شناسهٔ خبر: 69692192 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: اکونیوز | لینک خبر

همایون شجریان باز هم دست به دامان خانم‌های ممنوعه شد! - اکونیوز

اقتصاد ایران: همایون شجریان در حاشیه کنسرت مشترکش با انوشیروان روحانی در ترکیه یکی از ترانه‌های مشهور خدیجه دَدِه‌بالا (مهستی) را خواند.

صاحب‌خبر -

برترین‌ها: همایون شجریان، خواننده سرشناس و فرزند استاد محمدرضا شجریان در حاشیه کنسرت مشترکش با انوشیروان روحانی در ترکیه یکی از ترانه‌های مشهور خدیجه دَدِه‌بالا (مهستی) را خوانده که ویدیوی این بخش از کنسرتش در شبکه‌های اجتماعی وایرال شده و با واکنش متفاوت کاربران مواجه شده است.

البته این نخستین بار نیست که همایون دست به بازخوانی ترانه‌های چهره‌های مطرح موسیقی ایران می‌زند. او سال گذشته در کنسرت کانادا نیز این کار را با ترانه مشهور هایده کرده بود و البته که بارها و بارها به اجرای ترانه‌های پدرش (استاد شجریان) هم پرداخته. جالب اینجاست که همایون این کارها را فقط محدود به اجراهای زنده نمی‌کند و مثلا ترانه خاطره‌انگیز "دلشدگان" که با صدای پدرش ماندگار است را با تنظیمی متفاوت به صورت استودیویی پخش کرده است.

اما این کارها شاید حکایت از برخی لایه‌های نه چندان خوشایند مسیر هنری همایون می‌دهد. انگار او با بازخوانی ترانه‌های بزرگان موسیقی به دنبال تمدید حیات هنری خود است. این‌ها شاید خبر از یک بن‌بست در آستانه ۵۰سالگی کسی می‌دهد که به لحاظ قدرت حنجره با پدرش شاید تفاوت چندانی هم نداشته باشد. در ادامه به مرور مطلب روزنامه هم‌میهن که سال گذشته به انگیزه بازخوانی ترانه هایده در کنسرت کانادا منتشر شده بود می‌رویم. با ما همراه باشید.

ترانه دلشدگان با صدای همایون شجریان

علی ورامینی در یادداشتی تحت عنوان «پسر نوح» نوشته بود:

تعبیری در روانشناسی وجود دارد به این معنا که وقتی سوت شروع جهان، به معنای زندگی هر فرد زده می‌شود، همه در یک نقطه قرار نداشته‌‌اند. سازوکار این جهان از همان نقطه شروع‌اش برای هرکس چنان عادلانه نیست؛ لااقل به عقل ناچیز ما چنین به نظر می‌رسد. یکی در همان بدو ورودش به دنیا در نقطه‌ای قرار می‌گیرد که دیگرانی شاید ده عمر دیگر هم می‌داشتند به آن نمی‌رسیدند.

این از بخت یاری بعضی از آدم‌هاست که هستی، روزگار، آفریدگار یا هرچه بنامیم، نعمت‌هایی به آنها اعطا می‌کند که به همه نکرده است. فرزند شجریان بودن در بستر فرهنگی ایران یا اساساً در ایران یکی از همین نعمت‌هاست. خاطرم هست که حسین علیزاده سال‌ها پیش در یادداشتی درباره نسبت هنر و ثروت نوشته بود و در پایان یادداشت گفته بود؛ یکی از شاگردان دست بلند کرد که در نهایت هنر بهتر است یا ثروت و من گفتم: «محمدرضا شجریان». محمدرضا شجریانی که سخت‌گیرترین منتقدان موسیقی و نق‌زن‌ترین آدم‌ها به او که می‌رسید، می‌گفتند و می‌گویند که او فر همایونی داشت.

ماترک محمدرضا شجریان نه‌فقط نام و ثروت او که شبکه‌ای حیرت‌انگیز از بزرگترین متفکران، هنرمندان، نویسندگان، شاعران و بزرگان هر طیف بود که حول او جمع شده بودند و همه آن بزرگان محمدرضا شجریان را احترام می‌کردند و ارج می‌نهادند. مصداق این حرف، سخنان ابتدا و انتهای کاست‌های خصوصی محمدرضا شجریان که در محفلی چیزی خوانده است. میزبانانش که معمولاً از متمولان هستند چنان درباره او و شأن او صحبت می‌کنند که انگار از خداوندگاری سخن می‌گویند. همین دست سخنان را در کلام بزرگان هر شاخه‌ای از فرهنگ می‌توانید ببینید.

