلوچستان نقش فوقالعادهای بازی میکند.
️ستاره اسکندری در ادامه این نشست گفت: همانطور که در مصاحبههای مختلف گفتهام، اینجا نیز باید بگویم که من به جادوی بلوچستان دچار شدم. این یک واقعیت است که همه ما به عنوان مرکزنشینها کمتر با فرهنگ و قوم بلوچ آشنا هستیم. اولین بار که برای جشنواره لباس به بلوچستان دعوت شدم، ترسیدم و فکر کردم چه کسی در میانه قاچاق، ترور و آنچه که تاکنون در ادبیات و سینمای ما از بلوچستان نشان داده شده، چنین کاری میکند؟ بنابراین با اصرار به آنجا رفتم و به عنوان یک اهل فرهنگ خیلی شرمزده شدم؛ زیرا متوجه شدم که چقدر با تکهای از وطنم بیگانه هستم. بعدا در مطالعات بیشتر مواجه شدم با اینکه اساسا این یک نگاه حاکمیتی است که سیستان و بلوچستان خصوصا در بخش فرهنگی در محاق نگه داشته شود. اما شخصا با فرهنگی بسیار غنی و ثروتمند مواجه شدم و از همین رو شگفتزده و شرمگین بودم.
او افزود: در منطقه آزاد چابهار، در آن زمان آقای عبدالرحیم کردی ریاست را برعهده داشت. باتوجه به اینکه در آنجا جشنواره لباس برگزار شده بود، به آنها گفتم شما چارهای جز نمایش ندارید؛ جواب اتفاقات سینمایی، سینما و هنر نمایش است. بنابراین شما مکلف به این کار هستید. بر همین اساس اولین ماشین خیمهشببازی را با سیاوش ستاری راهاندازی کردیم. در واقع برای ایجاد رویا و لبخند کودکانی که در منطقه محروم هستند، این کار را شروع کردیم و در نتیجه سیاوش ستاری نزدیک به ۴۰۰ اجرای خیمهشببازی را در آن منطقه روستا به روستا انجام دادند. من در آنجا هرچه از مردم بلوچستان دیدم، مهر و هنر؛ آغوش باز و فرهنگ غنی بود. در بلوچستان لیکو خواندم که هماورد آن هایکو ژاپن است. اتفاقا در بسیاری از بخشها شاهد رخدادهای مدرنی نسبت به مرکز هستیم. در نتیجه به آقای دکتر کردی، پیشنهاد ساخت فیلمی را دادم که نه برای تبلیغ سیستان و بلوچستان بلکه برای نشان دادن بخشی از واقعیت آنجا که از گذشته پنهان و در محاق مانده، ایجاد شود.
این کارگردان در ادامه صحبتهای خود بیان کرد: این فیلم نه به سفارش بلکه با باور و آنچه من در بلوچستان دیدم ساخته شده است. پدیدههایی که به لحاظ سیاسی و حاکمیتی اتفاق میافتد، کرامت مردمان یک قوم را نشانه میگیرد و از آن مهمتر رویاهای کودکان آن را نادیده گرفته و به آنها تصویر اشتباهی از خودشان ارائه میدهد. «خورشید آن ماه» را در شرایط بسیار ویژهای؛ لای چرخدندههای شرایط فعلی ساختم و باید بگویم فیلمی چون «خورشید آن ماه» در وضعیت سینمای موجود، چارهای جز له شدن ندارد. البته من به عنوان ستاره اسکندری بازیگر توانستم سال گذشته اکران محدودی بگیریم که در میان آثار دوستان بیشتر برای از سر باز کردن بود. زیرا فیلم با کمترین سانس ممکن اکران شد. من این فیلم را در یک سینمای سیار و به همراه ماشین خیمهشببازی خود شهر به شهر در بلوچستان گرداندم. فقط بنا به وظیفه کنشگری اجتماعی که برای خود لازم میدانستم.
اسکندری در ادامه گفت: در این سالها شغلم بازیگری بوده ولی آرمانهایم متفاوت شده است؛ زیرا سینمای ما به سوی دیگری رفته است. من دستپرورده علی رفیعی، بهرام بیضایی و… بودهام، طبیعیست که در زندگیام به لحاظ سلیقه از شرایط موجود فاصله گرفته است. بنابراین باید بگویم که در ساخت این اثر، یک کنشگری اجتماعی انجام دادم که با آموختههایم از دوستان ترکیب شده است. بنابراین من را به عنوان کسی که در حال انجام مسئولیت اجتماعی خود است و به عنوان کسی که یک پل ارتباطی بین فرهنگ سیستان و بلوچستان و مرکزنشینانی که هیچ چیز از بلوچستان نمیدانند ببینید. چون این مسئله در کردستان هم وجود دارد اما باتوجه به اینکه بازیگران و فیلمسازان کردی داشتیم که مطرح شدهاند، شرایط متفاوت شده است اما سیستان و بلوچستان به طرز عجیبی مغفول و مهجور مانده است.