همایون شجریان باز هم دست به دامان خانم‌های ممنوعه شد!

شجریان این راه را از معلمی مشهد و استودیوی استانی تا بزرگترین سالن‌های جهان و معتبرترین رسانه‌های دنیا در حالی تنها و بی‌هیچ پشتوانه‌ای طی کرد که به احترام پدر در ابتدای هنرمندی‌اش ناچار بود هویت خود نهان کند. او از سیاوش‌ بیدگانی نام عظیم محمدرضا شجریان را ساخت.

همایون شجریان با این ماترک پا به عرصه موسیقی گذاشت. همو که بخت یارش بود تا شجریان زاده شود و در نقطه شروع جایی باشد که چندین عمر از بسیاری آدم‌ دیگر، جلوتر باشد. خیلی هم جلوتر باشد. چه کسانی که برای دیدن یک لحظه‌ای آدم‌هایی که هر آینه حول شجریان جمع شده بودند، باید عمری می‌دویدند و چه کارها نمی‌کردند که اقبال‌شان یار شود و اساتید آن‌ها را به حضور بپذیرند. همایون این بخت را داشت که اگر می‌خواست تنبک بنوازد بزرگترین تنبک‌نواز معاصر در کنارش بود، اگر می‌خواست کمانچه بیاموزد همانطور. نه‌فقط موسیقی، او اراده می‌کرد، ناب‌ترین شعرهای معاصر را از زبان خود شاعر می‌شنید و مهمترین متون فارسی را نزد نویسندگانش می‌توانست بخواند.

شاید نگاهی به این ماترک، آن پدر، این همایون امروز را برای اهالی موسیقی ایرانی کمی نامأنوس کند؛ همایونی که دیگر سال‌هاست هیچ آواز نابی از او نشنیده‌ایم. ویدئوهایی که اخیراً از او به همراهی پیانو انوشیروان روحانی منتشر شده انگار آبی سرد است بر آتش امید آنان که هنوز امید داشتند میراث‌دار نام شجریان بتواند کار پدر را توسعه دهد یا نه، کاری بیافریند که از پس همه بر نیاید. اما گویی همایون مسیر دیگری ترجیح داده است؛ مسیری سهل‌الوصول برای توسعه دادن ماترک مادی شجریان و نه آواز او.

کنسرت همایون شجریان و انوشیروان روحانی حتماً که برای شرکت‌کنندگان در آن محفل اوقات خوبی خواهد ساخت و آنان را به وجد خواهد آورد. اما از منظری دیگر، منظری کلان‌تر، شأن آثاری این‌چنین در تاریخ موسیقی چیست؟ کارهای انوشیروان روحانی را پیشتر خوانندگانی خوانده‌اند، باصلابت‌تر و زیباتر از اجراهایی که از همایون دست به دست می‌شود. 

همایون شجریان باز هم دست به دامان خانم‌های ممنوعه شد!

 آثاری که با نام آن خوانندگان و آن لحن‌ها در خاطره‌های جمعی حک شده است. حال پرسش این است که آیا همایون شجریان، میراث‌دار آن نام و سرمایه، رسالتش در این موسیقی خواندن قطعاتی برای ساخت محفلی دلنشین در آمریکای شمالی و اروپای غربی است؟ آیا در این برهوت موسیقی ایرانی نباید از همایون، همو که پدر از نوجوانی در کنار خودش نشاند و عزتش داد، انتظار داشت کاری کند که از دیگرانی شاید خیلی انتظار نرود؟

البته که همایون شجریان به‌عنوان یک شخص می‌تواند به همه اینها جواب بدهد و بگوید، دوست داشتم که این مسیر را انتخاب کنم، دوست داشتم رفته‌رفته از اهل هنر فاصله بگیرم و سمت مارکت بروم و اصلاً مگر باید برای اینکه پسر محمدرضا شجریان بودم و چنین مسیری انتخاب کردم، جواب پس بدهم؟ این هم هست.

ما فقط از یک حسرت می‌گوییم، شاید هم خیال‌اندیشی کردیم و اشتباه می‌کردیم. پسر نوح هم با دیگرانی نشست و راه و رسم دیگری جز پدر در گرفت. البته که مراد این نیست که همایون همچون پسر نوح است، ولی حتماً که با هم‌نشینانی جز هم‌نشنیان پدر نشست که راه و رسم هنرش دیگرگونه شد.

پ

برچسب‌ها: